نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سینما و چهره ها

امیرحسین مدرس: قرار بود نقش یک «روز واقعه» را بازی کنم!

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
امیرحسین مدرس: قرار بود نقش یک «روز واقعه» را بازی کنم!

فرهيختگان/ اسم روز واقعه را برديد، اين را بگويم که قرار بود نقش عبدالله را من بازي کنم، در آن سال‌ها من درنمايش خورشيد کاروان نقش راهب را بازي مي‌کردم و يک شب آقاي اسدي براي تماشاي نمايش ما آمدند و صحبت‌هايي با من کردند و بعد هم من به دفتر هدايت فيلم رفتم. اما اين اتفاق نيفتاد و نقش عبدالله را من بازي نکردم.
 بخشي از مصاحبه اميرحسين مدرس درباره فيلم «روز واقعه» را تماشا کنيد.
اسم روز واقعه را برديد، اين را بگويم که قرار بود نقش عبدالله را من بازي کنم، در آن سال‌ها من درنمايش خورشيد کاروان نقش راهب را بازي مي‌کردم و يک شب آقاي اسدي براي تماشاي نمايش ما آمدند و صحبت‌هايي با من کردند و بعد هم من به دفتر هدايت فيلم رفتم. اما اين اتفاق نيفتاد و نقش عبدالله را من بازي نکردم. اما اشاره شما درست است. ما در حوزه فيلم و سريال دستمان خالي است و به جز اينهايي که شما گفتيد و يک اثر که مرکز صداوسيماي استان خراسان در دهه ۶۰ به نام سريال روايت عشق توليد کرد که در آن سريال هم مرحوم رضا سعيدي نقش ابن‌زياد را بازي مي‌کرد، نقش حر را مرحوم تيمور قهرمان بازي مي‌کرد و مرحوم انوشيروان ارجمند و تعداد ديگري از هنرمندان هم در آن سريال بازي مي‌کردند، اما به جز اينها و فيلم رستاخيز که البته من آن را نديدم کار ديگري به خاطر من نمي‌آيد.

به نظرتان دليل اينکه آثار خاطره‌انگيز عاشورايي در گونه‌هاي مختلف هنري انگشت‌شمار است چيست؟ به نظرتان موضوع مربوط به حساسيت‌هاي مربوط به خود اين روايت‌ها و شخصيت‌هاي مقدس است يا امر ديگري؟

قضاوت من به‌عنوان بيننده‌اي که در اين سه دهه نزديک به ۲۰ تئاتر عاشورايي ديده‌ام اين است که اين آثار از دو حالت خارج نيست. يا آنقدر مدرن و تکنيکال است که مخاطب عام با آن ارتباط برقرار نمي‌کند يا از اين سمت نزديک به تعزيه مي‌شود. من يک روايت روان و سروسامان‌دار و درعين رعايت فرم در خاطر ندارم   يعني يا روضه‌خواني تصويري ديده‌ايم يا يک کار تکنيکال مدرن. اما تمام اين قضاوت‌ها مبتني‌بر متن است. تا وقتي که متن خوب و يک بستر روايي درست و درمان وجود نداشته باشد نمي‌توان توقع خلق يک اثر ماندگار داشت، مثلاً همان فيلم روز واقعه براساس متني شکل مي‌گيرد که جناب بهرام بيضايي باهنرمندي نوشته است و حتي قرار بود خود ايشان آن را کارگرداني بکند. وقتي متن خوب باشد مي‌تواند انتظار کار خوب را هم داشت، ولي مساله اين است که متن خوب بسيار کمياب است.

اجازه بدهيد به بهانه توليدات عاشورايي، اشاره‌اي به کار تازه شما داشته باشيم. در روزهاي اخير کميک موشن‌هاي «سوگ سالار» با صداي شما درحال انتشار است. به نظر مي‌رسد شيوه روايت از متن تا فرم تصويري طوري است که مخاطب هدف آن بيشتر جوانان و نوجوانان بوده‌اند، اين گزاره درست است؟

من همچنين حسي دارم، يعني هم متن و هم کميت زماني اين مجموعه و درکنار آنها فرمت تصويري کميک‌موشن جوري است که بيشتر نوجوانان و جوانان به آن رغبت مي‌کنند. چراکه در واقع اين مجموعه نوعي بازنويسي حوادث کربلاست، و برش‌هاي تصويري زماني متفاوتي داشت. مثلا درباره حضرت علي‌اصغر(ع) از مدينه آغاز مي‌شود و جناب رباب و بعد به کربلا و مصيبت‌ شهادت حضرت‌ علي‌اصغر(ع) مي‌رسد. اين جزئيات کيفي و کمي به نظرم بيشتر مخاطب نوجوان و جوان را جذب مي‌کند.

شما انتخاب فرم تصويرسازي و کميک‌موشن که مقداري فانتزي است را براي روايت‌هاي عاشورايي در اين مجموعه مي‌پسنديد؟

چرا استفاده نشود؟ ببينيد ما در فرم بايد جوري کار کنيم که شأن روايت مذهبي رعايت شود و معتقدم حوزه پويانمايي قابليت گسترده‌اي براي انتقال اطلاعات و احساسات به کودک و نوجوان دارد. کمااينکه کشورهاي ديگر هم از اين قالب براي انتقال مفاهيم و مقاصد خودشان دارند استفاده گسترده‌اي مي‌کنند. پس روشن است که ما هم مي‌توانيم از چنين زبان فرمي براي انتقال مفاهيم فرهنگي بومي خودمان بهره بگيريم. مگر ما داستان براي تعريف کردن و محتوا براي ارائه کردن نداريم؟

پس در مجموع از خروجي اين کميک‌موشن‌ها راضي هستيد؟

به نظرم کارها خوب از آب درآمده، هم به لحاظ فرم و ساختار و هم به لحاظ محتوا. هرچند که روند توليدشان کمي عجله‌اي شده و تمام مجموعه در کمتر از يک ماه توليدشده است. اما به نظرم خروجي قابل دفاعي داشته چه به لحاظ روان بودن و همه‌فهم بودن متن و چه به لحاظ فرم.

اجازه مي‌خواهم که در بخش پاياني گفت‌وگو درباره مسير هنري خود شما صحبت کنيم. مسير متنوعي که از نيمرخ و مجري‌گري تا خوانندگي، بازيگري، خطاطي و نويسندگي را در برگرفته. بعضي اين تنوع رشته‌ها را نمي‌پسندند و معتقدند اين چندرشته بودن باعث عدم‌تمرکز و کاهش تخصص مي‌شود. خود شما که چنين فضايي را تجربه کرده‌ايد اين موضوع را قبول داريد؟

ببينيد من هيچ‌گاه با دو تا دست همزمان چند هندوانه را برنداشته‌ام. يعني براي تک‌تک اين حوزه‌ها وقت مستقل و مفصلي گذاشته‌ام، اگر دنبال خوشنويسي رفتم وقت تمام و کمال براي آن گذاشتم، اگر موسيقي را دنبال کردم فرصت مستقلي براي آن گذاشتم و باقي ماجرا. من از زمانم خوب استفاده کردم، و اگر دوباره برگردم به ابتداي اين مسير اتفاقا اين بار به دنبال شاخه‌هاي هنري بيشتري مي‌روم.

از اين نمي‌ترسيد که اين اتفاق باعث کاهش تخصص و تبحرتان بشود؟

اين تخصص‌ها الان در کنار هم قرار گرفته‌اند، درحالي که فرآيند يادگيري من در اين رشته‌ها نزديک به سه دهه طول کشيده. آن هم نه به‌طور همزمان، يک بخشي از اين سال‌ها را به بازيگري اختصاص داده‌ام، چندسال را به خطاطي گذرانده‌ام، بازيگري را به‌طور مستقل آموخته‌ام و... مثلاً سرکلاس آواز دنبال خوشنويسي نبودم يا وقتي که بازيگري را مي‌آموختم در دنياي شعر و ادب فعاليت آنچناني نمي‌کردم. مي‌خواهم بگويم از سال ۶۴ که به‌طورجدي يادگيري را آغاز کرده‌ام، تلاش کرده‌ام که از وقتم درست استفاده کنم و اتفاقا معتقدم اگر کسي از فرصت و ظرفيت‌هايي که خدا به او داده خوب استفاده نکند کفران نعمت کرده. همين الان هم وقتم را تقسيم‌بندي مي‌کنم، يعني الان متمرکز بر کتاب هستم و نزديک به سه‌سال است که پا در تلويزيون نگذاشته‌ام.

چرا؟خودخواسته بوده يا تصميم مديران؟

هم خودخواسته بود و هم از سر دلگيري. من شعارم در اجرا اين است که در برنامه‌اي حاضر بشوم که در وهله اول به دانسته‌هاي‌ خود من اضافه بکند. من هيچ وقت به خاطر شهرت و پول مجري برنامه نشده‌ام چون اساسا نگاهم به اجرا اين‌طور نيست. من اين نگاه را کثيف و آلوده مي‌دانم و اصلا اين نگاه را نمي‌پسندم. از بزرگ‌ترهاي تلويزيون اين‌طور يادگرفته‌ام و هيچ‌گاه به شکلي که عرض کردم به تلويزيون نگاه نکرده و نمي‌کنم. من هيچ وقت با اجراي تلويزيوني به معناي مرسوم بار خودم را نبسته‌ام و تصميم گرفتم مادامي که چنين شرايطي برايم فراهم نشود اجراي برنامه‌اي را قبول نکنم.

شما هم البته از نيمرخ کار در تلويزيون را آغاز کرديد، برنامه‌اي که چهره‌هاي متعددي را به دنياي سينما و تلويزيون معرفي کرد که هنوز هم هنرمندان خاطره‌ساز و مهمي هستند.

بله، نيمرخ محصول زماني است که تفاوت‌هاي بسياري با امروز دارد. آن‌روزها تلويزيون انحصار داشت، شبکه‌هاي اجتماعي اساساً وجود اين‌چنين نداشتند، خود تلويزيون هم چند کانال محدود بود و صدالبته برنامه نيمرخ هم يک برنامه پيشرو بود که اسير تعارفات و تابوهاي معمول هم نبود و در اين فضاها دست به ساختارشکني‌هاي مثبت مي‌زد. اتفاقا سه سال پيش يکي از مديران تلويزيون عوامل نيمرخ را جمع کرد و قصد داشت که سري تازه نيمرخ را توليد کند که من به ايشان هم گفتم الان نمي‌شود نيمرخ را ولو با حرف‌هاي تازه تکرار کرد. چراکه نيمرخ مربوط به دوره متفاوتي از امروز بود.

يعني به نظرتان نمي‌شود نيمرخ را تکرار کرد؟

امروز نمي‌توان با حرف‌هاي نيمرخ مخاطب گسترده به دست آورد. به هر حال روزگار عوض شده. شما چه کار مي‌خواهي بکني که نوجوان از بين اين همه رسانه و شبکه‌هاي اجتماعي و بازي و ابزار تازه فقط تو را تماشا کند و تو را انتخاب کند؟ ابزار رقابتت چيست؟

منظورتان کاهش قدرت تلويزيون نسبت به آن دوره است يا تفاوت اقتضائات جامعه؟

هردوي اينها. آن ساختارشکني درست و قاعده‌مند امروز امکان تکرار دارد؟ به نظر من نمي‌شود. و صادقانه اين است که نمي‌دانم چطور مي‌شود چنين موفقيتي را که نيمرخ به دست آورده بود تکرارکرد. چراکه چنين موفقيتي از دل يک هزارتوي شرايط مختلف به بار مي‌آيد که آنقدر پيچيده است که نمي‌شود درباره آن به سادگي حکم کرد و راه‌حل ارائه داد. مولفه‌هاي اجتماعي و رسانه‌اي و فرهنگي در هم تنيده و پيچيده‌اي است که بايد از دل تمام آنها به يک ايده موفق تازه رسيد که من آن را نمي‌دانم.   


به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره