نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
دخترونه زنونه

اسم انسان‌ها را تمسخر نکن، هموطن باشعور!

منبع
بروزرسانی
اسم انسان‌ها را تمسخر نکن، هموطن باشعور!

ميدان/ چرا توقع داريم آن‎چه افراد با آن ناميده مي‎شوند، مطابق ظاهر و خلقياتشان است؟ با اينکه مي‌دانيم هيچ‎کس در انتخاب نام و نام‎خانوادگي‎اش حق انتخاب ندارد.
اگر توي مطب دکتر، منشي صدا بزند آقاي «پيلتن» و مرد کوتاه‌قد ريزجثه‌اي از جا بلند شود، لبخند مي‌زنيم. اگر آدم عجولي با فاميليِ «صبوري» بين دوروبري‌هايمان باشد، حداقل يک‌بار شوخي يا جدي بهش گفته‌ايم «چقدر هم که تو صبوري». اسم‌هاي جنسيت‌دار به‌عنوان نام‌خانوادگي در رأس دستمايه‎هاي شوخي قرار دارند. فکر مي‌کنيم همه‌ي کساني که فاميليشان «فرزانه» است بايد زن باشند و همه‌ي «امير»‌ها مرد و هر وقت به مثال نقضي بربخوريم، به خودمان اجازه مي‌دهيم با ريشخند يا چشم‌هاي گشادشده اين اختلاف را به سمع و نظر دارنده‌ي تناقض برسانيم.
فيلم‎ها و سريال‎هاي کمدي بار‌ها از اين موضوع شوخي ساخته‎اند و ما هم هربار خنديده‌ايم درحالي‎که مي‎دانيم که هيچ‎کس در انتخاب نام و نام‎خانوادگي‎اش حق انتخاب ندارد. مي‎دانيم که اسم‎هاي خانوادگي به ارث مي‎رسند و اسم‎هاي کوچک بنابه سليقه و زمانه و مناسبت‎ها و اتفاق‎ها و ملاحظات بسيار ديگري انتخاب مي‎شوند. اما باز توقع داريم آن‎چه افراد با آن ناميده مي‎شوند، مطابق ظاهر و خلقياتشان باشد. شايد فکر کنيد در اين قضيه اگر شوخي و مسخره‎کردن در کار نباشد، مشکل حل مي‎شود، اما مي‎خواهم بنا به تجربه‎ي شخصي بهتان بگويم واکنش مثبت نشان‌دادن به اسم افراد هم مي‎تواند آزاردهنده و حتي آسيب‎زا باشد.
توانا! تو ديگه چرا؟
خانم ببخشيد، من درس نخوندم.
نچ نچ نچ. تو که توانايي! تو ديگه چرا؟

کي جواب اين سوال رو مي‌دونه؟
(هيچ‌کس)
دختر تو بايد قدر اين فاميلي رو بيشتر بدوني. بيخود که بهت نگفتن توانا.
شايد فکر کنيد دارم سخت‎ مي‎گيرم، ولي به اين جملات به چشم توقعات ناتمام و بي‌جايي نگاه کنيد که روي سر يک بچه‌ي ۷ساله هوار مي‌شوند و در تمام طول زندگي‌اش هم دست از سرش برنمي‌دارند. او بايد جواب همه‌ي سوال‌ها را بداند و توي همه‌ي رشته‌هاي ورزشي برنده باشد و هميشه ۲۰ بگيرد، چون خيلي سال پيش، احتمالا يکي از اجدادش از پس کاري برمي‌آمده‎ است و «توانا» صدايش کرده‌اند.
خودم را گول زده‌ام اگر کمال‌طلبي‌ام و عوارض فلج‌کننده‌اش را يک‌سره زير سر معلم‌ها و کسان ديگري بدانم که دائم ازم انتظار «توانايي» داشتند، ولي نمي‌توانم منکر تأثيرشان بشوم. وقتي در اولين مواجهه‌ي رسمي با اسم خانوادگي‌ات، بي‌توجه به استعداد و محدوديت‌هايت بهت القا مي‌کنند که «بايد بتواني» و اين تلقين بار‌ها و بار‌ها و بار‌ها تکرار مي‌شود، خودت هم باورت مي‌شود که موظف به توانستني. بعد از آن‌جايي که يک انسان معمولي هستي و قدرت‌هاي ماوراءطبيعي و چوب جادويي نداري هي به «ناتواني» هايت برمي‌خوري و هي يادت مي‌آيد و مي‌آورند که «تو بايد…» و هي زير اين فشار له مي‌شوي. مي‌بينيد؟ به‌همين راحتي مي‌شود زندگي را به کسي سخت کرد. اسمِ آدم‎ها کارکرد نام‎گذاري براي اشيا را ندارد. اگر ميزي ببينيم که قاشق صدايش مي‎کنند، حق داريم که بخنديم يا تعجب کنيم يا بپرسيم ببخشيد درست شنيدم؟ ولي منطقي نيست که دنبال هماهنگي دال و مدلول در ناميدن‎هاي انساني بگرديم.
بچه‎هاي امروز علاوه ‎بر دردسر‌هاي ناميدني رايج، واکنش‎ ناراحت‎کننده‎ي ديگري هم دريافت مي‎کنند. دهه‎ هشتاد و نودي‎ها هربار که خودشان را معرفي مي‎کنند، بايد منتظر ابرو‌هاي درهم و چشم‎هاي ريز شده و شنيدن «چيِ؟» کشدار از طرف مقابل باشند. اسم‌ها هر قدر هم ناشنيده و نامأنوس باشند، اجازه نداريم طوري با دارند‎ه‎ي آن‎ها برخورد کنيم که انگار موجودي ناشناخته‎ است و از سياره‎ي ديگري آمده. بزرگ‌ترها، اما عموما خودشان را در اين نوع واکنش نشان دادن به اسم بچه‌هاي نسل جديد، محق مي‌دانند چرا که معتقدند قصور از سمت والدين بوده که اسمي آشنا به‎ گوشِ آن‎ها براي فرزندشان انتخاب نکرده‎اند.
اخيرا روان‎شناسان و جامعه‌شناسان هم بحث‌هايي در اين‎باره مطرح کرده‎اند و تا جايي‎که نويسنده مطلع است، همگي متفق‎القول به اين نتيجه رسيده‎اند که اسم‎ها نبايد نامأنوس باشند و بايد معناي روشني داشته ‎باشند. من نديدم جايي که کسي در اين «بايدونبايدها» اقتضائات زماني و زباني را لحاظ کند. زبان، پويا و زنده‎ست؛ در طول حياتش واژه‎هايي را دور مي‎ريزد، واژه‎هايي را قرض مي‎گيرد و واژه‌هاي تازه‎اي مي‎سازد.
اسم‎هاي خاص هم بيرون از اين فرايند نيستند. ملاکِ خوش‎آهنگي و خوش‎آيندي بيست‎سال پيش متفاوت از امروز بوده‎‎ و اين سليقه و بينش سخن‎وران زبان در بستر زمان است که تعيين مي‎کند چه تغييراتي مجازند. با اين تفاصيل، «حالا اين‎که گفتي، يعني چي؟» در واکنش به اسم بچه‎هاي نسل جديد، والدين را به انتخاب نام‎هاي مورد علاقه‎ي ما مجاب نمي‎کند؛ تنها باعث آزردگي صاحب اسم است و نشان انعطاف‎ناپذيري ما در برابر تحولات زباني. برخورد با اسم افراد منحصر به شوخي و تعجب نيست و مي‎تواند به تبعيض هم منجر شود.

به‎نام تبعيض
اما آيا مسئله‎ي اسم، به‎همين‎جا ختم مي‎شود؟ اسم، اولين ابزار هويت‎مندي است. افراد با اسم و نحوه‎ي ناميده‎شدنشان، خود را مي‎شناسند و هر نوع واکنشي هرچند ظاهرا کوچک و بي‎‎اهميت- مي‎تواند در تلقي آن‎ها از خودشان تأثيري ناخوشايند بگذارد. برخورد با اسم افراد منحصر به شوخي و تعجب نيست و مي‎تواند به تبعيض هم منجر شود. اسامي مذهبي در جوامع دين‎باور، طرفداران زيادي دارد.
قابل‎ درک است که يکي از ملاک‎هاي اسم‎گذاري براي فرزندان، اعتقادات ديني باشد، اما آيا قابل ‎درک است که اين نام براي دارنده‎اش، تمايزي به‎همراه داشته‎باشد؟ بالاتر درباره‌ي انتظار بي‎جايي گفتم که به‎دنبال تطابق معنايي اسم افراد و خصوصيات خلقي و ظاهري‎شان است، حالا مي‎خواهم اضافه کنم که بعضي اسم‎ها علاوه‎ بر (يا به‎جاي) بار معنايي، بار مصداقي هم دارند. يعني تصور ما از آن‎ها به اين بستگي دارد که اولين يا مشهورترين مسمي چه شهرتي داشته‎ و نسبت ما با آن چيست.
يادم مي‎آيد در مدرسه، در اعياد مذهبي به دانش‎آموز‌هاي هم‎نام با معصومين جايزه مي‎دادند؛ جايزه‎اي که طبعا تلاشي براي دريافتش انجام نشده ‎بود. اين رفتار ظاهرا کم‎ اهميت وقتي بدانيم تشويق براي بچه‎هاي کم ‎سن‎وسال نشانه‎اي جدي از مورد پذيرش قرار گرفتن است، رنگ تبعيض به خود مي‎گيرد. صورت عکسش را هم البته افرادِ هم‎نام شخصيت‎هاي مذهبي، تجربه کرده‎اند و مي‎کنند؛ آن‎ها گاهي صرفا به‎دليل نسبت اسميشان با شخصيتي مذهبي مورد رفتار خصمانه يا دست‎کم غيردوستانه قرار مي‎گيرند و گاه به‎دليل ناهمخواني بين باور‌ها و رفتارشان با اسمشان مواخذه مي‎شوند. غير از مذهب، خاطره‌هاي جمعيْ از شخصيت‎هاي تاريخي و سياسي هم بارِ ديگري‎ست که مصداق اوليه يا مشهور اسم‎ها به مسمي‎ها تحميل مي‎کند.
بازخورد مثبت يا منفي به نام ديگران مي‌تواند باعث احساس فشار، تحقير يا تبعيض شود، اما اين همه‌ي ماجرا نيست. اسم‌ها هميشه مفهوم خود را از رفتار اجتماعي نمي‎گيرند و گاهي معناي لغوي آن هاست که فارغ از بازخورد ديگران، واجد تأثير است.

اسم يا نشان و برچسب؟
تا اين‎جاي بحث، نوک پيکان متوجه «واکنش‎»‌ها بود. گفتيم و خوانديم که بازخورد مثبت يا منفي به نام ديگران مي‌تواند باعث احساس فشار، تحقير يا تبعيض شود، اما اين همه‌ي ماجرا نيست. اسم‌ها هميشه مفهوم خود را از رفتار اجتماعي نمي‎گيرند و گاهي معناي لغوي آن هاست که فارغ از بازخورد ديگران، واجد تأثير است. البته از آن‎‌جايي که با زبان سروکار داريم، اين تفکيک حوزه‎ي فردي و جمعي چندان دقيق به‎نظر نمي‎رسد؛ زبان به‎طور کلي و اسم‌ها به‎طور خاص در ارتباط ا‎ست که معنا و کارکرد پيدا مي‎کنند. مقصودم از «تأثير فارغ از واکنش‎هاي بيروني» آن است که بعضي اسم‎ها لزوما بازخورد آگاهانه برنمي‎انگيزند و بنا به‎معناي لغوي‎شان در لايه‎اي پنهان‎تر حيات دارند.
مثلا؟ به‎جاي مثال زدن، دعوت‎تان مي‎کنم به يک بازي ساده. من چندتا صفت نام مي‎برم و شما اولين اسمي را که با آن صفت در ذهن‎تان تداعي مي‎شود، به زبان مي‌آوريد (هرچند من نمي‎شنوم)؛ رويين‎تن، مظلوم و آرام، خوش‎منظر، شجاع، بالطافت، قوي، غمخوار، سعادتمند. با تقريب خوبي مي‎توانم بگويم صفت‎هاي مبتني بر توانايي و قدرت، اسامي پسرانه و دسته‎ي دوم صفت‎ها نام‎هاي دخترانه را تداعي کردند.
البته اگر بيشتر فکر و کمي جست‎وجو کنيم، اسم‎هاي دخترانه واجد معاني گروه دوم و بالعکس مي‌يابيم، اما اولين نامي که به ذهن مي‎رسد، احتمالا نشان از پيوند قوي‎تري دارد؛ پيوندي قوي بين آن‎چه از نقش‎هاي جنسيتي توقع داريم و شيوه‎اي که آن‎ها را صدا مي‎زنيم. به اين‎ترتيب بي‎راه نيست اگر بگوييم اسم‎ها در بازتوليد کليشه‎هاي جنسيتي نقش دارند. اسم‎ها همچون نشان و برچسب به دختر‌ها مي‎گويند جامعه از آن‎ها توقع زيبايي و وقار و معصوميت و امثالهم دارد و به پسر‌ها مي‎گويد بايد قدرتمند و دلاور باشند. نظر شما چيست؟ با آن‎چه در اين بحث مطرح شد، موافق‎ايد؟ رنج‎هاي ناميدن ديگري مي‎شناسيد که از چشم نويسنده دور مانده‎باشد؟
نويسنده: الهه توانا

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره