چطور به فرزندانمانکمک کنیم تا از شکست های خود درس بگیرند؟
خراسان
بروزرسانی
خراسان/ همه شنيده ايم که «شکست پل پيروزي است» ؛ اما در عمل بسياري از ما بعد از شکست، دست از تلاش برمي داريم و تمايلي به تکرار تجربه مان نداريم. اين موضوع در کودکان هم بارها ديده مي شود. گرچه نوع آن کاملا متفاوت از بزرگسالان است؛ به عنوان مثال شکست در مسائل مالي شايد بزرگ ترين شکست در دوران بزرگسالي باشد اما براي يک کودک يا نوجوان، شکست در دوست يابي، يک رويداد غم انگيز است. والدين بايد اين نکته را در نظر داشته باشند که نوجوانان نسبت به شکست و پيروزي بيش از بزرگسالان حساس هستند. يعني از کاه، کوه مي سازند و از دريچه واقعيت به اتفاقات زندگي نگاه نمي کنند. يکي از شکايات شايع والدين همين بي انگيزه شدن کودکان بعد از تجربه کوچک ترين شکست هاست. اين مسئله مي تواند پيامدهاي متعددي داشته باشد؛ اگر بتوانيم به فرزندانمان ياد بدهيم که از شکست نترسند و آن را به موقعيتي براي حرکت به سوي موفقيت تبديل کنند، قدم بزرگي برداشته ايم.
آسان در گفتار، سخت در رفتار
هرچه هنگام صحبت و نصيحت بيان اين که شکست پل پيروزي است، آسان است، در عمل باور به اين مفهوم مي تواند بسيار دشوار باشد. چه طور مي توانيم به فرزندانمان ياد بدهيم از شکست هاي خود عبرت بگيرند و با عبور از آن براي موفقيت برنامه ريزي کنند؟ اگر بخواهيم به صورت خلاصه چند نکته را متذکر شويم، مي توانيم بگوييم:
کودکان نبايد از شکست خوردن بترسند
آن ها بايد نحوه مواجهه درست با شکست را ياد بگيرند. آن ها بايد بتوانند به نحوي مطلوب، علل شکست خود را تبيين کنند. در اين مطلب مي توانيد با نکاتي در ارتباط با اين سه گزاره آشنا شويد.به علاوه، راهنماي گام به گام ما، مي تواند راه درست تعامل با شکست فرزندانتان را به شما نشان دهد.
شجاعت رو به رو شدن با غول ناکامي
سپيده دانايي مي نويسد، نه تنها بسياري از بچه ها که بسياري از بزرگ ترها نيز از شکست مي ترسند. تجربه شکست براي بسياري از افراد به معناي نمايش بي کفايتي و ناتواني آن هاست. شايد فرزند شما نيز از همين گروه باشد و شما به تجربه دريافته ايد که هر زمان که او در رسيدن به هدفي با ناکامي مواجه مي شود تا مدتي ناراحت است، دست و دلش به کار جديد نمي رود و البته به صورت کلي نيز ممکن است از ترس مواجه شدن با شکست از تلاش دوباره سرباز بزند. چه طور مي توانيم ترس از شکست را در کودکان خود کمرنگ کنيم؟!
*رفتار خود را مديريت کنيد: يادتان باشد اگر مي خواهيد فرزندتان از شکست خوردن نترسد و به اين بهانه دست از تلاش برندارد، لازم است اول همه برخوردهاي خود شما بعد از هر شکست فرزندتان مديريت شود. اگر قرار به سرزنش، تحقير،بازخواست و خلاصه برخوردهاي تند و منفي از جانب شما باشد، البته که او حق خواهد داشت که از شکست بترسد و ترجيح دهد که ديگر سراغ انجام کاري نرود. نکته ديگر هشدارهاي پيش از انجام کار، توسط والدين است. توجه دادن کودک به عواقب انتخابش کار درستي است اما اگر قرار باشد شما پيش از اين که او شروع به انجام کاري کند، براي او خط و نشان بکشيد، تنها باعث مي شود که او با اضطراب و ترس بيشتري کار را شروع کند و البته از وقوع شکست نيز وحشت داشته باشد.
*افراط نکنيد: البته به اين نکته هم توجه داشته باشيد که اگر قرار باشد ما با مطرح کردن فرزندمان در جمع و بيان ويژگي هاي او در موقعيت هاي مختلف، به طريقي خود را مطرح کنيم، احتمال بيشتري دارد که از شکست او به وحشت بيفتيم. در واقع هرچه والدين بيشتر هويت خود را با موفقيت فرزندان خود گره بزنند و تعريف کنند، واکنش هاي تندتري نسبت به شکست هاي آن ها نشان مي دهند؛ اين چيزي است که مي تواند در نهايت به ضرر فرزندان تمام شود.
*مطالعه زندگي نامه افراد موفق:
اگر شما داستان زندگي افراد موفق را مرور کنيد، به موارد متعددي برمي خوريد که افراد بعد از تجربه شکست هاي پي در پي توانسته اند در نهايت به آنچه مي خواسته اند، برسند. آشنايي با اين افراد هم براي شما به عنوان يک والد مفيد است، چرا که در صورت مواجه شدن فرزندتان با يک شکست، وحشت نمي کنيد و البته اعتمادتان را به او از دست نخواهيد داد و هم براي فرزند شما مي تواند فوايد متعددي داشته باشد. چرا که او نيز متوجه خواهد شد که گاهي اوقات براي رسيدن به موفقيت، تجربه شکست نه تنها بد نيست که شايد حتي بتوان گفت لازم و ضروري است!
*همه ما دوست داريم فرزندانمان تصوري مثبت از ما داشته باشند و به ما افتخار کنند. اما توجه داشته باشيد که اگر قرار باشد ما هيچ وقت شکست نخوريم و از آن مهم تر همه شکست هاي گذشته خود را مخفي کنيم، فرزندان ما نيز از خود انتظار عملکردي بي عيب و نقص خواهند داشت؛ امري که البته محقق نمي شود و تنها اضطراب و ترس آن ها را از شکست افزايش مي دهد. گاهي بيان اين که ما نيز در گذشته به اهداف خود نرسيده و در کنار آن راهکاري براي جبران آن در نظر گرفتيم مي تواند هم خيال فرزندان ما را تا حدي راحت کند و هم در عين حال به آنها يادآوري کند که مهم تر از شکست خوردن، پيدا کردن راهکارهاي جبراني است.
مواجهه درست با شکست
به دلايل متعدد شايد کودکان تا پيش از سن دبستان، به معناي واقعي کلمه شکست را تجربه نکنند اگر شما کودکي در سن و سال مهد کودک داشته باشيد، متوجه خواهيد شد که اگر چه او نمي تواند در برخي فعاليت ها به اهداف خود برسد اما بعد از ناکامي در بيشتر مواقع، هيجانات شديدي را تجربه نمي کند و البته در بسياري از موقعيت ها بعد از مدتي نيز دوباره تلاش مي کند. شايد نمونه بارز اين وضعيت را در زمان آموزش مهارت هايي چون دوچرخه سواري، اسکوترسواري و يا قيچي کردن کاغذ ودرست کردن کاردستي بتوانيم مشاهده کنيم. اما در حدود سن دبستان آرام آرام شکست معناي ديگري پيدا مي کند. از اين زمان بچه ها بعد از ناکام شدن، دچار هيجانات منفي مي شوند. هيجاناتي که در برخي مواقع آن چنان شديد است که مانع تلاش دوباره آن ها مي شود. اگر مي خواهيد فرزندتان بعد از روبه روشدن با ناکامي انگيزه خود را براي تلاش دوباره از دست ندهد، لازم است براي مديريت اين هيجانات اقداماتي انجام دهيد.
*او را درک کنيد: اولين قدم پذيرش اين هيجانات است؛ اين که وقتي کسي شکست مي خورد ، حق دارد ناراحت شود و حتي گريه کند و لو اين که پسر باشد! پس مسخره کردن يا تلاش براي کوچک کردن ماجرا به بهانه آرام سازي کودک، ممنوع!
*احساساتش را بشناسيد: قدم بعدي شناخت دقيق هيجان است. به عنوان مثال بسياري از کودکان و حتي بزرگسالان نمي توانند بگويند که از موقعيتي خاص ناراحت هستند و يا اين که احساس عصبانيت مي کنند.
*احساسات خود را بگوييد: قدم سوم بيان آن هيجان به شکلي کارآمد است. اين که بتوانيم هيجانات منفي خود را به صورتي که باعث آسيب به خود ما و يا ديگران نشود، بيان کنيم و در عين حال ديگران نيز برداشتي مشابه از احساسات ما داشته باشند.
* فضا را آرام کنيد: روش هاي موثر آرام سازي خود، مرحله چهارم است. توجه داشته باشيد که اگر قرار به سانسور هيجانات منفي و يا گذر بسيار سريع از آن ها باشد، به احتمال زياد فرزند شما توانايي آرام سازي خود را پيدا نخواهد کرد. پس در عين حال که به سه مرحله پيش از اين توجه داريد، در پي آموزش روش هاي آرام سازي باشيد.
شکست؛ علل دروني، علل بيروني
يک روان شناس مشهور به نام سليگمن، در مطالعات خود دريافت ، افرادي که در تبيين دلايل شکست خود به دلايلي موقت و البته بيروني اشاره دارند، احتمال بيشتري دارد که دست به تلاش دوباره بزنند و البته موفقيت کسب کنند. اما منظور از دلايل موقت و بيروني چيست؟ به عنوان مثال اگر فرزند شما در تيم فوتبال مدرسه بازي مي کند و در مسابقه امروز خود با شکست مواجه شده است اگر بگويد که امروز نتوانسته خوب بازي کند، چون قبل از انجام بازي خوراکي زيادي خورده بوده و در نتيجه توان لازم را براي بازي نداشته ، او به دليلي موقت و البته بيروني اشاره کرده است. در مقابل اگر فرزند شما در امتحان نتيجه خوبي نگرفته و دليل آن را بي استعداد بودن خود در نظر مي گيرد، او به دليلي دائمي و دروني اشاره کرده است.
نکته مهم اين است که فرزندان ما بايد ياد بگيرند که خوش بين باشند و هميشه و در همه موارد شکست خود را به ويژگي هاي شخصي خود نسبت ندهند.
البته شايد بتوان ادعا کرد که مهم تر از بيروني يا دروني بودن دليل شکست، موقت يا دائمي بودن آن اهميت دارد. چرا که صرف دائمي بودن دليل يک شکست تمايل براي تلاش دوباره را به شدت کاهش مي دهد.
البته توجه داشته باشيد که جدا از همه ارزشي که تفکر خوشبينانه دارد، باز هم لازم است گاهي اوقات نه تنها کودکان که حتي خود ما اين تفکر را کنار بگذاريم و دليل شکست هاي خود را در اموري دروني و مربوط به خودمان جست وجو کنيم و به بيان ديگر در ارتباط با شکست هايمان خودمان را نيز مقصر تلقي کنيم.
هل دادن به سمت شکست ممنوع!
درست است که تجربه شکست براي رشد ما ضروري و حتي مفيد است اما اين به منزله آن نخواهد بود که اگر ما فرزندمان را به سمت شکست سوق دهيم، اين به نفع او خواهد بود. توجه داشته باشيد که داشتن انتظاراتي بيش از حد و خارج از توان کودک، سوق دادن او به سمت شکست است. اگر مي خواهيد اعتماد به نفس کودکتان آسيبي نبيند و او تمايل به انجام تلاش براي رسيدن به اهداف خود را از دست ندهد، لازم است متناسب با توانايي ها و ويژگي هاي سني او از او انتظار داشته باشيد.
البته دقت داشته باشيد که در زمان تعريف اهداف متناسب با توانايي هاي فرزند خود از آن سمت بام نيفتيد و به عبارتي او را دست کم نگيريد. چرا که زماني که ما از کودک خود کمتر از توانايي هايش انتظار داريم، به او اين پيغام را مي دهيم که او را ناتوان در نظر گرفته ايم.