برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
  1. جذاب ترین ها
دیدنی-خواندنی

گلچین بهترین اشعار ویژه شهادت امام رضا (ع)

منبع
باشگاه خبرنگاران
بروزرسانی
باشگاه خبرنگاران/ امام علي بن موسي الرضا عليه السلام در سال ۱۸۳ ه. ق. به امامت رسيدند و تا سال ۲۰۱ ه. ق. در مدينه حضور داشتند. در رمضان آن سال وارد مرو شده و به اجبار ولايت عهدي مأمون را پذيرفت. بر خلاف انتظار مأمون روز به روز محبوبيت امام در دل‌ها فزوني مي‌يافت. به همين سبب تصميم به قتل آن حضرت گرفت. آن حضرت در سن ۵۵ سالگي، آخر صفر سال ۲۰۳ ه. ق. به شهادت رسيدند و در طوس به خاک سپرده شدند. همزمان با فرارسيدن شهادت امام رضا (ع) شما مي‌توانيد بهترين اشعار سروده شده توسط شاعران کشورمان را در زير مشاهده کنيد. در آستانت از تو پنهان نيست حيرانم مانند يک نوزاد پاکم زير بارانم پاي مرا بشکن که پابند خودت باشم دستم بدامانت ببين الوده دامانم پشت تو راه افتادن من سربراهم کرد از يمن کلبُ باسط تو بودن انسانم به آيه ي قرآن دور گنبدت سوگند ياد تو مي افتد دلم قرآن که ميخوانم بين تمام مردهاي کل اين عالم مبهوت مردي زنان اهل نوقانم گرچه عراقيها نجف يا کربلا دارند با بودن تو سربلندم اهل ايرانم راهي بغير از راه مشهد را نميدانم هرجا که باشم کفتر جلد خراسانم گفتند کارت را بگو کفتم هزاران شکر از نوکران نوکرام قصر سلطانم چشمم بغير کربلا چيزي نميبيند از آن زمان که خيره ي آيينه بندانم پيش رضا آواره ذکر حسين جان و.. پيش حسين آواره ذکر رضا جانم سيد پوريا هاشمي ************************* نام حسين سينه زنان را يکي يکي با گريه گرد کرببلا جمع ميکند نزديک شصت روز خودش سفره پهن کرد اين سفره را امام رضا جمع ميکند باور کنيد امام رضا هم در اين دو ماه لحظه به لحظه روضه گرفته ست در حرم گاهي ميان سينه زنان دم گرفته و گاهي ميان گريه کنان ميزند قدم از بعد اربعين که براي يکي دو روز کرببلا و مشهدمان جا بجا شده ست جامانده هاي قافله ي روز اربعين مشهد براي چند شبي کربلا شده ست آنقدر اين امام رئوف ست در سفر يک ذکر يا حسين فقط توشه ميشود اين چند روزه از سر مهمان نوازي اش حتي ضريح هم خود ِ شش گوشه ميشود در گوشه گوشه ي حرمش کربلا بپاست باب الجواد سينه زنان ياد اکبرند شش ماهه اي فلج که دخيل ضريح اوست يک خانواده دست به دامان اصغرند حالا خود ِ امام رضا روضه خوان شده ميخواند از تني که پر از رد پا شده يابن شبيب هم دو سه خط گريه ميکند صحن عتيق صحنه ي کرببلا شده يک لحظه ديد امام رضا دسته دسته اسب با نعل تازه وارد گودال ميشود مي ديد پيش چشم پر از اشک بچه ها باباي پاره پاره تني چال ميشود حالا رسيده بود به خنجر به حنجري با ضربه هاي آخر او استخوان شکست وقتي رسيد صحنه به سرهاي روي ني ديدند زائران سر سلطانشان شکست اميرحسين آکار ******************************* به هنگام گرفتاري توکل بر خدا عشق است گره ها را سپردن دست يار آشنا عشق است بيا تسليم حق باشيم و راضي بر رضاي او که در سير اِليَ اللّهي توسل بر رضا عشق است تفال زد برايم پير راهي از کتاب عشق در آمد ايهاالعالم علي موسي الرضا عشق است زيارت مي کنم قبر شريفش را که اين آقا براي ديدن زائر بيايد در “سه جا” عشق است بيايد وقت ميزان و صراط و نامه ي اعمال بگيرد پيش چشم منکران دست مرا عشق است گدايي از کسي جز حق خجالت آور است اما اگر سلطان رضا شد تا ابد باشم گدا عشق است براي من که بي درد و ضعيف و بي کس و کارم رضا هم درد باشد هم به درد من دوا عشق است گرفتارم، گرفتارم، گره روي گره دارم سراسر حاجتم از او شوم حاجت روا عشق است گره هايي به دست پنجره فولاد او وا شد بگيرم امشب از دستش جواز کربلا عشق است امير عظيمي ************************************* در آستانت از تو پنهان نيست حيرانم مانند يک نوزاد پاکم زير بارانم پاي مرا بشکن که پابند خودت باشم دستم بدامانت ببين الوده دامانم پشت تو راه افتادن من سربراهم کرد از يمن کلبُ باسط تو بودن انسانم به آيه ي قرآن دور گنبدت سوگند ياد تو مي افتد دلم قرآن که ميخوانم بين تمام مردهاي کل اين عالم مبهوت مردي زنان اهل نوقانم گرچه عراقيها نجف يا کربلا دارند با بودن تو سربلندم اهل ايرانم راهي بغير از راه مشهد را نميدانم هرجا که باشم کفتر جلد خراسانم گفتند کارت را بگو کفتم هزاران شکر از نوکران نوکرام قصر سلطانم چشمم بغير کربلا چيزي نميبيند از آن زمان که خيره ي آيينه بندانم پيش رضا آواره ذکر حسين جان و.. پيش حسين آواره ذکر رضا جانم سيد پوريا هاشمي ******************************* افتاده اي بر روي خاک و پر نداري جز ديده‌ي تر مونسي ديگر نداري آنقدر غربت مي‌چکد از جسمت آقا ناخواسته مي‌گويمت مادر نداري مانند شمعي سوختي در آتش زهر در آن‌چنان هرمي که خاکستر نداري وقتي که بال و پر زدي بر خاک گفتم صد شکر اينجا در برت خواهر نداري در زير گل‌ها پيکرت مدفون شد آقا گويا به جز گل پيکري ديگر نداري اينجا همه هستيِ‌شان مال تو آقاست ثروت تويي، سرمايه‌اي بر هر نداري يعني نباشند اهل غارت مردم طوس بر تن کفن داري و غارت‌گر نداري موسي عليمرادي ******************************* عبا کشيده به سر غربتي نهان دارد نگاه زار به اين حالش آسمان دارد به يک قدم نرسيده دوباره مي‌افتد مشخص است تني زار و ناتوان دارد به سوز زهر پذيرايي از غريبي شد چه يادگاري تلخي ز ميزبان دارد نبايد اصلا از او انتظار حرفي داشت نفس‌بريده کجا قدرت بيان دارد؟ کمک گرفت ز ديوار کم زمين بخورد چه آمده به سرش قامتي کمان دارد تلاش کرد که بيرون نريزد اين غم را چقدر لخته‌ي خون داخل دهان دارد اگر که بسته در حجره را دليلي داشت نخواست تا که ببينند نيمه‌جان دارد هزارشکر سرش روي دامن پسر است در اين دقايق جانسوز روضه‌خوان دارد هزار شکر تنش زير آفتاب نرفت هزار شکر که در حجره سايبان دارد نه اهل بيت رضا را کسي اسارت برد نه اينکه قاتل او چوب خيزران دارد سيد پوريا هاشمي ****************************** اي جگر گوشه خاتم جگرت مي‌سوزد يا رضا بال و پرت بال و پرت مي‌سوزد آمدي آه! عبا روي سر انداخته اي زهر کاري شده يا اينکه سرت مي‌سوزد؟ مثل او گريه کن اي مرد که آرام شوي مثل تو سينه تنها پسرت مي‌سوزد باز با روضه زهرا شده اي گريانش حجره انگار که در چشم ترت مي‌سوزد باز هم روضه گودال به يادت آمد کربلا آمده و دور و برت مي‌سوزد آنچنان ياد حسيني که دلت کرب و بلاست خيمه انگار که پيش نظرت مي‌سوزد مثل يک مارگزيده به خودت ميپيچي جگرت آه رضا بال و پرت مي‌سوزد حسين صيامي ******************************** دارُالشفايِ کشورِ ما مشهدالرضاست جانم فدايِ شاهِ غريبي که آشناست امضايِ تو مجوّزِ رفتن به کربلاست بعد از دو ماه گريه وُ سينه زني وُ آه من آمدم به سويِ حريمت سلام…شاه اِي دستگير فُلک وُ فَلک دستِ من بگير آزاد کن مرا که شدم بنـده وُ اسير از نوکرانِ صحنِ توام ايهـاالامير شرمنده آمدم سَرَم اَنداختم به زير بد کرده اَم اگر به خودم کرده اَم ولي تو گـريه کن به حالِ دلِ نوکـرت علي از زَهر بدتر است عملکـردِ من رضا زينت نشد برايِ تو اين سينه زن رضا خون کرده اَم به قلبِ حسين وُ حسن رضا حالا بساطِ توبه وُ يک بي کفن…..رضا اين آخرين وصيتِ سلطانِ غربت است تنها مسيرِ توبه يِ ما اشک وُ هيات است اينگونه دست وُپا زَدَنَت مي کشد مرا يابن الشَبيب گفتي وُ رفـتيم کربلا زردي چهره يِ تو وُ سرخي نيزه ها هر دو زبان گـرفته بيا مُنتـَقِم بيا حُجره شبيه گوشه يِ گودالِ غم شده دلواپـسي اهلِ محـّرم حـرم شده تو سوختي ولي حرمت در شراره نيست پيراهنِ تو غرقه به خون پاره پاره نيست در چنـگهايِ دشمن تو گوشـواره نيست بررويِ نيزه پشتِ سرت شيرخواره نيست تو ياد داده اِي که بگـوييم ياحسين اين حاجت گداست…حرم…کربلا…حسين دلتنگِ کـربلا شده اَم آمـدم حرم دستِ نوازشي تو بکِش بَر روي سَرم تو ايهاالعـزيزي وُ من نيز نوکـرم من را ببر حرم تو به همراهِ مادرم هر چند رو سياه… براي توام رضا من ندبه خوانِ صحن و سرايِ توام رضا حسين ايماني ****************************** به نام حضرت يار و به نام جانانم پر از سکوت غمم يا که دل هراسانم غريب و گم شده در راه مانده حيرانم کنار جاده نشستم چقدر بي جانم عجيب در به در کوچه ي خراسانم دوباره قصه ي عشق و جنون شده تکرار بيا و داغ حرم را به قلب من نگذار هوا هواي گدايي رسيده وقت قرار قدم قدم به تو نزديک ميشوم انگار گداي خسته ات آمد سلام سلطانم دلم گرفته فدايت شوم دعايم کن ميان صحن تو دلداده ام صدايم کن بيا و از همه غير از خودت جدايم کن خراب کن من بد را خودت بنايم کن مريض و پر غم و دردم تويي تو درمانم هميشه صحنه ي زيبا نميرود از ياد کنار حوض حرم رو به روي گوهرشاد نگاه من به زن پير و خسته اي افتاد که آب و دانه به کام کبوتران ميداد بيين که مثل همه زائران پريشانم صداي همهمه ي جمعيت صداي زنان صداي گريه ي طفلان صداي پير و جوان و صحن ها که پراست از دعاي اين و آن سرت هميشه شلوغ بوده شکر آقا جان براي غربت مردي غريب گريانم همان که دور مزارش فقط چند تايي کبوترند و ندارند لانه و جايي نشاني حرمش انتهاي زيبايي مدينه کوچه ي غربت پلاک تنهايي هميشه زائر آن سرزمين پنهانم حسين خيريان ****************************** مردغريبِ بُرده عبا روي سر،نيافت خون لخته ريزد از لبت اي خون جگر نيافت از زهر پاي تا به سرت تير مي کِشد ديگر به کوچه روي زمين اينقدر نيافت درد سرت ز چيست به جايي نخورده است؟ چشمت سياه رفته،از اين درد سر نيافت پنجاه مرتبه-به زمين خورده اي-بس است يا فاطمه(س)بگوي واز اين بيشتر نيافت ديوار را بگير-کمک حالِ خوبي است راهي نمانده-مي رسي-آهسته تر نيافت مَردُم دراين مَسيربه تو بي تفاوتند باشد-بيافت ولي در گذر نيافت تا خانه پهلويت به سلامت نمي رسد با سنگهاي لَب پَرِ اين کوچه،دَر نيافت درها که بسته-حُجره که بي فرش مانده،پس بر خاک قتلگاه زصورت،زسر نيافت لب تشنه مثل مار گزيده-به خود مپيچ دِق مي کُندبرابر چشم پسر نيافت عليرضا شريف ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد