نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سینما و چهره ها

بد، جلف، وقیح؛ فیلمی در راستای سرکار گذاشتن مخاطب!

منبع
اعتماد
بروزرسانی
اعتماد/ گروهي ضد انقلاب به رياست دکتر مدني (فرهاد آييش) و زير نظر دونالد ترامپ، ماموريتي به فربد (حامد کميلي) مي‌دهند و او را به عنوان کارگردان يک فيلم سينمايي در قالب يک گروه فيلمبرداري به ايران مي‌فرستند. در آنجا پژمان جمشيدي و سام درخشاني به عنوان بازيگر‌هاي فيلم ارتش سري انتخاب مي‌شوند. فربد تلاش فراواني از خود براي انجام عمليات به بهترين شکل ممکن انجام مي‌دهد، اما مشکل اينجاست که طبق معمول، پژمان و سام تقريبا همه چيز را به هم مي‌ريزند. شايد براي بسياري از ما تماشاگران سينما که از ديدن تجربه نخست فيلمسازي پيمان قاسمخاني در سينماي ايران خرسند شده بودند اين انتظار وجود داشت که قسمت دوم خوب، بد، جلف با توجه به تجربياتي که کارگردانش از زير و بم‌هاي فيلمسازي در سينماي ايران کسب کرده بايد يک سر و گردن بالاتر از قسمت اول اين اثر باشد. بنابراين براي ديدن اثري رکوردشکن در گيشه راهي سالن نمايش فيلم شديم، اما نتيجه در نهايت متفاوت با انتظار و پيشداوري‌هاي ما بود و خط بطلاني که بر همه اين‌ها کشيده شد، نشان داد گويي هنوز پيمان قاسمخاني در سايه موفقيت ناشي از خوب، بد، جلف نخستين به‌سر مي‌برد و براي بيدار و آگاه کردنش زمان لازم است. يکي از مشکلات اثر فعلي عدم توانايي نويسنده فيلمنامه در طرح يک قصه سرراست بوده و به زبان ساده‌تر اثر از نبود يک قصه‌گوي خوب رنج مي‌برد و تقريبا تا پايان فيلم درام در داستان شکل نمي‌گيرد و فقط مي‌ماند، مقادير زيادي تکه‌اندازي و نمک‌پراني‌هاي زوج درخشاني- جمشيدي که معتقدم اکثر آن‌ها هم متعلق به خوب، بد، جلف اول است ضمن اينکه عنصر تکرار هم که به دفعات در بخش‌هاي مختلف داستان مورد تاکيد قرار مي‌گيرد، نمي‌تواند موقعيت مناسب و فضاسازي لازم را براي ايجاد وضعيت طنز و کمدي به وجود بياورد و از همين رو سازندگان اثر يا در فيلمنامه يا در اجرا سراغ شوخي‌هاي جنسي براي خنده گرفتن از مخاطب رفته‌اند که اين مساله نيز به صورت زيادي با خوب، بد، جلف نخستين تضاد زيادي دارد، چراکه آن اولي هر قدر شريف و غيرجنسي بود اين دومي متاسفانه پر شده از اين گونه شوخي‌هاي دو پهلو و حتي بعضا مستقيم! نکته مهم ديگر سستي و رخوتي است که در داستان وجود دارد و اين سستي در روايت فيلم و حتي ساختار آن نيز وجود دارد و با وجود حجم زيادي از خرده‌روايت‌هاي مثلا طنز و داستانک‌هايي که مثلا قرار است به قصه اصلي شاخ و برگ بدهند و قصه را جلو ببرند متاسفانه قصه با کمترين سرعت پيش مي‌رود و از همين رو نشاني از تعليق و ضرباهنگ مناسب در متن و به تبع آن در ساختار مشاهده نمي‌کنيم و اين مساله براي يک کمدي شلوغ بدون ترديد يک ضايعه بزرگ محسوب مي‌شود. از همه بدتر و فاجعه‌آميز‌تر اينکه بعد از دو ساعت تحمل قصه و ساختار الکن به ناگاه فيلم با اين جمله که اين داستان ادامه دارد به پايان مي‌رسد و مخاطب حواله داده مي‌شود به قسمت بعدي اين سه‌گانه و به نوعي قاسمخاني و تيم سازنده خوب، بد، جلف با بي‌احترامي هر چه بيشتر، مخاطب را سر کار مي‌گذارند و او را براي تعقيب پايان قصه خود به قسمت بعدي حواله مي‌دهند! ساختار نيز متاثر از متن از يک شلختگي و بي‌نظمي عجيبي بهره مي‌برد. اگرچه در فيلم لوکيشن‌هاي متعدد را شاهد هستيم، اما بازي‌هاي بد و نچسب از همه بازيگران از فرهاد آييش گرفته تا گوهر خيرانديش به ويژه زوج کمدي جمشيدي- درخشاني تا کارگرداني بسيار سطحي و به نوعي آماتورگونه تا تدوين نچسب تا ضرباهنگ کند و فاقد تعليق و هيجان همه و همه بيانگر اين مساله مهم هستند که سازندگان ارتش سري با خيال راحت از اينکه گيشه فيلم‌شان تضمين شده است، بي‌خيال تکنيک، فرم و محتوا شده‌اند و اثري آبگوشتي را روانه پرده کرده‌اند (البته صد رحمت به سينماي آبگوشتي که حداقل داراي منطق بود) تا پول‌ها به حساب‌هاي‌شان واريز شود و بعد از آن بخش سوم اين قصه بي‌سروته را که احتمالا همين الان نيز آماده نمايش است به خورد تماشاگران شريفي بدهند که مي‌خواهند براي فراموش کردن همه غصه‌هاي‌شان به ديدن اين فيلم بيايند و دو ساعتي را در سالن‌هاي سينما فارغ از غم‌هاي روزگار بخندند و شاد باشند، اما زهي خيال باطل؛ و نکته پاياني اينکه: جشنواره فيلم فجر بهترين زمينه و بستر را براي استفاده حداکثري فرصت‌هاي تبليغاتي ارتش سري براي دست‌اندرکاران و صاحبان فيلم مذکور فراهم کرد و اثري متعلق به سينماي بدنه که بدون حضور در جشنواره هم مي‌توانست گليم خودش را از آب بيرون بکشد با لطف هيات انتخاب و مسوولان جشنواره يک پاس گل بسيار زيبا دريافت کرد که البته نوش جان‌شان. مصطفي محمودي
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد