باشگاه خبرنگاران/ حسن وارسته نويسنده و سرپرست نويسندگان فصل دوم و سوم «بچه مهندس» جزئيات اين دو فصل را تشريح کرد.
مجموعه تلويزيوني «بچهمهندس ۳» به کارگرداني علي غفاري و تهيهکنندگي سعيد سعدي هر شب از آنتن شبکه دو مهمان خانههاي مردم است.در اين فصل از سريال، «جواد جوادي» شخصيت اصلي داستان که در فصل اول دوران کودکي و در فصل دوم دوران نوجواني او روايت شد، وارد دانشگاه شده است. جواد باتوجه به استعداد و پشتکاري که دارد به يکي از نخبگان دانشگاهي تبديل شده که در فعاليتهاي پژوهشي دانشگاه خود حضور پررنگي دارد و بخش عمدهاي از داستان سريال نيز درباره همين موضوع است.
حسن وارسته نويسنده و سرپرست نويسندگان فصل دوم و سوم «بچه مهندس» با تيمش نگارش فيلمنامه اين سريال را انجام داده است، او از نويسندگان نامآشناي سينما و تلويزيون است و نويسندگي سريال «پايتخت» (فصلهاي ۲، ۳ و ۴)، همچنين سريالهاي تلويزيوني پرمخاطبي مانند «دودکش»، «علي البدل»،« ديوار به ديوار»، «دنگ و فنگ روزگار»، «زندگي به شرط خنده» و نگارش فيلمنامه فيلم سينمايي «چند ميگيري گريه کني؟» از جمله فعاليتهايش در اين حوزه محسوب ميشود. تا به امروز سه سريال «دودکش»، «پايتخت۴» و «بچه مهندس ۳» از اين فيلمنامه نويس در ماه مبارک رمضان پخش شده که هر سه سريال پر مخاطب بوده است.
وارسته، درباره فصل سوم «بچه مهندس» گفت:فصل اول سريال به قلم سجاد ابوالحسني، قصه يک پرورشگاهي بود که کودکان بيسرپرست در آن نگهداري ميشدند و مخاطب هم علاقهمند ترسيم دنياي کودکانه است؛ حکايت نوزاد پسري که در يک شب باراني توسط مادرش به يکي از مسئولان پرورشگاه سپرده ميشود. هم کنداکتور رمضاني و هم قصه جذاب ابوالحسني و کارگرداني علي غفاري مزيد بر علت شد تا فصل اول سريال ديده شود.
وي ادامه داد: شايد نقطه عطف فصل اول سريال که بيشتر مورد توجه قرار گرفت حضور سه کودک با استعداد بود. داستان بچهمهندس از همان ابتدا براي سه فصل تعريف شده بود. ما قصهاي را تعريف کرديم که از دل شرايط روزگار خودمان برخاسته بود. در فصلهاي اول و دوم سريال، شرايط را با چالشها و موانعي که پيش روي شخصيت اول داستان وجود داشت، نشان داديم.ما در فصل سوم جواد جوادي را در يک بلوغ فکري وتحصيلي ميبينيم، قطعا در اين فصل سعي کرديم تا آنجايي که ممکن است و به سمت شعار نرود به دغدغه جوانان، مخاطرات و مشکلات آنها و عشق جوانان بپردازيم.
وارسته اظهار کرد:نگارش فصل سوم سريال بچه مهندس يک سال طول کشيد و حدود ۷ بار بازنويسي و بازنگري شد، تلاش کرديم ملودرام جذاب و پرکشش باشد يادمان نرود بچه مهندس يک لحني دارد و شما توقع يک فيلم اکشن از آن نداريد بلکه يک ملودرام با يک لحن مشخص وفادار به لحن دو فصل قبل بچه مهندس است.
نويسنده سريال «بچهمهندس» عنوان کرد: عشقي که در فصل دوم ايجاد کرديم براي فصل سوم به آن نياز داشتيم. زماني که در ۱۸ سالگي موقع خداحافظي با مژگان، جواد موقع قول و قرار ميگويد من ميروم درس ميخوانم و هدفگذارياش براي همه تلاشها رسيدن به محبوبش است، قرار است در اين فصل به مفهوم بالاتري از عشق برسيم.
وارسته توضيح داد: وقتي کودک فصل اول و نوجوان فصل دوم «بچهمهندس»، در سري سوم اين سريال وارد دانشگاه ميشود، نميتوانيم نسبت به آنچه در فضاي آکادميک کشور ميگذرد بيتفاوت باشيم. ببينيد، امروز به جوانان بااستعداد، پژوهشگر و علاقهمند به علم و دانش از چند جهت فشارهاي سنگين و تهديدهاي جدي وارد است.
نويسنده سريال «بچهمهندس ۳» گفت: من با فضاي دانشگاهي در ارتباط هستم و از مشکلاتي که پيش روي اين جوانان نخبه است و باعث ميشود آنها دلسرد شده و راه مهاجرت در پيش بگيرند اطلاع دارم. «بچه مهندس ۳» به دنبال اين است که دست مافياي ضدپيشرفتهاي علمي را رو کند تا دلسوزان جامعه و سياستگذاران به خود بيايند و اين مملکت از وجود اين نخبگان جوان خالي نشود.
نويسنده سريال «دودکش» درباره شخصيت قاسم در سريال «بچه مهندس» عنوان کرد:ما در قصه «بچهمهندس» يک جوان شهرستاني مستعد به نام «قاسم» داريم که از بيرجند، شهري با فرهنگ و تمدن درخشان آمده است،اگر ميبينيد زود جوش ميآورد به خاطر آن خشم فروخوردهاي است که از کارشکنيها دارد و گاهي به جايي ميرسد که ميگويد من ديگر نميتوانم تحمل کنم و بايد به جايي بهتر بروم. با جلو رفتن قصه مخاطب با شخصيت قاسم بيشتر آشنا مي شود.
وي افزود: خواهيد ديد همين جوان زود جوش، چون چشمهاي زلال و پاک است و ريشه فرهنگي و تربيتي او، ترمز لغزشها و تصميمات لحظهاي او ميشود. قاسم نماينده طيف جوانان نجيب و فهيم شهرستانهاي کشور است که در تبعيض و بي مهري ديارشان با پيشينه درخشان فرهنگي و تمدني در حال آسيب خوردن است. دايي نادر، دايي قاسم و نامزدش عطيه، نماينده رفتار و کردار مردمان پاک و معصوم بيرجند است.قاسم در قصه خام است و مثل همه بزرگترهايي است که در جواني، آزمون و خطا کرده اند. او نيز در اين سن حساس ميکوشد يک شبه ره صد ساله را برود، ميلغزد، اما همين ريشه و وجدان آگاه به موقع، او را در مسير درست قرار مي دهد.
بازار