logo

حقایقی جالب درباره ترجمه قرآن

منبع
مشرق
بروزرسانی
حقایقی جالب درباره ترجمه قرآن
مشرق/ ترجمه قرآن يک داستان طولاني دارد. از همان ابتداي نزول وحي و از زمان خود پيامبر گرامي اسلام کساني بودند که زبانشان عربي نبود و مسلمان شدند و صحبت از اين بود که حالا قرآن را چطور به آن‌ها منتقل کنند؟ بارزترين چهره که باعث افتخار ايرانيان هم هست، سلمان فارسي بود که جزو کساني است که در تاريخ ترجمه قرآن نامش وجود دارد. يک عده از ايرانيان مقيم يمن که زبانشان فارسي بود نزد سلمان آمدند و در اين باره و اينکه نماز را بايد عربي بخوانند و يا فارسي سوال کردند. اين بحث‌ها از همان اول بوده است. وي ادامه داد: پيامبر اکرم (ص) نيز نامه‌هاي خود را به قيصر روم و خسرو پرويز نوشته، به زبان خودشان نوشته و چيزي که تعجب آور است اين است که يکسري از فقها و علماي دين ترجمه قرآن را جايز نمي‌دانستند و مي‌گفتند که ترجمه قرآن حرام است و نبايد آن را ترجمه کرد. شايد امروز اين حرف تعجب آور باشد. وقتي اين حرف‌ها را مي‌شنوي اگرچه سطحي به نظر مي‌رسد، يک انديشه‌اي پشت آن بوده است. کساني که مخالف ترجمه قرآن بودند، کساني بودند که عربي بودن را ذاتي قرآن مي‌دانستند که اگر عربي بودن از آن گرفته شود ديگر آن قرآن، قرآن نيست. اين فشرده خيلي حرف‌هاست و مي‌گفتند اگر شما جامه عربي را از تن قرآن بيرون آورديد، ديگر آن قرآن نيست. وي با بيان اينکه البته يک بحث وجود دارد و آن اين است که فصاحت و زيبايي‌هاي زبان عربي قرآن که شايد در ده‌جاي آن بر اين زيبايي تاکيد شده، جزو اعجاز قرآن است، گفت: اين حرف درست است که اگر ما قرآن را به زبان ديگر برگردانيم، اعجاز لفظي قرآن چه مي‌شود؟ اين بحث ادامه داشته است و مخالفان هم قائل بودند که مگر نه اينکه اين دين و قرآن مخاطبش همه مردم هستند؟ در قرآن نيامده که دين اسلام مختص اعراب است و اگر ترجمه نشود مردم چطور با آن آشنا شوند؟ اين مناقشه ادامه داشته و جنبه‌هاي فقهي و کلامي و زبان شناسي و … هم داشته است. برخي هم مي‌گفتند دليل ترجمه نشدن قرآن اين است که زبان عربي بهترين زبانهاست. نکته مهم اين است که اين مناقشه در بين اهل سنت بوده است. در علماي شيعه کسي ديده نشده که قائل به عدم جواز ترجمه قرآن باشد. وي افزود: اين داستان و حصار در يک جا شکسته مي‌شود. ميانه قرن چهارم و در زمان حکومت امير نوح ابن منصور ساماني يک ترجمه قرآن به دست داده مي‌شود و مردم خراسان تقاضاي ترجمه قرآن داشتند. نوح ابن منصور نامه‌اي مي‌نويسد و از علماي خراسان که اهل سنت بودند سوال مي‌کند. آن‌ها اجازه مي‌دهند و پس از آن يک عده‌اي جمع مي‌شوند و اول بار قرآن به زبان فارسي ترجمه مي‌شود که به تفسير طبري معروف است. اما محققاني که در اين زمينه کار کرده‌اند نظير دکتر آذرتاش آذرنوش معتقدند که اين ترجمه، ترجمه تفسير طبري نيست و اسم آن را گذاشته‌اند ترجمه رسمي. اين ترجمه در واقع ترجمه استاندارد به زبان امروزي بوده است. رئيس فرهنگستان زبان فارسي گفت: اولين زباني که قرآن به آن ترجمه شده است، زبان فارسي است و اگر ما مي‌گوييم که زبان فارسي زبان دوم عالم اسلام است، اين قرينه و دليل دارد که يک جهت آن است. يک نکته ديگر اين است که ترجمه قرآن کار آساني نبوده و امروز هم نيست. زبان فارسي حدود ۵۰ سال قبل از اينکه فردوسي شاهنامه را بسرايد، قرآن را ترجمه کرده است. يعني زبان فارسي در سال ۳۵۰ آن قدر توانايي داشته که قبل از شاهنامه، خدانامه (قرآن) را به اين زبان بيان کرده است. اين تبديل به يک گنجينه براي زبان فارسي شده است. وي افزود: ظاهراً سلمان اولين کسي است که سوره حمد را به زبان فارسي ترجمه کرده است که مردم بدانند چه مي‌خوانند. البته علما قائل به خواندن قرآن به زبان غير عربي نيستند و هيچ مترجمي مدعي نيست که قرآني که من ترجمه کرده‌ام، قرآن است و قرآن هماني است که به زبان عربي آمده است و به همين دليل توصيه شده که ترجمه از قرآن جدا نباشد و در ايران هم همين طور است که ترجمه مستقل از عربي جدا منتشر نمي‌شود. وي در پاسخ به اين پرسش که فکر مي‌کنيد گره کار ترجمه‌هاي فارسي چه بوده است؟ و چطور به ترجمه‌هاي جديد رسيديد؟، اظهارداشت: مرحوم پدرم هر روز سر صبحانه قرآن مي‌خواندند و من هم دانش آموز ابتدايي بودم که کنار ايشان مي‌نشستم و با ايشان بحث مي‌کردم که چرا ترجمه‌ها اين شکلي است؟ اولين مترجم‌ها وسواس بسياري داشته‌اند و مثلاً کليله‌و دمنه نبوده که در آن دخل و تصرف بشود. آن مترجمان اوليه که قرآن را به فارسي برگردانند دقيق سعي مي‌کردند که معادل هر کلمه‌اي را به فارسي پيدا کنند که مبادا ساخت و بافت قرآن از هم گسيخته شود و بنا بر اين دغدغه آن‌ها بيشتر اين بود که معادل‌هاي دقيق فارسي پيدا کنند و اتفاقاً کار کارستاني هم کرده‌اند که ترجمه‌اي ابدي هم انجام داده‌اند، اما از نظر ساختار زبان فارسي، آن‌ها تابع ساختار زبان عربي بودند و اين ترجمه معروف طبري الگو و سرمشقي براي همه مترجمان بعدي شد. تمام کساني هم که بعداً خواستند قرآن را ترجمه کنند به روال قبل عمل کردند و کسي جرأت نمي‌کرد از اين پارادايم عبور کند و همين موضوع حاکم بود. البته هرچه از زمان ترجمه رسمي دورتر شدند، لغات عربي رايج شده در فارسي را به جاي کلمات عربي گذاشته‌اند و با لغات عربي آميخته شده است. ابتدا ۹۰ درصد لغات ترجمه اوليه فارسي بوده، اما به تدريج خود واژه‌هاي عربي در ترجمه آمده است و خلاف اينکه ترجمه واژه‌ها به سمت زبان عربي حرکت کرده، نحو و ساختار جملات به سمت فارسي آمده است که يک سير تدريجي بوده است. تا هشتاد و نود سال پيش و دوران بعد از مشروطه اين روال ادامه داشته تا اينکه زبان فارسي يک سادگي پيدا کرد و به سمتي پيش رفت که الگوي نويسندگي ساده شد. دکتر حداد عادل با اشاره به اين موضوع که اين سير مدتي در فضاي روشنفکري و دانشگاه‌ها رواج پيدا کرد و کم کم به ترجمه قرآن رسيد و اول کسي که به اين سمت رفت و يک ترجمه روان به دور از حکومت نحو عربي در فارسي عرضه کرده، مرحوم الهي قمشه‌اي بوده است، عنوان داشت: ايشان را بايد پدر همه مترجمان قرآن در دوران معاصر دانست. بعد از ايشان افراد ديگري هم بوده‌اند و ترجمه قرآن امروز به يک جريان تبديل شده که با انقلاب اسلامي يک انقلاب در ترجمه قرآن اتفاق مي‌افتد که کمي است و حداقل در اين ۴۰ سال بعد از انقلاب، قرآن ۴۰ بار به فارسي ترجمه شده است و قرآن ترجمه‌اش در حال سوق يافتن به سمت زبان امروزي است. وي درباره خلاء‌هاي موجود در ترجمه‌هاي قرآن نيز اظهارداشت: مساله ما اين است که بعد از انقلاب کشور به سمت اسلامي شدن رفته است، بنيان‌گذار انقلاب نيز يک عارف بزرگ و فقيه و مرجع تقليد بوده که در دوره ايشان قرآن هم عزيز و محترم شده و رسميت بيشتري يافته و در قانون اساسي هم آمده است. الان هر جلسه رسمي که در کشور ما برگزار مي‌شود که از سوي مومنين و متدينين است با قرآن آغاز مي‌شود و مسابقات تلاوت و حفظ قرآن نيز رونق گرفته‌اند و قاريان و حافظان قرآن نيز بيشتر شده‌اند. اگر از من بپرسند که در ۳۳ سال قبل از انقلاب که از خدا عمر گرفته‌اي چند نفر را در جامعه ديده بودي و شناخته بودي که حافظ قرآن بوده باشند، مي‌گويم که تعداد آن‌ها از تعداد انگشتان يک دست تجاوز نمي‌کرد. حدادعادل تاکيد کرد: مسلماناني که در صدر اسلام دنيا را گرفتند، از جنوب چين تا اندلس کمابيش حضور داشتند تا هند. من در يک مقاله‌اي تحت عنوان بحريه در دانشنامه جهان اسلام مي‌خواندم که در سال ۹ هجري مسلمانان در مديترانه کشتي جنگي داشته‌اند. اين قوت، گسترش، تمدن، تحول و توسعه جز به برکت قرآن حاصل شده بود؟ اين عرب‌هاي جاهل که مسلمان شده بودند و اين سرزمين وسيع را اداره مي‌کردند با فلسفه يونان آشنا بودند؟ حقايق قرآني آن‌ها را به اين مسير برده بود و اين تحرک را ايجاد کرده بود. امروز قرآن زياد خوانده مي‌شود، خوب هم هست، اما ما بايد يک فکري براي فهميدن قرآن کنيم. وي درباره ترجمه قرآن در جامعه امروز ايران و دلايل ترجمه قرآن گفت: من ترجمه‌هاي بسياري مي‌ديدم که روان نبود. شايد مترجمان آن قدر علم و اطلاع تفسيري داشتند، نگران بودند که اگر توضيحي ندهند، براي قرآن کم گذاشته باشند. مانند الهي قمشه‌اي که توضيحات طولاني در دل ترجمه آورده است. اين وسواس ترجمه‌ها را از ريخت انداخته است. اگر شما به محيط‌هاي دانشگاهي و اهل قلم آن را بخوانيد، مي‌گويند قرآني که مي‌گويند در نهايت فصاحت است، اين است؟ مترجمان به قدري احتياط کرده اند که جايي براي فصاحت نگذاشته‌اند. من اولين کسي نبودم که اين نکته را فهميدم. هم بعضي از مترجمان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب با اين نيت آمدند که تجربه‌اي شيرين و دقيق ارائه دهند و من هم يکي از آن‌ها که براي تعيين ميزان موفقيتم داوري با جامعه است. من مانند آرش کمانگير که هرچه رمق داشت براي پرتاب تير گذاشت، بنده هم با تمام بضاعتم در زبان فارسي و ذوق و سليقه‌اي که داشتم ترجمه را انجام دادم که ۹ سال به طول انجاميد. با اين نيت که باسواد‌هاي امروز، اگر متوجه قرآن عربي نشدندن، اين ترجمه فارسي رام و ساده و خوش خوان باشد و هم من اين بود و نمي‌دانم چقدر در اين زمينه موفق بوده‌ام. وي افزود: من از حدود سال ۷۲ از خدواند خواستم که اگر در يک محفل رسمي ترجمه‌ام خوانده شد، نگويند اين چه زبان فارسي است؟ هنوز ويرايش ترجمه قرآن تمام نشده بود که رئيس مجلس شدم، اعلام کردم که پس از تلاوت قرآن در ابتداي جلسات ترجمه آن هم خوانده شود و اين سنت هنوز هم ادامه دارد. من نيتم اين بود که مجلس با جايگاه رفيعش اين کار را بکند، جا‌هاي ديگر هم از آن الگوبرداري کنند. آرزويم اين است و از خداوند خواسته ام که ترجمه‌خواني در ايران سنت بشود و مردم عادت کنند که ترجمه قرآن هم بخوانند. وي درباره نقش رسانه ملي در زمينه پاسداشت زبان فارسي معيار نيز توضيح داد: کار خوبي که تلويزيون انجام مي‌دهد اين است که ترجمه را به صورت زيرنويس مي‌آورند و يا آن را مي‌خوانند. سحر‌ها نيز در صحن امام رضا (ع) ترجمه را مي‌آورند که خيلي خوب است. صداوسيما از من خواست که قرآن ترجمه کرده‌ام را در ۶۰۴ صفحه را بخوانم با آن آهنگي که خودم مي‌خوانم، بخوانم و از راديو فرهنگ و شبکه افق با صداي خودم پخش مي‌شود. دکتر حدادعادل در پايان گفت: اميدوارم با خواندن قرآن فهم قرآن نيز بيشتر شود و تا قرآن فهميده نشود، مسلماني در سطح باقي خواهد ماند و راحت هم از بين مي‌رود. من هميشه به دانش آموزان دبيرستان که به آن‌ها درس مي‌دهم، توصيه مي‌کنم همان طور که شهيد مطهري هر شب قبل از خواب يک حزب قرآن مي‌خوانده و تأمل مي‌کرده، شما هم هر شب يک صفحه بخوانيد و دنبال کنيد. بهترين تمرين براي زبان عربي، دنبال کردن آن در قرآن است و خيلي هم خوب در حافظه باقي مي‌ماند. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره