خراسان/ خانمي 23 ساله هستم. پس از يک سال ارتباط با پسري 24 ساله با او ازدواج کردم. الان يک ماه از عقدمان مي گذرد اما خانواده ها مخالف ازدواج ما بودند. با اين که در عقد هستيم اما پدرشوهرم اجازه رفتن من به خانه شان را نمي دهد در صورتي که قبل از عقد اجازه مي داد به خانه شان بروم اما حالا که زن پسرش شده ام اجازه نمي دهد.
براي همين پدر من هم لج کرده است و اجازه نمي دهد شوهرم به خانه ما بيايد. ما بيشتر در خيابان همديگر را مي بينيم و اين موضوع خيلي ناراحت کننده است!
براي ازدواج رضايت خانواده دو طرف موضوع بسيار مهمي است. بهتر است که دختر و پسر قبل از ازدواج تمام سعي خود را بکنند تا رضايت خانواده هايشان را جلب کنند و دل آن ها را به دست بياورند چراکه در غير اين صورت، چنان چه ازدواجي هم سرگيرد، مشکلات بعدي دست بردار زندگي زوج جوان نخواهد بود.
مديريت رفت و آمدها پيش از ازدواج
شما در پيامک خود بيان کرده بوديد که در زمان ارتباط با همسر فعلي تان قبل از ازدواج حتي به خانه آن ها هم رفته بوديد و خانواده اش اصلا مشکلي با اين قضيه نداشتند.
نکته مهمي که آن موقع به آن بي توجه بوده ايد، اين است که در آن روزها، خانواده همسر فعلي تان شما را فقط به عنوان يک فرد مورد علاقه پسرشان نگاه مي کردند نه عروس آينده! به عنوان دختري که شايد در اين ارتباط ها پسنديدند و شايد هم اصلا نپسنديدند و پسرشان را از اين ازدواج منع کردند. تعدادي از خانواده ها اصلا نمي توانند بپذيرند دختري که با پسرشان ارتباط عاطفي داشته، عروس شان شود.
در اين مطلب قصد تحليل و موشکافي اين طرز تفکر را ندارم اما بايد پذيرفت که خانواده همسر شما جزو اين دسته افراد هستند. مخالفت جدي خانواده با اين وصلت از همان اول نشانه محکم اين طرز تفکر است.
چه بايد کرد؟
با اين حال و با توجه به مشکلات پيش آمده، شما دو نفر لازم است که به شدت دنبال حفظ زندگي تان باشيد يعني اجازه ندهيد اين مسائل با تمام دشواري هايي که درست کرده، باعث فروپاشي ازدواج شما شود. الان ازدواج شما مثل يک نهال کوچک و بسيار جوان است، از آن در برابر تند بادها مراقبت کنيد.
هر کدام از شما بايد با خانواده خود وارد گفت و گويي منطقي شود و با ادب و متانت، خواستار شکل گيري ارتباط شود. دقت کنيد که با بحث و جدل از هدف اصلي دور مي شويد. چنان چه حتي به صورت تلفني امکانش را داشته باشيد، هر يک با پدر همسر خود گفت و گو کنيد مبني بر اين که به هر حال ما با يکديگر ازدواج کرده ايم و تمام سعي خود را داريم که عروس يا داماد خوبي براي شما باشيم.
الان به حضور و وجود شما دلگرم هستيم و احتياج داريم که در کنارتان باشيم. همچنين در خانواده هاي خود جست و جو کنيد و اگر فرد قابل اعتماد و مطمئني سراغ داريد، حتما ايشان را واسطه
گفت و گو با خانواده خود کنيد تا بلکه از طريق آن فرد، خانواده ها کمي نرم تر و آرام تر با اين قضيه برخورد کنند. در ضمن اگر تمام راه هاي منطقي پيش رو را انجام و صبر کافي هم به خرج داديد اما نتيجه مطلوب نگرفتيد چنان چه مقداري پول يا پس انداز داشته باشيد، مي توانيد يک مسکن کوچک تهيه و زندگي خودتان را شروع کنيد.
سخني با والدين
بايد در اين زمينه، سخني کوتاه با اين والدين هم داشته باشم. پدر و مادر گرامي، فرزندان شما جرم نکرده اند بلکه فقط ازدواج کردند. امري که در شرع، دين، قانون، عرف و ... بسيار پسنديده است. اگر شما بنا به دلايلي اين ازدواج را نمي پسنديد ، بايد قبول کنيد که الان زن و شوهر هستند. الان اين زوج جوان نياز به حضور شما دارند. نياز دارند که نزد خانواده همسر سهمي از محبت و توجه را دريافت کنند.
اين حق هر عروس و دامادي است. اين حق را از آنان نگيريد. به ياد داشته باشيد که الان يک عروس و داماد جديد داريد با يک عالم آرزوهايي که در سر دارند. سقف آرزوهاي آنان را با خودخواهي، لجبازي و انتقام خراب نکنيد. به ياد داشته باشيد با اين خودخواهي ها قبل از اين که به عروس يا داماد خود ضربه بزنيد، دختر و پسر خود را نابود کرده ايد. اگر والدين خوبي هستيد و دلسوز، فرزند خود را دچار مشکلات بيشتر نکنيد.
نويسنده : فريبا البرز | کارشناس ارشد مشاوره خانواده
بازار