خراسان/ پدرها و مادرهاي زيادي هستند که از هر فرصتي براي نصيحت کردن فرزندانشان استفاده مي کنند يا بزرگ خاندانهايي که در يک جمع خانوادگي براي جوانترها توصيههايي دارند. اصلا شايد شما هم در هر سن و جايگاهي که هستيد، دوست يا آشنايي داريد که احساس ميکنيد مشغول به کار اشتباهي است و بايد نصيحت اش کنيد. در باب نصيحت کردن، گنجينه عظيمي از احاديث و توصيههاي روانشناسانه داريم اما سوال اين جاست که در روزگار کنوني، آدمي چگونه پندي دهد و پندي بشنود که تاثير گذار باشد و خود نيز متاثر شود؟ اول اينکه همه آدميان از خرد و کلان جايز الخطا هستند و بيترديد تا اندرز دهندهاي نباشد، به خطاي خود يا ديرتر پي ميبرند يا هرگز پي نمي برند، پس آنکه خيرخواه ماست و نصيحت ميکند وجودش نعمت است و موهبت اش همچون قند اما اينکه چرا براي برخي به تلخي ميگرايد، موضوع اين نوشته است.
صفتهاي لازم يک فرد نصيحت کننده
در فرايند نصيحت سه عنصر وجود دارد: نصيحت کننده، نصيحت پذير و نحوه طرح و ابراز نصيحت که هر کدام اگر صفاتي را که در ادامه مطرح ميشوند، نداشته نباشند، نتيجه آنها ديگر خصلت سازندگي و احيا ندارد و بيشتر جولانگاه خود محوري و خودخواهي دوطرف خواهد بود. در ادامه به چند صفت بايسته و بارز نصيحت کننده، اشاره ميشود.
نصيحت کننده هميشه نبايد فاعل به نصيحت باشد!
نصيحت کننده بايد حقيقتگو باشد نه مصلحت انديش، فارغ از حُب دنيا و عاري از طمع شخصي، درک واقع بينانه از شرايط فرد و قضاوت به حق داشته باشد و از همه مهمتر خود فاعل به آن چه ميگويد و مهربان و ملايم و خوشبين باشد. البته ناگفته نماند که فرد سرما خورده بهترين نصيحت کننده در باب پيشگيري از آن است پس عامل به آن چه ميگوييم تعابير باريکي دارد که تامل و دقت خردمندانه ميطلبد. اگر براي مثال پدر کم سوادي فرزند نوجوان خود را به سواد آموزي و تحصيل علم پند ميدهد، بدان معنا نيست که او شايسته اين کار نيست بلکه برعکس او چون راهي صعب و سخت را رفته، فرزندش را به راهي سهلتر و کارآمدتر پند ميدهد اما بيشک نصيحت پدري با سواد و فرزانه موثرتر افتد بر فرزند بازيگوش که خود عامل بدان بوده و نمونه و الگوي عيني و عملي نصايح خود است.
حقيقتگو بودن نصيحت کننده يعنيچه؟
حقيقتگو بودن هم که به آن اشاره شد، بدان معناست که حرف ديروزمان بر بادي نچرخد و امروز گونهاي ديگر بگوييم. حقيقت هميشه يکسان و بدون تغيير است، آن واقعيت است که هر روز رنگي دارد. براي مثال انسان دوستي و همدردي با همنوع در هر زمان، مکان و واقعيتي، وجوبي هميشگي و يکسان دارد.
