مشرق/صبح پيکر نيمه جاني را بر ويلچر بردند که ۱۰ ماه بعد هر آنچه که به ستوهش آورده بود را در پنج گلوله به سوي «استاد» شليک کرد و روانه آگاهي مرکز شد.
صبح ديروز موبايلش را خاموش کرده بود. خانواده دنبالش بودند. به ويلاي لواسانش سر زده بودند و نبود. از ويلاي ديگرش خبر گرفته بودند و نبود. خواهرزاده که سر کار حاضر شد گفتند داييات آمده اينجا. پرسيد «کجا؟ از ديروز موبايلش خاموش شده و هر جا را دنبالش ميگرديم نيست.» شماره اتاق را گفتند و اندکي بعد، اورژانس، پيکر نيمهجانش را روي ويلچر برد تا از تأثير بيشتر قرصهايي که به قصد خودکشي خورده بود جلوگيري کند.
«شب قبل، ديروقت، آقايي برازنده اما آشفته و سرگردان، به هتل آمده بود. در خواست اتاق کرده بود و همکارمان در پذيرش که او را نميشناخت اتاقي معمولي را به نامش زد و راهنمايياش کرد. مدير داخليمان که ظاهر او توجهش را جلب کرده بود و با شنيدن نامش او را شناخته بود به سمتش رفت.»
هنوز همه ماجراي استعفايش را به ياد داشتند. يکي از شبهاي اواخر اسفندماه ۹۶ استعفايش را نوشته بود و تا نخستين روزهاي سال ۹۷ که سرانجام استعفايش در شورا پذيرفته شد، کشمکش بر سر ماندن يا رفتن او موضوع اول خبري رسانهها بود. بلافاصله بعد از همين استعفا هم بود که خبر همسر دومش فراگير شد و سرانجام ميترا استاد اعلام کرد: «عاشق شديم و ازدواج کرديم؛ هر فردي ميتواند عاشق شود و ازدواج کند، بنده عقدنامه دارم و حتي اگر صيغه هم بودم مشکلي نداشت.»
البته همسر دومش اولين جنجال خبري او نبود. برخلاف زمان وزارتش در دهه شصت و هفتاد در حوزه آموزش و پرورش، آمدنش به شهرداري تهران در دهه ۹۰ با حاشيه همراه بود. آغاز ورودش به شهرداري تهران به معناي پايان دوازده سال شهرداري محمدباقر قاليباف بود. سه ماه قبل از استعفايش يک شب زلزلهاي تهران را لرزاند و از نجفي تا ظهر روز بعد خبري نبود. نجفي ابتدا گفت که از نخستين دقايق وقوع زلزله، يعني از نيمهشب چهارشنبه باخبر بوده و حضور داشته، ولي يک هفته بعد اعلام کرد که که از صبح پنجشنبه در جريان زلزله قرار گرفته است.
شايع شد که او در هنگام زلزله خارج از تهران بودهاست و بعدها نام ميترا استاد هم به اين شايعه گره خورد. پاييز پر حاشيه به زمستاني پرحاشيهتر وصل شد. برگزاري مراسمي در برج ميلاد، به «تعقيب قضايي» هم منجر شد و همان زمان اعلام شد که اين مراسم توسط شهرداري تهران و با محوريت برادر استاد مشاور فرهنگي و فوقبرنامه شهردار تهران برگزارشده بود.
البته اين نخستين اقدام برادر استاد نبود. برادر ميترا استاد از ماهها پيش بهعنوان مشاور شهردار تهران در امور فوقبرنامه مشغول به کار بود و اولين کار او هم برگزاري جشن تولد محمدعلي نجفي در هتل اسپيناس تهران بود که حاشيههاي زيادي را پيرامون نجفي و استاد رقم زد.
پساز آن ديگر ميترا استاد بهصورت علني در کنار محمدعلي نجفي و برادرش ديده ميشد. نجفي همچنان وجود هرگونه ارتباطي با ميترا استاد را کتمان ميکرد و همچنان او را خواهر مشاور خود معرفي ميکرد اما در مراسم سال نو ميلادي ميترا استاد بدون حضور برادرش در کنار او ديده ميشد و در رديف اول نشسته بود.
به هر رو زمستاني که خبر اولش کشمکشها بر سر مراسم برج ميلاد بود با استعفاي او به دليل آنچه خودش مشکلات جسمي و بيماري عنوان کرده بود پايان يافت و بهار پس از استعفا خبرها و شايعات پيرامون ميترا استاد، با عکسهاي اينستاگرامي پر شد و آن شب تابستاني که نجفي به هتل آمد حاشيههاي استعفاي او هنوز در خاطرهها زنده بود.
همين هم باعث شد مدير داخلي که نام نجفي را ديد و او را شناخت، پيش از آنکه نجفي وارد آسانسور شود به سراغش برود و بگويد: «آقاي دکتر تشريف بياوريد اتاقتان را عوض کنيم.»
مرد آرام و آشفته گفت: «همين خوب است» و صبح روز بعد پيکر نيمهجاني را بر ويلچر بردند که ۱۰ ماه بعد هر آنچه که به ستوهش آورده بود را در پنج گلوله به سوي ميترا استاد شليک کرد و روانه آگاهي مرکز شد.
بازار