نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سیاسی

روایتی از تلاش تکفیری‌ها برای هدف قرار دادن سردار سلیمانی

منبع
فارس
بروزرسانی
روایتی از تلاش تکفیری‌ها برای هدف قرار دادن سردار سلیمانی
فارس/ معاون هماهنگ کننده نيروي قدس با بيان برخي از خطراتي که در جبهه‌هاي مقاومت براي حاج قاسم سليماني پيش آمد و تلاش تکفيري‌ها براي هدف قرار دادن ايشان، گفت: سردار سليماني وقتي در مقام مذاکره در برابر کسي مي‌نشست همان ابتدا طرف مقابل تحت تاثير نفوذ کلام و شخصيت حاجي قرار مي‏گرفت و لذا در موقع مذاکره حريف نداشت. سردار محمدرضا فلاح‌‏زاده از همراهان حاج قاسم سليماني عزيز در جنگ با داعش بوده است که در ميدان جنگ نام او «ابوباقر» گذاشته شد و حالا همه او را با اين نام مي شناسند. روزهاي سخت سوريه را درک کرده است، اما به سختي با ما همراه شد تا گفت و گويي در اين باره داشته باشيم. گفتيم قرار است فقط از حاج قاسم بگوييد و ايشان به همين شرط قبول کرد؛ البته لابلايش در اتفاقات سوريه سَرک کشيديم. گفت و گويي مفصل شد، گفت و گويي که هر کجاي آن ارجاع به حاج قاسم داشت، اشک چشمان او نيز جاري مي شد. از چگونگي آزادسازي فرودگاه دمشق و حلب توسط حاج قاسم تا منطقه قاسم آباد، شرق سوريه از چگونگي آزادسازي بوکمال تا دستبوسي رزمندگن توسط حاج قاسم عزيز همه را برايمان تعريف کرد. اين گفت و گوي مفصل با «ويژه نامه مکتب حاج قاسم» را در زير بخوانيد. از اول ماجرا مي خواهيم شروع کنيم، از آشنايي شما و حاج قاسم... ابوباقر: در سال ۱۳۶۳ و بعد از عمليات خيبر با حاج قاسم آشنا شدم. نخستين بار در منطقه هورالعظيم ايشان را ديدم و بعد از آن در قرارگاه که جلسه داشتيم، همديگر را مي‏ديديم تا عمليات والفجر ۸ که اوج ارتباط ما شروع شد تا همين امروز و در عمليات‏هاي بعدي مانند مهران، کربلاي ۵ و الفجر ۱۰ و آخرين مواجهه ما در تک‏هاي آخر جنگ بود، امام پيام داد که اينجا همه حق در برابر همه باطل قرار دارد و بايد دشمن را عقب زد. بچه ‏هاي ايشان، بعثي ‏ها را از جاده اهواز- خرمشهر تا مرزهاي بين ‏المللي عقب زد. حاج‏قاسم در جنگ فقط ۲۸ عمليات آفندي داشت. رفاقت دوستي‏مان مستحکم شد، اما بعد از جنگ تحميلي هر کدام در يک بخش از سپاه خدمت مي‏کرديم و در کنار هم نبوديم، البته رفت و آمدم با ايشان در کرمان و تهران ادامه داشت چون ايشان را صاحب نفس ديده بودم، مثلاً من دو بار کل شوراي فرماندهي يگان‏ها را بردم کرمان خدمت حاج قاسم که ايشان براي ما موعظه کند، اما بعد از سال‏ها دوباره در صحنه سوريه توفيق پيدا کردم در رکاب ايشان باشيم. ** چه شد شما وارد صحنه سوريه شديد؟ ابوباقر: سوريه اوضاع ناجوري داشت که جلوتر به آن مي‌رسيم. مساله سوريه اعتقادي و جهاد بر عليه دشمنان خدا بود يعني جنگ حق و باطل بود، زماني که وارد سوريه شدم حاج قاسم از من پرسيد «مي خواهي بماني؟» گفتم «بحول الله». گفت «در اين مسير انگيزه، اراده و صبر نياز است». گفتم «ان شالله اراده و صبر که هست» چون آن زمان از موضع رهبر معظم انقلاب (مدظله) را در سوريه اطلاع نداشتم، گفتم درباره انگيزه سوال دارم چون انگيزه يک موضوع عقيدتي است. حضرت آقا (مقام معظم رهبري) نظرشان درباره فعاليت در سوريه چيست؟» برافروخته شد. پاسخ داد «ابوباقر! من از همان روز اول تا امروز هر کاري که کردم پيروي از امر ولايت فقيه حضرت امام (ره) و بعد از امام حضرت آقا (مدظله) بوده است. بعضي وقت‌ها سر اين مواجهه اول با من شوخي هم مي‌کرد؛ اما وقتي اين را شنيدم انگيزه‌ام هم جدي شد که آنجا خط مقدم مقاومت و با دستور ولي امر است و بايد حضور داشته باشيم. ** وضعيت سوريه چطور بود؟ ابوباقر: خُب وقتي بيداري اسلامي اتفاق افتاد، آمريکا هم ساکت ننشست، تا آنجا که مي‌توانست سعي در دخالت و دشمني داشت. همزمان با تونس و مصر و بحرين و ليبي و کشورهاي ديگر، در سوريه هم استارتي خورد؛ اول درگيري در درعا بعد دوما، رستن، تلبيسه حمص، بعد بوکمال و بعد هم توسعه يافت و خيلي زود تبديل شد به معارضه مسلحانه‌اي که محوريت آن را تکفيري‌هاي وهابي شکل داده بودند. رهبر معظم انقلاب فرمودند «برويد و کمک کنيد که حکومت سوريه نشکند و حکومت وهابي تکفيري نوگرايي که سردرآورده بود شکل نگيرد». دو نکته اينجا مهم است. اول اينکه نظام سوريه همان حکومتي است که در زمان جنگ تحميلي با وجود اينکه دنياي سلطه پشت صدام بود، به ما کمک کرد. پدر همين آقاي بشار اسد، آقاي حافظ اسد، يکي از پايبندترين افراد به جبهه مقاومت عليه اسرائيل و همراه ما در جنگ با صدام بود. نکته مهم اينکه سوريه هيچ قرارداد صلحي را با اسرائيل امضاء نکرده و سفارت طرفين باز نکرده و هميشه مخالف نظام آمريکا و در حال جنگ با اسرائيل بوده است. نکته دوم هم اين بود که شکل‌گيري داعشي که از دل القاعده بوجود آمده است، نخستين لطمه‌اش را شيعيان مي‌بينند و ايران که ‌ام‏القراي شيعه است بيش از همه تهديد مي‌شود. ** اگر مي شود اين تغيير جغرافياي سوريه را کمي بيشتر توضيح دهيد، که وقتي شما رفتيد زمين هاي سوريه دست چه گروهي بود؟ ابوباقر: ببينيد بخش عمده جزيره يعني کل استان رقه، بخشي از استان هاي حسکه سقوط کرد، بوکمال، صالحيه، الميادين، ديرالزور سقوط کرده بود، همه مرزهاي شرقي سقوط کرده بود، بخش زيادي از استانهاي جنوبي سقوط کرده بود. بخش عمده اي از استان هاي حمص و حماه سقوط کرده بود. حلب در محاصره بود و کل منطقه اطرافش سقوط کرده بود، دور تا دور ادلب همه سقوط کرده بود. بخش اعظم جغرافياي سوريه سقوط کرده بود، مرزهاي خشکي همه سقوط کرده بود و فقط مرز دريايي مديترانه مانده بود. اطراف دمشق همه سقوط کرده بود. غوطه شرقي و غوطه غربي سقوط کرده بود، تير غناسه به گنبد سيده زينب (سلام‌الله عليها) مي‌ رسيد. يعني فکر بکنيد مرکز تهران اگر چهارراه وليعصر است، آن طرف تا ميدان امام حسين، اين طرف هم تا خيابان نواب هم سقوط کرده است. جاده فرودگاه دمشق مسدود بود. دشمن تا کفرسوسه دمشق جلو آمده، کفرسوسه محله است در قلب دمشق است. با سقوط هاي بعدي مانند ادلب، السخنه، تدمر ۱۶ درصد از کل جغرافياي سوريه زير نظر دولت مرکزي باقيمانده بود، اين يعني خلاص! اراده ميداني حاج قاسم که بگوييد