تسنيم/ توجه به فضائل آسماني چهارده معصوم عليهمالسلام سبب اتصال بيشتر شيعيان به اين انوار مقدس الهي ميشود؛ چرا که نگاه تاريخي به زندگي و سيره اين بزرگواران تفکر انسان مؤمن نسبت به ائمه اطهار را محدود در تاريخ ميکند؛ يعني در نگاه تاريخي، ائمه عليهمالسلام وجود مقدسياند که چند صباحي در دنيا بودند، سعي در هدايت مردم داشتند و در نهايت به دست دشمنان به شهادت رسيدند.
اما از منظر معارف و فضائل آسماني و قرآنيِ عترت عليهمالسلام، ايشان انوار مقدسياند که از ازل بودهاند و تا ابد هستند؛ نه حضوري منفعل بلکه مجراي علم خداوند که در تمام دورانها نقش هدايتگري دارند؛ از اين رو هر انساني در هر کجاي عالم و در هر زماني به ايشان روي آورد، خداوند نظر رحمت به او خواهد داشت و وي را به صراط مستقيم هدايت ميکند.
يکي از جنبههاي فضيلت پيامبر و عترت عليهمالسلام مربوط به خلقت نوريِ اين انوار مقدس الهي است؛ به اين صورت که بر اساس روايات، اهل بيت وحي عليهمالسلام با جنبه نوري و عرشي خويش از ازل بودهاند و تا ابد خواهند بود؛ هرچند نوعِ انسان ابدي است، اما خلقت ازلي منحصر در اين انوار الهي است. اميرالمؤمنين (ع) در روايتي مشهور به "معرفةٌ بالنّورانية" اين حقيقت را به اين صورت به سلمان و اباذر عليهما الرحمة بيان فرمودند «کنْتُ أَنَا وَ مُحَمَّدٌ نُوراً وَاحِداً مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَي ذَلِک النُّورَ أَنْ يشَقَّ فَقَالَ لِلنِّصْفِ کنْ مُحَمَّداً وَ قَالَ لِلنِّصْفِ کنْ عَلِياً فَمِنْهَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِي مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِي وَ لَا يؤَدِّي عَنِّي إِلَّا عَلِي؛ اينک ميگويماي سلمان و ابا ذر؛ من و محمد يک نور از نور خداوند بوديم؛ خداوند دستور داد به آن نور که دو قسمت شود: به نيمي از آن فرمود محمد باش و به نيم ديگر فرمود علي باش؛ به همين جهت پيامبر اکرم فرموده است «عَليٌ مِنّي و أنا مِن عَلي و لا يُودّي عنّي الّا عَلِي؛ علي از من و من از علي هستم.»
در روايتي ديگر از نبي مکرم اسلام (ص) اين مسئله با جزئيات بيشتري بيان ميشود. جابر بن عبد اللَّه در تفسير آيه «کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس؛ شما بهترين امتي بوديد که به سود انسانها آفريده شدهاند» (۱۱۰ سوره آلعمران) ميگويد پيامبر اکرم فرمود «اول چيزى که خداوند آفريد نور من بود که آن را از نور خودش به وجود آورد و از جلال عظمتش جدا فرمود، شروع به طواف قدرت کرد تا در هشتاد هزار سال به جلال عظمت رسيد. در اين موقع براى تعظيم خدا به سجده شد؛ از آن نور، نور علي جدا شد. نور من محيط بر عظمت بود و نور علي محيط بر قدرت. أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي ابْتَدَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ اشْتَقَّهُ مِنْ جَلَالِ عَظَمَتِهِ فَأَقْبَلَ يَطُوفُ بِالْقُدْرَةِ حَتَّى وَصَلَ إِلَى جَلَالِ الْعَظَمَةِ فِي ثَمَانِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ثُمَّ سَجَدَ لِلَّهِ تَعْظِيماً فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِيٍّ ع فَکَانَ نُورِي مُحِيطاً بِالْعَظَمَةِ وَ نُورُ عَلِيٍّ مُحِيطاً بِالْقُدْرَةِ
آنگاه خدا عرش و لوح و خورشيد و نور روز و نور چشمها و عقل و معرفت و ديدههاى مردم و گوشها و دلهاى آنها را از نور من آفريد و نور من از نور او جدا شده بود. ماييم اولين و آخرين و سابقين و مسبحين و ماييم شافعين.
ما حکمتاللّه و برگزيدگان او و دوستان پروردگاريم؛ وجهالله و جنبالله و عينالله و اُمناءالله و نگهبانان وصى خدا و غيب خدا و معدن تنزيل و معنى تأويل ما هستيم؛ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ وَ ضَوْءَ النَّهَارِ وَ نُورَ الْأَبْصَارِ وَ الْعَقْلَ وَ الْمَعْرِفَةَ وَ أَبْصَارَ الْعِبَادِ وَ أَسْمَاعَهُمْ وَ قُلُوبَهُمْ مِنْ نُورِي وَ نُورِي مُشْتَقٌّ مِنْ نُورِهِ فَنَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ وَ نَحْنُ الشَّافِعُونَ وَ نَحْنُ کَلِمَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ خَاصَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَحِبَّاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ يَمِينُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ خَزَنَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ سَدَنَة غَيْبِ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّنْزِيل وَ مَعْنَى التَّأْوِيلِ.» (مشارق أنوار اليقين في أسرار أميرالمؤمنين عليه السلام، ص ۶۱)
بازار