فارس/ تقريباً روزي ۲ بار البته اگر بخت يار باشد؛ مسير ۴۰ کيلومتري روستا (کيکانلو) تا بجنورد را ميآيد. با هر مرتبه رفتوبرگشت به شهر نزديک ۵۰ هزار تومان کف دستش را ميگيرد! مسافرکشي پيشه چندساله اوست. مسير پرپيچوخم جاده روستايي بجنورد - شيريندره را مثل کف دستش بلد است.
اگر پيچ ولوم ضبطصوت پرايد زواردررفتهاش را که صداي قوشمه از آن پخش ميشود، را تا انتها پيچانده باشد، چشمبسته اين جاده را ميآيد! البته نه اين روزها! چون سيلي که چند هفته قبل، از روستاي بدرانلو شروع شد، باعث تخريب زيرسازي جاده نزديک کيکانلو، بالا آمدن آب بر روي آبنما و پل نصف و نيمه و البته بدون حفاظ سِريوان و تخريب جاده، ريزش گاه و بيگاه سنگها از تپههاي پس از دوراهي سريوان شد!
آبنماي پاياب سد شيرين دره
مشکلات مسير هميشگي خودش را تا کيکانلو ميگويد، اما از مشکلات عديده چند وقت اخير مردم روستاهاي منتهي به سدشيريندره مثل حصهگاه، قلندرتپه، محمدآباد، شيريندره و ... هم ميگويد. مردمي که بهواسطه رهاسازي پاياب سد گاهي اوقات هر دو گذرگاه اصلي آنها مسدود ميشود. اينها را جوان مسافرکش اهل روستاي کيکانلو از توابع مانهو سملقان ميگويد.
در حال تميز کردن ماشينش بود. کنار او توقف ميکنيم. قبل از پياده شدن به گمان اينکه مسافرم، ميگويد: «يک نفر ديگر سوار کنم، حرکت ميکنيم» لبخندي ميزنم. سلام و خداقوتي ميگويم. از ضبطصوتي که در دست دارم، ميفهمد مسافر نيستم.
لنگش را تکاني داد و گفت: «داداش مسافر نيستي؟!» پاسخ منفي مرا که شنيد، تميزکاري ماشين را نيمهکاره رها کرد و گفت: کاري داريد؟ گفتم: خبرنگارم، براي انجام کاري به پيشقلعه آمده بودم، در مسير ديدم جاده چه اوضاع خرابي دارد... قبل ا اينکه جملهام را تمام کنم، با گفتن جمله «ميان کلامت شِکر» سخن به گلايه گشود.
چشمه «يازهرا»
« خداوکيلي چند روز پيش بعد از کلي قرض و قُلِه از اينوآن يک جفت لاستيک براي ماشينم خريدم، اما وقتي از روي آبنماي سريوان رد ميشدم، يکي از لاستيکها مثل خربزه از وسط قاچ خورد» راست ميگفت. در ابتداي مسير و پس از جدا شدن از جاده اصلي، قبل از رسيدن به اولين روستاها، مکاني که اهالي به آن چشمه يازهرا (س) ميگويند، به دليل جاري شدن سيل در بستر کمعمق اين رودخانه و انباشتسنگ و گلولاي، آب عبوري از روي آبنما خروشان ميرود، که اين خود سبب تخريب جاده و جدا شدن بتن آن شده است.
صحبتهايش را اينگونه ادامه ميدهد: «سيلاب را که رد ميکني، تختهسنگهاي شلوول و آويزان بر روي تپه پس از دوراهي سريوان را چهکار کنيم.» ادعا ميکرد؛ سالهاست از اداره راه پيگير است که فکري به حال اين سنگها بکنيد.
ريزش سنگ در جاده روستاها
با ناراحتي گفت: اين سنگها تا کشته ندهد، کسي براي آنها فکري نميکند! شاهد مثال گفتههاي او خود ما بوديم. به دليل عدم آشنايي با جاده و خطرات بالقوهاي که از شانس بد ما بالفعل شده بود؛ کم مانده بود، به يکي از اين سنگها که در وسط جاده ميهمان ناخوانده شده بود، برخورد کنيم و الفاتحه!
کلامش را ادامه ميدهد. «تختهسنگها را هم که بگذري، پس از عبور از روستاهاي اُطرآباد و کلانتر و در نزديک کيکانلو سيل، زيرسازي جاده را تخريب کرده، پايههاي گارد درجاهايي معلق بر روي هوا و زمين شدهاند.» بله اين گفته جوان هم صحيح بود. جاري شدن سيلاب و شستشوي زيرسازي جاده منجر به خالي شدن قسمتهايي از راه شده است.
گاردريل معلق در کنار جاده
ادامه ميدهد، اما اينبار کمي آرامتر. تازه مشکلات روستاهايي مثل کيکانلو، بوربور، کشکآباد و... بعدازاين دو مصيبت تمام ميشود. بيچاره مردمان روستاهاي نزديک سد شيريندره که چند ماهي است، درگير بالا آمدن آب در آبنماي روستاهاي حصهگاه و قلندتپه هستند. آخر اين چه وضعش است؟! هر چه به دهيار روستا ميگوييم، زور آن بيچاره هم به اينها نميرسد.
اين مشکلات جادههاي بيش از ۲۰ روستاي بخشهاي مانه است. مردمان نجيب روستا که اين روزها درگير کار و فعاليت شبانهروزي کشاورزي و دامداري هستند، بايد نگران جاده و پل هم باشند. به قول جوان کيکانلويي تا اتفاقي براي کسي نيفتند، گذر ماشينها و نيروهاي اداره راه به اين قسمت از استان که قطب کشاورزي و توليد برنج باکيفيت است، نخواهد افتاد!
بازار