خبرآنلاين/ سه منتقد باسابقه سينما پس از پايان کار سي و هفتمين جشنواره فيلم فجر، فيلمهاي نسل جديد سينماي ايران را مورد ارزيابي و تحليل قرار دادند.
سي و هفتمين جشنواره فيلم فجر با تمامي اتفاقات و حواشي که به همراه داشت با معرفي برگزيدگان به کار خود پايان داد تا برگي ديگر از کتاب جشنواره فيلم فجر ورق بخورد.
همواره پس از پايان جشنواره اظهارنظرها درباره چگونگي داوريها و برندگان سيمرغهاي بلورين جشنواره فجر به اوج خود ميرسد و نظرات متعدد و متنوعي درباره برگزيدهها و همچنين آثار حاضر در اين رويداد سينمايي م ميشود.
به همين منظور در مناظرهاي با حضور کيوان کثيريان، خسرو نقيبي و سيدعبدالجواد موسوي منتقدان سينما در کافه خبر درباره سي و هفتمين جشنواره فجر به گفت و گو پرداختهايم.
آنچه در ادامه ميخوانيد بخشي از گفتوگويي است که سميه عليپور با اين سه منتقد درباره جشنواره فجر و تمامي اتفاقات آن داشته است.
اين بخش از گفتوگو درباره حضور پرشور نسل جديد فيلمسازان سينماي ايران در اين دوره جشنواره فيلم فجر است، حضوري که با آثار با کيفيت و قابل توجهي همراه بود که تحسين منتقدان و مخاطبان را نيز در پي داشت.
سميه عليپور: ابتدا به سراغ فيلمسازان جوان جشنواره برويم، تقريبا ۱۷ کارگردان فيلم اولي و نسل جديد سينما داشتيم. تا چه اندازه نگاه و انديشه اين فيلمسازان توانسته بود حس و حال تازهاي به جشنواره بدهد، مانند فيلمهاي «مسخره باز»، «سرخپوست»، «متري شيش و نيم»؟
خسرو نقيبي: به نظرم نميتوان گفت نسل جديد و اين فضاي جديدي که از آن صحبت ميکنيد فضاي پروداکشن است نه فضاي نسلي، در واقع حاصل تزريق پول به بدنه سينماست.
چهار فيلم از پنج فيلم نهايي منتخب تماشاگران بالاي هشت ميليارد تومان هزينه توليد داشتند، يعني «متري شيش و نيم»، «غلامرضا تختي»، «شبي که ماه کامل شد» و «ماجراي نيمروز: رد خون» پروداکشنهايي بالاي هفت، هشت ميليارد داشتند. «سرخپوست» که در اين پنج فيلم رتبه دوم را داشت هم ابعاد توليدي گستردهاي داشت و دکور آن کامل ساخته شده بود و در واقع در دسته همان فيلمهايي با پروداکشن بزرگ قرار ميگرفت.
به نظر ميرسد سينماي ايران پس زماني که فيلمهاي آپارتماني را پشت سر گذاشت، در اين چند سال از سمتهاي مختلف يعني چه فيلمهاي حکومتي، چه فيلمهاي ارگاني و چه مستقل همه به اين نتيجه رسيدند که فيلمي بسازند که ارزش تماشا کردن در سالن سينما را داشته باشد و اين روندي است که سينماي روز جهان دنبال ميکند و حاصل آمدن فيلمهاي روز خارجي به ايران است. يعني تماشاگر اگر قرار است يک فيلم را در سينما تماشا کند، فيلمي را ميبيند که ارزش تماشا کردن را داشته باشد.
در ۷۰، ۸۰ دقيقه اول فيلم «متري شيش و نيم» يک تريلر نفسگير پليسي را با تمام ابعاد هاليوودي ميبينيم، در «غلامرضا تختي» يک فيلم بيوگرافي با شاخصههاي هاليوودي را شاهد هستيم، در «شبي که ماه کامل شد» و «ماجراي نيمروز: رد خون» دو تريلر سياسي با گستره لوکيشن متفاوت و عظيم ميبينيم و در «سرخپوست» شاهد يک فيلم در زندان مدل فيلم «رستگاري در شائوشنگ» هستيم.
