تسنيم/ کينه و بغض برخي از چهرهها در طول تاريخ به قدري شنيع و وقاحت بار است که گويي از آلوده کردن دست خود به خون پاک ائمه اطهار عليهم السلام و پاکان و مؤمنان تاريخ راضي نميشوند و بغضي بزرگتر و رذالتي عظيمتر را جست و جو ميکنند. نمونه اين رذالتها را بايد در خاندان بنياميه و بنيعباس جست و جو کرد. در اين ميان، وقتي به نام متوکل عباسي ميرسيم، فجايع ناگواري را ميبينيم که با دستهاي ناپاک او رقم خورده است. از تبعيد امام هادي و امام حسن عسکري عليهماالسلام به سامرا، آزار و در نهايت شهادت آن دو امام بزرگوار تا از بين بردن مزار مطهر امام حسين عليه السلام و ياران آن حضرت در کربلا، آن هم بعد از حدود 170 سال که شهادت جانسوز و واقعه بزرگ عاشورا ميگذشت.
خبرگزاري تسنيم در گفتوگويي که با حجتالاسلام صادق ايرانشاهي، پژوهشگر تاريخ اسلام، انجام داده به بررسي زندگي متوکل عباسي به عنوان يکي از منفورترين و خبيثترين چهرههاي تاريخ پرداخته است. آن طور که اين پژوهشگر تاريخي شرح ميدهد، متوکل نسبت به امام علي عليه السلام و خاندان ائمه اطهار عليهم السلام بسيار بيادب بود و بارها علناً به ايشان توهين کرده بود. بر اساس همين وقاحتها بود که در سال 236 قمري دستور داد که مزار مطهر امام حسين عليه السلام در کربلا را ويران کنند. به اين ترتيب مزار مطهر آن حضرت و بقيه قبور مطهر در اطراف آن تا حدود دويست جريب تخريب شد. به دستور او همه زمينها را در نهايت قساوت و کوردلي شخم زدند و در آن زراعت کردند. اين اقدام متوکل قلب همه شيعيان و محبان اهل بيت عليهم السلام در طول تاريخ را داغدار کرد و باعث شد هر بار نام او به ميان ميآيد، همه بر او لعن و نفرين بفرستند. او همچنين امام هادي عليه السلام را از مدينه به سامرا تبعيد کرد تا ايشان را از مردم دور کرده و امام تحت کنترل حکومت باشند تا جلوي دنيا آمدن آخرين حجت خدا را بگيرند؛ بنابراين امام دهم شيعيان را در يک منطقه نظامي حبس کردند و امام عسکري عليه السلام را هم که آن زمان کودک بودند، همراه ايشان تحت کنترل قرار دادند. تلاش آنها بر اين بود تا از ازدواج امام حسن عسکري عليه السلام و به دنيا آمدن امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف جلوگيري کنند که اين آرزو را به گور بردند و امام زمان به لطف خدا متولد شدند.
چهره منفور تاريخ
ميدانيم که يکي از منفورترين و خبيثترين چهرههاي تاريخ، متوکل عباسي است. دليل اينکه اين اندازه از متوکل به رذالت ياد ميشود، چيست؟
براي اين که دليل خباثت و بدنامي متوکل عباسي را بدانيم بايد يک نگاه اجمالي به زندگي او داشته باشيم. متوکل عباسي دهمين خليفه در حکومت بنيعباس بود. بنيعباس هم همان حکومتي است که دشمن سرسخت و خونخوار خاندان اهل بيت و ائمه اطهار عليهم السلام محسوب ميشود. نام اصلي متوکل، ابوالفضل جعفر بود و او فرزند معتصم عباسي بود که حدود 15 سال حکومت کرد.
متوکل دشمن سرسخت و ظالم امام هادي عليه السلام بود و کسي بود که در سال 236 قمري دستور داد حرم مطهر حضرت سيدالشهدا عليه السلام را خراب کنند و هر چه مردم در اطراف آن خانه يا هر بنايي که ساخته بودند، از بين ببرند. يعني بعد از حدود 170 سال که از واقعه جانگداز عاشورا و شهادت امام حسين عليه السلام و ياران آن حضرت ميگذشت، متوکل اقدام به چنين عمل خبيثانه اي کرد که دل همه شيعيان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام را در طول تاريخ داغدار کرد. او آنقدر وقيح بود که حتي دستور داد که زمين کربلا را شخم بزنند و در آن کشاورزي کنند.
مرور مطالب کمترمطرحشده از زندگي امام حسن(ع)/ آقازادهاي که بهازاي خدمتش بهرهاي از پول و مقام نخواست
با اين وجود آيا شيعيان در آن دوران مخالفتي با او نکردند؟
شيعيان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام سعي ميکردند با او و عواملش مخالفت و مقابله کنند، اما موفق نميشدند. چون عباسيان قدرت زيادي داشتند و به شدت شيعيان را مورد ظلم و آزار قرار ميدادند. به همين علت اعتراضهايي که مردم مؤمن عليه متوکل و بنيعباس ميکردند، بينتيجه ميماند و جو امنيتي که بر جامعه آن زمان حاکم شده بود مانع از هر نوع اقدام شيعيان شده بود.
در عين حال متوکل براي اينکه بتواند بر مردم و به خصوص شيعيان حکومت کند و مانع از اعتراض آنها شود، مرکز حکومتش را از بغداد به دمشق منتقل کرد و بعد از مدتي به سامرا که آن زمان شهر نظامي بود، منتقل شد.
تبعيد امام هادي از مدينه به سامرا
ظاهراً در همين زمان بود که امام هادي عليه السلام را از مدينه به سامرا احضار کرد. دليل اين اتفاق چه بود؟
قضيه اين بود که حاکم مدينه با امام هادي عليه السلام دشمني داشت. به همين علت گزارشهايي را به متوکل عباسي منعکس کرده بود با اين مضمون که آن حضرت درصدد قيام عليه خليفه است. البته با اينکه نامه را محرمانه فرستاده بود، اما امام هادي عليه السلام از آن باخبر شدند و طي نامهاي به متوکل، غرضورزي و دشمني حاکم مدينه نسبت به خود را يادآور شده و اتهامات حاکم مدينه را تکذيب کردند.
واکنش متوکل در اين شرايط چگونه بود؟
با اين وجود متوکل به ظاهر از امام دعوت کرد که به سامرا بروند. اما اين دعوت به گونهاي بود که عوامل او به مدينه آمدند و ضمن تفتيش خانه حضرت، آن بزرگوار را به سامرا بردند. مردم مدينه که از برخورد عوامل متوکل نسبت به امام نگران شده بودند به خروش آمدند، به طوري که نزديک بود مدينه به هم بريزد. در نهايت سرپرست هيئت اعزامي متوکل مجبور شد تعهد بدهد و سوگند بخورد که هيچگونه قصد سوئي نسبت به امام ندارد.
گذشته از ظاهر حادثه بايد توجه داشت که خلفاي جبار ميدانستند اماماني که خدا براي هدايت جامعه و رهبري مردم در نظر گرفته 12 نفرند و اين 12 نفر چه کساني هستند. متوکل هم ميدانست که امام هادي عليه السلام دهمين امام است و نواده آن بزرگوار، مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف خواهد بود که تمام جباران و سفاکان را در هم خواهد کوبيد و حکومت واحد و عدل جهاني را بر پا خواهد کرد.
تلاش مذبوحانه متوکل براي جلوگيري از تولد آخرين حجت خدا
بر اين اساس بردن امام هادي عليه السلام به سامرا به اين منظور بود که امام را از مردم دور کنند؟
بله. البته اين کار دليل ديگري هم داشت. اينکه امام تحت کنترل حکومت باشند تا جلوي دنيا آمدن آخرين حجت خدا را بگيرند. بنابراين امام دهم شيعيان را در يک منطقه نظامي حبس کردند و امام عسکري عليه السلام را هم که آن زمان کودک بودند، همراه ايشان تحت کنترل قرار دادند.
تلاش آنها بر اين بود تا از ازدواج امام حسن عسکري عليه السلام و به دنيا آمدن امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف جلوگيري کنند که اين آرزو را به گور بردند و امام زمان به لطف خدا متولد شدند.
اين ظلمها و آزارها از سوي متوکل، در زمان اقامت امام هادي عليه السلام در سامرا هم ادامه داشت؟
بله. متوکل با اينکه امام هادي عليه السلام را از مدينه به سامرا تبعيد کرده بود، باز هم آن حضرت را راحت نميگذاشت و هر از گاهي مأموران خود را ميفرستاد تا خانه ايشان را تفتيش کنند. هر بار هم مأموران متوکل بدون اينکه چيزي به دست بياورند، برميگشتند. آن طور که در گزارشهاي تاريخي نوشته شده، هر وقت که مأموران به خانه امام هادي عليه السلام ميرفتند، آن حضرت با آرامش با آنها مواجه ميشدند و گفته شده که حتي براي آنها شمعي هم روشن ميکردند تا بتوانند خانه را بهتر جست و جو کنند.
ماجراي شفاي متوکل توسط امام هادي عليه السلام
گفته شده که با وجود اينکه متوکل دشمن اهل بيت عليهم السلام بود، اما ظاهراً او به دست مبارک امام هادي عليه السلام از بيماري سختي شفا پيدا کرد. آيا اين قضيه صحت دارد؟
در اين مورد نقلقولهايي وجود دارد که يک دمل چرکين بزرگ در بدن متوکل عباسي به وجود آمده بود که اطبا از معالجه او عاجز بودند. مادر متوکل که به حقيقت اهل بيت عليهم السلام و جايگاه الهي آنان علم داشت، نذر کرده بود که متوسل به امام هادي عليه السلام شود و اگر متوکل با رهنمود ايشان شفا پيدا کند، چند هزار دينار تقديم امام کند.
بنابراين به خدمت امام هادي عليه السلام رفت و ماجرا را تعريف کرد. امام رهنمودي براي معالجه متوکل داد. اتفاقاً درباريان نظر امام را به تمسخر گرفتند و قبول نکردند. اما چون از همه جا نااميد شده بودند و کسي نميتوانست خليفه را مداوا کند در هر صورت به دستور ايشان عمل کردند و متوکل خوب شد.
متوکل که از نذر مادرش بيخبر بود، با اينکه به دست امام شفا گرفته بود، دستور داد به خانه امام هادي عليه السلام حمله کرده و اموال و سلاحهايي را که از سوي شيعيان به ايشان ميرسيد ضبط کنند تا سندي براي مقابله و دشمني امام با او باشد. اتفاقاً وقتي به خانه هادي حمله کردند، اموال قابل توجهي را با مُهر مادر خليفه يافتند.
آنها را نزد خليفه آوردند. خليفه در حالي که تعجب کرده بود، از مادرش پرسيد اين اموال با مُهر شما در خانه امام چه ميکند. او در جواب گفت اينها اموالي است که براي شفاي تو نذر کرده بودم. متوکل با همه خباثتي که داشت، متأثر شد و وجهي بر آن اموال افزود و به امام برگرداند.
چرا امام هادي عليه السلام، دشمن خود را شفا دادند؟
در اينجا يک سؤال مهم پيش ميآيد. چرا امام هادي عليه السلام که از آزارهاي متوکل در امان نبوده و با وجود اينکه او را ميشناختند، اقدام به شفاي آن خائن کردند؟
يک دليل اين موضوع آن است که همان طور که اشاره شد، مادر متوکل به حقانيت ائمه اطهار عليهم السلام علم داشت و با داشتن همين اعتقاد به خدمت امام هادي عليه السلام رفت و درخواست شفاي فرزند خود را کرد. هرچند که متوکل از اين قضيه در ابتدا اطلاع نداشته، اما به هر حال مادر دشمن آن حضرت به آن حضرت متوسل شده بود. در اينجا شأن و منزلت امام معصوم عليه السلام نمايان ميشود. آن بزرگان حتي دشمن خود را هم دست خالي رد نميکنند و اين موضوعي است که تنها در مورد متوکل اتفاق نيفتاده است.
اگر تاريخ را به درستي و با دقت مرور کنيد، متوجه ميشويد که در شرايط و جايگاههاي بسياري پيغمبر اکرم صليالله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام با دشمنان خود مدارا کردهاند، با آنها ملاطفت کردهاند و آنها را مورد مهر قرار دادهاند. نمونه آن در مورد حضرت اميرالمؤمنين امام علي عليه السلام اتفاق افتاده است. آن حضرت ابن ملجم را به خوبي ميشناختند و به علم الهي ميدانستند که او روزي اقدام به شهادت ايشان ميکنند. با اين وجود بارها و بارها با او مهرباني کرده و به او رحم کردند.
حتي در آستانه شهادت امام علي عليه السلام هم وقتي ابن ملجم را به خدمت ايشان آوردند، فرمودند: «اي ابن ملجم جنايتي بزرگ کردي. آيا من برايت بد امامي بودم؟ آيا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر ديگران برنگزيدم؟ با وجود اينکه ميدانستم قاتل من خواهي بود، به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهي که برگزيدهاي بازگردي، اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشي.»
با اين مطلب روشن است که امام علي عليه السلام هم ميدانستند که ابن ملجم قاتل ايشان خواهد بود. پس امام هادي عليه السلام هم مانند جد بزرگوار خود، با دشمن و قاتل خود خوبي کردند تا شايد اين محبت بر او اثر گذاشته و قلبش را نرم کرده و از دشمني با حق بازدارد.
هتک حرمت متوکل به مزار مطهر حضرت سيدالشهدا عليه السلام
يکي ديگر از اقدامهاي شوم و وقيحانه متوکل، هتک حرمت نسبت به حرم مطهر امام حسين عليه السلام است. اين واقعه چگونه روي داد؟
اين نکته را در نظر داشته باشيد که متوکل نسبت به امام علي عليه السلام و خاندان ائمه اطهار عليهم السلام بسيار بيادب بود و بارها علناً به ايشان توهين کرده بود. بر اساس همين وقاحتها بود که در سال 236 قمري دستور داد که مزار مطهر امام حسين عليه السلام در کربلا را ويران کنند. به اين ترتيب مزار مطهر آن حضرت و بقيه قبور مطهر در اطراف آن تا حدود دويست جريب تخريب شد. به دستور او همه زمينها را در نهايت قساوت و کوردلي شخم زدند و در آن زراعت کردند. اين اقدام متوکل قلب همه شيعيان و محبان اهل بيت عليهم السلام در طول تاريخ را داغدار کرد و باعث شد هر بار نام او به ميان ميآيد، همه بر او لعن و نفرين بفرستند.
پيشبيني هلاکت متوکل توسط امام هادي عليه السلام
درنهايت ميخواهيم بدانيم سرانجام اين ملعون چه شد.
يک بار که متوکل به شدت غرق در گناه بود و در اثر خوردن شراب، لايعقل شده بود، امام هادي عليه السلام را خواست. آن حضرت وقتي در دربار متوکل حاضر شدند، بدون توجه به خطرات احتمالي، به شدت متوکل را سرزنش کرده و او را نصيحت کردند و عواقب اخروي کارهاي زشت او را يادآوري کردند. متوکل که عصباني شده بود، دستور داد که آن حضرت را زنداني کنند.
امام هادي عليه السلام در حالي که به سوي زندان ميرفتند، اين آيه شريفه را ميخواندند که: «تَمَتَّعُوا فِي دَارِکُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَيْرُ مَکْذُوبٍ؛ در خانههايتان سه روز به آسايش و خوشگذراني سپري کنيد (سپس عذاب الهي خواهد رسيد) آن وعدهاي است که دروغ نخواهد بود.» سه روز بعد از اين ماجرا پيشبيني امام هادي عليه السلام محقق شد و متوکل به دست پسرش، منتصر، به هلاکت رسيد.
بازار