مرگ زن مسافر در فرودگاه امام با ۱۵۰ گرم هروئین در معده

فرارو/ وضعيت آشفته و حال جسمي فريبا از چشم مأموران زن پليس فرودگاه پنهان نماند و آنها براي کمک به سمت وي رفتند. فريبا در نزديکي سرويس بهداشتي فرودگاه تقريباً نيمه جان روي زمين افتاده بود که مأموران به او رسيده و علت اين حال را جويا شدند. زن جوان با کلماتي بريده بريده گفت: در شکمم هروئين بار زدهام کمکم کنيد.
ساعت ۱ ظهر چهارشنبه ۳۰ مهر، زن جوان در سالن فرودگاه به انتظار اعلام شماره پروازش براي سفر به ترکيه نشسته بود که ناگهان درد شديدي در شکمش حس کرد در حالي که عرق سردي بر پيشاني اش نشسته و رنگ از چهرهاش پريده بود به سختي بلند شد تا به سمت دستشويي برود، اما درد امانش را بريد و قدمهايش ناتوان ماند.
وضعيت آشفته و حال جسمي فريبا از چشم مأموران زن پليس فرودگاه پنهان نماند و آنها براي کمک به سمت وي رفتند. فريبا در نزديکي سرويس بهداشتي فرودگاه تقريباً نيمه جان روي زمين افتاده بود که مأموران به او رسيده و علت اين حال را جويا شدند. زن جوان با کلماتي بريده بريده گفت: در شکمم هروئين بار زدهام کمکم کنيد.
مأموران زن با شنيدن اين جمله بلافاصله او را به اتاق کمکهاي اوليه بردند. فريبا در حالي که انگار نفسهاي آخر را ميکشيد گفت: بهروز از من خواست مواد را ببلعم ۱۵۰ گرم هروئين بلعيدم تا به ترکيه ببرم. او همين جاست پيدايش کنيد.
گفتگو با متهم
چه مدت است در کار قاچاق مواد مخدر هستي؟
سالهاست که در ترکيه زندگي ميکنم، وقتي ديدم تفاوت قيمت زيادي بين مواد مخدر در ترکيه و ايران است تصميم به قاچاق مواد مخدر گرفتم.
با فريبا چطور آشنا شدي؟
دو سال قبل به يکي از دوستانم که در ايران عکاسي داشت گفتم که بهدنبال افراد نيازمند هستم که بتوانند براي من مواد را بهصورت بلع و انباري قاچاق کنند. فريبا يکي از آشنايان او بود، از همسرش جدا شده و با دخترش زندگي ميکرد. چون وضع مالي خوبي نداشت، وقتي با پيشنهاد من مواجه شد، از آن استقبال کرد.
پيشنهادت چه بود؟
براي بلع و انباري ۱۰۰ تا ۱۵۰ گرم هروئين، پيشنهاد ۱۵ تا ۲۰ ميليون تومان دادم. فريبا هم از اين پيشنهاد استقبال کرد.
چند بار مواد به ترکيه قاچاق کرد؟
چهار بار و اين دفعه پنجم بود که اين اتفاق افتاد.
آخرين بار کي به ايران برگشتي؟
چند روز قبل براي کاري به ايران آمدم. شب قبل از حادثه نيز به خانه فريبا رفتم و مواد کشيدم بعد صبح به همراه او راهي فرودگاه شديم تا مواد را براي من قاچاق کند. اما يک دفعه حال فريبا بد شد و به من گفت به سرويس بهداشتي ميرود. زماني که به سمت سرويس بهداشتي ميرفت، متوجه مأموران شدم که به او مشکوک شدهاند، براي همين از او فاصله گرفتم و در گوشهاي مخفي شدم تا ببينم وضعيتش چه ميشود، اما وقتي ديدم لو رفته و او را به بيمارستان منتقل کردند ميخواستم فرار کنم که دستگير شدم.