پارسينه/اين روزها کسب و کار جديد و البته عجيبي در برخي بوستانهاي تهران شکل گرفته؛ حيوان گرداني که ساعتي ۱۰۰ هزار تومان هم درآمد دارد.
کسب و کارش «حيوانگرداني» است. شغلي که در سايه تب داغ حيواندوستي و همزيستي با حيوانات شکل گرفته و هر روز رنگ و لعاب بيشتري به خود ميگيرد.
هزينههاي بالاي نگهداري از حيوانات خانگي باعث نشده که در سالهاي گذشته، ايرانيها آنها را به خانه هايشان نياورند. کساني که انواع حيوانات را در خانههايشان نگهداري ميکنند، ميگويند علاوه بر وابستگيهايي که آنها برايشان ميآورند، اين موضوع دلايل ديگري هم دارد؛ مثلا اينکه احساس ميکنند اين موجودات زنده حق حيات دارند و انسانها هر روز دارند محل زندگي آنها را تصرف ميکنند و آزارشان ميدهند: «يکي هم بايد حامي آنها باشد.» مثلا يکي از کساني که در خانه اش چند گربه نگهداري ميکند، ميگويد که عملا دو سوم حقوقش براي نگهداري از آنها ميرود: «چون به کلي گربه و سگ هم بيرون از خانه غذارساني ميکنم، درحال حاضر هم که با چند برابر شدن ارز بايد کل حقوقم را بدهم، ولي اينها باعث نميشود که از آنها دفاع و نگهداري نکنم.»
حالا اين کسب و کار جديد در مناطق شمال پايتخت به گونهاي درحال رشد است که حال و هواي برخي از بوستانها و معابر آن را تحت تأثير خود قرار داده است. شغلي که درآمد روزانه حاصل آن بيش از ساير مشاغل تعريف نشده اجتماعي است، يعني چيزي حدود ١٠٠ هزار تومان براي هر ساعت گشتوگذار با حيوانات در فضاهاي سبز و عمومي شمال شهر. پيشهاي که هر روز هم به تعداد شاغلان آن افزوده ميشود. به تعدادي از بوستانهاي مناطق شمال پايتخت سرزديم و با پديده حيوانگرداني در آنجا همراه شديم تا از زواياي پنهان اين موضوع بيشتر مطلع شويم. اين حيوانگردانان ميگويند که تعدادي از خانوادهها با آنها آشنايند و براي اينکه حيواناتشان را براي گشتن در شهر به آنها بسپارند، وثيقه يا مدرکي از آنها نميگيرند، اما بعضي ديگر ميگويند تعدادي از اين افراد از آنها کارت ملي و شناسنامه يا حتي سفته با قيمتهاي مختلف ميگيرند.
حيوانگرداني در بوستانهاي بالاي شهر
جوان درشت هيکلي قلاده سگ پشمالويي را در دست گرفته و همراه حيوان چند ميليوني در بوستان ميگردند. گاهي پاي درختي ميايستد و گاهي از روي چمنهاي خيس حرکت ميکند. هر از گاهي هم توپ کوچک و قرمز رنگي را به زمين مياندازد تا سگ با آن لحظاتي مشغول بازي شود. رهگذران با اينکه چند سالي است به ديدن اينگونه صحنهها عادت دارند، اما هنوز هم خيليهايشان هنگام عبور، اندکي از او و حيوانش فاصله ميگيرند و غرولندکنان دور ميشوند. به حوض وسط بوستان که ميرسند صداي فواره آب، سگ کوچک را به هيجان ميآورد، طوري که لحظهاي از تکاپو نميايستد، اما نگاههاي مخفيانه و سنگين رهگذران اجازه نزديک شدن آن دو را به اطراف حوض بوستان که چند کودک در آنجا مشغول آببازياند نميدهد. راه کج ميکنند و سويي ديگر ميروند. اينجا بوستاني در محله ولنجک و يکي از پاتوقهاي حيوانگرداني است. جايي که روزانه بسياري از اين حيوانگردانها چند ساعتي زمان خود را در آن سپري ميکنند.
پيشهاي با درآمدي ساعتي ١٠٠ هزارتومان
جواني با ظاهري آراسته بند قلاده کتفي سگ را ميکشد و يکي از همين به اصطلاح حيوانگردانها بوستان ساسان است. امير درباره روند روبه رشد حيوانگرداني ميگويد: «با اينکه ممنوعيتهاي زيادي در ارتباط با نگهداري و گرداندن حيوانات خانگي وجود دارد، اما خود من کمتر از يکسال است که از اين شغل درآمدزايي ميکنم. روزانه اگر شرايط جور باشد يکي دو حيوان را در پارکها و پيادهروها ميچرخانم و چيزي حدود ٢٠٠ تا ٣٠٠ هزار تومان دريافت ميکنم. البته قيمت حيوانگرداني با توجه به قيمت و نژادشان تعيين ميشود.» فعاليت در اين حرفه هم مانند بسياري از مشاغل ديگر آداب و شرايط خاص خودش را دارد. او درباره شرايط خاص کارش ميگويد: «يکي از شرايط اين شغل، داشتن ظاهر مرتب و تميز است. شايد مسخره به نظر بيايد، اما واقعيت اين است که حيوانگرداني تخصص ميخواهد. اينکه شما شناخت کلي از حيوان داشته باشيد، خلق و خوي آنها را با توجه بهنژادشان بشناسيد و از نحوه ارتباط گرفتن با آنها مطلع باشيد، چيز کمي نيست. مثلا خود من زماني که به واسطه يکي از دوستانم مشغول حيوانگرداني شدم چند کتاب خواندم و کلي پرسوجو کردم.»
تفاوت قيمت در شيفت شب
يکي ديگر از مکانهايي که بهرغم نصب تابلو ممنوعيت ورود حيوانات خانگي براي تفريح حيوانها انتخاب ميشود، بوستان شقايق در محله سعادتآباد است. جوان خوشپوشي که از چند ماه پيش با سگ پاکوتاه مشغول کسب و کار است، ميگويد: «شغل عجيبي است يا به قول يکي از همين پيرمردهاي بازنشسته که هر روز من را در پارک ميبيند نوعي کجرويي اجتماعي است، اما خب چه ميشود کرد. با اين اوضاع و احوال اقتصادي براي سير کردن شکم زن و بچهام مجبورم اين کار را انجام دهم. تا چند ماه پيش دستفروش بودم، اما از بس بساطم را جمع کردند، خسته شدم. اين کار بيدردسرتر است يا حداقلش هرچند هفته در ميان يکي پيدا ميشود و گيري ميدهد. اين را هم شايد مديون افرادي هستيم که کلي کمپين و انجمن دفاع از حقوق حيوانات راه انداختند.» سگ را صدا ميکند تا با اسباببازي لاتکسياش بازي کند و او مجال پاسخگويي بيابد: «بعضي پارکها انگار شبانهروزياند و ميتوان حيوانگرداني را در شيفت شب انجام داد. آن پارکها براي مواقعي خوبند که طي روز مشغول کسب و کار ديگري هستم و شبها فرصت حيوانگرداني دارم. البته اگر صاحبانشان هم دليلي براي گرداندن حيوان در شب داشته باشند. اتفاقا شيفت شب درآمدش بيشتر است.»
يک شغل با احساس
او همچنين از جايگاه شغلي و احساساتي که در آن درگير ميشود، ميگويد: «خيلي از خانمها به اين کار روي آوردهاند به اين دليل که حيوانگرداني پرستيژ جالبي براي خود دارد. چرا که باعث ميشود چند ساعتي از بازي کردن در نقش آدمهايي که صاحب حيوانهاي گرانقيمت و بامزهاند و مثلاً فقط پاپيون جليقه سگشان ٢٠٠ هزار تومان ميارزد، لذت ببرند، اما خب بايد مراقب باشيم به آنها دلبسته نشويم، چون آخر کار به دردسر افسردگي دچار ميشويم. داستاني که يک ماه پيش براي من پيش آمده بود. از سگي نگهداري ميکردم که صاحبش بعد از چند هفته که با هم آشنا شده بوديم از ايران مهاجرت کرد و سگ را هم فروخت. خلاصه من ماندم و کلي دلتنگي از دوري آن سگ با وفا.»
دانشجويي، بيپولي و حيوانگرداني
مقصد بعدي، بوستان صوفي در محله تجريش است. همانجا که پاتوق حيوانگرداني چند ماهه دو دختر جوان شده است. يکي دانشجوي سال دوم رشته مديريت دولتي و دومي هم دانشجوي سال سوم رشته مديريت بازرگاني است. روي نيمکت نشستهاند و هر کدامگهگاه سگهايي از نژاد پامرانين را صدا ميکنند تا مزاحم کسي نشوند. مريم از نحوه آشنايي با اين کسب و کار ميگويد: «خرج درس و دانشگاه به قدري است که هر دانشجويي را به فکر کار پارهوقت مياندازد. يک کار پارهوقت که اتفاقا فان هم باشد. براي همين در يکي از شبکههاي مجازي دنبالکاري گشتيم که به علاقهمندي ما هم نزديک باشد؛ يعني حيوانات و طبيعت. بعد از چند وقت برخورديم به يک آگهي. اولش عجيب و سرکاري به نظرمان رسيد، اما وقتي پيگيري کرديم متوجه شديم نه، مثل اينکه واقعا بعضيها آنقدر پولدارند که براي حيوانات خانگيشان دنبال پرستار ميگردند. چون يا وقت ندارند يا حوصله دردسرهايي که پيادهروي با حيوان ممکن است داشته باشد؛ بنابراين دور از ذهن نيست در جاهايي اين چنين دانشجوهايي را پيدا کنيد که مشغول حيوانگرداني باشند.» سميرا در تکميل صحبتهاي دوست خود از شرکتهايي ميگويد که کارشان ارائه خدماتي متفاوت در همين ارتباط است: «تقريبا يک ماه از آمدن ما با حيوانهاي خانگي به اين پارک ميگذشت که آقاي جواني با پيشنهاد کاري بهتر سراغ ما آمد. درواقع شرکت او خدمات ويژهاي مثل نگهداري روزانه و ساعتي حيوانهاي خانگي در مهدهاي مخصوص، آتليه حيوانات خانگي و باشگاه ورزشي ارايه ميداد که خب ما مشتاق شرکتي کارکردن نبوديم چراکه به هرحال بحث پورسانت و اضافهکاري پيش ميآمد.»
همه هزينهها، براي سگم!
يکي از محلهاي اصلي حيوانگردانها براي تحويل حيوانات در بوستانها است. ما هم يک ساعتي تا آمدن زن جواني که براي گرفتن سگش از يک سگگردان به بوستان آمده منتظر ميمانيم. او کارمند يکي از مراکز خصوصي است و ميگويد: «نزديک به دو سال است پاپي را خريدهام و با هم زندگي ميکنيم. اوايل سعي ميکردم براي تفريح و سرگرمياش در برنامه خودم جا باز کنم ولي مشغلهام طوري است که زمان زيادي براي تفريح ندارم. آن ساعتي هم که ميآيم خانه، خستگي مانع از رسيدگي درست و حسابي به پاپي ميشود. براي همين در اينترنت با شرکتي آشنا شدم که خدمات نگهداري ساعتي حيوانات ارائه ميدهد. در قبال دريافت مدارک لازم از شرکت براي اطمينان خاطر که سگ چندميليوني خودم را به دستشان ميسپارم، آنها نيز روزانه سگم را يکساعتونيم در پارک نزديک محل کارم ميچرخانند. ساعت کاريام که تمام ميشود، ميروم و پاپي را تحويل ميگيرم. به هرحال، اين حق حيوان است که، چون من نميتوانم همراهياش کنم، به ديگري ميسپارم.» او درباره هزينهاي که بابت اين حيوانگرداني به شرکت ميپردازد نيز، ميگويد: «براي يکساعتونيم ١٢٠هزار تومان توافق کردهايم. البته اين گشتوگذار بايد با بازيهاي آموزشي مانند حرف گوشکردن و انتخاب سرويس بهداشتي و... همراه باشد. گاهي هم اسباببازيهاي مخصوص بهعنوان هديه و اشانتيون به سگ ميدهند.» دختر جوان ديگري هم حوالي ساعت ١٩ جسي را از حيوانگرداني که در شبکههاي اجتماعي پيدا کرده است، تحويل ميگيرد و ميگويد: «صاحبان سگها حاضرند براي آنها حسابي هزينه کنند. مثلا خود من از وقتي متوجه شدم کساني هستند که حيوانات خانگي را به نوعي پرستاري و نگهداري ميکنند، بيمعطلي جسي را به آنها سپردم تا کمي سرگرمي داشته باشد و زماني که درخانه با من است، بيتابي نکند. به هرحال آدمها از ابتدا همزيستي با حيوانات داشتهاند، بويژه حيواناتي که براي آنها سودي در پي دارد. در نتيجه راهاندازي کمپين و گروههاي حيواندوستي زماني به بار مينشيند که شرايط اوليه و ضروري محيطي فراهم باشد. آنوقت است که شکلگيري شغلها هم با يک نوعي ساماندهي همراه است.»
همزيستي با حيوانات طبق اصول و شرايط
«مهدي فيروزي» ساکن خيابان حسيني محله سعادتآباد از پيشه نوظهور در محلهاش ميگويد: «من مخالف نگهداري حيوان نيستم. خود من تا مدتها يک طوطي داشتم که در نهايت، چون به اين نتيجه رسيدم که آزادي آن اهميت بيشتري دارد، رهايش کردم، اما واقعيت اين است حيوانات آلودگيهايي را به همراه دارند که باعث بيماري بخصوص در بچهها و سالمندان ميشوند.» او ادامه ميدهد: «به تازگي متوجه شدم خيلي از جوانهايي که بعد از ظهرها با حيوانات ميآيند اينجا، کارشان حيوانگرداني است. کاري که اگر دردسرهايش را براي اهالي در نظر نگيريم، به نظرم از هدررفتن انرژي، تخصص و استعداد آن جوانها نميتوان به راحتي گذشت که البته اين مورد به واکاوي اقتصاد جامعه نياز دارد. در نهايت بهتر اين است شهرداري يک جاي ويژهاي مثل پارک حيوانات براي تفريح آنها در نظر بگيرد تا مشکلي براي آسايش اهالي و حتي حق آن حيوان زبانبسته هم پيش نيايد.»
«عاطفه ماهور» از اهالي سعادتآباد هم که عصر خود را با قدمزدن در بوستان سپري ميکند، ميگويد: «صداي حيوانهاي جورواجور به قدري به گوش ميرسد که از آرامش بوستان کم کرده است. تا اعتراض هم ميکنيم، محکوم ميشويم به حيوانآزاري. البته در شرايطي که اين حيوانات براي خودشان آتليه عکاسي دارند، پرستار اختصاصي دارند و خيلي چيزهاي ديگر، فکر نميکنم چندان جاي گلايه باقي مانده باشد. نياز است فرهنگسازي شود و بعد هم زيرساختهاي لازم براي اين همزيستي تأمين شود. زيرساختهايي مثل سرويس بهداشتي و آبخوري و فضاي بازي.»
بلاتکليفي در برخوردهاي قانوني
بيترديد پرداختن همهجانبه به اين مسأله نوظهور از ضروريات شهري است که رئيس اداره ساماندهي منطقه يک در پاسخ به چگونگي برخورد با پديده کسبوکارگونه حيوانگرداني ميگويد: «شهرداري موظف است سگهاي ولگرد و مزاحم را جمعآوري و بعد از واکسيناسيون و عقيمسازي در طبيعت اطراف تهران رهاسازي کند. البته مراکزي نيز زيرنظر شهرداري وجود دارد که در آنها سگها نگهداري ميشوند، اما بعد از مدتي که بين ١ تا ٣ ماه متغير است، رها ميشوند. در برخورد با سگهاي خانگي و شناسنامهدار که معمولا در محلهها و بوستانها بسيار ديده ميشوند و ممکن است در پارهاي از موارد باعث سلب آسايش اهالي شوند، هيچگونه اختياري نداريم. نصب تابلوي ورود ممنوع براي حيوانات خانگي بويژه سگها در برخي از بوستانها نيز با هماهنگي نيروي انتظامي انجام ميشود.»
بازار