خاطرات «وندی شرمن»/ استفاده از حربه گریه مقابل عراقچی!
مهر/ «وندي شرمن» ديپلمات يهودي و معاون وزارت خارجه آمريکا در دولت اوباما و نماينده ارشد آمريکا در مذاکرات هستهاي با ايران که به امضاي توافق برجام انجاميد، در کتاب خاطراتش با عنوان «بدونهراس» به جزئيات مذاکرات با طرفهاي ايراني پرداخته است.
عراقچي پيش از آنکه به چارچوب قطعنامه بپردازد، گفت که نکته ديگري هست که ميخواهد بر سر آن بحث کند. او نکتهاي را که پيشتر بر سر آن توافق شده بود به چالش کشيد. اين يکي از ويژگيهاي ثابت شيوه مذاکره ايرانيها بود. همين که به نظر ميرسيد اجماع واقع شده، آنها ناگهان چيزي را پيش ميکشيدند و باز اوضاع را به هم ميريختند. منطقشان اين بود که ما چيزي را که شما ميخواستيد داديم، حالا يکي از چيزهايي را که ما ميخواستيم و شما برداشته بوديد، به ما بدهيد.
اما در آن لحظه من صبرم به سر رسيده بود. درست در لحظهاي که در آستانه توافق قرار داشتيم، خطر اين وجود داشت که همه چيز از دست برود. با توجه به آنچه خارج از اين جلسه ممکن بود رخ دهد و تمام زحماتي که ما کشيده بوديم، اين حرکت او براي من ديوانهکننده بود.
من جواب دادم: عباس، کافي است. شما هميشه بيشتر ميخواهيد. ما اينجا هستيم، در حالي که از مهلت مقرر عبور کردهايم و کنگره بهزودي به تعطيلات ميرود من ميشنيدم که دارم داد ميزنم...
در آن موقع ناراحتي من از تمايل ايرانيها به بازيهاي تاکتيکي داشت زياد ميشد و برخلاف ارادهام، اشک در چشمانم در حال جمع شدن بود. اين اولينباري نبود که چنين چيزي براي من پيش ميآمد، اما اين قطعا نامناسبترين زمان بود.
من نفهميدم که چه زماني در درونم احساساتم به هم ريخت و در وضعيت گريه و خشم قرار گرفتم. در هر صورت، کار ديگري از من برنميآمد، جز آنکه اشکهايم را ناديده بگيرم و ادامه دهم. من به ايرانيها کلافگيام را توضيح دادم و اينکه چگونه تاکتيکهاي آنها برنامههاي زندگيام را بههم ريخته است و گفتم: من ديگر نميدانم چه کنم، اما مهمتر از همه، شما داريد تمام زحماتمان را به خطر مياندازيد.
پس از سکوت طولانيمدت، عراقچي نکتهاي را که به آن اعتراض کرده بود پس گرفت. اشکهاي من به او نشان داد که ديگر چيزي براي دادن به آنها وجود ندارد و ما پس از آن توانستيم بر سر لحن قطعنامه سازمان ملل به توافق برسيم. آن لحظه اشک ريختن، حرکتي نهايي بود که اين مکعب روبيک را حل کرد.