khamenei.ir/ رهبر انقلاب صبح دوشنبه (۱۳۹۷/۱۲/۱۲) در ابتداي جلسهي درس خارج فقه، ضمن شرح حديثي از حضرت امام صادق عليهالسلام دربارهي «صفتهاي برجستهي اخلاقي»، بيان کردند: گاهي يک صفت خوبي در پدر هست، در پسر نيست. اينکه حالا ميگويند ژن يا ژنِ [خوب]! اينها خيلي اعتباري ندارد. گاهي اوقات پدر يک صفت خوبي دارد، پسر ندارد؛ عکسش هم هست که پسر يک صفت خوبي دارد که پدر ندارد. اينها ايجاب الهي و اِنعام الهي است.
متن بيانات رهبر انقلاب در اين جلسهي به شرح زير است:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
وَ بِهٰذَا الاِسنادِ عَن اَبيقَتادَة قالَ: قالَ ابوعَبدِاللهِ عَلَيهِالسَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: يا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَيَّدٌ بِبَعضٍ، يُقَسِّمُهَا اللهُ حَيثُ يَشاءُ تَکونُ فِي الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ في اِبنِهِ وَ تَکونُ فِي العَبدِ وَ لا تَکونُ في سَيِّدِهِ: صِدقُ الحَديثِ
وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُکَافَاَةُ بِالصَّنائِعِ. (۱)
وَ بِهٰذَا الاِسنادِ عَن اَبيقَتادَةَ قال:
اين چند حديثي که روزهاي قبل خوانديم و اين [حديثي] که امروز ميخوانيم، سندهاي صحيح و بسيار معتبري دارد؛ ابيقتاده هم ثقه است.
قالَ اَبوعَبدِاللهِ عَلَيهِالسَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: يا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَيَّدٌ بِبَعض
[امام صادق (عليهالسّلام) ميفرمايد:] بعضي از مکارم اخلاق و خصلتها بستهي به بعضي ديگر است، يعني با هم ارتباط دارد؛ يا ارتباط علّي و معلولي دارد که يکي علّت آن ديگري است، يا به نحوي ارتباط عمليّاتي و رفتاري با همديگر دارند.
يُقَسِّمُهَا اللهُ حَيثُ يَشاء
اينها را هم مثل بقيّهي چيزها از خدا بدانيد؛ اين را هم خدا ميدهد. بله، کار خداي متعال بيحکمت نيست و رفتار ما، اختيار ما، و ارادهي ما در ايجاب رحمت الهي تأثير دارد لکن بالاخره آنچه به ما داده ميشود، از همهي مکارم، از همهي خوبيها، از همهي نِعَم -از جمله مکارم اخلاق- از طرف خدا است، خداوند تقسيم ميکند؛ به شما يک چيزي ميدهد، به ديگري يک چيز ميدهد، به آن ديگري يک چيز [ديگر] ميدهد.
تَکونُ فِي الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فِي ابنِه
گاهي يک صفت خوبي در پدر هست، در پسر نيست. اينکه حالا ميگويند ژن يا ژنِ [خوب]! اينها خيلي اعتباري ندارد. گاهي اوقات پدر يک صفت خوبي دارد، پسر ندارد؛ عکسش هم هست که پسر يک صفت خوبي دارد که پدر ندارد. اينها ايجاب الهي و اِنعام الهي است.
وَ تَکونُ فِي العَبدِ وَ لا تَکونُ في سَيِّدِه
اين جور هم نيست که موقعيّت اجتماعي و شأن اجتماعي هم تأثير داشته باشد؛ نه، گاهي يک صفت خوبي را يک بردهاي دارد که سيّد او، ارباب او ندارد. مستخدم شما گاهي اوقات يک خصوصيّتي دارد که شما آن خصوصيّت را نداريد. يک صفت خوبي در فرد زيردست ما هست که آن صفت در ما نيست؛ يعني او بالاتر از ما است. خب، حالا اين صفات و مکارم اخلاق که اين قدر هم دربارهاش فرمودهاند، چه چيزهايي است؟ چند صفت را حضرت بيان ميفرمايند. اينها واقعاً همان جلوههاي درخشان اسلام است؛ لبّ اسلام اينها است. اين خصوصيّات [است] که انسانهاي برجسته ميسازد و به برکت وجود انسانهاي برجسته در يک اجتماع، در يک جامعهي بشري، نظام اجتماعيِ برجسته به وجود ميآورد و [اگر] انسانهاي کريم، انسانهاي شجاع، انسانهاي باگذشت، انسانهاي صادق در يک جامعهاي باشند، اين جامعه، جامعهي برجستهاي ميشود؛ [البتّه] عکسش هم صادق است. واقعاً انسان بايد اينها را مثل دُر و گوهر گرانبها روي چشمش بگذارد و به دنيا عرضه کند. حالا اين صفات چيست؟ اوّل:
صِدقُ الحَديث
راستگويي. الان کشور خود ما کشور اسلامي است و از بسياري از جوامع دنيا هم انصافاً بهتر و پاکيزهتر و طاهرتر است امّا در عين حال شما ببينيد خيلي از مشکلات داخل کشور ما ناشي از نبودنِ همين صفت است؛ صدقالحديث نيست، راستگويي نيست. راستگويي يعني چه؟ يعني شما حرفي را که ميزنيد، مطابق با واقع باشد. اگر دانستيد مطابق با واقع است و گفتيد، اين راست است؛ اگر نه، نميدانيد مطابق واقع است يا نيست امّا ميگوييد، اين صدق نيست. «صدق» عبارت است از اينکه شما چيزي را که ميدانيد مطابق واقع است، بيان ميکنيد. فضاي مجازي را ملاحظه کنيد که بر اثر حرف، شايعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعيّت به اين، به آن، به بالا، به پايين، به همديگر، يک فضاي دروغ در کشور به وجود ميآيد؛ ببينيد، اينها اشکال است. پس اوّل «صِدقُ الحَديث» [يعني] همه سعي کنيم راست بر زبان جاري کنيم. دوّم:
وَ صِدقُ النّاس
با مردم هم صادق باشيد؛ با مردم با تقلّب و خدعه و فريب و دورويي برخورد نکنيد. «صِدقُ النّاس» يعني صدق عمل با مردم؛ انسان در مواجههي با مردم با صداقت وارد بشود، با کلک و دروغ و فريب و مانند اينها با مردم برخورد نکند. اگر ما در مسائل گوناگون اجتماعيمان، سياسيمان، انتخاباتمان، و مانند اينها، همين يک مورد را مراعات کنيم، ببينيد چقدر دنيا آباد خواهد شد؛ «وَ صِدقُ النّاس». اين هم دوّم.
وَ اِعطاءُ السّائِل
[اگر سائل] از شما چيزي خواست، به او بدهيد اگر چنانچه ميتوانيد. يک وقت يک فقيري است که از شما سؤال نکرده، خب [اگر] به او کمک کنيد خوب است امّا اگر چنانچه از شما درخواست کرد -سؤال کرد يعني درخواست کرد- آن وقت اين مکرمت بزرگي است و او را رد کردن، خلاف مکرمت انساني است.
وَ المُکافَاَةُ بِالصَّنائِع
«صَنيعة» يعني کارهاي نيک؛ خدمتهاي نيک به ديگران را ميگويند «صنيعه». «مُکافئهي به صنايع بکنيد» يعني [اگر] کسي به شما نيکي کرد، شما هم در مقابل به او نيکي کنيد. اين جور نباشد که نيکي ديگران را با اهمال و احياناً با بدي پاسخ بدهيم. [اگر] کسي به ما نيکي کرده، خب در مقابل بايد به او نيکي کنيم. اين هم سوّم.
بازار