نماد آخرین خبر

علی حاتمی؛ چند پرسش بی‌پاسخ و چند نکته غافلگیرکننده!

منبع
ايسنا
بروزرسانی
علی حاتمی؛ چند پرسش بی‌پاسخ و چند نکته غافلگیرکننده!

ايسنا/ حکايت غريببي است، حکايت مردي که از همان دوران نوجواني، شيفته دنياي قصه‌ها و افسانه‌ها بود و به هر کجا سرک مي‌کشيد تا گنج‌هاي ادبيات فولکلور را گردآوري کند، به آنها رخت نمايشي بپوشاند، به قاب تصوير بنشاند تا به لطف سينما و تلويزيون به يادگار بماند براي آيندگان ولي همين مرد، آثار گمشده بسيار دارد. آثاري که معلوم نيست چرا از دست رفته‌اند.

۲۳ مرداد سال ۱۳۲۳ در يکي از محله‌هاي قديمي تهران پسري به دنيا آمد که نامش را علي گذاشتند و نام خانودگي‌اش حاتمي بود. از همان کودکي چشمش به عادات مردم کوچه و بازار بود و گوشش به دهان مادربزرگ‌ها که متل‌هاي قشنگ مي گفتند و قصه ديو و پري مي‌دانستند.

در دوره نوجواني که در لاله‌زار به تماشاي تئاتر نشست، تصميم گرفت به قصه‌ها و افسانه‌ها، رنگي از نمايش بدهد. گفته مي‌شود در همان دوران مدرسه با گروهي از بچه‌هاي هم‌محلي، نمايشي اجرا کرد و بعد از آن در کلاس‌هاي نمايشنامه‌نويسي اداره هنرهاي دراماتيک واقع (درآب سردار) شرکت کرد و بعدها که اين اداره به نام دانشکده هنرهاي دراماتيک تغيير نام داد، او در رشته ادبيات نمايشي تحصيلات خود را ادامه داد. هر چند به گفته داود رشيدي، ظاهرا  روح ناآرام او در محيط دانشکده، قرار نداشت و تحصيلات خود را نيمه کاره رها کرد.

از آنجاکه ريتم زندگي در دوران نوجواني و جواني او بسيار تند بود، او نيز در ۲۱ سالگي اولين نمايشنامه خود را اجرا کرد. نمايشنامه‌اي به نام «ديو» يا «ديب» که در همان قصه‌هاي عاميانه مورد علاقه‌اش ريشه داشت و ارديبهشت سال ۴۴ آن را  به مدت سه شب در تالار نمايش دانشکده هنرهاي دراماتيک روي صحنه برد. اما نکته جالب‌تر اينجاست که او اين نمايش را براي تماشاگران کودک و با کودکان مؤسسه آموزشي فرهنگ آرزو اجرا کرد و احتمالا اين تنها اثري بوده که براي کودکان اجرا کرده است.

پس از آن چند نمايشنامه ديگر هم نوشت. گفته مي‌شود در مجموع ۱۱ نمايشنامه نوشته است ولي بخشي از اين آثار ظاهرا از دست رفته‌اند. با اين حال در کارنامه هنري او از نمايشنامه‌هاي  «ساتن»، «قصهٔ طلسم و حرير و ماهيگير»، «حسن کچل»، «چهل گيس» و «شهر آفتاب و مهتاب»، «چل گيس» ، «جنگل»، «بيمارستان عشق»، «فوتبال» و «شرابسازان» ياد مي‌شود که ظاهرا سه نمايشنامه آخر اجرا نشده‌اند.

در دهه طلايي چهل که اوج فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري بود، گروه «هنر ملي» هم به سرپرستي عباس جوانمرد فعاليت مي‌کرد که تمرکزشان بر نمايشنامه‌هاي ايراني بود و اغلب آثارشان را در «تالار ۲۵ شهريور» آن زمان يا همان «تماشاخانه سنگلج» امروزي اجرا مي‌کردند. خيلي طبيعي بود جواني مانند او به سبب علاقه‌مندي‌اش به ادبيات ايراني و فولکلور، جذب اين گروه شود. نتيجه حضور نه چندان بلند او در اين گروه، اجراي نمايشنامه‌هاي «قصه طلسم حرير و ماهيگير» و «خاتون شهر آفتاب مهتاب» بود که جوانمرد خود به صحنه برد و نکته غافلگيرکننده در اجراي نمايش اول، بازي محمود دولت‌آبادي است که در آن دوره به عنوان بازيگري جوان در تئاتر فعاليت مي‌کرد.

«خاتون شهر آفتاب مهتاب» هم همان سال ۱۳۴۴ با کارگرداني عباس جوانمرد روي صحنه رفت.

سال ۱۳۴۵ نمايشنامه مدرني با عنوان «آدم و حوا» يا «برج زهر مار» نوشت که تحولي در کار او محسوب مي‌شد و همين نمايش موجب آشنايي او با مسئولان تلويزيون ملي شد و در همين سال به استخدام تلويزيون درآمد که البته اين همکاري فقط دو سال ادامه داشت.

اين جوان بي‌قرار در دانشکده هنرهاي دراماتيک، استادي به نام داود رشيدي داشت که تحصيلکرده فرنگ بود و جزو آوانگاردهاي آن زمان. رشيدي بسرعت متوجه توانمندي دانشجوي جوان خود شد و زماني که حاتمي نمايشنامه «حسن کچل» را به او نشان داد، با اينکه تا آن زمان نمايشنامه‌اي ايراني اجرا نکرده بود، تصميم به اجراي آن گرفت و اين گونه بود که نمايش «حسن کچل» به کارگرداني داود رشيدي در تماشاخانه سنگلج روي صحنه رفت.

 با اجراي همين نمايش ، يکي از تهيه‌کنندگان سينما به اين جوان مستعد پيشنهاد کار در سينما را داد و اين آخرين حضور حاتمي به عنوان نمايشنامه‌نويس در تئاتر ايران به سال ۱۳۴۸ بود. يک سال بعد نسخه سينمايي همين نمايشنامه را ساخت و  اولين حضورش در سينما رقم خورد. حضوري که بعدها با فيلم‌هايي مانند«طوقي»،«بابا شمل»، «سوته دلان»،«حاجي واشنگتن»،«کمال‌الملک»،«مادر» ،«دلشدگان» و ... ادامه پيدا کرد.

تماشاگران تلويزيون هم که او را با مجموعه‌هاي کم نظيري مانند «سلطان صاحبقران» و «هزار دستان» به ياد دارند.

اما حالا که ۲۴ سال از درگذشت او مي‌گذرد، اين پرسش در ذهن علاقه‌مندان به تئاتر و کساني که پيگير حضور حاتمي در عرصه هنرهاي نمايشي بوده‌اند، وجود دارد که چرا بعد از ورود به سينما ديگر هرگز به تئاتر بازنگشت. در اين ميان کساني مانند روح‌الله جعفري ـ مدرس و پزوهشگر تئاتر ـ معتقدند او در تئاتر قدر نديد و از سوي مديران و حتي همکاران خود با بي‌مهري رو به رو شد.

حاتمي هرچند هرگز به خانه اول خود بازنگشت ولي حرمت صاحبخانه را هميشه نگاه داشت. تمام آثار درخشان خود را با هنرمندان تئاتر روي صحنه برد. اين همکاري فقط با چهره‌هاي سرشناسي مانند عزت‌الله انتظامي، داود رشيدي، محمد علي کشاورز، علي نصيريان و ... نبود بلکه او دلمشغولي بازيگران لاله‌زار را هم داشت و آن گونه که محمود بصيري گفته است وقتي تئاترهاي لاله‌زار بسته شد، او نگران بازيگراني بود که در اين تئاترها کار مي‌کردند و براي سياهي لشکرهاي «هزار دستان» با همين بازيگران همکاري کرد.

اما اين تنها راهي نبود که تعلق خاطر خود را به تئاتر نشان دهد. سال ۱۳۶۶ فيلم «جعفر خان از فرنگ برگشته» را بر اساس نمايشنامه‌اي به همين نام از حسن مقدم، يکي از نخستين نمايشنامه‌نويسان ايراني، ساخت. هرچند که در کارنامه هنري او، اثر درخشاني به شمار نمي‌آيد.  

با اين همه ۱۴ آذر سال ۱۳۷۵ وقتي بعد از يک دوره بيماري، چشمانش را براي هميشه بست، يادگاري‌هايش آنچنان ارزشمند بود که کمتر کسي تصور مي‌کرد اين همه را تنها در طول ۵۲ سال زندگي که بخشي از آن هم با مميزي، ممانعت ، دشمني، تنگ‌نظري و کج‌فهمي همراه بود، بر جاي گذاشته باشد.

تا زماني که زنده بود، به چاپ آثارش نپرداخت و يک سال بعد از درگذشتش، مجموعه آثار او منتشر شد. هرچند در اين مجموعه جاي يکسري از نمايشنامه‌هايش خالي و اين پرسش همچنان باقي است که بر سر اين نمايشنامه‌ها که همه را پيش از ورودش به سينما نوشته بود، چه آمده است؟!

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar