مهر/ امامت و ولايت همواره از ديرباز به عنوان دال محوري انديشه شيعه مطرح بوده، اين در حالي است مباحث امامت بيش از همه در دوران امام رضا (ع) مطرح گشته و تبيين عقلاني پيدا کرد. فهم اين رويداد بدون آشنايي با بستر سياسي-فرهنگي زمان امام ممکن نخواهد بود. در اين زمينه با دو تن از کارشناسان تاريخ اسلام به گفتگو نشسته ايم که در ادامه ميخوانيد.
رضا ايراندوست، استاد رجال و تاريخ حوزه و دانشگاه درباره بسترهاي اجتماعي دوران امام رضا (ع) گفت: ما رقابتي ديرينه ميان بني هاشم و بني اميه را حتي قبل از بعثت نبي مکرم اسلام داريم. پس از بعثت پيامبر اسلام (ص)، در جنگهايي مانند بدر و احد که شاهد هستيم بني اميه و بني هاشم هرکدام در يک طرف هستند و عملاً شمشير ميان اين دو طايفه کشيده ميشود تا آنکه با فتح مکه و اسلام آوردن ظاهري آنان اين وضع خاتمه مييابد و بني اميه با عبارت انتم الطلقاء تحقير ميشوند، اما با خليفه دوم و سوم شرايط تغيير ميکند و زمينه قدرت يابي اينها فراهم ميشود تا آنکه پس از اميرالمومنين (ع) دوران محنت بني هاشم آغاز ميشود و بني اميه بر رأس مينشينند.
با انحطاط بني اميه، بني عباس که شاخهاي از هاشميون هستند، با شعار دفاع از مستضعفين بني هاشم روي کار ميآيند. با خلافت يافتن آنها شروع به حذف رقبا کرده و خود را خليفه پيامبر معرفي ميکنند. ميدانيد که خليفه پيامبر بايد داراي نسبتي با رسول گرامي اسلام باشد و براي همين به معاويه خال المومنين ميگفتند تا نسبتي با رسول گرامي اسلام پيدا کند.
وي افزود: در زمان سفاح اولين خليفه خونريز بني العباس بزرگان شام ميآمدند و قسم ميخوردند که نميدانستيم پيامبر فاميلي جز بني اميه دارد. کار امام کاظم و همچنين ائمه پيش از ايشان در اين شرايط تحکيم معناي اهل بيت بود که اهل بيت به چه کساني ميگويند، اما شرايط سياسي-اجتماعي زمان امام رضا (ع) اينگونه است که بني هاشم داراي نسبت عموزادگي با رسول گرامي اسلام بودند و اين اهرمي براي ايجاد مشروعيت و فشار به امام قرار ميگرفت.
شرايط در اين زمان از دو جهت سختتر از قبل بود، نخست آنکه بني هاشم نسبتي مشخص با رسول خدا داشت و نميشد با تحکيم معناي اهل بيت مردم را هشيار کرد و از طرفي شاهد سختگيريهاي ديگري مانند زندان و تبعيد نسبت به اهل بيت بوديم. در اين شرايط تنها رقيب بني العباس فرزندان حضرت ابوطالب هستند. بني عباس به قدري از فرزندان ابوطالب را شهيد کردند که کتابي با نام مقاتل الطالبين به منظور احصا نام فرزندان جناب ابوطالب که توسط بني عباس شهيد شدند نوشته شده است.
ايراندوست ادامه داد: در واقع از زمان هارون مشاهده ميکنيد که خلفاي بني عباس بسيار با ظاهر سازي و مخفيانه ائمه مارا شهيد ميکنند. البته به علت هزينه اجتماعي و سياسي قتل ائمه آشکارا اينکار را نميکردند. بعد از شهادت امام کاظم (ع) پيکر ايشان را بر روي پل بغداد گذاشتند که همه ببينند که پيکر سالم است تا کسي نگويد که ايشان را شهيد کردند.
حتي در برخي منابع شيعي و اهل سنت که نگاه کنيد از عبارت رحلت براي ائمه ما استفاده شده است. خود مأمون پس از شهادت امام رضا (ع) چندين روز براي ايشان در انظار عمومي گريه ميکند. اين مطالب را بيان کرديم تا بدانيم که جنس و رويکرد حاکميت جديد چيست.
وي در پاسخ به پرسشي درباره طرح مسأله ولايتعهدي توسط مأمون گفت: اين زيرکي مأمون است که امام را وليعهد خود قرار ميدهد. در ظاهر اين اقدام مأمون يعني در آن حالت اگر از دنيا ميرفت امام بايد خليفه ميشد، اما اين زيرکي مأمون بود. ما از زمان شهادت امام حسين (ع) قيامهاي شيعي داريم که محرک آن خون حضرت سيد الشهدا است و اين قيامها هرگز قطع نميشود. بعد از قيام مختار ما قيام زيديه و اسماعيليه را داريم که سرکوبهاي خيلي جدي نسبت به آنها اعمال ميشد. مأمون به جهت آنکه امام را داخل در امر خلافت نشان دهد و از اين طريق مشروعيت پيدا کند، امام را وليعهد خود قرار ميدهد تا شورشها را کم کند.
در واقع مأمون به جهت رهايي از شورشها اينکار را انجام ميدهد. روايتي در عيون اخبار الرضا ذکر شده که هدف مأمون از زبان وي چنين بيان ميشود: «مأمون گفت ما اورا بدين جهت وليعهد خوانديم تا مردم را به سمت ما فرا خواند و به سلطنت ما اعتراف کند و شيفتگانش بدانند که او آنچنان که ميگويند نيست و ترسيديم اگر اورا به حال خود بذاريم شکافي در کار ما ايجاد کند.» اين را بايد بدانيد که کار مأمون با چنان ظاهر سازي انجام ميشود که برخي از تاريخنگاران شيعي به اشتباه ميافتند که آيا مأمون حضرت را به شهادت رسانده، حتي در منابع تاريخي اهل سنت به جهت وليعهد قرار دادن يک علوي او را شيعي معرفي کرده اند و اين نشان از بازي زيرکانه مأمون است.
اين کارشناس تاريخ اسلام اظهار داشت: در برابر اين طرح هوشمندانه مأمون، حضرت رضا (ع) ابتدا از آمدن به خراسان سر باز زدند. امام تا جايي با مأمون مخالفت کردند که وي کسي را موظف ساخت تا امام را به اجبار به خراسان بياورند. اقدام ديگر امام اين بود که به همه نشان دادند که اين سفر عاقبت خوبي ندارد.
در جلد ۲ کتاب عيون اخبار الرضا در صفحه ۲۱۸ حضرت در خصوص سفر خود چنين ميفرمايند که: «خواستند مرا از مدينه بيرون کشند همه خانواده خود را گرد خود نشاندم و گفتم براي من گريه کنند تا صداي گريه آنان را بر خودم بشنوم و سپس دوازده هزار دينار سهم نزد من بود ميان ايشان تقسيم کردم و گفتم ديگر باز نخواهم گشت.»، اما در نهايت حضرت را از مدينه خارج کردند و از مسيري ايشان را به خراسان آوردند که هيچکدام از شيعيان امام را نبينند.
امام که به خراسان رسيدند مأمون درخواست سپردن خلافت را مطرح ميسازد، ولي امام اکراه ميکنند و در نهايت مأمون ولايتعهدي را مطرح ميسازد. نکته مهم آن است که مأمون اين اقدامات خود را در راستاي احقاق حق هاشميون نشان ميداد، از همين رو مردم را همواره در جلسات حاضر ميکرد، اما اين اقدام با روشنگريهاي امام ضايع شد. براي نمونه در صفحه ۱۶۴ جلود از کتاب عيون اخبار الرضا نقل شده است که امام در يکي از اين مجالس اينگونه ميفرمايند که: «به درستي که وي (مأمون) عهد خود را به من واگذارده و خلافت و امارت را پس از خود به من سپرده، پس هر کس عقد و پيماني را که خداوند به حفظ و نگهداري آن امر فرموده بگشايد و گرهاي را که خداوند محکمي آن را خواسته سست کند و بشکند، حريم خدا را ناچيز گرفته و تعدّي نموده و شکسته و محرّمات الهي را حلال دانسته است، زيرا بدين کار، حقّ پيشوا را ضايع کرده و امرش را اطاعت ننموده و به اسلام و آئين خداوند بيحرمتي کرده است، چنان که در گذشته اين کار صورت گرفت (حرمت وصايت رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله نگهداشته نشد) و شخص وصيّ بر آن نابکاريها و اعمال خلاف صبر نمود و پس از آنهم در دوران قدرت متعرّض آن نشد از بيم آنکه مبادا تفرقه ايجاد شود و اسلام سست گردد و رشته وحدت و اتّحاد مسلمين بگسلد، زيرا که افکار زمان جاهليّت در مغزها باقي بود.»
در واقع امام با اين کلمات خلافت را متعلق به اهل بيت معرفي کرده و اقدام مأمون را نوعي اعتراف به اشتباه غصب خلافت جلوه ميدادند. هنگامي که از امام (ع) ميپرسند چرا ولايتعهدي را پذيرفتيد، ميفرمايند به همان دليل که جدم در شوراي خلافت قرار گرفت. در واقع امام ميان قبول ولايتعهدي و کشته شدن مجبور به انتخاب شدند.
وي افزود: اقدام ديگر حضرت براي ناکام گذاشتن مأمون در هدفش، قرار دادن شرايطي است که همه ميدانيد از جمله آنکه امام صرفاً مورد مشاوره بوده و هيچ گونه عزل و نصب و مديريتي نداشته باشند. در واقع اين شروط يعني پذيرفتن عنواني تو خالي که هيچ ثمرهاي براي مأمون ندارد. در واقع اين سمت را پذيرفتند در حالي که گويي اصلاً نپذيرفتند.
ايراندوست درباره وضعيت فرهنگي-علمي زمان امام رضا (ع) و فعاليتهاي ايشان به خبرنگار مهر گفت: اين دوران زمان اوج حضور فرقههاي مختلف اعتقادي است؛ سه جريان اصلي کلامي آن برهه يعني معتزله، اهل حديث و اماميه بزرگترين جريانهاي اين برهه است. مأمون به صورت جدي در مسائل کلامي درگير ميشود و به طرفداري از يک جريان، جريان ديگر را زندان مياندازد. از مباحث کلامي پر حرارت در آن برهه امام، توحيد به ويژه صفات خداوند و جبر و اختيار است.
در زمان مأمون ما نهضت ترجمه را داريم. اين ترجمهها خود شبهات و مباحث کلامي ديگري را ايجاد ميکند. اين اختلافات در ميان خود شيعيان هم مطرح بوده است؛ براي نمونه در توحيد صدوق صفحه ۳۳۸ بزنطي خطاب به امام ميگويد در ميان اصحاب بر سر جبر و اختيار بحث در گرفته. مناظرههاي کلامي مأمون در چنين فضايي حرارت پيدا ميکند. مأمون تصور نميکرد امام در مناظره با تمام بزرگان فرقههاي کلامي پيروز شود از همين رو براي شکستن مقام و منزلت امام مجالس مناظره را ترتيب ميداد.
در واقع يک بار شکست امام کافي بود براي تحقير ايشان در ديد شيعيان. تا قبل از امام رضا (ع) عمدتاً ما با ادله نقلي مباحث امامت را تبيين ميکرديم، ولي در زمان امام رضا (ع) عمدتاً با دلايل عقلي امام از ولايت خود دفاع ميکرد. ما بيش از ۴۹۰ روايت از حضرت در خصوص امامت داريم که تا پيش از ايشان چنين چيزي مطرح نبوده است. البته بعدها مأمون، چون شيفتگي مردم به امام را ميديد، جلسات را محدود و تعطيل کرد و اين موجب شد که امام اورا نفرين کند و در نهايت همين اتفاقها بستر بروز دشمني آشکار مأمون و شهادت حضرت را فراهم ساخت.
حجت الاسلام حجت گنابادي نژاد به مناسبت ولادت امام رضا (ع) در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: دوره حيات و امامت حضرت علي بن موسي الرضا (ع) يک دوره بسيار تعيين کننده و سرنوشت سازي در تاريخ اسلام و تشيع است. حضرت رضا (ع) در بسط و گسترش معارف اهل بيت غير از اينکه بر حقانيت مکتب اهل بيت عصمت و طهارت در اين فرصت خيلي تأکيد داشتند که يک قلم آن مناظرات علمي است که ايشان با انديشمندان و دانشمندان اديان و مذاهب مختلف داشتند. دو موضوع خيلي ويژه مورد توجه حضرت بود؛ يکي عقلانيت ديني و ديگري تقويت جريان اعتقادياي که مردم آن زمان و مسلمانان بايد به آن مسلح ميشدند.
رئيس سازمان فرهنگي آستان قدس افزود: روايتي از حضرت علي بن موسي الرضا (ع) است که خيلي روايت مشهوري هم است: «صَدِيقُ کُلِّ اِمْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه». دوست هر کسي عقل اوست و دشمن او جهلش است. اين جمله يک راهکار و راهبردي براي جريان علم آموزي و معرفت افزايي است و همچنين يک راهبردي است براي مبارزه با جهل، جهالت، خرافه و مسائلي که در ذيل جهل جا ميگيرد.
وي ادامه داد: روايت خيلي خوب ديگر که از حضرت علي بن موسي الرضا (ع) داريم اين است: «فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا». اگر مردم خوبيهاي کلام و معارف ما را مطلع شوند، هر آيينه اطاعت و تبعيت ميکنند. ان شاءالله دهه کرامت و ايام ميلاد ايشان يک مجالي باشد براي همه ما که با چنين آرمانها و سفارشها و يادگارهاي معرفتي حضرت علي بن موسي الرضا (ع) بيش از گذشته انس بگيريم و تجديد ميثاق داشته باشيم و ان شاءالله به اين راه خدمت داشته باشيم.
گنابادي نژاد اضافه کرد: حضرت علي بن موسي الرضا (ع) در دوران خلفاي عباسي بودند. به طور مشخص مأمون که يک فرد زيرک، سياستمدار و پيچيدهاي به لحاظ شخصيتي بود. او طراحي کرد که حضرت علي بن موسي الرضا (ع) را با هجرت شأن از مدينه به سمت مرو و خراسان محدود کند و با سلطه و سيطرهاي که دارد با کنترل حضرت رضا (ع) فعاليتهاي حضرت را محدود کند و عملاً باعث سرکوبي و محدود شدن شيعيان و به ويژه علويان شود. علويان در آن زمان فعال بودند و قيامهايي را عليه عباسيان داشتند.
وي سپس گفت: حضرت علي بن موسي الرضا (ع) ابتدا از پذيرش اين هجرت امتناع کردند تا اينکه رسماً از طرف مأمون تهديد شدند. بعد از تهديد، حضرت پذيرفتند و عملاً در اين سفر تحميلي از مدينه تا مرو تمام مسير را که آمدند توانستند جبههاي را عليه مأمون و خليفه عباسي به وجود بياورند و با انعکاس و فشار نارضايتي خودشان مجموعه مردم را عليه خلفاي عباسي تحريک و حساس کنند. بعد از اينکه در مرو مستقر شدند باز پيشنهاد ولايت عهدي به ايشان شد. ايشان ابتدا نپذيرفتند تا اينکه باز از طرف مأمون تهديد به قتل شدند.
گنابادي نژاد در ادامه اظهار داشت: حضرت علي بن موسي الرضا (ع) مشروط بر شرايطي ولايت عهدي را پذيرفتند و يکي اين بود که حضرت رضا (ع) در امور اجرايي هيچ گونه مداخلهاي نداشته باشد و اينکه در مسائل مبتلا به که به ايشان مراجعه ميشود ايشان بتوانند بر اساس آرا و اصول دين و شريعت اسلامي اظهارنظر داشته باشند. در دوران ولايت عهدي مأمون نقشهاي داشت و آن اينکه بتواند به حسب تلقي خودش با آلوده کردن حضرت علي بن موسي الرضا (ع) به جريان خلافت آن زمان، اولاً حضرت را از آن قداست و اثرگذاري که در بين مردم داشتند بياندازد.
وي همچنين عنوان کرد: از طرفي مأمون قصد داشت مجموعه قيامهايي که عليه خلفاي عباسي بود را بتواند کنترل کند که بگويد امام شما الآن در جايگاه ولايت عهدي است شما براي چه اعتراض داريد. مأمون نقشه کنترل و محدوديت سازي حضرت رضا (ع) و شيعيان را دنبال ميکرد. به حول قوه الهي با تدبير حضرت رضا (ع) اين نقشه مأمون هم نقش بر آب شد و يک فرصت جديدي در اختيار حضرت رضا (ع) قرار گرفت که عملاً آثار و برکاتش در آن زمان به نفع شيعيان و علويان تمام شد.
گنابادي نژاد يادآور شد: امروز ما اگر در ايران اسلامي به محبت به اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و مکتب ائمه اطهار (ع) مفتخريم و در دوره اخير شاهد پيروزي انقلاب اسلامي و ارزشهاي انقلابي در اين سرزمين هستيم که متأثر از مکتب اهل بيت (ع) است، بدون ترديد اينها را مرهون حضرت رضا (ع) و هجرت تمدن ساز ايشان هستيم.
من بر اين باورم که سنگ بنايي که حضرت علي بن موسي الرضا (ع) در اين منطقه گذاشتند و مهندسي که حضرت علي بن موسي الرضا (ع) براي بسط و گسترش فرهنگ و معارف شيعه و اهل بيت (ع) پايه گذاري کردند، اين همان مبنا و مسيري است که ان شاءالله ما را در رسيدن به تمدن نوين اسلامي کمک خواهد کرد.
وي در پايان گفت: همان طوري که ما با تمسک و توسل به حضرت رضا (ع) و سيره ايشان توانستيم انقلاب اسلامي را به پيروزي برسانيم و ۴۰ سال را با دستاوردهاي خيلي خوب پشت سر بگذاريم، ان شاءالله رسيدن به تحقق تمدن نوين اسلامي هم با سيره حضرت رضا (ع) و با افق آرمانها و معارف رضوي قريب باشد و به زودي قابل تحقق باشد.
بازار