نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
سینما و چهره ها

آرزوهای بزرگ دختر نوجوانی که در سینما یک شبه ره صد ساله رفت

منبع
ايسنا
بروزرسانی
آرزوهای بزرگ دختر نوجوانی که در سینما یک شبه ره صد ساله رفت

ايسنا/ بايد تقدير آدمي خيلي بلند باشد که سال قبل در چنين روزهايي در خيابان کار کني و امسال روي استيج يکي از مهمترين جشنواره‌هاي سينمايي دنيا باشي و آرزوهاي کودکي را دست‌يافتني‌ ببيني.
يهمن ماه سال گذشته بود که پس از نمايش فيلم «خورشيد» در سالن رسانه‌هاي جشنواره فيلم فجر، سه، چهار بچه‌ي تقريبا هم سن و سال کُلّ نشست خبري اين فيلم را با شيرين‌زباني‌ها، خنده‌ها و اشک‌هايشان به هم ريختند و يکي از پر سر و صداترين و جذاب‌ترين روزهاي جشنواره را ثبت کردند. اما آن چيزي که حضور آن‌ها را متفاوت کرد صرفا بازي خوبشان در فيلم مجيدي نبود، بلکه زندگي آن‌ها بود و کارشان در مترو و خيابان و حس و حالي که از تجربه‌ي بازيگري به دست آورده بودند.

همان موقع خيلي‌ها اين نگراني را درِگوشي يا با صدايي بلند مي‌گفتند که خدا کند اين بچه‌ها با چنين ذوق و شوقي رها نشوند و آينده‌اي که مي‌تواند عوض شود، دوباره به سر چهارراه‌ و دستفروشي برنگردد و حالا اين بچه‌ها با درخششي که فيلم‌شان در جشنواره‌ ونيز داشته دلگرم‌تر از قبل هستند که اين مسير را ادامه دهند. 

در چند روز گذشته حتما در ميان خبرهايي که از جشنواره‌ي فيلم ونيز منتشر شده عکس‌هايي دختري را ديده‌ايد که با وجود ماسک روي صورت، شادي در عمق چشمانش مي‌درخشيد؛ شميلا شيرزاد دختري ۱۴ ساله ‌است که به همراه برادرش ابوالفضل در فيلم «خورشيد» بازي کرده و به دليل مبتلا شدن نوجوان اصلي فيلم - روح‌الله زماني - بدون همبازي خود راهي جشنواره ونيز شد و به جاي او روي صحنه اختتاميه رفت و از اين گفت که تا يک سال پيش مشغول دستفروشي در مترو بوده و امثال او و روح‌الله تمام زندگي خود را در خيابان دست فروشي کرده‌اند اما سينما روياهاي‌شان را به آن‌ها برگرداند.


او حالا در گفت‌وگويي از علاقه‌اش به بازيگري پيش از بازي در فيلم مجيدي مي‌گويد و برنامه‌هايي که براي آينده دارد.

شميلا اصالتا اهل افغانستان است، اما در ايران متولد شده و با پدر و مادر و خواهر بزرگترش و ابوالفضل که دو سال و نيم از خودش کوچک‌تر است زندگي مي‌کند.

او به گفته‌ي خودش يک سال دير به مدرسه رفته و امسال به کلاس هفتم مي‌رود، اما قطعا با حس و حالي متفاوت. «من قبلا مدرسه کودکان کار مي‌رفتم و امسال هم همانجا مي‌روم. بعد از اينکه در فيلم «خورشيد» بازي کردم حس خيلي خوبي داشتم، دوستانم هم خوشحال بودند، اما من اصلا رفتارم را تغيير ندادم و خودم را براي آن‌ها نمي‌گيرم چون کلا با دوستانم رابطه خوبي دارم و رفتارم تغييري نکرد. با اين حال شرايط زندگي‌ هم خودم و هم خانواده‌ام خيلي تغيير کرده و ديگر در خيابان کار نمي‌کنم، گرچه زندگي هنوز سختي دارد ولي من بعد از «خورشيد» ديگر کار نکردم.»

شميلا مي‌گويد: «از اين به بعد دوست دارم اين راه را تا آخر ادامه دهم و به شيوه‌اي ديگر کار کنم. دلم نمي‌خواهد به کار در مترو برگردم.»

او در ميان صحبت‌هايش اشاره مي‌کند که قبلا هم به بازيگري علاقه داشته و موقعيت‌هايي هم پيش آمده بود که به نتيجه نرسيدند. «بازيگري را خيلي دوست داشتم. چند بار قبلا در مترو خانم‌هايي مرا ديده بودند و به کارگردانشان معرفي کرده بودند. پيش چند نفر هم رفتم اما خبري نشد.»

آنطور که شميلا از علاقه به بازيگري مي‌گويد اين تصور پيش مي‌آيد که حتما فيلم و سريال ايراني که راحت‌تر در دسترس هستند، زياد ديده و خيلي از بازيگران را هم بايد بشناسد، اما پاسخ او غيرمنتظره است. «من خيلي فيلم مي‌بينيم اما بيشتر فيلم هندي، برايم جذاب هستند و آن‌ها را خيلي دوست دارم. همين‌ فيلم‌ها باعث شدند از بازيگري خوشم بيايد.»

وقتي حرف از بازيگران مورد علاقه‌اش مي‌شود مي‌گويد:‌ «از بين ايراني‌ها قبلا خيلي زياد پيگير نبودم و دقت نمي‌کردم چه کساني بازي مي‌کنند، اما از هندي‌ها اميرخان، شاهرخ‌خان، سلمان‌خان و کاترينا کيت را خيلي دوست دارم. البته الان ديگر وضع عوض شده و هم فيلم‌هاي ايراني را بيشتر مي‌بينم و هم مهم است ببينم بازيگرانش چه کساني هستند.»

به نظر مي‌رسد او براي جبران فيلم‌هاي نديده ايراني خيلي جدي شده است. «بعد از جشنواره فجر و فيلم «خورشيد» روزي يک فيلم دانلود مي‌کردم و مي‌ديدم مثل «متري شيش و نيم» و «تنگه ابوقريب» که آن را ابوقَريب مي‌خواند. وقتي مي‌گويم اين فيلم‌ها که مناسب سن تو نيستند مي‌گويد:‌ «من اين فيلم‌ها را بيشتر دوست دارم. هيچ وقت برايم مهم نبوده که فيلمي به سنم مي‌خورد يا نه، چون فيلم ديدن را دوست دارم و ترجيح مي‌دادم يک چيزي باشد که نگاه کنم.» 

او با اين حال تعريف مي‌کند که اگرچه اهل تلويزيون و سريال نيست، گاهي کارتون تماشا مي‌کرده که بيشتر سيندرلا و باب اسفنجي بودند و اشاره مي‌کند که کار کردن در بيرون از خانه در نوع علاقه‌اش به فيلم‌هايي که با سن و سالش همخواني ندارد اثر داشته است.

شميلا که به تازگي از ونيز برگشته، از اين اولين تجربه سفر خارجي خود خاطراتي شيرين دارد.‌ «جشنواره ونيز خيلي خوب بود. عاشق پيراهنم شده بودم که طراح برايم آماده کرد. کساني که مرا در خيابان مي‌ديدند قلب نشان مي‌دادند و مي‌گفتند فيلم را دوست داشتند. خيلي مهربان بودند ولي دوست داشتم خودم مي‌توانستم با آن‌ها صحبت کنم يا متوجه شوم چه مي‌گويند. ابوالفضل هم دوست داشت بيايد ولي ناراحت نشد از اينکه نتوانست بيايد. فقط مدام زنگ مي‌زد مي‌گفت، چي مي‌خوري؟ يک بار گفتم که مثلا خرچنگ مي‌خورم و بعد هر بار مي‌گفت برايم خرچنگ بياور!»

او که از ياداوري اين جمله‌ها حسابي خنده‌اش گرفته، تاکيد مي‌کند: « ابوالفضل از من کوچکتر است ولي او هم خيلي دوست دارد بازي کند. اصلا اول او براي بازي در فيلم انتخاب شده بود. بعد مدير آن‌ها گفته بود او يک خواهر هم دارد و يک روز که در مدرسه بوديم آقاي مجيدي با چند تا از دوستانشان آمدند و مرا هم ديدند و اين طوري انتخاب شديم.»  

شميلا از روزهايي که در سينما تجربه کرده و تفاوتش با گذشته مي‌گويد: «موقع فيلمبرداري صبح‌ها ساعت ۵:۳۰ تا ۶ بيدار مي‌شديم و مي‌رفتيم سر صحنه و صبحانه مي‌خورديم و بعد هم گريم مي‌شديم تا عصر کار مي‌کرديم. همه چيز آن روزها را دوست دارم حتي وقتي اشتباهي مي‌کردم و کات مي‌دادند. البته ناراحت مي‌شدم ولي بعد دوباره امتحان مي‌کرديم  و خوب مي‌شد.» 

او اضافه مي‌کند: «پارسال تابستان با داداشم در خيابان‌ها کار مي‌کرديم. سخت بود ولي يک جوري چاره مي‌کرديم. گاهي هم با دوستانمان در همان خيابان بازي مي‌کرديم و خوش مي‌گذشت. اما تابستان امسال در قرنطينه بوديم و کارهاي خانه را انجام مي‌دادم. خانواده‌ام بعد از اين اتفاق‌ها خيلي خوشحال شدند چون روي زندگي ما خيلي تاثير داشت. خيلي دوست داشتم که يک اتفاقي بيفتد و مطمئن بودم که حتما مي‌شود.»

شميلا شيرزاد که درس و بازيگري را اولويت زندگي فعلي خود مي‌داند، سوداي بازيگري حسابي در سرش رفته است. «دوست دارم سال آينده اين موقع سر فيلمبرداري باشم. قبل از کرونا خيلي زنگ مي‌زدند ولي الان همه چيز کنسل شده. دوست دارم درسم را هم بخوانم ولي بازيگري را هم مي‌خواهم ادامه دهم.»

اين گپ کوتاه با اين سوال تمام مي‌شود که اگر به هر دليلي نتواند بازيگر شود چه کاري را بيشتر دوست دارد و جواب او که با خنده‌اي بلند و سرخوشانه همراه است نشان مي‌دهد چرا شميلا به فيلم‌هاي هندي علاقه دارد. «اگر بازيگري نشوم، دوست دارم خواننده شوم. وقتي آهنگ مي‌گذارند من هم کنارش مي‌خوانم. مي‌گويند صدايم خوب است ولي اگر اين هم نشد به خلباني هم علاقه دارم. (مي‌خندد) همه‌ش بچه‌گانه است، مي‌دانم ولي بايد تلاش کنم.»

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره