نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سینما و چهره ها

سریال «زمین گرم»؛ کارگردانی متوسط و کاراکترهای غریبه

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
سریال «زمین گرم»؛ کارگردانی متوسط و کاراکترهای غریبه

فرهيختگان/ نگاهي به آثار نعمت‌الله نشان مي‌دهد هروقت آدم‌هاي داستان او ملموس و واقعي بودند و حرف‌هايشان گنده‌تر از دهان‌شان نبود، توانسته‌اند با مردم ارتباط برقرار کنند و هروقت اينطور نبوده، مردم با آنها غريبگي کرده و به ذهن و روح‌شان راه‌شان نداده‌اند.
سريال‌هاي محرمي تلويزيون با تاخير رسيدند و قطعا هم مديران تلويزيون دليل اين تاخير را ورود و حضور ويروس کرونا اعلام مي‌کنند. شبکه يک، دو و سه با سريال‌هاي تازه‌شان رخت نو بر تن کردند و مخاطبان تلويزيون را از دست ديدن تکراري سريال‌هاي قديمي نجات دادند. شبکه يک با سريال استاني «سرزده»، شبکه دو با سريال «بوم و بانو» و شبکه سه با مجموعه «زمين گرم» روي آنتن آمده‌اند و هرکدام در اين مدت بازخوردهايي هم داشته‌اند. از مدت‌ها قبل که خبر ساخته شدن سريال زمين گرم به نويسندگي و کارگرداني سعيد نعمت‌الله منتشر شد، علاقه‌مندان به سريال و نوشته‌هاي نعمت‌الله منتظر بودند تا ببينند نخستين دستپخت او به‌عنوان کارگردان چه خواهد شد. تصويربرداري زمين گرم که سال گذشته آغاز شده بود، چندماه به‌دليل شيوع کرونا متوقف شد و از ارديبهشت‌ماه سال‌جاري مجددا ازسر گرفته شد. اين سريال که محمدرضا شفيعي تهيه‌کنندگي آن را به عهده دارد، گفته مي‌شود کامل‌کننده سه‌گانه «جراحت» و «برادر جان» است و مضموني خانوادگي- اجتماعي دارد.

نعمت‌الله جزء نويسندگاني است که در پشت صحنه حضور فعالي دارد و حتي به بازيگران در ايفاي نقش و اداي ديالوگ‌هايشان کمک هم مي‌کند. آنهايي که نوشته‌هاي نعمت‌الله را دنبال مي‌کنند، با حال‌وهواي آثار او آشنا هستند و اينجا هم منتظر بودند تا روابط اجتماعي و برادرانه معيوب ببينند و ديالوگ‌هاي خاص و نزديک به‌نثر مسعود کيميايي را بشنوند. ترکيب بازيگران هم به‌جز مرجان شيرمحمدي که حضورش در تلويزيون عجيب بود و البته پس از چندسال دوري، بازيگري مي‌کرد، پيش از اين با نعمت‌الله کار کرده بودند. «دو برادر بعد از سال‌ها بي‌خبري ازهم، يکديگر را مي‌بينند و برادر بزرگ‌تر که آخرين ساعات زندگي‌اش را پشت‌سر مي‌گذارد، به‌سراغ برادر کوچک‌تر مي‌رود تا وصيت کند؛ وصيتي که زندگي برادر کوچک را دستخوش چالشي بزرگ مي‌کند... .» شايد بتوان اين خلاصه سه‌خطي را که توسط عوامل اين سريال منتشر شده، به‌عنوان خلاصه قصه زمين گرم معرفي کرد، اما در اين يک‌سومي که از سريال گذشته است، با خرده‌روايت‌ها و شخصيت‌هاي فرعي ديگري نيز آشنا شديم و داستان آنها را هم شاهديم. اگر آن‌طور که رسانه‌ها منتشر کرده‌اند، اين سريال 30 قسمتي باشد، تا زمان نوشتن اين گزارش بيش از يک‌سوم اين مجموعه تلويزيوني از شبکه‌سوم سيما پخش شده است. يک‌سوم از يک سريال تلويزيوني 30 قسمتي، مجال مناسبي به بينندگان و منتقدان مي‌دهد تا بتوانند آن را در يک فضا و شرايط منصفانه بررسي و نقد کنند.

نويسنده‌هايي که پشت دوربين مي‌روند


سعيد نعمت‌الله اولين نويسنده‌اي نيست که پشت دوربين رفته و فيلم ساخته و قطعا آخرين آنها نيز نخواهد بود. هنوز زمان زيادي از پخش سريال «سرباز» ساخته هادي مقدم‌دوست نگذشته است و عيد همين سال 99 بود که رضا مقصودي در اولين تجربه کارگرداني سريالش، «دوپينگ» را ساخت. جالب اينجاست که هر سه اثر از شبکه سوم سيما پخش شده و انگار قرار است اين شبکه کار حمايت از نويسندگان کارگردان را برعهده بگيرد که بالذات اتفاق خوبي است. تربيت و پرورش کارگردان‌هاي جوان حتما نياز امروز تلويزيون و سينماست، اما بايد ديد اساسا تلويزيون ما چنين ظرفيتي را براي آزمون و خطاي نيروهايش دارد يا نهايتا به حذف و سوختن اين استعدادها خواهند رسيد. اينکه نويسنده و کارگردان يک نفر باشد، قدمتي چندين‌ساله در سينما و تلويزيون دارد. سال‌هاست که برخي نويسندگان از «درنيامدن» فيلمنامه‌هايشان گله مي‌کنند و حتي بر زبان مي‌آورند که اگر خودشان مي‌ساختند، بهتر مي‌شد. نويسنده‌هايي که سراغ فيلم ساختن مي‌روند، شبيه آهنگسازان و ترانه‌سراياني هستند که بعد از مدتي خودشان خواننده مي‌شوند و البته اغلب هم چندان موفق نيستند. ديده نشدن، عدم تحقق فضا و ديالوگ‌هاي نوشته‌هايشان و امتحان کردن حوزه‌هاي ديگر و شايد مسائل مالي ازجمله دلايلي است که پاي نويسنده‌ها را به پشت دوربين مي‌کشاند.

ترکيبي از کدام کارگردان‌ها؟

سيروس مقدم پنج‌بار، بهرنگ توفيقي‌ سه‌بار، محمدمهدي عسگرپور دوبار و جواد افشار و محمدرضا آهنج هر کدام يک‌بار، کارگرداناني بودند که از روي فيلمنامه‌هاي نعمت‌الله سريال‌هايشان را ساختند و حالا زمين گرم بي‌جهت نيست که قاب‌هايش شبيه به قاب‌هاي مقدم شده و دکوپاژهايش رنگ‌وبوي دکوپاژهاي بهرنگ توفيقي را مي‌دهد. اينکه سعيد نعمت‌الله از اولين سريالش، رستگاران در سال 88 و به کارگرداني سيروس مقدم، از هريک از کارگردان‌ها چيزي ياد گرفته و به داشته‌هايش اضافه کرده چيز بدي نيست و باتوجه به هوش بالاي او حتي اگر از ابتدا هم به فکر کارگرداني بوده و هدفش از حضور در پشت صحنه هم همين عامل بوده، بازهم کار غلطي نکرده است. حرف اصلي چيز ديگري است. نويسنده‌اي که مي‌خواهد کارگرداني هم بکند، طبيعتا بايد نگاه و دنياي خودش را داشته باشد و آن را خلق کند. اينکه هرتکه از زمين گرم ما را ياد يک سريال يا يک کارگردان مي‌اندازد، به‌جز بحث مشابهت و تاثيرپذيري، نشان‌دهنده نبود يک نگاه مستقل از سوي کارگردانش نيست؟ نعمت‌الله بيش از 10 سال است که در تلويزيون مي‌نويسد و به يک زبان اختصاصي براي خودش رسيده و مخاطب حتي اگر از روبه‌روي تلويزيون رد شود و گوشش را فقط تيز کند هم مي‌تواند متوجه شود که سريال را نعمت‌الله نوشته يا نه. متاسفانه يا خوشبختانه به‌دليل حضور فعال و مکرر نعمت‌الله در پشت صحنه‌ها و حوزه وسيع اختياراتش در مجموعه‌هاي تلويزيوني با تسامح و تساهل مي‌توانيم او را يک کارگردان اولي بدانيم. زمين گرم نگاه خاص نعمت‌الله را ندارد و ردپاي مقدم، توفيقي و عسگرپور آشکار است و به‌وفور در آن ديده مي‌شود.

سوالات فعلا بي‌پاسخ

تلاش‌هايي شد تا با سعيد نعمت‌الله گفت‌وگو کنيم و جواب سوالات‌مان را از او بخواهيم، اما منتج به نتيجه دلخواه نشد و گفتند که هنوز تصويربرداري و مراحل فني زمين گرم تمام نشده و مجبوريم اينجا و در اين گزارش پرسش‌هايمان را با او درميان بگذاريم. سوال اول و اصلي اين است که فيلمنامه زمين گرم نسبت‌به فيلمنامه‌هاي ديگرش مانند «برادرجان»، «مدينه» و «جراحت» چه مزيتي دارد که نعمت‌الله را مجاب به کارگرداني‌اش کرده است؟ حتما هر فيلمنامه‌نويسي داستان‌هايي را براي خودش نگه مي‌دارد و آنها را بيشتر دوست دارد و حتي آرزو مي‌کند آنها را خودش بسازد، اما واقعيت اين است که فيلمنامه زمين گرم در فهرست کارهاي نوشته‌شده نعمت‌الله در رده متوسط روبه پايين است. نه خبري از شخصيت‌هاي جذاب است و نه گره‌هاي مهم و ميخکوب‌کننده را مي‌بينيم. جغرافياي داستان در شهر و روستا مي‌گذرد و آدم‌هاي سريال هم روستايي و شهري هستند و شگفتا که همه‌شان يک گويش، يک لحن و يک دايره واژگان مشخص دارند. «يارعلي» با بازي متوسط عليرضا خمسه که پدربزرگ «اصلان» با بازي تکراري کامران تفتي و «عليار» با اولين حضور صادق برقعي است و پوشش و ظاهر روستايي دارد، همان‌طوري حرف مي‌زند که «ماجد» با بازي اصغر همت و «فروغ» با نقش‌آفريني مرجان شيرمحمدي در داخل شهر. عموما آدم‌هاي فيلمنامه‌هاي نعمت‌الله فارغ از ظاهر و گويش‌شان از يک خاستگاه هستند و يک‌جور صحبت و يک‌جور فکر مي‌کنند. درست است که خودمان بارها در همين روزنامه کارگردانان را توصيه به خارج شدن از تهران کرديم، اما اگر قرار است مزرعه و روستا صرفا يک لوکيشن باشد و نه بيشتر، همان آپارتمان‌ها که بهتر است. روستا و شهرهاي ديگر قرار است يک معرفي از آن منطقه و آدم‌ها و ويژگي‌هاي آنجا باشد نه صرفا محلي براي فيلمبرداري در اطراف تهران.

انصافا براي نماها و کادربندي تلاش‌هاي زيادي صورت گرفته و سعي شده تصاوير تکراري چشم بيننده را آزار ندهد، اما استفاده مکرر از قرينه و بازتاب در قاب‌هايي که مي‌بينيم، چه توجيهي دارد به‌جز تاثيرپذيري شديد از نحوه کارگرداني سيروس مقدم؟ شايد نعمت‌الله بگويد اين سبک من هم هست و به آن علاقه‌مندم. ظاهرا جواب قانع‌کننده‌اي است، اما نه براي کسي که دوست دارد در کارگرداني هم مانند نويسندگي، امضاي خودش را داشته باشد.

سوال ديگري که از نعمت‌الله داريم، درباره بازي بازيگران زمين گرم است. آيا بهتر نبود براي اولين تجربه کارگرداني‌اش از يک بازيگردان استفاده مي‌کرد. به‌جز مرجان شيرمحمدي و تا حدودي اصغر همت و نادر فلاح که با همين گريم و نقش در چند کار ديگر مانند «عقيق» و «درخونگاه» هم او را ديده‌ايم، شاهد بازي‌هاي متوسط و حتي ضعيف ازسوي بازيگران اين سريال هستيم. حتي برخي بازيگران در اداي ديالوگ‌ها هم صحيح عمل نمي‌کنند و اصطلاحا اين ديالوگ‌ها در دهان‌شان نمي‌چرخد. استفاده از يک بازيگر ناشناخته براي حضور در نقش اصلي اين سريال جسارت مي‌خواهد، اما درنهايت بايد ديد خروجي اين جسارت چه خواهد شد؟

کينه، نماز و عليار

آدم‌هاي زمين گرم را مي‌توان روي تخته‌سياه هم تقسيم‌بندي کرد؛ خوب‌ها و بدها. عليار، معصومه و پدر معصومه و تاحدودي يارعلي از خوب‌ها هستند و مابقي بدها. خوب‌ها نماز مي‌خوانند و گذشت دارند و فداکاري مي‌کنند و غرور دارند و بدها نه نماز بلدند و نه بخشيدن را. اين دوقطبي‌سازي در سريال زمين گرم شايد ريشه در خير و شر تاريخي داستان‌ها داشته باشد، اما واقعيت اينجاست که دوران سياه و سفيد بودن آدم‌ها گذشته است. آدم‌ها اشتباه مي‌کنند و آدم‌هاي خوب هم مي‌توانند اشتباهات بزرگي بکنند. اينکه فروغ به‌خاطر عليار نماز مي‌خواند و روزه قضا مي‌گيرد و در پليس+10 استخدام مي‌شود و سر به‌راه مي‌شود، در سريال جا نمي‌افتد. شخصيت‌ها بيشتر تيپ‌هايي هستند که ما پيش از اين آنها را در سريال‌هاي ديگر هم ديده‌ايم. داستان‌ها بيشتر به جزاير کوچک و پرتي مي‌مانند که درنهايت حتي يک شهر را هم نمي‌سازند چه برسد به يک کشور.

بدون تعارف نعمت‌الله نياز به نوآوري و خلاقيت دارد. تکرار مدل‌ها و راه‌هاي موفق پس از مدتي هم خالق اثر و هم مخاطب را به يک سکون و رخوت مي‌رسانند. به‌عنوان مثال به بازي‌هاي کامران تفتي در آثاري که توسط نعمت‌الله نوشته شده دقت کنيد، کمترين خلاقيت و تنوع در آنها ديده مي‌شود و انگار تفتي فقط لباس‌هايش را در سريال‌هاي مختلف تغيير مي‌دهد و حتي در برخي سريال‌ها لباس‌هاي سياهش هم تغيير نمي‌کند. در اينکه نعمت‌الله آدم‌هاي جنوب شهر و متوسط را به‌خوبي مي‌شناسد و تاحدودي با مشکلات آنها هم آشناست را کسي شک ندارد، اما قصه‌ها به محيط‌هاي تازه و آدم‌هاي جديد نياز دارند. شبکه آي‌فيلم اين روزها سريال «زير هشت» به کارگرداني سيروس مقدم و نويسندگي سعيد نعمت‌الله را پخش مي‌کند. براي اثبات يا رد حرف‌هاي ما شايد بد نباشد که زير هشت و زمين گرم را با هم مقايسه‌اي بکنيم. به نعمت‌الله هم توصيه مي‌کنيم همه اين 12-10 سريال خوبي را که نوشته، مجدد تماشا کند تا ببيند منظورمان از تکرار و وجوه اشتراکي متعدد چيست.

نعمت‌الله نويسنده خوب و ديالوگ‌نويس کم‌نظيري است، اما او هم مثل هر هنرمند ديگري نياز به بازسازي دارد، مخصوصا که حالا کارگرداني هم مي‌کند و وقت بيشتري را بايد صرف پروژه‌ها ‌کند. نگاهي به آثار نعمت‌الله نشان مي‌دهد هروقت آدم‌هاي داستان او ملموس و واقعي بودند و حرف‌هايشان گنده‌تر از دهان‌شان نبود، توانسته‌اند با مردم ارتباط برقرار کنند و هروقت اينطور نبوده، مردم با آنها غريبگي کرده و به ذهن و روح‌شان راه‌شان نداده‌اند. منتظر دوسوم ديگر زمين گرم هستيم و احتمالا اثر بعدي نعمت‌الله در مقام کارگردان. بعيد است زمين گرم بتواند از اين فضاي 10 قسمت خود خارج شود و بازي‌هاي درخشاني ببينيم، اما اميدواريم يک نعمت‌الله ديگر به جمع کارگردانان خوب سينماي ايران اضافه شود.

* نويسنده: سيدمهدي موسوي‌تبار، روزنامه‌نگار

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره