نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
سینما و چهره ها

سبک‌زندگی‌های عجیب‌و‌غریب در دنیای سینما

منبع
خراسان
بروزرسانی
سبک‌زندگی‌های عجیب‌و‌غریب در دنیای سینما
خراسان/ چطور ممکن است براي کسي پيش بيايد که يک روز وقتي در حال رانندگي به طرف محل کارش است، در يک آن حس کند دنيا در نظرش سفيد شده و هيچ چيزي جز سفيدي نمي‌تواند ببيند؟ از هراس اين اتفاق تصادف کند و سرگردان بپرد وسط خيابان و همه فکر کنند ديوانه شده. اين پرده‌اي از فيلم «کوري» ساخته کارگردان برزيلي، «فرناندو مريلس» بود که بر اساس رمان مشهوري به همين نام از «ژوزه ساراماگو»، نويسنده پرتغالي ساخته شده است. داستان از اين قرار است که در شهري، آدم‌ها يکي پس از ديگري به بيماري «کوري سفيد» دچار مي‌شوند. اما آيا مي‌توان تصور کرد کور شدن به شکلي که همه جهان را سفيد ببينيد، چه حسي دارد؟ بقا و زندگي با ديگراني که همه کور هستند به چه صورت ادامه پيدا خواهد کرد؟ در واقع نويسنده يا کارگردان با طرح اين قصه، چه سبکي از زندگي را به تصوير کشيده‌است؟ با موضوعي ترسناک طرف هستيم يا دراماتيک و اميدوارکننده؟ با طرح اين مقدمه کوتاه، خواستم موضوع پرونده را روشن کنم؛ پرداختن به فيلم و سريال‌هايي که دنياهاي عجيب و غريب با منطقي خاص و قوانين تخيلي را به تصوير کشيده و در نتيجه زندگي آدم‌هاي قصه را تحت تاثير قرار داده اند. البته چنين فيلم‌هايي با چنين مضاميني کم نيستند. به عنوان مثال فيلم‌هايي در گونه علمي‌تخيلي که بيشتر آن‌ها را با موضوعات سفر در زمان، پيشرفت‌هاي پزشکي و فناوري، سفرهاي فضايي يا هوش مصنوعي، زيرمجموعه ژانر آخرالزماني و آينده زندگي بشر مي‌شناسيم. همچنين فيلم‌هاي فانتزي يا ترسناک زيادي هستند که دنياهاي بسيار عجيب و خلاقانه‌اي را معرفي کرده و قابل بررسي اند. اما امروز در اين پرونده قرار است چندتايي را که از نظر پرداختن به سبک زندگي نکات قابل توجه‌تري را در خود گنجانده‌اند، مرور و معرفي کنيم. پس براي خواندن اين پرونده، ماشين تخيل‌تان را راه بيندازيد. هشدار اين‌که اين پرونده ممکن است قسمت‌هايي از قصه‌ها را لو بدهد. نگاه کردن ممنوع شد چه فيلمي؟ جعبه پرنده چه سالي ساخته شد؟ 2018 جهان از رد پاي هيولايي نامرئي و مرموز پر شده، هيولايي که آن قدر بزرگ و پراکنده است که بر همه کوچه‌ها و خيابان‌ها و جنگل‌ها سايه انداخته است. تنها مکان‌هاي امن، خانه‌هايي هستند که هيچ روزنه‌اي به بيرون نداشته باشند. هرکس به بيرون نگاه مي‌کند هيولا به چشم‌هاي او نفوذ مي کند تا به خودکشي وادارش کند. «جعبه پرنده» به کارگرداني «سوزان بير» دنيايي را نشان مي‌دهد که در آن ديدنِ آسمان و درختان و حتي لانه پرندگان، آرزويي غير ممکن است. در اين دنيا آدم‌ها بايد سبک‌زندگي عجيب و غريبي را تجربه کنند. بازمانده‌ها براي رفع گرسنگي و بيرون زدن بايد تمام درزهاي ماشين را ببندند و فقط از روي جي‌پي‌اس مسير سوپرمارکت شهر را دنبال کنند. آيا مي‌شود با وجود چنين پديده‌اي، از شهري آرماني در دلِ اين پادآرمان‌شهر ترسناک و مهيب حرفي به ميان آورد؟ جالب است که در فيلم The Birds از آلفرد هيچکاک، پرنده‌ها برايمان عامل هشدار و ترس بودند، در اين فيلم گوش سپردن به آواي پرندگان، راهي براي نجات محسوب مي‌شود چرا که قهرمان قصه، مادري است که قرار است خودش و بچه‌هايش را چشم بسته و فقط با گوش دادن به آواي پرندگان از مسير توفاني رودخانه عبور دهد و به مکاني امن برساند. وقتي همه دنيا زير برف و يخ فرو رفت چه فيلمي؟ قطار يخ‌شکن چه سالي ساخته شد؟ 2013 قطار يخ‌شکن، آخرالزماني را توصيف مي‌کند که در آن همه دنيا زير برف و يخ فرو رفته و تنها قطاري بلند بالا، سريع‌السير و بدون توقف روي ريلي دور تا دور جهان را طي مي‌کند. در دنيايي که تمام حيات زير برف و يخ دفن شده، تنها آن‌هايي که سوار قطار هستند نفس مي‌کشند و بايد تابع قوانيني باشند که از سوي مدير قطار تعيين شده است. اين فيلم درون‌مايه‌هاي نمادين دارد و مفاهيم استعاري زيادي را بازگو مي‌کند. قطار، سمبلي از کره‌زمين است که در آن فقير و غني در کنار هم براي اهداف‌شان مي‌جنگند. واگن‌هاي انتهايي يا دم قطار سکونتگاه مردم عادي و واگن‌هاي جلويي يا رأس قطار محل استقرار قشر مرفه با هزارجور امکانات است. «بونگ جون هو» کارگردان مطرح کره‌اي، علاوه بر ساخت اثري علمي تخيلي، يکي از برترين آثار اکشن چند سال اخير سينماي جهان را نيز ساخته است که ارزش تماشا دارد. قطار يخ‌شکن مانند خيلي از آثار هم‌رده‌اش از فرمول آشناي «مردي در مقابل سيستم» استفاده کرده و ما طي فيلم شاهد حرکت فقيرترين گروه در اين قطار به رهبري «کريس ايوانز» قهرمان هستيم که به دنبال گرفتن کنترل اين قطار هستند. دنيايي که در آن «زمان» واحد پول است چه فيلمي؟ به موقع يا اين‌تايم چه سالي ساخته شد؟ 2011 وقتي برايم نمانده، وقتي برايم نمانده. در دنياي ما اين جمله احتمالا در ذهن کسي که سال‌ها زندگي کرده و حالا هراس مرگ دارد مدام تکرارمي‌ شود. اما در دنياي «اين تايم» يک تکرار روزمره است. فيلم « اين‌تايم» يا به موقع، به نويسندگي و کارگرداني «اندرو نيک‌کول»، روايتگر آينده‌اي نزديک است که در آن انسان‌ها 25 سال زنده‌اند و پس از آن مي‌توانند عمر بخرند و بيشتر زنده بمانند. ديدن فيلم «به موقع» تجربه عجيب قرار گرفتن در دنيايي است که در آن، «زمان» واحد پول است. زمان، طول عمر و کيفيت زندگي را تعيين مي‌کند. در اين فيلم همه انسان‌ها يک ساعت دارند و به جاي چرخش پول در دست مردم هنگام خريد يا فروش، فقط به ساعت خود نگاه مي‌کنند و با يک دستگاه زمان‌سنج آن را کم يا زياد مي‌کنند. سرمايه داران در اين فيلم، کساني معرفي مي‌شوند که زمان بيشتري دارند و در مقابل کارگران کساني هستند که زمان ندارند. با توجه به رويکرد مارکسي در فيلم، زمان واحد و ارزش پول و همه زندگي و روابط انساني مي‌شود، به گونه‌اي که روابط انساني برپايه زمان تعريف مي‌شود. هر انساني، انسان ديگر را مي‌کشد تا زمان او را تصاحب کند و خود زمان بيشتري داشته باشد. زنداني عمودي و مخوف با قوانين عجيب‌و‌غريب چه فيلمي؟ پلتفرم چه سالي ساخته شد؟ 2019 زندان! نه يک زندانِ معمولي، زنداني عمودي و مخوف را تجسم کنيد آن هم با 333 طبقه. پلتفرم يا سکو، ما را به مدت يک ساعت و 34دقيقه به چنين جايي مي‌برد؛ روي چندتا از اين سکوها. زنداني با قوانين عجيب و غريب و ترسناک. در هر طبقه دو نفر فقط براي يک ماه زندگي مي‌کنند. روزي يک بار سکويي که روي آن پر از غذاهاي جورواجور از انواع کباب‌ها تا لذيذترين دسرهاست از بالا تا پايين حرکت و در هر طبقه چند دقيقه توقف مي‌کند و در طول آن دقايق، دو زنداني هر طبقه مي‌توانند هر مقدار غذا که مي‌خواهند بخورند. آن‌ها حق ندارند غذا را پيش خودشان نگه‌دارند چون در اين صورت، دماي محيط اطراف با شدت و سرعت شروع به گرم يا سرد شدن مي‌کند و غير قابل تحمل مي شود. سوال اين‌جاست که آيا غذا به اندازه کافي براي همه طبقه‌ها وجود دارد يا در نيمه راه تمام مي‌شود؟ اگر اين‌طور باشد زنداني‌هاي طبقات آخر تا کِي گرسنگي را تحمل خواهند کرد؟ اين زندان نماد دنياست و زنداني‌ها و عملکردشان در سکانس‌هاي مختلف، بيانگر مسائل موجود در جوامع انساني است. درست است که پلتفرم، ترس لحظه‌اي براي مخاطب ايجاد نمي‌کند اما تماشاي آن و طرح مفاهيم استعاري فراواني مانند بي‌عدالتي و اختلاف طبقاتي و تبعات آن، براي مخاطب بسيار قابل تامل و تفکر است. زندگي بدون قدرت بينايي چه سريالي؟ ديدن چه سالي ساخته شد؟ 2019 سريالي که سر و صداي زيادي به پا کرد، بيشتر سر و شکلي حماسي دارد و موضوع قابل توجهي را به نمايش گذاشته که در يکي دوسال اخير، خيلي از سينماگران دست روي آن گذاشته‌اند؛ فقدان حسي از حس‌هاي اصلي انسان مثل بينايي. قصه سريال در آينده روايت مي‌شود. آينده‌اي در حدود 600 سال بعد که يک ويروس باعث نابودي تمام انسان‌ها شده و آن‌هايي هم که باقي مانده‌اند، نابينا شده‌اند. پس انسان‌ها سبک زندگي خود را تغيير داده و به صورت قبيله‌اي زندگي مي‌کنند تا بتوانند در مواجهه با طبيعت، زنده باقي بمانند. با نابينا شدن انسان‌ها، قدرت بينايي قدرتي خارق‌العاده محسوب مي‌شود که از نظر مردم جادوگري است. اما قصه از جايي جان مي‌گيرد که همسر جنگجويي به نام بابا واس، دوقلوهايي را به دنيا مي‌آورد که بينايي دارند. اين سريال پر هزينه(حدود 15 ميليون دلار براي هر قسمت) بابت طراحي صحنه و لباس و فيلم برداري زيبا، تحسين برانگيز است و گاهي با سريال «بازي تاج و تخت» مقايسه مي‌شود. تماشاي جزئياتي که براي جامعه نابينا رعايت شده مثل خانه‌هاي بدون پنجره، نمادهاي برجسته هر قبيله روي بدن افراد و همچنين صحنه‌هاي اکشن در دل طبيعت، جذاب و چشم نواز است. آيا «ديدن» پاسخ اين همه سوالي را که پيشاپيش براي مخاطب به وجود مي‌آورد، مي‌دهد؟ دنيايي که در آن همه نابينا هستند، چه شکلي است؟ سر و صورت آدم‌ها، لباس‌هايشان، زبان بدن و در يک کلام چطور سبکي از زندگي به نمايش گذاشته شده است؟ جذابيت‌هاي سفر در زمان چه فيلمي؟ لوپر چه سالي ساخته شد؟ 2012 دنيا حتما جاي جالب‌تري بود اگر واقعا امکان سفر در زمان وجود داشت. دنيا حتما جاي جالب‌تري بود اگر اين امکان، به واسطه تخيل نويسندگان و کارگردانان خلاق، به شکلي غير کليشه‌اي و باورپذير نمايش داده مي‌شد؛ کاري که «رايان جانسون» با ساخت «لوپر» انجام داد. «لوپر»، صرفا يک تخيلي عامه‌پسند نيست؛ دنياي لوپر جايي است که در آن خلافکارها براي اين‌که از شر جنازه‌هاي‌شان خلاص شوند، به جاي چال‌کردن‌شان آن‌ها را به 30 سال گذشته مي‌فرستند. اما «لوپر» به کارگرداني «رايان جانسون» يکي از برترين آثار علمي تخيلي، سر و شکلي اکشن و ماجرايي نفس‌گير دارد. در اين فيلم، قاتلاني که نام خود را «لوپر» مي‌گذارند، با سفر در زمان به کشتن آدم‌هاي هدف مي‌پردازند. جنايتکاران در سال ۲۰۷۰، آدم‌هايي را که بايد کشته شوند، به گذشته مي‌فرستند. جايي که يک لوپر همراه با اسلحه اش منتظر کشتن محموله و نابودي جنازه است. لوپرها پول خوبي مي‌گيرند اما زندگي تکراري و مکانيکي دارند که فقط به کشتن و نابودي جنازه محدود شده است. با وجود صحنه‌هاي تيراندازي فراوان، لوپر خيلي بيشتر از يک فيلم اکشن و تخيلي است. لوپر مطالعه‌اي درباره مسائلي همچون سرنوشت، طمع، تقدير و فداکاري است.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره