نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سیاسی

ناگفته‌های جدید قالیباف

منبع
فارس
بروزرسانی
ناگفته‌های جدید قالیباف
فارس/ عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با بيان اينکه مردم در اسفندماه افرادي را به مجلس بفرستند که دغدغه مردم را داشته باشند، گفت: بايد در اسفندماه درست گام برداريم.

برنامه دستخط اين هفته با حضور محمدباقر قاليباف شهردار اسبق تهران و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزار شد.

در خدمت جناب آقاي دکتر محمد باقر قاليباف، عضو محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام هستيم و بخش‌هايي از اوصاف ايشان را در همان صحبت‌هاي مقدماتي بيان کردم.

*خيلي خوش ‌آمديد.

عرض سلام خدمت جنابعالي و همه بينندگان عزيز اين برنامه دارم.

*مجمع تشخيص مصلحت نظام چطور است؟ برخي مي‌گويند براي آقاي قاليباف که فرد جهادي و کارکن از صبح تا شب بوده، خسته‌کننده است.

اگر فقط يک کارش آن باشد، همين طور است.

*به غير از آن چه مي‌کنيد؟

اعتقاد من اين است که تنها کار اين نيست که در مسئوليت رسمي باشيد و بگوييد من مسئول هستم، پس کار دارم. واقعاً مانند گذشته، همان اذان صبح طبق روال بيرون هستيم و به فعاليت‌هاي خودمان ادامه مي‌دهيم. در بخش‌هاي مختلف است، يک بخشي در حوزه فعاليت‌هاي جهادي و رسيدگي به محرومين است و اگر فرصت شد، من اشاره مي‌کنم. يک بخشي طبيعتاً کار دانشگاه و درس و بحث است که دنبال مي‌کنيم. يک بخشي هم مجمع است که کار مجمع را دنبال مي‌کنيم، يک بخشي هم فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي است که به قوت خود باقي است.

*پرواز شما همچنان ادامه دارد؟

بله، پرواز من هم ادامه دارد. تغيير در آن از جهت زماني نشده است. من معمولاً ماهي دوتا پرواز بيشتر فرصت نمي‌کنم که بروم. الان هم همين طور است.

*اين نامه‌نگاري‌ها و نوشتن‌هاي اخير شما خطاب به جوانان ...

اخير، منظورتان چه زماني است؟

*فکر کنم دو نامه تا الان نوشتيد.

نه، چون حداقل دو سال قبل است، مي‌گويم اخير منظور شما دو سال قبل است؟

*در همين دو سال بود. فکر کنم آخرين مورد چند ماه پيش بود.

بله. يکي را اخيرا نوشتم. اين هم در بخش فعاليت‌هاي اجتماعي و سياسي است.

*متمرکز روي مجلس شديد. براي خيلي‌ها سوال است که آقاي قاليباف مي‌خواهد يک گروه جديدي فارغ از جريان اصولگرايي تشکيل دهد يا اينکه يک هدف کلي دارد جواناني که از هر قشر و هر فکر در کشور هستند را در عرصه سياست تکاني بدهد.

واقعيت اين است که اگر تاريخ زندگي من را نگاه کنيد من هيچگاه در زندگي خودم دلبستگي به جريانات سياسي به عنوان يک جريان حزبي نداشته‌ام. آن چيزي که هميشه دغدغه من بوده، همان آرمان‌هايي بود که در آغاز جواني از امام عزيزمان دريافت کرديم و آن اسلام سياسي که حضرت امام براي ما تبيين فرمودند و در ادامه‌اش هم حضرت آقا به درستي آن مسير را تبيين کردند و ادامه دادند با شرايطي که در کشور و جهان و منطقه بود.

دغدغه من هميشه اين بوده که دنبال مي‌کردم. لذا اگر اين نگاه را امروز به جوانان دارم، با همان نگاه دارم. بحث من از اين جهت روي مجلس بوده و تاکيد کردم که مجلس در راس امور است؛ اين فرموده حضرت امام (رضوان الله عليه) است ولي امروز شاهد هستيم مجلس به هر دليلي که بيشتر فکر مي‌کنم به کارنامه خود مجلس بازمي‌گردد، در راس امور نيست. خب ما در اسفند مي‌خواهيم گام 4 ساله برداريم و خيلي مهم است که اين گام را درست برداريم. من در همين تاکيدي که در حوزه مجلس داشتم، گفتم مهم است که مردم ما افرادي را به مجلس بفرستند که دغدغه مردم را داشته باشند، دغدغه آرمان‌هاي انقلاب را داشته باشند.

*اينکه فرموديد مجلس در راس امور نيست، بيشتر اشاره به مجلس دهم است يا کل مجالسي که آمدند و رفتند؟

هم مجلس دهم و هم مجموعه برآيند. اينها در يک فرآيندي اين اتفاقات افتاده است. مثلاً وقتي در مجلس يا هر انتخاباتي دوقطبي‌هاي کاذب سياسي ايجاد مي‌کنيم و بعد اين دو قطبي‌ها انجا مي‌آيند و همين فضا باقي مي‌ماند، ديگر از رسالت اصلي بازمي‌مانيم. نمونه‌هاي متعددي هست و وجود دارد. همين الان نگاه کنيد مثلاً چه معني مي‌دهد براي موضوع شفافيت در مجلس 100 و چند ده نفر امضا کنند، ولي بعد که اين را به راي مي‌گذارند کمتر از 60 نفر راي مي‌دهند.

*56 نفر راي مي‌دهند.

بله. اسم اين را چه مي‌گذاريد؟ مثلاً امروز دغدغه مردم مسائل اقتصادي ماست. به هر حال در مسائل اقتصادي چه کرده‌ايم؟

*در مورد FATF هم خبرهايي بيرون آمد که ظاهراً مجمع چندين سوال از رئيس جمهور مطرح کرده که اگر به آنها پاسخ دقيق داده شود دوباره بررسي مي‌کنند. اين درست است؟

اينها هنوز در دستور مجمع هست، الان هم روي اين بحث مي‌شود ولي شما نگاه کنيد اينکه مي‌گويم بايد مقداري مجلس به اين موضوعات توجه کند، خود شما از چه زماني با بحث FATF آشنا شديد و چقدر مورد بحث شما و در جامعه ما و حتي در بين نخبگان ما قرار گرفته است؟ ولي موضوع  FATF 20 سال است که در دنيا کار خودش را انجام مي‌دهد و وقتي کارنامه FATF و سوابق آن را نگاه مي‌کنيم، اينکه چه کساني اين را شکل دادند، چه ماموريت‌هايي به عهده دارد، حتماً منافع خيلي از کشورها را در نظر نگرفته است.

حتي منافع خيلي از بخش‌هاي حقوقي و اقتصادي را در نظر نگرفته است، نه فقط کشور ما بلکه حتي در اروپا و امريکاي شمالي اينچنين است. امروز اگر نگاه کنيد در کانادا وکلاي آنجا نسبت به FATF و رفتارهاي FATF معترض هستند. خود بخش‌هاي اقتصادي در اروپا و امريکا نسبت به FATF معترض هستند. اين نيست که فقط ما معترض هستيم. الان يک بحثي در جامعه است که مي‌گويند همه عضو FATF هستند الا ايران و کره شمالي! خب بله، اين از يک نگاه وجود دارد ولي آيا آنهايي که امروز با FATF همکاري مي‌کنند FATF را قبول کردند و از آن راضي هستند يا جزء معترضين آن هستند؟ من نمي‌خواهم اين موضوع را مطرح کنم، اين موضوع بحث FATF نيست ولي مي‌خواهم بگويم چرا بايد موضوع مهمي که ارکان اقتصاد ما را ... وقتي مي‌گوييم ارکان اقتصاد فقط بحث بانک‌ها نيست؛ وقتي مقررات FATF را نگاه کنيد، يک بنگاه معاملاتي املاک در هر محله مکلف است گزارش خودش را به FATF بدهد.

*يعني اين ميزان جزئي است؟

بله. سوال اين است چرا واقعاً مسئولين ذيربط در اين دو دهه گذشته براي اين موضوع چاره‌انديشي نکرده‌اند؟ چرا FATF را در دو سال اخير مورد بحث قرار مي‌دهند؟ چرا الان مردم را با اين آشنا نکرديم؟

*گذاشتيم و گذاشتيم در مقطعي که حساس‌ترين مقطع است.

اينها همان چالش‌هايي است که مي‌گوييم، مديريت و کارآمدي به چه معني است. يعني شما يک قدم جلوتر را ببينيد.

*يک چيز ديگري که در اين ايام خيلي به آن توجه مي‌شود بحث مبارزه با مفاسد اقتصادي است و تقريباً مي‌توان با قاطعيت بيان کرد که يک روح تازه‌اي از زمان آمدن رياست جديد قوه قضائيه آقاي رئيسي، گرفته است. چطور مي‌بينيد؟ برخي معتقد هستند اين فضا که شروع شده مي‌گويند آقاي رئيسي تازه ورود کرده و شايد اين از گرمي باشد و يک زماني سرد شوند. برخي چنين تحليلي دارند و برخي مي‌گويند چنين پرداختي و اينکه دادگاه‌ها را از طريق تلويزيون نشان دهيم، به اين صورت روي مردم اثر منفي مي‌گذارد و انگار همه مسئولان به نوعي آلوده هستند. شما چطور مي‌بينيد؟

اصل مبارزه با فساد بدون شک کار پسنديده‌اي است. اين هم وظيفه ماها است و هم توقع مردم است. طبيعتاً در راس آن هم قوه قضائيه است و به نظر من هم بايد تشکر کرد و هم بايد تقويت کرد که اين کار را انجام دهند، ولي اين سوال هم در جامعه وجود دارد که آيا ما مفاسد را فقط با اقدامات سلبي بايد حل و فصل کنيم؟ يا وقتي حرف از اخلال‌گر اقتصادي مي‌زنيم، منظور ما از اخلال‌گر اقتصادي کيست؟ چه کسي اخلال‌گر اقتصادي است؟

وقتي يک تصميم کسي که سياست اعمال مي‌کند و نظر و برنامه خودش را بيان مي‌کند، مسئول هم هست و اختيار هم دارد، قانون هم به او اختيار داده است که نتيجه اين مي‌شود فردا صبح ده‌ها هزار نفر در صف خريد سکه قرار مي‌گيرند. بعد با آن کسي که سکه خريده برخورد مي‌کنيم، به نظر شما اخلال‌گر اقتصادي آن کسي است که در صف سکه ايستاده است يا آن کسي که اين تصميم نابخردانه را گرفته است؟ کدام يک از اينها اخلال‌گر اقتصادي است؟

*قطعا آن کسي که تصميم گرفته است، ولي الان با هر دو در سطوح مختلف برخورد مي‌شود.

بله، پس مي‌خواهم بگويم ابتدا اين را دقت کنيم. وقتي مي‌بينيم در يک وزارتخانه چند صد سامانه براي خدمات وجود دارد، اين مشخص است که تعدد سامانه‌ها يعني اطلاعات دقيق نداشته باشيم. گيرهاي ما اينجاست، اينجاست که فساد وارد مي‌شود.

*گفته بوديد از سال 56 به آقاي رئيسي رسيديد.

بله. اخيراً پسر دوم من که داماد مي‌شد، ايشان ازدواج مي‌کرد، اصرار داشت که خطبه عقد کنار حرم حضرت رضا (ع) باشد و در آنجا باشيم، ايشان خطبه عقد را آنجا جاري کردند و خانواده‌ها بودند گفتند اجازه بدهيد من خاطره‌اي بيان کنم. آنجا يک سابقه از قبل انقلاب گفتند که از سال 56 با فلاني آشنا بوديم. بله، آشنايي ما به دوران قبل انقلاب بازمي‌گردد.

*در اين رفاقت 40 ساله فکر مي‌کنيد با اين شناختي که در اين 40 سال داريد آقاي رئيسي مسير را ادامه مي‌دهد يا به قول برخي سرد خواهد شد؟

نخير. من مطمئن هستم ايشان سرد نمي‌شوند، روحيه ايشان اين چنين نيست ولي کار سختي پيش رو دارند.

*و فکر مي‌کنيد نخبگان ما، آدم‌هاي شاخص و شناخته شده ما بالاخره هيچ کدام معصوم نيستند و اطرافيان آنها همين طور، آنها در قبال اينکه بالاخره ممکن است اتهامي به يکي از اطرافيان آنها يا خودشان بخورد، بايد چطور برخورد کنند؟

اولاً در مبارزه با فساد نبايد خط قرمز داشته باشيم. حالا ممکن است هر کسي در يک مجموعه‌اي کار مي‌کند و ممکن است يک فرد يا کارمند و مسئولي در يک رده‌اي حتي ممکن است، بستگان فرد باشد. اگر او برخورد کرد و خط قرمزي نداشت و آن روزي که خود او مطلع شد، تازه من معتقدم نه اينکه قوه قضائيه پيگيري کند، اگر خود مسئول متوجه شد مسئولي در هر رده‌اي تخلف کرده است، يک زماني مطلع نيست و تکليفي هم بر او نيست، ولي آن روزي که مطلع شد، به نظر من مهم‌تر از دستگاه‌هاي نظارتي يعني اولين دستگاه نظارتي که مسئول است، خود آن مسئولي است که مطلع مي‌شود زيرمجموعه او اين کار را کرده است. از دادگاه بخواهد با عدالت و با اشد مجازات باشد.

*الان - اينکه چيز پنهاني نيست - يکي از همکاران شما در شهرداري هم پرونده‌اي دارد و رسيدگي مي‌شود. در مورد او هم اين نظر را داريد؟

هيچ فرقي نمي‌کند. اين مطلبي که بيان مي‌کنم را اگر خودم اجرا نکنم به همين مردمي که گوش مي‌دهند، خيانت مي‌کنم. خواهش من اين است که بحث که به اينجا رسيد من اين مطلب را بيان کنم که شما همين بحثي که مطرح کردند، به هر حال در کشور بحثي در آستانه انتخابات مطرح شد که آمدند به تعاوني‌هاي مسکن ما برچسب «املاک نجومي» زدند.

من اولين کاري که کردم خودم نامه به دادستان کل نوشتم. از ايشان خواهش کردم چنين موضوعي را افرادي مطرح کرده‌اند و خواهش دارم به طور جد به اين موضوع رسيدگي کنيد. گفتند دو هزار و 200 ميليارد تومان اموال شهرداري از بين رفته است.

*آنچه ثابت شد 6 ميليارد بود.

نه، 6 ميليارد هم نبود. من توضيح مي‌دهم. دادگاه اين را رسيدگي کرد، تا آخرين لحظه من خودم پيگير اين موضوع بودم. 28 هزار نفر در شهرداري تهران که بر اساس قوانين و مقررات مجلس و مصوبات دولت، تعاوني‌هاي مسکن حق مسکن گذاشته و اينها گرفته‌اند. اينها اين را بيان نکردند و گفتند اين تعداد بودند و همان تعداد افراد را هم پيگيري کرديم و مجددا کارشناسي شد. همه کساني که آنها بيان کردند پيگيري شد. ملکي که 5 سال قبل به تعاوني داده شده يا به افراد بر اساس قوانين و مقررات داده شده، دوباره کارشناسي مجدد شد، خب ممکن است کارشناسان نظرات متفاوت هم داشته باشند و طبيعي است.

به هر حال مي‌خواهم بگويم صاحبان نظر و کارشناسي که نظر دادند و ارزيابي کردند در اينجا 6 ميليارد تومان مابه‌التفاوت ارزيابي‌ها بود. وقتي 6 ميليارد تومان در دادگاه معلوم شد، مربوط به هر کدام از افراد بود، همان روز فرد پول را به حساب تعاوني يا به حساب املاک شهرداري ريخته است، يا وقتي بحث از افراد است من خواهش مي‌کنم... من نمي‌خواهم اسم ببرم، من چندين شهردار منطقه را عزل کردم، دوستان مي‌دانند. در جمع مديران آوردم و عذر آنها را خواستم. کفش آنها را جفت کردم.

*اين مطلبي که درباره بدهي‌هاي کلان شهرداري بعد از شما بيان مي‌کنند، که شما چطور شهرداري را تحويل داديد و با چه ميزان بدهي و الان به صورتي است که ادعا مي‌شود شهرداري نمي‌تواند بلند شود و کار کند، اين را توضيح دهيد.

اخيراً که بحث شد و قول داديم خدمت شما باشيم دو برنامه دست‌خط را گفتم ببينم تم بحث چيست و موضوعات چيست. از قضا شهردار محترم آمده بودند.

*آقاي حناچي.

بله. من يک صحبتي از ايشان در اينجا ديدم که شما از ايشان پرسيديد بدهي شهرداري چقدر است؟ ايشان گفتند به قول بيل گيتس، الان يا الان؟ چون مي‌گفت از بيل گيتس پرسيدند ثروت شما چقدر است؟ گفت هر لحظه تغيير مي‌کند من به ياد دارم در اين برنامه ايشان گفتند 52 هزار ميليارد تومان بدهي شهرداري است. چه وقتي ايشان اينجا بودند؟

*فکر کنم سه ماه پيش بودند.

بعد يک نامه به شوراي شهر نوشتند و نوشتند بدهي شهرداري 62 هزار ميليارد تومان است. من مي‌گويم در اين سه ماه اين 10 هزار ميليارد تومان از کجا پيدا شد؟ دوستان ما در شهرداري مي‌دانند. وقتي مي‌خواهيد بودجه سالانه را تقديم شورا کنيد يکي از آيتم‌هايي که در ابتداي بودجه مي‌دهيد، ميزان تراز را بايد بدهيد که چقدر بدهي داريد و چقدر طلبکاريد. پايان سال هم شوراي شهر اين وظيفه را دارد که تفريغ بودجه انجام دهد، نه تلفيق بودجه! و در تفريغ بودجه ميزان بدهي در شهرداري يا هر سازمان معلوم‌ است که چقدر طلبکاريد و چقدر بدهکاريد.

*اين موضوع واضحي است.

بله. جالب است، در سال 96 در ماه آبان ماه وقتي بودجه سال 97 را همين شورا مي‌داده، بدهي که آنجا نوشتند که در مديريت همين شورا بوده 23 هزار و 500 ميليارد تومان بوده است؛ اين بدهي شهرداري بود. منتهي آنجا کار ديگري قبل از اين انجام داده بوديم که دو مجموعه شهروند را ... به خاطر اينکه مي‌دانيد شهرداري تهران طبق قانون به بيرون شهر حق فعاليت ندارد، بحث اين بود که شهروند به خاطر کارآمدي که دارد بقيه شهرها که مي‌خواستند شهروند بزنند بنا شد شهروند ملي عمل کند.

*در کل کشور.

بله. اگر مي‌خواست کل کشور شود ما به عنوان شهرداري تهران نمي‌توانستيم سهام‌دار آن باشيم، چون سهام بانک شهر متعلق به همه شهرداري‌هاي سراسر کشور است و تهران هم يکي از آنها است، شوراي شهر تصويب کرد که شهروند را به بانک شهر بدهيم. کارشناسي و قيمت‌گذاري کردند.

دوم اينکه، بحث اين شد که فعاليت اقتصادي که مجموعه شهر آفتاب دارد، مي‌دانيد که شهر آفتاب هم خارج از محدوده شهري شهر تهران است، شهر تهران تا آزادگان است و از آنجا به بعد در حوزه شهري تهران نيست، آن هم فعاليت اقتصادي بين‌المللي و ملي بود. شوراي شهر تصويب کرد که اين دو را به بانک شهر بدهند. اين 7 هزار ميليارد از 23 هزار ميليارد کم شد و 16 هزار ميليارد شد. 16 هزار ميليارد بدهي ما بوده، البته بعد اين دو مورد را به بانک شهر ندادند، وقتي ندادند بدهي همان 23 هزار و خرده‌اي ميليارد شد.

اين 16 هزار ميليارد بدهي، چه چيزي پشت اين داشتيم؟ ما به عنوان شهرداري 14 هزار ميليارد از دولت طلبکار بوديم که دوره آقاي نجفي هم اين را اعلام کردند. اين حسابرسي شده است. 14 هزار ميليارد تومان طلب از دولت است. يک ميليارد دلار هم مجلس تصويب کرده بود که در دوره دولت دهم به ما ندادند. يعني يک ميليارد دلار به علاوه 14 هزار ميليارد تومان داشتيم، منهاي آن سرمايه‌ها و ظرفيت‌هايي است که در حوزه سازمان سرمايه‌گذاري شهرداري گذاشتيم، اين حرف سفسطه و مغلطه است و اين را قبول ندارم.

به علاوه اينکه همين جا اشاره کردند که بودجه سال گذشته شهرداري 19 هزار ميليارد تومان بوده است. بودجه هم تحقق پيدا کرده است. خب روزي که از شهرداري خداحافظي کرديم، آن سالي که رفتيم بيشترين بودجه ما در دوره تا آخر سال 17 هزار ميليارد تومان بوده است. من مي‌گويم چطور ما با 17 هزار ميليارد تومان آن فعاليت‌ها را انجام مي‌داديم ولي شما با 19 هزار ميليارد تومان که بودجه هم تحقق پيدا کرده، چرا فعاليتي انجام نمي‌دهيد؟

*يکي از اعضاي شوراي شهر، آقاي ميرلوحي، گفته بودند 670 ملک به افراد خاص واگذرا شده است.

ايشان يک مرتبه سر همين حرف‌ها - من اهل شکايت و اين حرف‌ها نيستم، ولي به خاطر اينکه معلوم شود اينها حرف درستي نمي‌زنند، من شکايت کردم - ايشان در دادگاه محکوم شد.

*عجب! شکايت کرديد؟

بله. محکوم شد. سر همين حرف‌ها. من مي‌گويم وقتي حرفي زده مي‌شود از قضا قوه قضائيه بايد رسيدگي کند. يک زماني يک عزيزي حرفي زد و گفت در دوره انتخابات اين نامزدهاي رياست جمهوري که مورد تائيد شوراي نگهبان بودند، نسبت به هم حرف‌هايي زدند، از دو حالت خارج نيست. يا راست گفتند و يا دروغ گفتند. اين حرف درستي است. اگر راست گفتيد آن نفري که آنجا است بايد بابت اين جواب بدهد. اگر خداي نکرده من اظهارنظري کردم يا يکي ديگر اظهارنظري کرده و دروغ گفتيم، امروز بابت دروغي که گفتيم نبايد جواب دهيم؟ 40 سال است که در اين کشور هستم و شماره حساب من و اموال من معلوم است، اينکه چه چيزي دارم معلوم است. کسي اين را رسيدگي کند. اگر من دروغ گفتم، آن را يک مرجعي بايد رسيدگي کند که به چه حقي مي‌گوييد دارايي شما اين است. سوال من اين است که چرا بقيه نمي‌گويند دارايي آنها چقدر است؟

*البته الان که مي‌دانيد که قوه قضائيه تصويب کرد ...

تصويب کرده است. مجلس هم تصويب کرده ولي محرمانه است. چه فايده‌اي دارد؟

يا يک چيز ديگري که مطرح مي‌کنند، اسم نمي‌برم، يک بنده خدايي که الان عضو شوراي شهر هستند و قبلاً شهردار بود و اينجا بود، از ايشان پرسيدم شما آن زمان چقدر تراکم مي‌فروختيد. اين که تراکم فروشي از کجا شروع شد؟ خودشان اذعان کردند که از زمان من شروع شد. از زمان قبل از من بود. آقاي حناچي مي‌گويد قبل از ما شهر را مي‌فروختند و الان ما نمي‌فروشيم. يعني واقعاً اينطور است که شما همه را فروختيد؟ نقدهايي به شما مي‌کنند که بلندمرتبه سازي کرديد.

ما که واقعاً سرپا تقصير هستيم، ما اصلاً هر نقدي را مي‌پذيريم و هر بحثي شود گردن ما از مو باريک‌تر است، ولي در قبال حرف‌هاي غيرمنطقي، حرف‌هايي که افراد به جاي اينکه ذهن و مغز و انرژي خودشان را بگذارند و به اين مردم خدمت کنند، مجبور هستند با چانه‌شان مجموعه را اداره کند. وقتي کسي کار نمي‌کند و مي‌خواهد در قدرت بماند و با چانه‌اش هم اداره کند هر حرفي را بيان مي‌کند.

من سوال مي‌کنم چه کسي در همان اوايل دهه 70 که در شهرداري آمدند، طرح تفصيلي شهر نوشته شد وزير مسکن و شهرسازي به شهرداري ابلاغ کرد، چه کسي در کشو گذاشت و با افتخار در آن را بست و گفت من اين را اجرا نمي‌کنم و خودش هر کاري خواست انجام داد؟ آقاي رنجبران روزي که ما به شهرداري آمديم از زمان فرمان‌فرما تا اين زمان شهر طرح جامع نداشت. ما توانستيم طرح جامع به تصويب برسد و طرح ‌تفصيلي‌ها به تصويب برسد و همه اينها تحت سيستم گذاشتيم. من تعجب مي‌کنم اين روزها جشن مي‌گيرند و افتتاح مي‌کنند که ما شهرسازي را مکانيزه کرديم. شما تهران دات آي آر را ببيند، در سال 91، 92، 93 و همه اين سيستم‌ها هوشمند است و الان شهرداري اين افتخار را دارد که آن زمان حتي دولت‌هايي که با ما مخالف بودند، در هوشمندي بالاتفاق چند سال متوالي شهرداري تهران رتبه اول در کشور را داشت. اين کارها انجام مي‌شد.

حالا من بخواهم عدد و رقم بدهم، کلاً 12 طبقه به بالا بلندمرتبه‌سازي مي‌شود. جالب است بدانيد حدود 790 تا ساختمان 12 و به بالا در شهر تهران بيشتر نيست. آمارها دقيق است. حالا ممکن است عدد من چون الان اين سوالات را مي‌پرسيد، ممکن است مقداري عددها متفاوت باشد. حدود يعني مقداري بالا و پائين باشد، نه اينکه 200 تا تفاوت کند. اينها حدود 480 مورد از اين 700 و خرده‌اي، قبل از سال 84 است که در تهران ساخته شده بود.

*يعني 300 و خرده‌اي زمان شما بوده است.

بله. اين 300 و خرده‌اي که زمان ما بوده، در حقيقت 160 مورد براي تصميمات قبلي بوده و 480 موردي که مي‌گويم که از قبل ساخته شده، حدود 200 و خرده‌اي پروانه نداشتند و ساخته بودند. اين حرف‌ها زده مي‌شود. همين الان از شهرداري تهران بپرسيد درآمد شهرداري از کجا است؟ 19 هزار ميليارد تومان درآمد دارند، چه کار مي‌کنند؟ از کجا مي‌آورند؟ در همين کسري بودجه مشخص است که چقدر از محل فروش تراکم است.

*شايد از خيلي مردم اين را بگويند که آقاي قاليباف خيلي کار کرد، انصافاً در اين 12 سال در تهران خيلي کار کرد، اما در قضيه بلندمرتبه‌سازي همين آماري که داديد به خصوص غرب تهران، چيزي که ديده مي‌شود، اين است که خيلي انبوه سازي شده است. اين انبوه‌سازي‌ها جوابگوي امکاناتي که به مردم مي‌دهد نيست. اين انتقاد را قبول داريد؟

بله؛ اين نقد وارد است. يعني شهروندي که در شهر نگاه مي‌کند، از خودش سوال مي‌کند تا چه زماني بايد در تهران خانه بسازيم؟ شهروندي که در شهر قدم مي‌زند مي‌گويد چقدر بايد ماشين اضافه بشود؟ من در اين مورد به مردم حق مي‌دهم. اين نقد را افرادي به شهردار وارد مي‌کنند، ولي مي‌گويم آيا اين نقد تنها به من وارد است يا به اشکالي که در ساختار وجود دارد، وارد است؟ اينکه مي‌گويم مجلس بايد در رأس امور قرار بگيرد، سال 62 يا 63 وقتي شهرداري‌ها مستقل شدند دولت آن زمان موظف کردند ظرف مدت 6 ماه لايحه منابع پايدار شهرداري‌ها را بياورد. تا الان چنين اتفاقي رخ نداده است. به هر حال وقتي شهرداري از بودجه دولت جدا مي‌شود و بناست خودش مستقل باشد و خودش مستقل مي‌شود منابع درآمد آن معلوم نمي‌شود جز پروانه ساختمان چه چيزي دارد؟ مديريت شهري ما اشکال ساختاري دارد. همه بحث ما شهرداري نشود ولي من همه تلاشم را کردم که مديريت يکپارچه شهري درست کنيم.

*94 که برجام به نتيجه رسيد براي آقاي ظريف نامه نوشتيد و به او خداقوت گفتيد و در انتخابات 96 هم گفتيد هر دولتي بود اين مسير را مي‌رفت و يک جايي گفته بوديد، برجام دو خاصيت خوب داشت که نشان داد که ما چقدر قابل اعتماد هستيم و پاي حرف خود ايستاديم و ديگري اينکه به مردم و افرادي که فکر مي‌کردند همه چاله‌ها پر مي‌شود و مشکلات ما با امضاي قرارداد مذاکره با امريکا حل مي‌شود ثابت شد اين ها غيرقابل اعتماد هستند. آيا هنوز هم روي گفته‌هاي خود هستيد؟

بله.

*فکر مي‌کنيد اين مسير درست طي شده است؟

بله. آن روزي که اين حرف را بيان کردم، حرفم اين بود که مجموعه تصميمي که براي برجام گرفته شد که فقط موضوع هسته‌اي و از جهت سطح، فقط در سطح وزير امور خارجه، يعني موضوع فقط هسته‌اي و سطح ارتباط هم وزير خارجه، اين تصميم نظام بود. اين در دولت آقاي احمدي‌نژاد تصويب شد. در دولت اقاي روحاني نبود منتهي در اين صحبت‌ها من حرفي بيان کردم که از من پرسيدند با مذاکره موافق هستيد؟ گفتم به شرطي که بدانيم مذاکره، يک روش مبارزه است. اشکالي که وارد است در اينجا است.

ما بايد بدانيم با دشمن حرف مي‌زنيم. اين دشمن است. آدم به دشمن نمي‌تواند اعتماد کند. اينجا بود که گفتم مذاکره يک روش مبارزه هم هست. لذا اين بحثي بود که من معتقد بودم، البته دوستان در حوزه مذاکرات واقعاً زحمت کشيدند به همين دليل من از آقاي ظريف وظيفه داشتم تشکر کنم، همين که باز ديديد رابطه گرمي با دولت نهم و دهم و يازدهم نداشتيم،

*عده‌اي مي‌گفتند يازدهم بهتر بوده است.

نه، ولي روزي که آقاي احمدي‌نژاد از دولت بعد از 8 سال تلاش آمدند، من وظيفه اخلاقي خودم دانستم، خدمت ايشان رسيدم و خداقوت به ايشان گفتم و جلسه سه ساعته همان زمان انجام شد. يک ماه بود که از رياست جمهوري آمده بودند.

*حالا خداوکيلي اين ديداري که اخيراً پيش آقاي احمدي‌نژاد رفتيد، برخي مي‌گويند بوي ائتلاف و مجلس مي‌آيد. واقعاً اينطور است؟

نه، ما همان عيد بود که رفتيم. بحث احوالپرسي بود. ايام عيد بود. يکي به من مي‌گفت آقاي احمدي‌نژاد را مي‌بينيد؟ گفتم بله ما هر جلسه مجمع نزديک هم هستيم و آنجا هم را مي‌بينيم و احوال هم را مي‌پرسيم.

بحثي که الان اشاره کردم، واقعا ريشه در اين دارد که وقتي نگاه مي‌کنيم، مي‌بينيم اين موضوعات و جريانات سياسي در کشور ما پدرخوانده‌هايي دارند. آن نامه‌اي که به جوانان نوشتم از اينجا بود. يک پدرخوانده‌هايي وجود دارد. اين پدرخوانده‌ها در حين اينکه در شعار دادن با هم متفاوت هستند، ولي در عمل يکسان هستند. به هر حال اين وضع اقتصاد ماست. ما به هيچ يک از اين پدرخوانده‌ها در زندگي سعي کرده‌ام نه دلبستگي داشته باشم و نه عقد اخوت داشته باشم. نامه‌اي که به جوانان نوشتم از اينجا بود و گفتم تا خودتان در ميدان نياييد اين کار ادامه دارد.

*در به همين پاشنه مي‌چرخد.

بله. الان هم همين را مي‌گويم.

*متولد 1340 در طرقبه هستيد؟

بله.

*پدر شما هم از کسبه و معتمدان بودند و هنوز هم در قيد حيات هستند.

بله.

*پدر يک جمله به شما مي‌گفتند که پول مفت به شما نمي‌دهيم.

بله.

*واقعاً اينطور بود؟

بله. ما مديون خيلي‌ها هستيم. ما مديون امام و شهدا هستيم و به طور ويژه، مديون پدر و مادر خود هستيم. از اين باب بيان مي‌گويم که يک خانواده‌اي هستيم که 6 خواهر و بردار بوديم.

*چند خواهر و چند برادر بوديد؟

4 برادر و دو خواهر هستيم.

*يکي از برادرها هم شهيد شدند.

بله. حسن، اخوي کوچک ما شهيد شد. يک زماني مي‌شد هر 5 تا جبهه بوديم، يعني 4 پسر با پدر جبهه بوديم. همه با هم توفيق داشتيم جبهه بوديم. پدر ما از ابتدا من يعني دوره ابتدايي و دوره مدرسه ابتدايي که مي‌رفتيم، ما را با کار آشنا کرد.

*چه سالي ازدواج کرديد؟

سال 62 ازدواج کردم.

*چطور با حاج خانم آشنا شديد؟

از همان دوره مبارزات و زماني که در دبيرستان درس مي‌خوانديم، خدا رحمت کند شهيد فاضل حسيني، شهيد جامي و خيلي از بچه‌هايي که آن دوره بوديم، مدرسه ما خاصي در حوزه و بحث‌هاي مبارزاتي بود، اين از همان‌جا با تيمي که بوديم يکي از افراد برادر خانم ما بود که در همان انقلاب با هم بوديم. موقعي که جبهه بوديم يکي از دوستان ما پيشنهاد داد و ما هم پذيرفتيم و خود او هم باني شد و صحبت کرد و دنبال اين کار رفت.

*يعني در مدرسه‌اي که بوديد با برادر خانم با هم بوديد.

بله. پدر خانم معلم من در دوران دبيرستان بودند.

*عجب! فرهنگي بودند.

بله. آقاي مشير‌الاستخاره که همه مي‌شناسند و در اداره کل مشهد و از چهره‌هاي انقلابي بودند.

*در قيد حيات هستند؟

بله. از چهره‌هاي فرهنگي و انقلابي آنجا بودند. همه روحاني و روحاني زاده بودند.

*خطبه عقد هم خدمت امام رفتيد.

بله. خطبه عقد را 17 ربيع سال 62 خدمت حضرت امام روز دوشنبه‌اي بوديم.

* جماران رفتيد.

بله. از جبهه آمديم و خانواده اينجا آمدند و خدمت حضرت امام رفتيم.

*مهريه چقدر بود؟

14 سکه بود.

*امام توصيه‌اي نداشتند؟ اينکه «با هم بسازيد» يا توصيه ديگري داشتند؟

خانم ما سيده هستند و موقعي که خطبه عقد تمام شد دست ايشان را رفتيم ببوسيم، احساس کردم مطلبي مي‌خواهند بيان کنند و من سرم را جلو آوردم و ايشان خيلي آرام چون پدر و مادر خودم و پدر و مادر خانمم حضور داشتند - چون آن زمان محدوديت بود اجازه دادند، چون بچه رزمنده بوديم و لطف کرده بودند و اجازه دادند – آقاي شيخ حسن صانعي ...

*که الان هم عضو مجمع تشخيص مصلحت هستند.

بله. ايشان وکيل من بودند و حضرت امام هم وکيل خانم بودند. بعد خطبه عقد تمام شد من سرم را جلو آوردم امام در گوش من فرمودند خانم شما سيده هستند، در طول عمر زندگي خود مکلف به خوش خلقي و خوش رفتاري هستيد.

*عروسي دختر شما براي شما حاشيه‌ساز شد؛ يعني حاشيه درست کردند، سخت بود.

بله. بداخلاقي‌هايي که مي‌گوييم همين‌هاست. الان که بحث شخصي شده من اين مطلب را بيان کنم، آقا اسحاق ما و دختر آخر من، مريم خانم، وقتي اين دخترم علوم اجتماعي دانشگاه تهران قبول شد، من گفتم خواستگار داريد و ازدواج کنيد، قبول نمي‌کردند و مي‌گفتند اجازه دهيد حداقل ليسانس را بگيريم و ايشان ليسانسش را گرفت، براي بحث ازدواج خواستگارهاي متعدد مي‌آمدند و باز گفتيم ليسانس گرفتيد و حالا ازدواج کنيد. قبول کردند، فقط گفتند از شما خواهش دارم. گفتم چه چيزي؟ گفتند من را به قدرت و به ثروت ندهيد. خب داماد من بهش افتخار مي‌کنم؛ از خانواده رزمنده و خانواده شهيد هستند. جواني که روزي با دختر من ازدواج کرد نه ثروتي داشت، نه پولي داشت.

شب ازدواج حداقل يک تعدادي مهمان داشتيم. محلي در شهرداري تهران هست که در پارک لويزان، تمام کارمندان شهرداري آنجا مي‌روند. آنجا جايي است که مي‌توانند استفاده کنند. من هم به عنوان شهردار مراسم را آنجا گرفتم مثل بقيه. بعد نگاه کنيد چه جنجالي درست کردند و متاسفانه عکس يک عروسي ديگري را که با خانواده بودند و 8-7 بنز گذاشته بودند و هزار بحث ديگر بود، اين را پخش کردند و گفتند اين عروسي فلاني است. مردم وقتي اين را نگاه مي‌کنند چه فکري با خود مي‌کنند؟ بحث‌هاي اين شکلي بداخلاقي‌هايي است که وجود دارد. سوال من اينجا است که چرا واقعاً سيستم قضائي برخورد با اين افراد ندارد؟

*اگر شما شهردار نبوديد و آن زمان براي رياست جمهوري آمده بوديد ديگر، اين کار را با شما مي‌کردند؟

يک نکته بيان کنم که از پدرخوانده‌ها در حوزه سياست گفتم، شما نگاه کنيد تا دي ماه سال 83 که من هم فرمانده نيروي انتظامي بودم، هيچ بحثي هم از آمدن من در عرصه قدرت و سياست نبود. شما يک مورد از اين موارد در زندگي من نمي‌بينيد که کسي شايع کرده باشد. حتي در همين مباحث کوي دانشگاه که صحبت مي‌شود، من فروردين 83 از نيروي انتظامي بيرون آمدم تا دي ماه که پا در سياست نگذاشته بودم، جريانات سياسي را نگاه کنيد، در رابطه با عملکرد من در ناجا، در رابطه با مسائل دانشگاه و رفتار با دانشجويان آن زمان در دولت آقاي خاتمي نظرات ايشان نسبت به من نگاه کنيد. نظرات آقاي معين را آن زمان نگاه کنيد. همه مي‌گفتند پليس از اين بهتر نمي‌توانست رفتار کند چون من رفتار سياسي نمي‌کردم.

*آن زمان در طيف دانشجويان صحبت مي‌شد، مي‌گفتند يک نفر آمده و متفاوت است. آقاي طلائي را مثال مي‌زدند و مي‌گفتند کسي را نزد ما فرستاده تا صحبت کند.

جالب اين است که قضاياي کوي دانشگاه سال 78 اتفاق افتاده است. تير ماه 78 اين اتفاق افتاده است و من تير 79 يک سال بعد آمدم.

*دقيقاً بعد از آن اتفاقات شما جايگزين شديد و اوضاع طور ديگري شد.

حالا شما نگاه کنيد در حوزه سياسي اتفاقات کوي دانشگاه را به من ربط مي‌دهند. اين همان جايي است که من مي‌گويم پدرخوانده‌هايي وجود دارند که اين پدرخوانده‌ها تحت هر شرايطي مي‌خواهند، اينجا را حفظ کنند.

*مي‌خواندم که شما قبل از انقلاب و 16 سالگي در فعاليت‌هاي اجتماعي بوديد، پاي منبر حضرت آقا و شهيد کامياب و شهيد هاشمي‌نژاد و شهيد ديالمه بوديد.

اين را از کجا خوانديد؟ (مي‌خندد)

*فعاليت‌هاي شما از آنجا شروع شد.

بله، در واقع قبل از پيروزي انقلاب فرصت شد به دليل اين که پدربزرگ ما در مشهد زندگي مي‌کرد به رحمت خدا رفت، مشهد پيش مادربزرگم آمدم. به نوعي از طرقبه هجرت کرديم و در آن محيط دبيرستان که درس را شروع کرديم، با بچه‌هايي آشنا شديم مانند شهيد فاضل حسيني که آنجا اتفاقي کار کرديم.

*با همان‌ها انجمن‌ اسلامي زديد؟

بله.

*که بعد انجمن اسلامي خراسان هم زديد.

بله. بعد با آقا آشنا شديم. آن زمان هم نماينده آقا در مشهد آيت الله محامي بودند.

*لحظه پيروزي انقلاب کجا بوديد؟

ما خيلي تلاش کرديم که در 12 بهمن خودمان را به تهران برسانيم. آن روز را توانستيم به تهران بياييم و آمديم. بعد برگشتيم و لحظه پيروزي انقلاب ما مشهد بوديم.

*دو تا سوال جبهه‌اي از شما بپرسم که زياد پرسيده شده، ولي از زبان شما شنيدن دارد. اول اينکه بعد از خرمشهر خيلي‌ها معتقد بودند که مي‌شد جنگ را تمام کرد. واقعاً مي‌شد؟

نه! حداقل الان خيلي روشن است که نمي‌شد. آنها اعلام آتش‌بس کردند و گفتند ما آتس بس مي‌دهيم و از خاک ايران هم عقب نشيني مي‌کنيم يک عقب‌نشيني هم کردند ولي اين عقب‌نشيني همه تاکتيکي بود. او نيروهاي خود را از دشت مهران جمع کرد ولي ارتفاعات کله قندي را نگه داشت. ارتفاعات مربوط به قلاويزان را نگه داشت. اين ارتفاعات متعلق به ما بود، ولي به هيچ عنوان امکان استفاده از شهر مهران و مسير مهران به دهلران و صالح آباد به مهران را نداشتيم.

*ارتفاعات دست آنها بود.

تنگه ... دست آنها بود. در حقيقت يک عقب‌نشيني تاکتيکي کرد. با نيروي کمتر مواضع مستحکمي را گرفت. هرجا عقب‌نشيني کرد، در حقيقت اشکالات نظامي‌‌اش را مرتفع کرد و همه جاهاي مهم و کليدي ما را در مرز که خاک ما بود نگه داشت. برخي فکر مي‌کردند عقب‌نشيني کرده است. نشان مي‌داد که ما سنگرها را خالي کرديم و رفتيم. يک بحث اين بود که برخي ساده‌انديشي مي‌کردند و برخي هم مي‌گفتند جنگيديم و خرمشهر را گرفتيم، به ياد داريد آخر جنگ دوباره صدام به ما حمله مي‌کرد؟

*بله.

دوباره صدام برخي جاهايي که اول جنگ ... مثلاً همين جاده اهواز - خرمشهر در سال 67 مجدد تانک‌هاي عراقي تا روي جاده اهواز - خرمشهر آمدند. آن زمان افراد چه مي‌گفتند؟ خيلي اين نکته مهمي است. همان زمان تحليلگران و آدم‌هايي که به نظر من از نظر نگرشي و باور نداشتن به سنت‌هاي الهي مي‌گفتند از خرمشهر تا الان 6 سال اضافه جنگيديد، اين همه شهيد داديد و نه کربلا را آزاد کرديد و صدام قدرتمندتر است و راه کربلا هم از قدس نگذشت و اين همه شهيد داديم، چرا همان زمان خرمشهر آتش‌بس را نپذيرفتيد و کشور اين همه به زحمت نمي‌افتاد. اين حرف را سال 72-71 مي‌زدند.

امروز که اينجا نشسته‌ايم اين سوال را مي‌پرسم که صدام کجا است؟ حزب بعث کجا است؟ ما کجا هستيم؟ آيا واقعاً اين حرف امام تحقق پيدا کرد که راه قدس از کربلا مي‌گذرد؟ آيا قبول داريم امروز عقبه جهان اسلام ما از شبه قاره هند تا مديترانه در روي زمين وصل هستيم؟

*همين چيزي که شما بيان مي‌کنيد، بهتر مي دانيد مرز بوکمال با سوريه که آقاي عادل عبدالمهدي باز کرد، الان تمام وحشت اسرائيل از همين است.

نگاه کنيد، پس صبر ما کم است. سنت‌هاي الهي همين جاست. آن روز را تصور کنيد که ما خمپاره 60 نداشتيم بزنيم. يک خمپاره 60 نمي‌توانستيم توليد کنيم. بعد امروز شما با پدافند طراحي خود ايران، موشک طراحي خود ايران با نام «سوم خرداد» در بالاي ارتفاع 50 هزار پا پهپادي که فقط 4 نوع آن در دنيا امريکايي‌ها توليد کردند، را مي‌زنيم.

توئيت کردم گفتم که داشتن تکنولوژي يک بحث است، جرات زدن مهم‌تر است. خيلي‌ها اين تکنولوژي را دارند و نمي‌زنند. اين تجاوز را مي‌زنيم. ما امروز در قدرت نظامي جزو 5 قدرت برتر هستيم، در تکنولوژي صنعتي جزو قدرت برتر هستيم. اينها همه هستند ولي اين باور را در حوزه اقتصاد نداريم. حرف را بخواهيد سياسي يا هر چيزي بگيريد، وقتي ما مي‌گوييم به جاي خدا با کدخدا ببنديم، اشکال از اينجا شروع مي‌شود.

*نکته ديگر نامه‌اي است که فرماندهان جنگ براي امام در آخر جنگ نوشتند، که آقا محسن برده بودند براي نيازمندي‌هايي که براي جنگ ضروري بود، چند درصد فکر مي‌کنيد تاثير در پذيرش قطعنامه توسط امام داشت؟

البته آن نامه را فرماندهان ننوشتند. آن نامه را فرمانده کل آقا محسن نوشتند و ممکن بود با برخي از دوستان در حوزه قرارگاه خاتم مشورت کرده باشند. آن نامه را ايشان نوشتند من بعيد مي‌دانم حداقل تحليل من اين است که آن نامه بخواهد اثرگذار به تصميم ادامه يا عدم ادامه جنگ باشد. آن نامه اين بحث را داشت که نيازهاي حداقلي جبهه آنجا مطرح شده بود ولي بنا اين نبود اگر اين نباشد نمي‌توانيم بجنگيم. مگر روز اول که به جبهه رفته بوديم کدام يک از اينها را داشتيم؟

واقعاً به اين گردن نهيديم که اگر امروز موفقيتي که توضيح دادم پيدا شده، براي اين بود که امام براي ما امام و ولي بود و آن روز اگر قطعنامه را پذيرفتند ما در هر دو تابع بوديم. مضمون حرف امام بود که سر چاه‌هاي نفت خودمان را مي‌بنديم. خب چرا نبستيم؟ حالا امروز دشمن ما باني شده که نفت ما را نخرد. من مي‌گويم اين فرصت بزرگي براي ما است. يعني حداکثر 50 ميليارد دلار براي اداره کشور نياز است. واقعاً اقتصاد ما نمي‌تواند 50 ميليارد دلار نمي‌تواند داشته باشد؟ من عرض مي‌کنم بزرگ‌مرداني در اين کشور هستند و تجار بزرگي داريم، توليدکنندگان بزرگي داريم، کساني که واقعاً در اين کشور به مردم و آب و خاک و دين خود عشق مي‌ورزند، همين الان فقط کشورهاي همسايه ما 200 ميليارد دلار، اين اعداد مطالعه شده و قطعي است، ظرفيت صادرات داريم، از همين توان‌هايي که در داخل وجود دارد.

من معتقد نيستم که تحريم يک کاغذ پاره است. تحريم سخت است، ولي من به شما عرض مي‌کنم همين تحريم براي ما بزرگ‌ترين فرصت است. تهديد نيست. همين نابساماني که در ماليات داريم، نابساماني که در قاچاق کالا داريم، ناب‌ساماني که در قاچاق کالا به خارج داريم، چون الان با اختلاف ارز آن هم شروع شده، مشکلي که در نقدينگي داريم، همه اينها قابل حل هستند. اينکه مي‌گويم قابل حل هستند، در يک برنامه 5 ساله ما مي‌توانيم اقتصاد خود را به آرامش برسانيم و آماده جهش بزرگي کنيم.

*آقاي حاجي‌زاده (فرمانده هوافضاي سپاه) در يک جلسه‌اي اشاره کرد خيلي از موشکي‌هايي که مي‌بينيد حاصل دست‌رنج همين محمدباقر قاليباف است ولي صداي اين را درنمي‌آورد. درست است؟

من بسيج بودم و رفتم نيري هوايي، ‌آن روزي که حضرت آقا که تصميم گرفتند من بروم و مسئوليت اين چنيني داشته باشم برنامه اين شد که قدري درازمدت‌تر بحث‌ها را دنبال کنيم. کارهايي را آنجا به طور جدي پايه‌گذاري کرديم و پايه‌گذاري‌هاي اساسي، کليدي و مهم داشتيم که من فکر مي‌کنم نقطه عطفي در نيروي هوايي سپاه اتفاق افتاد. پايه‌گذاري‌هاي بحث‌هاي زمين به هوا و ادامه بحث‌هاي زمين به زمين و بقيه بحث‌هاي مربوط به حوزه پهپاد پايه‌گذاري‌ جدي و اساسي شد. همين جا بود که ما متمرکز به نيروهاي با توان جوان و خارج از محيط آنجا شديم. انها به سيستم جذب شدند.

*خارج از محيط آنجا يعني دانشگاهي؟

بله. يعني فرصت‌هاي دانشگاهاي زيادي را داشتيم يعني همان ارتباطي که آقا مرتب تاکيد مي‌کردند رابطه بين دانشگاه‌ها را با مجموعه‌هاي صنعت برقرار کنيد، اين کار خيلي دقيق و عميق آن زمان اتفاق افتاد. به ياد دارم وقتي حضرت آقا فرمودند فلاني بايد اين کار اينجوري انجام شود ولي گفتند حدود 9 تا 10 سال زمان مي‌برد ولي الان بايد کاري کنيد که در يک سال اين کار انجام شود، ولو به طور موقت، تا بعد آن کار اساسي را انجام دهيد. من هم قبول کردم و پيگيري شد.

چون نمي‌توانم جزئيات اين بحث را بيان کنم، تلاش کردم آن کار اصلي که بنا بود 9 تا 10 سال زمان ببرد همان کار را در يک سال به نتيجه رسانديم و از ايشان مجوز اولين شليک را خواستم. ايشان هم دادند و ما شليک را هم انجام داديم. بعد که نتيجه را به ايشان گزارش مي‌کردم که اين کار انجام شده، نوار را آورديم که ايشان فيلم را ببينند، تا آنجا نگفتند اصل کار اتفاق افتاده است. واقعاً اشک شوق را در چشمان ايشان ديدم.

*قبل از اينکه به ناجا برسيم شما زماني که فرمانده نيروي هوايي سپاه بوديد نامه‌اي را سرداران سپاه به رئيس‌جمهور وقت نوشتند و شما هم امضا کرديد.

بله.

*چه بود و چه حسي مي‌گفت نامه را بنويسيد؟ آن زمان کار درستي بود؟

بله. من معتقدم کار درستي بود، حالا برخي‌ها اين را بر اين گذاشتند که نظامي‌ها دخالت در مسائل سياسي کردند، اصلاً اينطور نبود. خود آقاي خاتمي هم چنين برداشتي از اين نامه نداشتند. نامه‌اي خدمت ايشان نوشتيم که احساس کرديم اتفاقاتي رخ مي‌دهد که از آن بوي خوبي به مشام نمي‌رسيد. به ياد داريد که راهپيمايي کنيد و فلانجا برويد. از اين بحث‌ها وجود داشت و بعد آدم‌هايي که بايد جلوي اين کار را مي‌گرفتند و خودشان بايد در اين کار نقش بازدارندگي ايفا مي‌کردند و توجيه مي‌کردند، خودشان به اين کارها را دامن مي‌زدند. وقتي اينها را ديديم و شاهد بوديم که يک تعللي در تصميم‌گيري‌ها در اين حوزه وجود دارد. خيلي برادرانه و دوستانه نوشتيم، متن نامه روشن است، خدمت آقاي خاتمي نامه نوشتيم و امضا کرديم و باني نامه هم، من و آقاي سليماني بوديم.

*شما و حاج قاسم؟

بله. بقيه دوستان هم قبول داشتند و اين نامه را نوشتيم. واقعاً آقاي خاتمي با اين نامه خيلي خوب برخورد کرد. ماها را صدا کرد، 6 نفر پيش ايشان رفتيم، واقعاً نسبت به نامه عکس العمل مثبت نشان دادند و دنبال کردند. به هر حال به نظر من آن نامه تاثير خود را گذاشت و از يک انحرافي که فتنه‌انگيز بود، جلوگيري کرد.

*بعد هم با حکم آقا به ناجا رفتيد. چطور خبردار شديد؟ صدا کردند و صحبت کردند؟

خب ما ديگه واقعاً با يک تلاش خاصي کار نيروي هوايي را دنبال مي‌کرديم، همين بحث‌هاي مربوط به هوافضا. يک روزي ايشان من را صدا کردند و گفتند من تصميم گرفتم شما به نيروي انتظامي برويد.

دو نفري بوديم. ايشان و من بودم. واقعيت قصه من خيلي جا خوردم، چون دو سال و اندي بود که نيروي هوايي رفته بودم و آنجا هم برنامه خيلي مفصلي گذاشته بوديم که کار را پيش ببريم. من خدمت ايشان عرض کردم که هر کسي که به شما مشورت داده به آنجا بروم مشورت خوبي نداده است. من اصلاً اين کاره نيستم و اجازه دهيد به ناجا نروم. کمي مقاومت کردم. ايشان فرمودند من با هيچ کسي مشورت نکردم و خودم تصميم گرفتم و هيچ کسي هم جز خودم مطلع نيست. الان هم نمي‌خواهم اين کار را انجام بدهم و فقط گفتم که شما آمادگي ذهني داشته باشيد و به کسي هم چيزي نگوييد، فقط چون مي‌دانستم براي شما سخت است - اين مطالبي که بيان مي‌کنم مضمون کلام ايشان است - آمادگي پيدا کنيد، هم از جهت روحي آمادگي پيدا کنيد و هم فکر کنيد که چه کار مي‌خواهيد انجام دهيد. زمان هم داريد. بعد شما را صدا مي‌کنم و مي‌گويم چه زماني است.

فکر مي‌کنم از آن صحبت تا بعد که بقيه مسائل مطرح شد و من رفتم، قريب به 40 – 50 روز گذشت. يکي از زمان‌هاي سخت من همينجا بود که بايد از يک طرف تمام فشار و توان کار خودم را در نيروي هوايي انجام مي‌دادم و يک فکر مي‌کردم که جاي ديگري هم بايد بروم. واقعاً يک پارادوکس عجيبي بود. ايشان نهايتاً گفتند و تصميم گرفتند و بعداً ما به نيروي انتظامي رفتيم، ولي به نظر من بعد از دوران دفاع مقدس، من اقرار مي‌کنم که يکي از بهترين دوران من دوران نيروي انتظامي بود و واقعاً خيلي بچه‌هاي خوب، با معرفت، پرکار و پرتلاشي هستند.

اينکه مي‌گويم چالش کشور ما چالش مديريت و برخي مواقع بي‌اعتمادي به مردم و اين بدنه زحمتکش حوزه اجرايي کشور است. من خودم چنين تصوري از نيروي انتظامي نداشتم و وقتي رفتم، ديدم چقدر اينها در اين کار شريف هستند و پاي کار و زحمتکش هستند و شرق کشور با آن ناامني‌ها را ارتش و سپاه هم بودند، همه رفتند و ما با ناجا آنجا ايستاديم و اين بچه‌ها براي حفظ اين مردم و امنيت اين مردم شجاعانه و آگاهانه و افتخارآميز جان دادند.

*اين قصه‌هايي که در مناظره‌ها مطرح شد براي سال 81 و دانشگاه علامه بود؟ بحث گازانبر و اينها.

BBC يک چيزي مي‌گفت و اينها يک چيز مي‌گفتند. اين از بحث‌هايي بود که توضيح دادم که اين کار را انجام مي‌دادند. در حوزه نيروي انتظامي من اين را بيان کنم که قبل از اينکه من ... از دي ماه 83 به اين طرف همه اين حرف‌ها را مي‌شنويد، به آن طرف، هيچ صحبتي نيست و فقط هيستوري سايت‌ها را بزنيد و نظرات آقايان را در دانشگاه‌ها ببينيد. هيچ حادثه 18 تيري اتفاق نيفتاد.

*اصلاً به ياد دارم آن زمان خبرنگار تازه کار بوديم، در ميدان مي‌آمديم و خبرهاي مکتوب تهيه مي‌کرديم. خود دانشجوها مي‌گفتند آن زمان گذشت. آقاي طلايي هم آن وسط مي‌رفت و براي ايشان سوت و کف و دست مي‌زدند.

بله، من به ياد دارم در همين کوي دانشگاه رئيس دانشگاه را داخل کوي راه نمي‌دادند، ولي من و آقاي طلايي را راه مي‌دادند، ولي در حوزه نيروي انتظامي اين نکته را بيان کنم که واقعاً يک هويت‌سازي شد. يعني نو‌گرايي در تجهيزات اتفاق افتاد، در رفتار اتفاق افتاد، در مراکز آموزشي و دانشکده‌ها اتفاق افتاد. پليس زن وارد مجموعه شد.

الان پليس مي‌گوييم، تا آن روز کسي حرف از پليس نمي‌زد. همه مي‌گفتند نيروي انتظامي؛ ناجا. به علاوه اينکه 110 آمد و مجموعه‌اي که هم امنيت آورد و هم امنيت توام با عدالت آورد. جالب است بدانيد بودجه نيروي انتظامي وقتي ما در نيروي انتظامي رفتيم 3.2 درصد از بودجه کل کشور بود. وقتي ما از نيروي انتظامي بيرون آمديم اين به 3 درصد رسيد؛ يعني 2/0 درصد بودجه کاهش يافت ولي همه احساس مي‌کردند که پليس مدرن شد.

*اينکه 3.2 به 3 رسيد از کجا تامين اعتبار مي‌کرديد؟

اينجا است که مي‌گويم مشکل کشور ما مشکل پول نيست. پول هست، اگر بخواهم اين را توضيح دهم که چگونه اين کار انجام شد واقعاً مفصل است ولي يک بخشي اينجاست که همين 110 درست است که به مردم خدمت داده مي‌شد ولي واقعاً مردم در حقيقت به ما خدمت مي‌دادند. چطور؟ يعني مردم هر حادثه‌اي مي‌ديدند و هر اتفاقي رخ مي‌داد بلافاصله به 110 زنگ مي‌زدند. من چقدر بايد گشت مي‌زدم تا بفهمم و نمي‌فهميدم؟!

*در اينجا صرفه‌جويي مي‌شد.

نه تنها صرفه جويي مي‌شد که موثر کار مي‌کرديم. بي‌خود در خيابان گشت نمي‌زديم. مردم بودند، اگر به من بگويند چرا اقتصاد زمين خورده مي‌گويم به خاطر اين که اقتصاد دولتي هستيم و مردم را حذف کرديم. فساد براي اين است و هر چقدر مبارزه کنيم تمام نمي‌شود. ما مي‌گفتيم چرا بايد پاسپورت صادر کنيم؟

*پليس به اضافه 10 هم زمان شما بود.

بله. اين‌ها را مردم فراموش کرده‌اند و بايد فيلم‌ها را بگذاريد که واقعا نوستالژي است. از اينکه مي‌رفتند در آزمايش تهران گواهينامه مي‌گرفتند. اينها را به ياد داشته باشيد.

*من از اينها بودم. (مي‌خندد)

وقتي مي‌رفتيد سه خط مي‌ديديد. آبي و سبز و قرمز.

*بله.

به ياد داريد؟

*بله؛ همين‌ها بود

13 هزار تا 14 هزار نفر در روز آنجا مراجعه مي‌کردند. جوان مردم آنجا علاف مي‌شد. الان گواهي‌نامه کجاست؟ چه کسي گواهينامه مي‌دهد؟ اشتغال ايجاد کرد، دقت را بالا برد، نظم را بالا برد، برون‌سپاري شد و مردم آمدند.

*در 84 چطور شد که با اين همه کار در ناجا دل کنديد و عالم سياست را شروع کرديد؟

نوع چرخش کارهاي من را واقعاً چون بعد از جنگ عمدتاً يا در بسيج فعال بودم و غير از مقطعي که در نيروي هوايي بودم، عمدتاً با مردم سروکار داشتم. يا در بسيج بوديم يا سازندگي و يا در نيروي انتظامي بوديم. در نيروي انتظامي هم با مردم سروکار داشتيم. وقتي با اين بحث‌ها بعد از جبهه آشنا شدم، ديدم اين مشکلات واقعاً قابل حل هستند. نمونه اين را در ناجا ديديم که قابل حل بود. در حوزه قرارگاه‌ سازندگي پروژه‌هاي بزرگي داشتيم و بحث‌هاي مفصلي در دهه 80 داشتيم که فرصت نشد بيان کنم.

* شما به عنوان يک فرد کاري و به ثمر نشان و درست و حسابي جا افتاده بوديد، ولي آن زمان نوع تبليغات شما طوري بود که يک فاصله‌اي انداخت، قبول داريد؟

حالا من ...

 

*آن زمان مي‌گفتند شعار قشر خاکستري که مي‌گويند بايد جذب کنيم و ...

ما اصلا قشر خاکستري نداريم. اين چه حرفي است که بيان مي‌کنيم. آقاي رنجبران امروز به عنوان اسلام انقلابي و به عنوان اسلام سياسي امام در مسند قدرت هستيم و همه اين 80 ميليوني که در اين کشور زندگي مي‌کنند در سايه قدرت هستند. همه اينها شهروندان ما هستند. انقلابي اصيل کسي است که براي تک تک مردم ايران دل مي‌سوزاند. حالا يک عده قاليباف را قبول ندارند، اشکالي ندارد.

*و اين اتحادي که قرار بود بين شما شکل بگيرد کلاً همه چيز بهم ريخت.

اون که سال 92 هم همين طور بود و سال 84 هم همين طور بود.

آن چيزي که وعده کرده بوديد و اينکه مي‌گفتند پيمان شکستند و آقاي ناطق به شدت ناراحت شده، چي بود قضيه؟

حداقل يک جمع چهار نفره و پنج نفره‌اي ...

*شما و آقاي محسن رضايي، آقاي احمدي‌نژاد، آقاي لاريجاني بوديد. آقاي ولايتي بودند؟

نه. آقاي احمدي‌نژاد و من و آقاي رضايي و آقاي لاريجاني و آقاي توکلي بودند.

*آقاي توکلي همان اول کنار رفت و 4 نفر مانديد.

بله. آقا محسن هم کنار رفتند ولي آقاي هاشمي بودند، آقاي کروبي هم بودند. آقاي معين هم بودند.

*که شما نفر چهارم شديد.

مي‌دانيد که بالاترين آراء فاصله هر کدام از هم 400-300 هزار راي بود. راي‌ها اينطوري تقسيم شد.

*آن سه نفر هم نتوانستيد به جمع‌بندي برسيد.

نه ديگه، آنها توافق نکردند. همان بحث وحدتي که هميشه مي‌گوييم نشد. در سال 92 هم همين اتفاق افتاد.

*فکر مي‌کرديد در سال 92 اگر اين وحدت شکل مي‌گرفت شما حداقل به دور دوم مي‌رفتيد؟

من فکر مي‌کنم اگر وحدت شکل مي‌گرفت در همان مرحله اول به نظر من مي‌توانستيم موفق باشيم. يک نفر مي‌ماند، اقاي عارف کنار رفت و فقط آقاي روحاني ماندند که حمايت آقاي هاشمي هم پشت ايشان بود. اين سمت چهار نفر مانديم.

*آخه 3 نفر اعلام ائتلاف کرديد.

اين نشد ديگر. مبنا اگر نظرسنجي بود در نظرسنجي‌ها خود آرا نشان داد فاصله ما با بقيه حداقل دو برابر بود ولي اين نکته مهم است که درسي براي جريان سياسي اينور گرفتيم، براي انقلاب و مردم چه درسي بگيريم. خواهش مي‌کنم اين دو نکته را دقت کنيد. در سال 88 که اين اتفاقات افتاد فاصله‌اي که گفتند آراء اين طور شده و شمارش اين طور شده، تقلب شده 11 ميليون راي شده، ولي در انتخابات سال 92 چند ميليون در انتخابات شرکت کردند؟ حدود 34 ميليون نفر.

*درست است. آقاي روحاني 250 هزار راي با حد نصاب فاصله داشتند.

250 هزار راي در 35 ميليون بود. بقيه آرا را جمع مي‌کرديم فاصله همان 250 هزار راي بود. حتي اگر من به عنوان نفر دوم، يک درخواست بازنگري از انتخابات مي‌کردم و صندوق‌هاي 3 تا 4 ميليون راي را بشمارند احتمال اينکه 250 هزار راي در صندوق‌ها ...

*انصافاً از همان ابتدا همه تبريک به آقاي روحاني گفتند.

مي‌خواهم بگويم انقلاب و نظام و رهبري در 33 ميليون 250 هزار راي را حتي بازشماري يک شهر هم نداديم؛ بعد آنجا اختلاف 11 ميليون راي ... کار به افراد آنجا ندارم. من حرف نظام را بيان مي‌کنم. نظام پاي اين ايستاد که آراي مردم بايد حفظ شود. اين مهم است.

*در سال 88 مي‌خواستيد براي انتخابات نامزد شويد؟

نه.

*واقعاً قصدي نداشتيد؟

نه. قصدي نداشتم.

*و تلاش کرديد که حل شود.

بله. من به سهم خودم تلاش کردم که آن حوادث حل شود. تلاش‌هاي زيادي هم کردم. اگر فرصتي شود به نظرم يک بحث مفصلي دارد که شايد حرف‌هاي نگفته زيادي هم داشته باشد.

*در سال 96 از شما يک نقلي خواندم که مي‌گفتيد به من گفته‌اند يک نفر بايد کناره‌گيري کند ولي همه بزرگان اصولگرايان به من نگاه مي‌کردند.

همين جايي که مي‌گويم سياست را براي سياست‌ورزي مي‌خواهيم يا سياست را براي کسب قدرت مي‌خواهيم که اگر کسب قدرت باشد بايد احساس کنيم، پايان کارمان است و آنجا بايد برويم زندگي کنيم و مردم را رها کنيم.

*مي‌خواستم بپرسم بزرگان اصولگرا چه کساني بودند قطعاً نمي‌گوييد.

(مي‌خندد) براي همين خاطر الان مي‌گويم پشت درهاي بسته کسي تصميم نگيرد. اجازه بدهيد افکار بين رسانه‌اي درست کنيم و همه چيز بايد از پائين به بالا باشد.

*خيلي لطف کرديد.

خواهش مي‌کنم.

*من خداحافظي مي‌کنم، ولي پايان برنامه با دست‌خطي که آقاي دکتر محمدباقر قاليباف براي ما به يادگار خواهند نوشت، به پايان خواهد رسيد.

«بسمه تعالي

با ياد شهداي انقلاب و امام شهدا. آينده اين انقلاب و ايران عزيز پيروزي است، به شرط اينکه ما مسئولين در هر سطحي به سنت‌هاي الهي باور داشته باشيم و با مردم، از مردم و براي مردم تلاش کنيم، مشکلات حل مي‌شود. مردم ما لايق بهترين‌ها هستند».

ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره

پس از این بخوانید

پس از این بخوانید

دانلود اپلیکیشن آخرین خبر