جام جم/ فکر و ذهن کودک به مانند لوح سفيدي است که بهوسيله دريافتهاي حسي شکل ميگيرد و تکميل ميشود، کودک به کمک دو حسِ بينايي و شنوايي، که مهمترين منبع کسب اطلاعات هستند، با محيط اطراف خود آشنا شده و ارتباط برقرار ميکند. کودکي که به بهانه آرام شدن و سروصدا نکردن يا مانع نشدن براي انجام فعاليتهاي والدينش، ساعتها پاي تلويزيون، تلفن همراه يا برنامههاي متنوع رايانهاي رها ميشود، با وجود گرايش و علاقه افراطي، به طور غيرمستقيم نيز تحت تاثير آموزههاي رسانههايي قرار ميگيرد که به اشتباه منبع امنيت و آسايش او تعريف ميشوند. بسياري از والدين آنقدر که نگران تنظيم رژيم غذايي فرزندانشان هستند و به هر طريق ممکن نيز بر آن نظارت ميکنند، نسبت به خوراکهاي فکري فرزندانشان حساسيت و تمرکز ندارند و ناآگاهانه فکر، روح و ذائقه ذهني کودکشان را به وسيله پيامهايي تغذيه ميکنند که اثرات منفي خاموش آن، در سنين بالاتر يعني نوجواني و بزرگسالي تظاهر پيدا ميکند، اندک نيستند نوجواناني که مسؤوليت ناپذيرند، معتاد شبکههاي رسانهاي و مجازي هستند، افسرده و خموده و هميشه خشمگين و عصبياند، انگيزهاي براي انجام هيچکاري ندارند، هدفمند نيستند و... .
سواد رسانهاي داشته باشيد
دنياي امروز، متفاوت از دنياي ديروزي است که والدين با اعتماد و اطمينان، فرزندان خود را با همبازيها و دوستاني همراه ميکردند که نسبت به آنها شناخت داشتند و به خوبي نيز ميدانستند آنها هم، چون فرزندانشان، در سطحي يکسان از ارزشها و آگاهيها قرار دارند، موضوعي که شايد نه تنها در دنياي امروز اعتباري بر آن نيست، بلکه بهشدت مغشوش و مسالهساز شده است. جاي بسيار تاسف است امروزه بسياري از والدين از فضاي درون خانوادگي شان نيز اطلاع چنداني ندارند؛ مثلا نميدانند در همين اتاق همجوارشان، فرزند تلفن همراه به دستشان چه ميکند حتي برخي از آنان از شيوه درست استفاده از برنامههاي رسانهاي آگاه نيستند چه برسد از دنياي پرهياهوي فرزندانشان و دوست هميشه همراه آنان يعني شبکههاي رسانهاي اطلاعاتي داشته باشند، به حقيقت بسياري از پدر و مادرها از علاقهمنديها، سرگرميها، دوستان مجازي و حقيقي، شبکههاي منتخب فرزندانشان هم هيچ اطلاعي ندارند؛ پس با اين اوصاف چگونه ميتوانيم از امنيت کودکان در فضاي مجازي و شبکههاي وابسته به آن صحبت کنيم. دستيابي به چنين درک و بينشي نيازمند کسب سواد رسانهاي در والدين است، پدر و مادرها بايد در کسب اين دانش کوشا و به روز باشند؛ شناخت و آگاهي والدين از رسانههاي به روز جامعه و آشنايي با چگونگي کارکردهاي آن، به محافظت از سلامت اخلاقي کودکان در برابر اطلاعات و مطالب زيانآور کمک شاياني ميکند؛ چهبسا تنها هوشياري والدين است که باعث ميشود آنان فرزندان خود را در قالب يک مخاطب هميشه فعال به دست رسانهها نسپارند.
گفتوگو؛ روشي براي آگاهي
گفتوگو تنها راهي است که والدين ميتوانند ارزشهاي فرهنگي، خانوادگي و شخصي را به فرزندانشان منتقل کنند، در حقيقت والدين با ارزشيابي، تجزيه و تحليل يا بيان نظراتشان ميتوانند حقيقت دنياي پيرامون را براي کودکانشان معنا سازي کنند. کودکان به رسانهها و ابزارهاي وابسته به آن به عنوان يک تفريح و سرگرمي نگاه ميکنند، نه رسانهاي که منبع آموزشي است و بايد اهداف آن را تشخيص دهند به همين دليل وقتي والدين همراه با فرزندانشان به تماشاي تلويزيون يا استفاده از بازيها و شبکههاي اجتماعي ميپردازند، فرصتي را فراهم ميآورند تا درباره آثار و پيامدهاي مثبت و منفي استفاده از اين رسانهها نيز گفتوگو کنند.
در اين مسير بايد نگاه منصف و عادلانهاي داشته باشيد و هرگز يک جانبه پيش نرويد مثلا در گفتوگوها هميشه از جنبههاي مثبت استفاده از رسانهها صحبت نکنيد يا هميشه نسبت به پيامهاي رسانهاي نگاه بدبينانه و مخالفي نداشته باشيد. تا آنجا که ممکن است گفتوگوهاي جهتداري را ترتيب دهيد و همزمان به ويژگيهاي مثبت و منفي رسانهها توجه کنيد، مثلا همچنان که کودک را به فراگيري جنبههاي پسنديده پيامهاي رسانهاي تشويق ميکنيد بايد به رفتارهاي ناشايست و غيرانساني نيز اشاره کنيد تا فرزندانتان آگاهانهتر به تماشا بنشينند و حتي نسبت به آنها نيز نگاهي انتقادانه داشته باشد. والدين ميتوانند با طرح پرسشهايي مستمر و هدفمند درباره معنا، کارکرد و ساختار يک برنامه يا شخصيت رسانه اي، کودک را به تفکر وا دارند و در پيروي متعصبانه از آن، به نوعي ترديد ايجاد کنند.
پرهيز از رفتار متناقض
کودکان همواره در حال مشاهده، تحليل، تقليد و الگوبرداري از والدين خود هستند، متاسفانه گاهي والدين، خود، مرتکب رفتارهايي ميشوند که انجام همان رفتارها توسط فرزندانشان خطا تعريف شده و قابل تنبيه است؛ اين رفتارهاي متناقض و دوسونگرانه باعث ايجاد تناقض در رفتار و انديشه کودک ميشود، مثلا در استفاده از رسانهها، بسياري از ما والدين درست مانند فرزندانمان، بيچون و چرا از اهداف نادرست و سبک زندگي به اشتباه ترويجيافته در رسانهها تبعيت ميکنيم؛ اين پيروي همهجانبه و ناآگاهانه والدين، بيش از اثرات مستقيم رسانهها، بر تربيت فرزندان ما اثرگذار است. وقتي والدين زمان زيادي از وقتشان را در رسانههاي مختلف سپري ميکنند، در جمعهاي خانوادگي دائما سرگرم بازي با گوشيشان هستند، هر برنامه با هر محتوا و مضموني را تماشا ميکنند، به تقليد از شخصيت يک سريال، لباسي را تهيه ميکنند يا تکيه کلامي را دائما تکرار ميکنند، در کانالهاي مختلف شبکههاي اجتماعي عضو ميشوند، به افراد مختلف پيشنهاد دوستي ميدهند، عکسها، فيلمها و کارهاي شخصي و خصوصي خود، خانواده يا فرزندانشان را به اشتراک ميگذارند، به دنبال جذب هوادار، احساس بزرگي، شعف و اعتماد به نفس ميکنند، در مورد پستها ي ديگران بهراحتي اظهار نظر مينمايند يا نقص حريم خصوصي ديگران را عادي ميپندارند و... بيترديد چگونه ميتوانند براي فرزندانشان محدوديت وضع کنند. به طور حتم بسيار نامعقول است که از فرزندانمان توقع داشته باشيم که به هويت و استقلال خود احترام بگذارد، حريم خصوصي خود و ديگران را نقض نکند، برنامههاي مناسب خودش را انتخاب کند، ساعات خاصي از روز را به استفاده از رسانهها اختصاص دهد و... .
بازار