نماد آخرین خبر

راهکار قرآن برای پیشگیری از گناه چشم‌چرانی؛ چرا حضرت زهرا (س) از یک مرد نابینا رو می‌گرفت؟

منبع
تسنيم
بروزرسانی
تسنيم/ عفاف و حجاب دو گوهر گرانبهايي هستند که خداوند آن‌ها را براي حفظ و صيانت حريم شخصي افراد از يک سو و رعايت حريم ديگران از سوي ديگر در نهاد تمام انسان‌ها قرار داده است؛ در پرتو اين خصلت‌هاي نيکو افراد مي‌توانند به بالاترين درجات انساني دست يابند و قله‌هاي معرفت را طي کنند. خداوند وقتي در قرآن به معرفي زنان نمونه تاريخ بشريت مي‌پردازد، از بانواني ياد مي‌کند که در پرتو حفظ عفت و حيا به درجاتي نائل شدند که تا ابد الگويي براي تمام زنان بلکه مردان عالم شدند. بانواني مثل حضرت زهرا (س)، حضرت مريم (س) و حضرت آسيه همسر فرعون از جمله نمونه‌هاي زنان شاخص قرآني هستند که راه رستگاري را در حفظ اين گوهر گرانبها و اثرگذار در ايمان و معرفت زنان معرفي کردند. در اين باره به گفتگو با حجت‌الاسلام محمد سعيدي نشستيم. وي کارشناس مسائل ديني و کارشناس برنامه تلويزيوني سمت خدا نيز شناخته مي‌شود. عفاف امري فطري است که همگان متوجه رعايت آن مي‌شوند * وقتي از عفاف و حجاب صحبت مي‌کنيم، صحبت از حد و حدود آن مي‌شود. به ويژه در شرايط حاضر که تبديل به يکي از گفت‌ومان رايج کشور شده است. قبل از اينکه درباره حد و حدود عفاف و حجاب صحبت کنيم، بايد بحث انديشه‌اي درباره فلسفه آن داشته باشيم. بايد گفت: خداوند يک نظام ارزشي در عالم قرار داد و بندگان خود را دعوت به رعايت قوانين اين نظام کرد. يک پزشک وقتي دارويي به مصلحت ما تجويز مي‌کند، اگر مصرف کنيم، به مرور زمان بهبود مي‌يابيم و اگر به آن تجويز عمل نکنيم، آسيب آن متوجه خودمان است. حال اين قوانين را در قالب کتاب وحي و از مجراي پيامبران خود در معرض انسان‌ها قرار مي‌دهد تا مسير را گم نکنند. ضمن اينکه کليات اين قوانين را در نهاد تمام انسان‌ها و يا فطرتشان قرار داده است. از اين جهت در يک دسته‌بندي مي‌توان گفت: رسول باطن کليات و فطريات را بيان مي‌کند و رسول ظاهر اين مقولات را به انسان‌ها بازگويي و يادآوري مي‌کند. رسول باطن مي‌فهمد که خدايي وجود دارد، اما رسول ظاهر مي‌گويد «لا اله الا الله». امير مؤمنان (ع) در نهج‌البلاغه يکي از مهم‌ترين نقش‌هاي پيامبران را مطالبه پيمان فطري خدا به خلايق معرفي کردند لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ. به عنوان نمونه خداوند در قرآن به بندگانش فرموده خدا و رسولش را اطاعت کنيد؛ آيا صرفاً به واسطه اين آيه از خدا و رسولش اطاعت مي‌کنيم؟ يا اينکه بايد بگوييم خداوند مسئله‌اي به نام پرستش و عبوديت را در نهاد بشريت نهادينه کرد و بعد به واسطه پيامبرانش اين ميثاق فطري را از آن‌ها مطالبه کرد. از اين جهت است که بت‌پرستان مي‌دانند که بايد موجودي را پرستش کنند، اما در مصداق آن به واسطه فريب شيطان دچار انحراف مي‌شوند. نمونه ديگر مسئله حُجب و حياست که اين مسئله هم امري فطري است. هر انساني مي‌داند بايد حريم شخصي خود را از ديگران حفظ کند. خداوند قبل از اينکه ابليس و ايادي ابليس حد و حدود حريم افراد را به گونه‌اي ديگر جلوه ندهند، آن‌ها را در کتب مقدس خود، به ويژه در قرآن تبيين کرد تا ديگر بهانه‌اي باقي نماند. به عنوان نمونه در آيه ۳۰ سوره نور درباره حد و حدود رعايت حجاب بانوان مي‌فرمايد: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ ...؛ و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گيرند، و دامان خويش را حفظ کنند و زينت خود را ـ. جز آن مقدار که نمايان است ـ. آشکار ننمايند، و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سينه خود افکنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان...» در اين باره آيات متعدد ديگري وجود دارد. ولي کسي که اهل حق باشد، همين ميثاق فطري که عرض کرديم و همين آيه کفايت مي‌کند. آيات تورات و انجيل حاکي از حفظ حيا و حجاب است اما تنها قرآن دعوت به حجاب نکرده است بلکه آيات کتب مقدس تورات و انجيل بر اين امر تصريح دارند که از هر کدام تنها به يک نمونه اکتفا مي‌کنيم. در سِفر "پيدايش" درباره لزوم رعايت حجاب چنين مي‌خوانيم «و رفقه چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمده، زيرا که از خادم پرسيد: اين مرد کيست که در صحرا به استقبال ما مي‌آيد و خادم گفت: آقاي من است، پس برقع خود را گرفته خود را پوشانيد». به گفته مرجع فقهي يهوديان ايران، خاخام اوريل داوودي، منشأ وجوب حجاب در شريعت يهود مستند به همين فقره است. اين مطلب در صفحه ۱۴۳ کتاب حجاب در اديان الهي وجود دارد همچنين در رساله پولس از مجموعه انجيل چنين آمده است: «همچنين زنان، خويشتن را بيارايند به لباس مزين به حيا و پرهيز، نه به زلف‌ها و طلا و مروايد و رخت گرانبها، بلکه چنانکه زناني را مي‌شايد که دعوي دينداري کنند به اعمال صالحه». رساله پولس به تيمونائوس، باب دوم، فقره ۹ و ۱۰) زن نبايد خود را در حالت غير عفيفانه قرار دهد * متأسفانه در شرايط فعلي شاهديم حتي کساني که تقيد به حجاب دارند، رفتار‌هايي از خود بروز مي‌دهند که در شأن يک خانم نيست. به نظر مي‌رسد دشمنان از طريق فضاي مجازي و ... سعي در عادي کردن مسائلي دارند که تا قبل از اين روال نبود. مثلاً افراد تصاوير خود و خانواده‌شان را با توجيه اينکه با مسئله شرعي در تعارض نيست، در صفحات اجتماعي به اشتراک مي‌گذارند و موارد ديگري که همه شاهديم. اين مسئله از کجا ناشي مي‌شود. ما جلوتر از حجاب مفهومي به نام عفاف داريم که به معناي بازدارندگي است. حجاب يکي از جلوه‌هاي عفاف است. همچنان که عفت شکم و عفت کلام نيز داريم. زن نبايد خود را در حالت غير عفيفانه قرار دهد؛ يعني در واقع زنان همواره بايد اين خصلت را ملکه ذهني خود کنند. بانويي که همواره عفت را رعايت کرده باشد، به قدري در قلب او رخنه کرده که حتي اگر با يک نابينا هم برخورد کند، موقعيت خود را حفظ مي‌کند مانند حضرت زهرا (س). گاهي ممکن است بانوان حجاب داشته باشند، اما خدايي نکرده از درجات عفاف بهره نداشته باشند. مثلاً با آقايان شوخي کنند، حيا را در کلام و رفتار خود حفظ نکنند؛ بنابراين حجاب به معناي پوشش همان طور که گفتيم يک عامل بازدارنده و يک حصن است. پس يکي از مصاديق عفاف است. اين دو مسئله را نبايد با هم مغالطه کنيم. ما عفت کلام داريم، عفت شکم داريم. در اين بين حجاب هم يکي از مصاديق عفاف است و پاداش خود را دارد. * شما از منظر قرآن و روايات به بحث ورود کرديد. آيا اين دو منبع تبعات عدم رعايت عفت و به ويژه مسئله حجاب را معرفي کرده‌اند؟ همان طور که اشاره کردم عفت يک حالت بازدارنده است که مهم‌ترين جلوه آن بحث حجاب است. اما عفت منحصر در زنان نيست بلکه مردان هم بايد از درجات بالاي آن برخودار باشند. اگر حجاب بانوان يکي از مهم‌ترين جلوه‌هاي عفاف است، مقابل آن، نگه داشتن چشم از نظر به نامحرم مي‌تواند يکي از مهم‌ترين جلوه‌هاي عفت در مردان محسوب شود همچنان که در مورد زنان هم مصداق دارد. خداوند در آيات قرآن به اين مسئله توجه داده است. مردان و زنان مؤمن را دعوت به حفظ چشم کرده است. در آيه ۲۹ سوره نور خطاب به مردان مي‌فرمايد چشمان خود را پايين بيندازيد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» و در ابتداي آيه ۳۰ همين خطاب را به زنان مي‌فرمايد: «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ». چشم، درب ورودي قلب انسان است اما اينکه پرسيديد عدم رعايت عفت چه تأثيراتي منفي در جامعه دارد، از همين آيه برداشت‌هايي خواهيم داشت: چشم اولين ورودي انتخاب فرد است. افراد با چشم مسير و مطلوب خود را انتخاب مي‌کنند. قلب، مرکز توجه انسان است. يعني هر آنچه بر قلب افراد بنشيند، توجه فرد را به همان سو جلب مي‌کند. مثلاً فرد مؤمني که قلبش متوجه ارزش‌هاي الهي است، يا به صورت مصداقي، قلبش متوجه امام حسين (عليه‌السلام) است، بر فکرش هم اثر مي‌گذارد و مدام توجهش به همان جهت است. برعکس آن هم وجود دارد. فردي که قلبش متوجه مسائل منفي است، فکرش هم مشغول همان مسائل است. از ديگر سو قلب، محل استقرار ايمان است. قلب به تعبير روايات، حرم خداست. از اين جهت شيطان خيلي سعي دارد تا اين مرکز را تصرف کند. خداوند در آيه ۱۴ حجرات مي‌فرمايد «قالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِکُمْ ...؛ اعراب گفتند ايمان آورديم؛ بگو هرگز ايمان نياورديد، اما بگوييد اسلام آورديم و هرگز ايمان در قلب‌هاي شما وارد نشد». پس قلب مرکز ايمان است. در اين بين چشم به عنوان دروازه قلب عمل مي‌کند. چرا که هر آنچه به چشم بنشيند، بر قلب اثر مي‌گذارد. پس رابطه مستقيمي بين چشم و قلب انسان وجود دارد. بابا طاهر در يکي از اشعار خود اين مسئله قرآني را به زيبايي تصوير کرده است. او مي‌گويد ز دستِ ديده و دل هر دو فرياد *** که هر چه ديده بيند دل کند ياد بسازم خــنجري نيشــش زِ پـولاد *** زنــم بـَــر ديده تا دل گــردد آزاد بابا طاهر در اين دو بيت مي‌گويد چشم را وروديِ قلب مي‌داند و راه خلاصي دل از شهوات را بستن چشم از مسائل منفي معرفي مي‌کند؛ بنابراين شيطان براي آنکه به قلب افراد اثر منفي بگذارد، به طور قطع از مهم‌ترين دروازه آن که چشم است، ورود پيدا مي‌کند. * پس به اين ترتيب مي‌توان گفت: عدم نگاه به نامحرم يعني همان حفظ قلب به عنوان مهم‌ترين مرکز ايمان. مي‌توان گفت: يکي از فلسفه‌هاي عفاف و حجاب همين امر است. بدون شک همين گونه است. البته بايد گفت: براي کسي که اهل تزکيه و پالايش قلب است. کسي که قصد دارد يک انسان آزاده باشد و اسير شهوات نباشد. از اين جهت در ادامه همان آيه ۲۹ سوره نور پس از آنکه خداوند مي‌فرمايد چشم خود را بپوشانيد، ادامه مي‌دهد «ذلِکَ أَزْکي لَهُمْ؛ اين مسئله براي شما پاکيزه‌تر است». تزکيه هم در قلب حاصل مي‌شود. نگاه به نامحرم که از قوه شهوت سرچشمه مي‌گيرد. نگاه به نامحرم آنچنان اثر منفي بر قلب افراد مي‌گذارد که ممکن است گاهي سال‌ها فکر فرد را به خودش مشغول کند. هرچند انسان‌ها ممکن است از طريق چشم به ديگر مسائل منفي گرايش پيدا کنند. مثل اينکه افراد با چشم خود مدام به زندگي تجملاتي ديگران چشم بدوزند و آرزو کنند روزي هم آن‌ها ثروتمند شوند، اما در بين اين همه مقولات منفي در گناهان چشم، نگاه به نامحرم جايگاه خاصي دارد. نگاه به جنس مخالف تأثير منفي دو جانبه دارد * در روايتي خواندم که پيامبر (ص) فرمودند: نگاه به نامحرم تيري زهرآگين است که از ابليس نشأت مي‌گيرد. تحليل شما در اين باره چيست و چه ارتباطي به بحث قبلي شما دارد؟ اصل روايت اينگونه است: النَّظْرَةُسَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِإِبْلِيسَ؛ نگاه تيري زهرآگين است تير‌هاي ابليس است. تيري که از کمان خارج مي‌شود مسموم مي‌گويند. شکارچيان در گذشته به تير زهر مي‌زدند. چرا که قدرت تير به گونه‌اي نبود که حيوانات سنگين را درجا به زمين بزند. پس از آن که تير به شکار برخورد مي‌کرد، مدت‌ها به دنبال او مي‌رفتند تا اثر زهر بر حيوان اثر کند و او را بر زمين بزند. وقتي به نامحرم نظر مي‌اندازي، اثرش به طور قطع در قلب مي‌ماند، اما شايد مانند تير شکارچي، اثر منفي آن در وهله اول مشخص نشود و به مرور زمان اثر خود را نشان دهد. از اين جهت فرد را يک دفعه به زمين مي‌زند و ديگر قدرت جلوگيري از افتادن در ورطه گناه از او سلب مي‌شود. اما ماجرا به اين ختم نمي‌شود؛ چرا که نگاه به نامحرم هم بر فرد اثر منفي مي‌گذارد و هم به طرف مقابل. وقتي انسان نگاه نامشروع به جنس مخالف مي‌اندازد، يک انرژي را از خود ساطع مي‌کند که فرد مقابل را تحت تأثير قرار مي‌دهد. از اين جهت مي‌بينيم روابط نامشروع با همين يک نگاه اتفاق مي‌افتد. در واقع رابطه نامشروع گاهي ممکن است در قالب يک نگاه يک دقيقه‌اي باشد و گاهي تداوم داشته باشد. در هر صورت چشم سهم فراواني در اين قضايا دارد. افرادي که تقوا را رعايت مي‌کنند از اين آسيب‌ها به دور هستند. يعني نه نگاه به نامحرم مي‌کنند و نه نگاه نامحرم به آن‌ها اثر منفي مي‌گذارد. در اين بين حجاب يکي از مهم‌ترين عوامل بازدارنده است. کسي که پوشش دارد، در واقع براي خود «حصن» دارد. هر اندازه پوشش قوي‌تر، حصن و محافظ افراد کامل‌تر مي‌شود؛ بنابراين حجاب و پوشش يکي از مهم‌ترين مصاديق تقواست. جالب است که تقوا هم در يک معناي کلي به معناي عامل بازدارنده است. در تعريف تقوا گفته‌اند از «وقاية» مشتق شده است که به معناي حفظ شيء است از آنچه اذيت و ضرر مي‌رساند. راهکار جلوگيري از گناه چشم‌چراني * چه فرمولي را پيشنهاد مي‌کنيد براي آنکه از گناهان چشم در امان باشيم؟ براي پيشگيري از افتادن در ورطه چنين گناهاني به طور کلي يک قاعده قرآني وجود دارد؛ اين قاعده «لا تَقْرَبَا» است. خداوند اين درس را در زمان آدم (عليه‌السلام) به همگان آموخت. در آنجا که خطاب به آدم (ع) و حوا (س) فرمود: حتي به اين درخت منهيه نزديک نشود «لا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ». کار شيطان زينت دادن است. او دعوت به نگاه نامحرم مي‌کند و اين ماجرا را براي او زينت مي‌دهد. کساني که زندگي‌شان به تباهي کشيده شد، از نگاه حرام آغاز شد. حکايت برصيصاي عابد را تقريباً همگان شنيدند. * جالب است وقتي از اين منظر به سيره حضرت زهرا (س) به عنوان برترين بانوي عالم نگاه مي‌اندازيم، به قول شما مي‌بينيم حتي از يک نابينا هم رو مي‌گرفتند و حاضر به مواجهه با وي نبودند. اين مسئله به دليل همان خصلت عفاف در تمام مراتب و ارکان جسماني است. از اين جهت خطاب به معلم خويش يعني پيامبر (ص) در علت اين کار فرمودند: «اي پيامبر خدا اگر او مرا نمي‌بيند، من که او را مي‌بينم و او بوي مرا حس مي‌کند». حضرت زهرا (س) اشاره به عفت چشم کردند. همان مسئله‌اي که در آيه ۳۰ سوره نور بانوان را به آن دعوت کرده بود. از اين جهت بايد گفت: حضرت زهرا (س) جلوه حقيقي آيات نور است. کسي که مي‌خواهد تفسير سوره نور را بداند، به زندگاني اين بانوي بزرگوار رجوع کند. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره