نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
دخترونه زنونه

کارآفرینی به شرط مادری

منبع
جام جم
بروزرسانی
کارآفرینی به شرط مادری
جام جم/ تهش اين بود؛ اين‌که در يک مقطعي از کارآفريني، دايره نگاه و گزينش آدم‌هاي دور و برت تغيير مي‌کند و ديگر نمي‌تواني با آدم‌هاي بي‌دغدغه بنشيني و حرف‌هايي بزنيد که به درد هيچ‌کدام‌تان نمي‌خورد. حالا تو دغدغه‌هاي مهم‌تري مثل خانواده، همسر، فرزند و البته شغل و هدفت داري. اين تقريبا همه آن چيزي بود که در حرف‌هاي مرجان آقاجان‌زاده هوشيار به آن رسيديم. کسي که در آستانه 49 سالگي، مديرعامل شرکت بازرگاني و پيمانکاري در رشته ساختمان و عضو هيات‌مديره انجمن ملي زنان کارآفرين است. او عنوان بانوي دريافت‌کننده گواهي و تنديس شايستگي مديريت سال ۲۰۱۶ اتحاديه اروپا را به نام خودش زده است. با خانم هوشيار در هفته جهاني کارآفريني در دانشکده کارآفريني دانشگاه تهران آشنا شديم؛ وقتي که از روزهاي سختي که گذرانده و موفقيت‌هايي که حالا به آن رسيده است، براي دانشجوهاي کارآفريني مي‌گفت. نتيجه‌ آشنايي ما با خانم هوشيار، به گفت‌وگويي تقريبا مفصل درباره کارآفريني بانوان رسيد؛ گفت‌وگويي که به خاطر انکار نکردن خصلت‌ها و ظرافت‌هاي زنانه در چنين بازار کاري، به جاهاي خوبي رسيد. پاي صحبت‌هاي هر کارآفريني که بنشينيد، متوجه مي‌شويد که هر کارآفريني يک داستان شروعي دارد اما مرجان هوشيار اين داستان را به شکل متفاوتي برايمان تعريف مي‌کند: «من از زمان دانشجويي کار مي‌کردم؛ گاهي تدريس مي‌کردم و گاهي در شرکتي مشغول به کار مي‌شدم. در واقع در مقاطع مختلفي، کارهاي متفاوتي را تجربه کردم اما بعد از تمام شدن درسم، به طور جدي‌تري وارد بازار کار شدم. از سال 81، در حين کارمند بودن و اين‌که تجاربي کسب کرده بودم، کار خودم را شروع کردم. در آن دوره زماني، من نياز جدي به پول داشتم و بايد کار مي‌کردم. در واقع پول کارمندي کفاف کار من را نمي‌داد و انگيزه‌اي جدي براي به دست آوردن پول و کار کردن داشتم. اتفاقي که با کارمند بودن و تا ساعت 4، 5 عصر کار کردن، نمي‌توانستم به آن برسم.» با چه پشتوانه‌اي تصميم به راه‌اندازي کار خودتان گرفتيد؟ اين سوالي بود که خانم هوشيار يک پاسخ برايش داشت: «شايد باور نکنيد اما من هيچ‌پشتوانه‌اي نداشتم و با دست‌خالي شروع کردم. حرفي که خيلي از کارآفرين‌ها به علاقه‌مندان اين حوزه مي‌گويند اما اين جمله، همين‌جا تمام نمي‌شود و ديگران بقيه‌اش را نمي‌گويند. ادامه‌اش اين است که بيست سي سال پيش واقعا مي‌شد که با دست خالي شروع کرد، اما امروز نمي‌شود. امروز، جوان‌ها براي راه‌انداختن کار، واقعا به کمک‌هاي اساسي نياز دارند." از نظر خانم هوشيار حالا بانک‌ها براي شروع کار، پول‌هاي گراني به بچه‌ها مي‌دهند که اين رسم حمايت کردن نيست. کار براي خانم‌ها سخت‌تر است خانم هوشيار همسر و مادر است؛ جايگاهي که در اکثر مصاحبه‌هايش به اندازه کافي و حتي بيشتر از بحث تخصصي‌اش به آن اشاره مي‌کند. خانه‌داري، همسرداري و بچه‌داري، وظايف سنگيني بر دوش يک خانم نمي‌گذارد که قيد کار و حرفه‌اش را بزند؟: من خيلي از روزها ساعت 5 صبح از خواب بيدار مي‌شدم. ناهار و شام را درست مي‌کردم و ساعت هفت راه مي‌افتم. آن زمان تاکسي‌هاي اينترنتي وجود نداشت، هزينه آژانس بالا بود و من با اتوبوس به سرکارم مي‌رفتم. ساعت دو سه ظهر هم براي ناهار به خانه مي‌آمدم چون واقعا دوست داشتم که ناهارم را در کنار پسرم بخورم. بله، مديريت کردن همه اين فعاليت‌ها به طور همزمان با هم سخت است. خانمي که مي‌خواهد کاري را شروع کند نمي‌تواند تا نزديکي‌هاي ظهر بخوابد يا فيلم مورد علاقه‌اش را ببيند. چنين خانمي بايد از خيلي از تفريحاتش بگذرد. او هم در آن زمان دلش مي‌خواسته که به آرايشگاه برود، به کلاس‌هاي ورزشي برود. او هم مهمان داشته، خانواده همسري داشته است، اما با مديريت توانسته است به چيزي که مي‌خواهد برسد. هيچ خانمي نبايد فراموش کند که قبل از مدير بودن و قبل از کارآفرين بودن، يک همسر است، يک مادر است و براي اين‌که به هدفش برسد، بايد چندين برابر از هميشه تلاش کند. مطمئن باشيد کسي که روي قله ايستاده، با هليکوپتر به آنجا نرسيده؛ آن آدم سختي‌هاي زيادي را گذرانده که حالا به آنجا رسيده است. کارآفرين‌ها هم ظرف مي‌شويند اصلا لازم است که خانم‌ها تا هميشه کار کنند؟ مثلا نمي‌شود از يک‌جايي به بعد، يعني زماني که به پول و جايگاه و به بعضي از هدف‌هايمان رسيديم، ديگر کار را کنار بگذاريم و زندگي کنيم؟ موضوعي که مرجان هوشيار آن را قبول ندارد:" آخر من زندگي‌ام را هم کردم و از لحظه‌هايم در هر شرايطي لذت بردم؛ براي همين است که هيچ‌وقت به چنين موضوعي فکر نمي‌کنم. البته اين هم مهم است بدانيد که هدف کسي که کاري را شروع کرده، آن قله‌اي است که از دور مي‌بيند و وقتي در وسط راه به پشت سرش نگاه کند که چه مسير سختي را گذرانده و چقدر کم تا قله مانده است، باعث مي‌شود که دلش نيايد آن را نيمه‌کاره رها کند. اصلا اين ذات آدم‌ها است که به هر پله‌اي که مي‌رسد، هدفش را يک پله بالاتر ببرد. حرف من اين است که مي‌شود همه‌چيز را با هم داشت.» خانم هوشيار خاطره جالبي برايمان تعريف مي‌کند: «همين چند شب پيش، خانمي در يکي از اين شبکه‌هاي اجتماعي ديده بود که من آنلاين و در دسترس هستم. براي همين پيام زد که واي خانم هوشيار، ساعت 3 نيمه‌شب هستش و شما بيداريد؛ همه کارآفرين‌ها همين‌طوري هستند؟ داريد کتاب مي‌خونيد يا برنامه فردايتان را مي‌چينيد؟ مي‌دانيد جوابش را چه دادم؟ گفتم به خدا که مهمان داشتم و ظرف مي‌شويم ‌و خانه را تميز مي‌کنم. اين واقعيت زندگي يک خانم کارآفرين است؛ او پيش از هرچيزي خانم آن خانه، همسر و مادر است.» توان به توان دو حرف مشترک خيلي از بچه‌هايي که مادران شاغل دارند اين است که مادرمان را کم مي‌بينيم، خسته است، دير مي‌آيد، زود مي‌رود. اين حرف را که به خانم هوشيار زديم، همان موقع از پسر 26 ساله‌اش پرسيد که هيچ‌‌وقت پيش خودت نگفتي کاش مامان سرکار نمي‌رفت؟ کلمه نه را از طرف فرزند خانم هوشيار شنيديم، اما خودش از دلايل اين جواب برايمان گفت: «خدا خودش شاهد است که من با آن‌همه خستگي که به خانه مي‌آمدم، تازه بازي‌هايم با پسرم شروع مي‌شد. پابه‌پاي هم بازي مي‌کرديم، آب‌بازي مي‌کرديم، ماشين‌بازي مي‌کرديم. در واقع تمام تلاشم را مي‌کردم که کار من، بچه‌ام را اذيت نکند. شايد دليلش اين بود؛ فکر مي‌کردم که من يک مادر شاغل هستم، پس بايد توان مضاعف‌تري براي پسرم بگذارم. ما روزهاي خوشي را با همديگر مي‌گذرانديم؛ مثلا دوتايي به نانوايي مي‌رفتيم، نان مي‌خريديم، داخل پارک مي‌نشستيم و با خوشي و خنده همان نان را مي‌خورديم. راستش را بخواهيد هيچ‌وقت احساس نکردم که به خاطر کارم، براي خانه و زندگي و بچه‌ام کم گذاشته باشم. بله، مادر بودن، اين روند را سخت مي‌کند...» راهت را برو مرجان هوشيار معتقد است که محيط کار و محيط بازار، عرصه‌اي مردانه است که زن‌ها اگر بخواهند به اين ويژگي‌ها توجه کنند، عقب مي‌مانند: «برخي مرد‌ها، برخلاف اين‌که خيلي به ما کمک مي‌کنند و در زندگي به ما لطف دارند، اما به هر حال نمي‌توانند بپذيرند که رئيس‌شان يک خانم باشد و اين خصلت جامعه ما است. شايد به خاطر عقبه ‌تاريخي ما که از همان اول، خانم‌ها در غار بودند و مردها بيرون مي‌رفتند و نان مي‌آورند. تنها راهش نشنيدن و ناديده گرفتن است. ضمن اين‌که من هميشه به خانم‌هايي که به دنبال کارآفريني هستند يک چيز مي‌گويم؛ اين‌که ببينيد چقدر به اين کار نياز داريد. يک خانم کارآفرين بايد با پوست و گوشت و خونش بخواهد که اين کار را انجام بدهد. اين تفکر که حالا يک پولي هست و آن را به کار بزنيم و ببينيم چه مي‌شود، از او يک کارآفرين موفق نمي‌سازد. «بارها پيش آمده که پدري، همسري، برادري و حتي دوستي، يک سرمايه‌اي را در اختيار خانمي قرار داده که حالا اين را بگير و ببين موفق مي‌شوي يا نه»؛ روشي که از نظر خانم هوشيار شدني نيست و کسي موفق مي‌شود که قلبش براي کاري که انجام مي‌دهد، بتپد.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره