نماد آخرین خبر

پیامد‌های روان‌شناختی قرنطینه

منبع
شرق
بروزرسانی
پیامد‌های روان‌شناختی قرنطینه
شرق/ هدي خطيبي، متخصص روان­پزشکي و روان‌درمانگر تحليلي، در يادداشتي نوشت: «شيوع ابتلا به ويروس کرونا باعث تعطيلي مدارس، سينماها، بازار‌ها و لغو هرگونه تجمع عمومي شده است. آن چه در حال وقوع است ايجاد فاصله اجتماعي به معناي تمامي اقدامات معطوف به توقف يا کاهش سرعت سرايت بيماري در ميان مردم از طريق دورنگه‌داشتن آن‌ها از يکديگر است. در عين حال، تمامي اين اقدامات حياتي براي کنترل انتشار يک بيماري مرگبار، در تقابل و تعارض با گرايش غريزي ما براي ارتباط و با هم بودن قرار مي‌گيرد و از سويي، احساس فقدان کنترل، قرارداشتن در معرض تهديدي نامرئي و قريب‌الوقوع، درماندگي و عدم قطعيت در ارتباط با اتفاقات آينده، مي‌تواند باعث ايجاد تنش و فشار رواني قابل توجه در اکثريت افراد جامعه شود. بر همين اساس لازم است پيش از نگاه سرزنش‌آميز به کساني که در اين روز‌ها در پارک‌ها قدم مي‌زنند يا کوچک‌شمردن دشواري ماندن در خانه، اين واقعيت را در نظر بگيريم که بر اساس مطالعات انجام‌شده درباره پيامد‌هاي روان شناختي قرارگرفتن در قرنطينه، جداسازي يا فاصله‌گيري اجتماعي، تجربه چنين وضعيت‌هايي مي‌تواند با اثرات جدي بر سلامت روان مانند ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه، تجربه سردرگمي، خشم، افسردگي و پايدارماندن اين علائم در درازمدت همراه باشد. يکنواختي شرايط و کاهش قابل توجه محرک‌هاي ارتباطي، حسي و هيجاني براي مدتي طولاني مي‌تواند باعث گرايش تدريجي به وضعيت‌هايي مانند درخودفرورفتگي، کرختي هيجاني و نشخوار فکري شود. ارتباطات انساني عامل محافظت‌کننده از افراد در موقعيت‌هاي اضطراب‌آور و ابهام‌آميز است. در همراهي با انسان‌هاي ديگر، تهديد‌هاي محيطي تبديل به چالش و فشار وقايع دشوار، قابل تحمل مي‌شود. اما تفاوت فاجعه‌اي به نام همه‌گيري با بسياري فجايع ديگر اين است که دوستان، همکاران و همسايگان ما را تبديل به منبع احتمالي خطر و منشأ ايجاد ترس مي‌کند و به اين ترتيب، باعث دور شدن ما از يکديگر درست در زماني مي‌شود که بيش از هر وقت به يکديگر نياز داريم. مطالعات نشان مي‌دهند هنگامي که شرايط محيطي، سخت و پيچيده مي‌شود، «تنهايي» يکي از فاکتور‌هايي است که احتمال تجربه تنش روان شناختي بيشتر، واکنش‌هاي هيجاني شديدتر و عوارض استرس بر عملکرد سيستم ايمني و مشکلات قلبي - عروقي را افزايش مي‌دهد. در هنگام بحران‌ها، گرايش افراد جامعه به قرارگرفتن در کنار يکديگر بيشتر مي‌شود. پس از زلزله، سيل، بمباران و حملات تروريستي، اکثر افراد جامعه، فارغ از طبقه و نژاد به کمک يکديگر مي‌شتابند و با نوع‌دوستي و ياري يکديگر، به حس هدفمندي، معناداري و مفيدبودن مي‌رسند. اما بحراني مانند آن چه امروز با آن مواجه هستيم، با محدودکردن امکان دسترسي و حضور افراد در کنار يکديگر، تجربه «تنهايي» را تبديل به يک تهديد جدي براي سلامت روان به ويژه در افراد سالمندي مي‌کند که به واسطه آسيب‌پذيري بالاتر در برابر ابتلا به ويروس، مجبور به اجتناب جدي‌تر از ارتباطات اجتماعي شده‌اند. بر همين اساس، در عين معتبر دانستن ضرورت اجراي جداسازي، قرنطينه و فاصله‌گيري اجتماعي، حفظ ارتباطات انساني به ويژه براي سالمندان، به عنوان آسيب‌پذيرترين گروه در برابر بيماري و همچنين در برابر اثرات ناتوان‌کننده تنهايي و اضطراب، ضروري است. مي‌توان گفت در صورت تبديل شدن اين جدايي فيزيکي به انزوا و تنهايي مزمن و گسترده، در خطر مضاعف شدن يک بحران زيست شناختي با يک بحران رواني قرار خواهيم گرفت. ضمن آن که، فشار رواني ناشي از انزوا و تنهايي، مي‌تواند باعث سوق‌يافتن افراد به ناديده‌گرفتن توصيه‌هاي بهداشتي و افزايش شدت بحران بيماري در سطح عمومي شود. بسياري از ما از تکنولوژي‌هاي آنلاين براي ايجاد گسستگي در روابط اجتماعي و خانوادگي خود، احساس نارضايتي داشته‌ايم. اما امروز، همان تکنولوژي‌ها بهترين واسطه ارتباطي براي بودن افراد در کنار يکديگر هستند و مي‌توانند مانع از تبديل‌شدن فاصله فيزيکي به تخريب ارتباطات انساني شوند. گروه‌ها و اجتماعات آنلاين براي بيماران و کساني که به دليل آسيب‌پذيري بالا يا وجود علائم مشکوک ناچار به قرنطينه‌کردن خود شده‌اند، فضايي را براي به اشتراک گذاشتن اطلاعات و تجربيات و حفظ احساس تعلق و شنيده شدن فراهم مي‌کنند. با طولاني‌ترشدن زمان جداسازي فيزيکي، به وجود آمدن چنين نيازي در اکثريت افراد جامعه قابل پيش‌بيني است. اگر هر يک از ما در خانه‌هاي آپارتماني خود محبوس شده‌ايم و احساس تنهايي، دلزدگي و وحشت مي‌کنيم، احتمالا همکاران، همسايگان و بسياري از کساني که مي‌شناسيم، در چنين احساساتي با ما مشترک هستند. بنابراين، نيازي به حمل تمامي اين هيجانات در تنهايي، احساس شرم از بروز و به‌اشتراک‌گذاشتن آن‌ها و اجتناب از پرسيدن سؤالاتمان نيست. برخورداري از امکان تصميم‌گيري، کنترل، ارتباط، هدفمندي و تأثيرگذاري، از جمله نياز‌هاي اساسي هر انساني است که برآورده کردن آن‌ها در دوران جداسازي اجتماعي، از طريق ايجاد فضا‌هاي گفتگو و ديدار آنلاين، کمک به سالمندان براي استفاده از آن‌ها و حتي احياي روابط گذشته از طريق آن، تعيين تکاليف و برنامه‌هاي ساختارمند براي خود، ورزش و فعاليت‌هاي خلاقانه‌اي مانند نقاشي و بازي‌هاي فکري، امکان‌پذير است. پس از شروع و تثبيت فرآيند جداسازي اجتماعي، سير هيجاني طي‌شده و مشترک در ميان بسياري از افراد از تجربه وحشت و سردرگمي تا ناخشنودي و خشم و به دنبال آن احساس ملال و در عين حال سازگاري و پس از آن تلاش براي ايجاد جريان و روالي تازه در زندگي است؛ چه در زمينه اقدامات و تمهيدات بهداشتي پيشگيرانه در برابر بيماري و چه در راستاي حفظ سلامت و پويايي رواني. داشتن برنامه‌ها و فعاليت‌هاي متنوع به موازات فعاليت‌هاي معطوف به مقابله با بيماري، در پيشگيري از مختل شدن تمامي جنبه‌هاي زندگي با موضوع بيماري، مؤثر است. به طور مثال، براي بسياري از افراد، گذراندن بخشي از زمان قرنطينه به انجام بازي‌هاي ويدئويي با کودکان، شرکت در دوره‌هاي آموزشي آنلاين براي خود يا کودکان، آشپزي، مراقبت از گل‌ها و گياهان و انجام فعاليت‌هايي مانند تغيير چيدمان وسايل منزل، در ايجاد محرک‌هاي حسي، ارضاي نياز به تحول و تغيير و حفظ جريان زندگي تا عبور از شرايط بحران، کمک‌کننده است. تمامي فعاليت‌هاي مورد اشاره، مي‌توانند باعث تبديل‌شدن يک موقعيت محدودکننده، به فرصتي براي گسترش و تعميق روابط انساني و حفظ حيات و انسجام رواني در برابر تهديد‌هاي همه‌جانبه اين همه‌گيري شوند. از طرفي، اشاره به چالش‌ها و عوارض روانشناختي مرتبط با جداسازي اجتماعي و راهکار‌هاي مقابله با آنها، به معناي زيرسؤال بردن اهميت و ضرورت اين فرآيند نيست، بلکه نشان‌دهنده نياز به معتبرشمردن دشواري اين تجربه در خود و ديگران، ارائه و دريافت حمايت روان شناختي از يکديگر و جست‌وجوي کمک حرفه‌اي در صورت شناسايي علائم خطر اختلالات روان شناختي و افت عملکردي قابل توجه به دنبال آنهاست.
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد