آخرين خبر/ ميلاد دخانچي با انتشار اين عکس در صفحه اش نوشت: بالاخره پايان يک سفر هفت و نيم ساله. روزهاي پاياني برنامه گره بود که تصميم به ادامه تحصيل را علني کردم. دوستان و همکارانم ميگفتند: «حالا که تجربه آنتن زنده را کسب کردي بمان و اجرا را ادامه بده. نرو.» ميدانستم که سوالهايي دارم و بايد براي دريافت پاسخ براي آنها زحمت کشيد. سپتامبر دوهزار و يازده بود که در اولين کلاس نظريه فرهنگي در پايه فوق ليسانس شرکت کردم. دانشگاه کويينز در کينگستون اونتاريو واقع شده، شهري خلوت بدون سر و صدا با مردمان و هوايي به شدت سرد. سال اول خيلي سخت بود. در هواي منفي ۳۰ درجه فاصله بين خانه تا دانشگاه را که حدود نيم ساعت پياده روي بود ميرفتم و مي آمدم. هيچ ايراني هم در شهر نميشناختم. شب و روزم خواندن بود. وضع مالي درست و درمون هم نداشتم تا اينکه آرام آرام اوضاعم از بعضي جهات بهتر شد و بعد در مقطع دکتري در همان دانشگاه با بورسيه بهتري که دانشگاه داد درس را ادامه دادم. در مقطع دکتري دو درس را به عنوان دانشجوي ميهمان در دو دانشگاه ديگر ( تورنتو و کارلتون_ با فاصله ۵۰۰ کيلومتري از هم) گذراندم. يادم هست يک ترم را در اتوبوس و قطار بودم و مطالب را مجبور بودم بين راه بخوانم و بعضي وقتها شبها نخوابم. در طول اين مدت در دپارتمان فيلم دانشگاه به عنوان کمک استاد کار کردم و درسهاي مختلفي را درس دادم. سال مانده به آخر هم نسبت به موضوع تحقيقم درسي را درس دادم به نام «اسلام سياست و توسعه» که در مجموع تجربه خوبي بود. در سه سال آخر هم به ايران آمدم و پروژه هاي رسانه اي مختلفي را با کمک دوستان و همکاران اجرا کرديم. در جلسه دفاع دو ممتحن سخت حضور پيدا کردند. محمد تولکي طرقي، استاد تاريخ دانشگاه تورنتو و فرهنگ رجايي، استاد اسلام شناسي دانشگاه کارلتون که از طريق تلکنفرانس در جلسه دفاع حضور پيدا کرد. اين دو استاد به همراه سه استاد ديگر با تخصص هاي مربوط در جلسه اي سخت من را اماج سوالات پي در پي خود قرار دادند. انگار چيزي شبيه به سختانه و مرحله داوري فاز بود😄 يکي از اساتيد بعداً گفت اين جنجالي ترين و زنده ترين جلسه دفاعي بود که من تابحال ديده بودم. دعواي اصلي هم سر روش نوآورانه و ريسکي که در تحقيق بکار برده بودم بود.بگذريم. اينجا نقطه آغاز ماجراست. آغاز تلاش من براي خدمت به کشورم و در اين مسير من به هدايت و کمک تک تک نيازمندم. هر آنچه هستم و ياد گرفتم متعلق به شماست. من را به نفع منافع عمومي هر جور که خواستيد به کار ببنديد.
بازار