واقعبينانه نصيحت کنيم
علاوه بر نکات مطرح شده، اگر نصيحت کننده صرفا بر محوريت حُب دنيا و مقاصد شخصي سخن بگويد نيز بي ترديد نه تاثيري دارد نه نفوذي که بر نصيحتپذير دير يا زود عيان خواهد شد. در ضمن، درک واقع بينانه از شرايط و قضاوت به حق يکي از شروط هر اندرز دهندهاي است. براي مثال کودک خردسال شما نياز به الگويي پر مهر و محبت براي تصحيح رفتار خود دارد که همانا والدين و معلمان هستند نه صرفا بمباران دستورات کلامي يا به اصطلاح نصيحت ولي نوجوان 16 ساله شما به درک احساسات خاص سن خود نياز دارد و در نصيحت و راهنمايي دادن حتما بايد نظر وي نيز پرسيده شود و احساس نکند شما ميخواهيد خودتان را به وي اثبات کنيد. همين موضوع در خصوص همسر، فرزند متاهل، عروس، داماد و همکار نيز صدق ميکند که هرکدام را با توجه به شرايط خاص خود نصيحت کنيم.
مدعي بي عمل نصيحت نکند!
فاعل بودن به آن چه ميگوييم و درخواست ميکنيم نيز شرط ديگر نصيحت کننده است که همان حکايت رطب خورده منع رطب نميکند، است. متاسفانه رعايت نکردن اين شرط نه تنها نصيحت را بيتاثير ميکند بلکه از شأن وي نيز ميکاهد. مدعي بي عمل براي نصيحت پذير در ديگر حوزهها نيز همين گونه تعبير شده و ناکارآمد ميشود. روابط بين والد و فرزند، همسران، رئيس و مرئوس و حاکمان و رعايا از نمونههاي بارز اين موضوع است، فرزندي که ديگر براي والد خود اعتباري قائل نيست يا کارمندي که براي سرپرست خود احترامي قائل نيست، در نهايت به افت کيفيت در روابط بين آنها ميانجامد.
مطرح کردن نصيحت بايد ملايم و زيرکانه باشد
طرح گفتوگوي نصيحت محور بايد ملايم و زيرکانه باشد. براي انجام کاري دشوار هرگز تمام آنرا از فرد نخواهيد بلکه ابتدا به قدر توانش درخواست و سپس به تدريج بقيهاش را طرح و مطالبه کنيد. در نصيحت نيز همينگونه است؛ ملاطفت، همفکري، پرهيز از مجادله و حتي اگر نياز بود صرف نظر موقت از نصيحت کردن هوشمندي فرد را ميرساند چراکه قصد ما ترميم است نه تخريب. مثال بسيار بارز آن تصحيح وضو گرفتن فرد سالخورده توسط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) است که داستان آن را همه ما شنيدهايم. همچنين بايد توجه داشت که مواجه کردن فرد با فکر و رفتار ناصحيح اش گاه نياز به طراحي فضايي خاص دارد تا تاثيرپذيري آنرا براي وي هم ممکن کند و هم گواراتر.
يک توصيه مهم براي نصيحتپذيرتر شدن
يک سخن هم براي نصيحت پذير شدن اين است که شايد اصليترين معضلي که در ذهن بيشتر نصيحتپذيران شکل ميگيرد، عبارت است از: «قصد تحقير و کوچک کردن من را دارد، قصد اثبات هوش و فراست خود را به من دارد و از اين قبيل... » . بي ترديد اگر هرکسي عبارات بالا را درست فرض کند، عصباني مي شود و از خودش دفاع ميکند يا حداقل در برابر نصيحتها بي توجهي ميکند اما سوال اين جاست که چقدر به تعبير و تفسير خود مطمئن هستيد؟ بسياري از نصيحت کنندهها واقعا هيچ قصد و نيتي ندارند. اگرچه ممکن است تمام صفات يک نصيحت کننده خبره را نداشته باشند ولي انگيزهشان راهنمايي و خيرخواهي است. شاهد اين موضوع وقتي است که خود پدر يا مادر ميشويد و باور ميکنيد که والدين شما سالها پيش چه مقاصدي داشتند و شما چه تعابيري داشتيد ولي افسوس که قدري دير متوجه شده ايد.
نويسنده : رضا زيبايي| روان شناس
بازار