اين نگاه نو به نظرم از بخش توليدي سينماي ايران آمده است و چيزي است که هم تماشاگر از آن راضي است و هم در واقع عوامل راضي هستند چون براي کار انرژي ميگذارند و سقف تواناييهاي فني سينماي ايران را نشان ميدهند. به نظرم سينماي ايران قبول کرده که نياز به يک جهش دارد و آن جهش در زمينه پروداکشن اتفاق افتاده است که متناسب با سينماي جهان است.
عليپور: «اژدها وارد ميشود» به نظرم يکي از نخستين فيلمها در اين زمينه بود؟
نقيبي: بله، من در مقالهاي در روزنامه همشهري سال گذشته نوشتم و آن را يک فيلم نمونه دانستم زيرا که اساسا سينماي ايران را وارد يک اتفاق جديد ميکند و امسال جشنواره از اين دست فيلمها پر بود.
کيوان کثيريان: تمام اين حرفها را قبول دارم ولي اين نسل اگر اين پول پشت کارشان نباشد، خروجي شان چيست؟
نقيبي: فيلم «ناگهان درخت» صفي يزدانيان و پيمان معادي هم به نظر فيلم رمانس هاليوودي ميآيند و در شرايط ديگري مانند سه سال پيش سينماي ايران اگر اين فيلم را که به نظر توليدش ارزان نميآيد را روي ميز يک تهيه کننده ميگذاشتي، امکان نداشت که ساخت آن را بپذيرد.
فيلم «ماجراي نيمروز: رد خون»
کثيريان: بله، ولي آن هفت، هشت ميليارد توماني که دربارهاش صحبت کرديم اگر در اختيار مثلا مهدويان قرار نگيرد چه اتفاقي رخ ميدهد؟ يا فيلم آبيار را نميشد با کمتر از اين هزينه ساخت. منتظر اين هستم که سينماي ايران را از پروداکشن جدا ببينيم و منتظر بمانيم که در پايان از آن چه در ميآيد، تمام اين فيلمهايي که پروداکشن قوي داشتند از نظر فيلمنامه ضعيف بودند و حواس فيلمساز پرت پروداکشن و شوي بزرگي است که ميخواهد آن را اجرا کند. اساس سينما جوهره داستاني فيلم است که ميبينيم خيلي به آن توجهي نشده است و اشکالات جزيي وجود دارد. من دوباره که «شبي که ماه کامل شد» تماشا کردم، ديدم چه ميزان حفرههايي در فيلمنامه آن وجود دارد که ميشد، نباشند.
اين نسل جديد خوش فکر و خيلي بلند پرواز است و به همين دليل به پول زياد نياز دارد، «مسخرهباز» بدون آن هزينه هنگفت نميتوانست اين پروداکشن و خيالپردازي بازيگوشانه خيلي پرخرج را داشته باشد.
اين فيلمها را وقتي در کنار فيلمهاي الان نسل قديم بگذاريم تازه ميفهميم که چه اتفاقي دارد ميافتد. فيلمهاي آقايان کيومرث پوراحمد، عليرضا رئيسيان، سيروس الوند و محمدرضا هنرمند را کنار هم بگذاريم و ببينيم چه برآيندي دارند و فيلمهاي نسل جديد چه برآيندي؟
نقيبي: درباره فيلم آقاي هنرمند شوخي ميکردم که انگار در اين پانزده سال غيبت با گروه فراديد و هليشاتهاشان آشنا نشده و سکانسهاي جادهاياش سنتي و به شيوه گذشته گرفته شده است. قديميترها مقاومت دارند.
کثيريان: بنابراين اين بهروز شدن شامل فيلم ديدن، مطالعه، آشنايي با ادوات روز و... ميشود ولي پايان ماجرا اين است که من ميگويم آن سينمايي که وجه مميز سينماي ما و جهان بود، اين نيست.
مثلا اکشني که نرگس آبيار به عنوان يک کارگردان زن بخواهد بسازد را ما قبلا توسط کاترين بيگلو در اين ژانر تجربه کرديم که با فيلمش تا پايان ماجرا رفت. نميگويم اين کار را نکنيم، اصلا بايد اين کار را بکنيم اما معتقدم که آنچه که وجه مميز ما با سينماي جهان به شمار ميآمد، چنين چيزي نبود، هيچ کدامش.
فيلم «مسخرهباز»
حتي «مسخرهباز» هم که فکر ميکنيم خيلي خلاقانه و جديد است در پايان نمونههاي خارجي داريم که بسيار جلوتر از اين است که بازيگوشي و فانتزي بيشتر دارند و هزينه توليدشان کمتر شده است.
خوب است که ما اين مسيرها را برويم اما بايد بگويم که وجه مميز ما چيزهاي ديگري بود که در انتها به داستان و فيلمنامه ميرسيد و نميدانم آن را چقدر داريم از دست ميدهيم. آقاي نقيبي به عنوان يک فيلمنامهنويس چند فيلمنامه جشنواره امسال را به عنوان يک اثر خوب ميتوان انتخاب کرد.
نقيبي: واقعا نميتوان به انتخاب خاصي رسيد.
کثيريان: مشکل اساسي در اين زمينه داريم، حتي «طلا» که درباره آن صحبت کرديم حفرههايي دارد که توجه تماشاچي عادي به بعضيهايش جلب ميشود.
نقيبي: معتقدم که يک روحيه ايرادگيرانه عمومي سر فيلمها وجود دارد و اولين نکتهاي که ميبينند به عنوان حفره به آن نگاه ميکنند و از فيلمساز ميخواهند تا درباره آن پاسخ دهد.
کثيريان: بله قبول دارم. من فکر ميکنم که اين نسل خوبي است ولي نميدانم که اگر آن پول از پشتش برداشته شود چه باقي ميماند.
سيدعبدالجواد موسوي: من فکر ميکنم تغيير نگاه بحث تئوريک و نظري دارد، در حوزه سينما آنهايي که پول ميگذارند و سرمايهگذار هستند و افرادي که جوان هستند و ميخواهند فيلم خود را بسازند به اين تعريف رسيدند که سينما صرفا ساختن يک فيلم جشنوارهاي که تنها يک عده خاص به تماشاي آن بنشينند نيست. همين تغيير تعريف باعث شده تا فيلمهايي که مردم و منتقدان ميپسندند به هم نزديک شود و به همين دليل به داوران نيز خيلي ايراد نميگيريم.
اين مسئله به جهت تغيير تعريفمان از سينماست، پذيرفتيم که سينما يک امر تکنولوژيک است و به شدت وابسته به اقتصاد است و پول در آن نقش دارد، واقعا سينما بدون پول هيچ معني ندارد و ممکن است در جاهايي يک فيلم به اثري هنري تبديل شود اما لزوما اين اتفاق نميافتد.
يک زماني صحبت ميشد که اقتضاي سينماست که در ابتدا مخاطب را سرگرم کند، به نظرم آرام آرام اين تعريف مورد اتفاق همه قرار گرفته است و افرادي که خيلي روشنفکري به سينما نگاه ميکردند نيز به اين تعريف نزديک شدهاند. به همين خاطر اغلب فيلمهايي که ميپسنديم در وجه اول سرگرم کننده است، حتي آنهايي که پول ميگذارند براي فيلم خانم آبيار به اين مسئله فکر ميکنند که با وجود اينکه موضوع ايدئولوژيک است اما اين ايدئولوژيک بودن در درجه دوم و سوم قرار ميگيرد.
نقيبي: ميپذيرند درام محترم است و بايد ارجحيت پيدا کند.
موسوي: دقيقا، تعداد شعارهايي که درباره عبدالمالک ريگي در اين فيلم ميشنويم بسيار کم است. درحاليکه اگر اين فيلم ۱۰ سال پيش ساخته ميشد شايد نيم ساعت آن را صرف اين شعارها و سخنراني ميکردند.
در واقع درام اصل است يا حتي موضوعي مانند سازمان مجاهدين که در قسمت اول فيلم «ماجراي نيمروز» همه افراد و اتفاقات واقعي بودند اما در قسمت دوم شايد فراموش ميکند که ادامه همان فيلم را ساخته است. در اولويت قرار گرفتن درام و سرگرمي و پذيرفتن اين امر که سينما جاي شعار دادن نيست به نظرم کمک کرد که ما تنوع و تکثر داشته باشيم.
کثيريان: يکي از مشخصه هاي جشنواره امسال همين است.
نقيبي: دقيقا اين اتفاق خيلي مثبتي است.
بازار