پيروزي با ماست؛ چون خدا با ماست، اين انگيزه و اراده الهي است، اين اراده متصل به خداوند است. با وجود اينکه همه جا سقوط کرده بود، باز دشمن را حقير مي‌ديد. اين عين اراده پيامبردر برابر جبهه کفار است، عين اراده اميرالمومنين دربرابر ناکثين و مارقين و قاسطين است، عين اراده حضرت امام خميني (ره) و رهبر عظيم الشان انقلاب (مدظله) است در برابر شيطان بزرگ هر دو بزرگوار فرمودند: «آمريکا هيچ غلطي نمي‌تواند بکند!» گاهي که دشمن و توانمندي او بزرگتر از موجودي او معرفي مي‏شد، مي‌گفت نه خير دشمن حقير است، هجوم کنيد دشمن شکست مي‌خورد. حاج قاسم از اراده و انگيزه و روحيه قوي برخوردار بود و آن را در عرصه نبرد حاکم کرد، اين مهم‌تر از طرح‌ريزي هايش بود. به نظر بنده اراده الهي و مديريت قوي و ميداني حاج قاسم يک طرف و جهاد مجاهدان يک طرف ديگر بود. ** برويم سراغ همان طرح ريزي ها، صحنه چگونه اداره شد؟ چگونه به سمت پيروزي ما پيش رفت؟ ابوباقر: فرودگاه دمشق مسدود بود، جاده فرودگاه را با قناسه مي‌زدند، بعداً ديوار بتوني را اطراف اين جاده، براي همين گذاشتند. حاج قاسم از همان جا شروع کرد. با يک تعدادي نيروي مخصوص عازم شد و از فرودگاه وارد دمشق شد، آنجا را آزاد کرد و شروع کرد به طرح‌ريزي و عمليات‌ها را يکي بعد از ديگري طرح‌ريزي کرد. هوشمندي او هم اينجا بود که از مرکز شروع کرد. دمشق را حفظ کردند و آقاي بشار اسد البته مردانه ايستاد و تکان نخورد و پايتخت که حفظ شد، به آزادسازي بقيه مناطق پرداختند. وقتي از مرکز يعني سقوط دمشق نااميد شدند، تمرکز به سمت جنوب رفت آمريکايي ها با کمک اسرائيلي‏ ها طراحي کرده بودند که عملياتي به شکل H انجام دهند که از دو طرف حرکت بکنند بيايند تا شهرها را يکي يکي تصرف کنند و تا دمشق پيشروي کنند و با نيروهاي النصره و حاميان تروريستي اين گروه در غوطه شرقي و غربي الحاق کنند، دمشق را به سقوط بکشانند. حزب الله و قرارگاه حضرت زينبدر جنوب به کمک ارتش رفته بود و براي دفاع و جلوگيري از سقوط بيشتر شهرها در استان هاي درعا و قنيطره و سويدا مشغول بودند؛ ولي کافي نبود بايد به گروه هاي تروريستي هجوم مي‏شد و آنها را وادار به عقب‏نشيني مي‏کردند؛ لذا حاج قاسم قبل از عمليات در زمستان 93 با چند نفر از فرماندهان حزب‌الله و بچه هاي خودمان به جنوب رفتيم، به جايي رسيديم که دو طرف ارتفاعاتي بود؛ حاج قاسم گفت: اين ارتفاعات را مي‏بينيد؟ ارتفاعات اين سمت مثل ارتفاعات رقابيه مي‏ماند و ارتفاعات آن طرف مثل ارتفاعات علي‏کَره زد. (اين ارتفاعات مربوط به منطقه عملياتي فتح المبين بود). حاجي گفت: «اگر اينها از اين ارتفاعات جنوبي به ارتفاعات برسند دمشق سقوط مي‏کند! بايد اين را بگيريم و دشمن را پس بزنيم». حاجي يک طرح‏ريزي اي کرد که طي دو عمليات آفندي و هجومي دشمن عقب رانده شد و براي هميشه متوقف شد. ** بعد از دمشق و جنوب، گروه هاي تکفيري و تروريستي کجا تمرکز کردند؟ ابوباقر: از روز اول عيد تا حدوداً اول شهريور ۹۴ به صورت مستمر جنگ و عمليات را در منطقه اطراف ادلب داشتيم. دشمن بعد از تصرف ادلب مي‏خواست سهل‏الغاب و شمال لاذقيه را بگيرد که بر لاذقيه، طرطوس و بر مرزها دريايي لاذقيه يعني به درياي مديترانه برسد. آنجا عمليات خيلي سختي بود، چون تمام توان خود را متمرکز کرده بودند. گروه‏هاي تکفيري از سوي عربستان سعودي، آمريکا، رژيم اشغالگر قدس و ... به لحاظ مالي و تسليحاتي، پشتيباني مي‏شدند. حدود 5 ماه از اول فروردين تا پايان مرداد يگان‏هاي ارتش مستقر در منطقه و قواي «سهيل حسن» و يگان هاي خودمان، «مهاجر» و «حزب الله» از 1/1/94 تا پايان مرداد ماه در منطقه ادلب و جنوب ادلب از مسطومه، اريحا و جسرالشغور و کل سهل الغاب مشغول نبرد سخت و گاهي تن به تن بودند؛ ولي توانستند از پيشروي دشمن جلوگيري و آنها را متوقف نمايند و از رسيدن به هدفشان که درياي مديترانه بود ناکام نمايند. حاج قاسم جلساتي را در منطقه سهل‏الغاب و بعد هم جلسه‌اي را در فرودگاه لاذقيه گذاشت که جلسه طولاني شد و نتيجه آن جلسات را حاج قاسم جمع بندي کرد و سه موضوع اساسي در دستور کار قرار گرفت، تقويت کميته مستشاري ارتش و حرس جمهوري، دوم کمکِ آموزشي، اطلاعاتي و مهندسي به پدافند موجود و سوم طرح‏ريزي هجومي براي آزادسازي ادلب و فوعه و کفريا پس از کار اطلاعاتي و سپس طرح ريزي عملياتي، آمادگي لازم براي آزادسازي فوعه، کفريا و ادلب صورت گرفت که کلاً موازنه قوا را تغيير بدهد. اين عمليات‏ها يگان‏هاي جبهه حق را از لاک دفاعي درآورد. در همين ايام يعني اواخر مرداد 94 روسيه وارد صحنه سوريه گرديد و در عمليات نصر در حوزه آتش هوايي کمک دادند. ** پايه اصلي جنگ طبيعتا بايد ارتش سوريه بوده باشد؛ از وضعيت ارتش سوريه توضيح بيشتري بدهيد؟ ابوباقر: ارتش سوريه از نظر سازماندهي و طرح آمايش و گسترش، تجهيزات و نوع آموزش ها و تمرينات يگاني و رزمايش‏هاي آن براي دفاع و مقابله با رژيم صهيونيستي شکل گرفته بود و براي مقابله و سرکوب گروه‏هاي تروريستي آن هم در حد وسيعي که کل کشور را درگير کند سازمان نيافته بود؛ لذا ارتش خيلي خوب توانسته بود، تغيير جهت دهد و بخش عمده‏اي از بحران را در منطقه دمشق، ريف دمشق، جنوب، محور دمشق تا حمص، حماه و حلب شرق سوريه در يک کلام کل کشور را سرکوب و مهار نمايد و در اين راستا مردان ميداني زيادي از ارتش هم به شهادت رسيدند. ** دو عملياتي که در رسانه‏ هاي ما آن ايام خيلي در موردش صحبت مي‏شد، عمليات‏هاي نصر و محرم بود، اين عمليات‏ها چه ويژگي داشت و چه نتايجي براي ما رقم زد؟ ابوباقر: اين عمليات نصر و محرم به فرماندهي مستقيم حاج قاسم و با نيروهاي رضوي، دفاع مردمي و حزب الله و همچنين فاطميون، زينبيون و حيدريون و کمک ارتش شروع شد و مناطق وسيعي از منطقه جنوبي حلب مانند عبطين، الوضحي، غراصي، بلاس، کفر عبيد، نورجهاش مشرفه، جبل اربعين، حميديه، تل دادين، شغيدليه وسه آن، سابقيه، خلصه و حمره، خان طومان، خالديه، زيتان، برنه، تليلات و عزيزيه و شهرهاي بزرگ الحاضر و العيس آزاد شدند و عمده قواي دشمن آسيب جدي ديدند و شرايط خوبي براي آزادسازي نبل‏الزهرا فراهم کردند،که اينجا حاج قاسم با تيزهوشي خاص خود جبهه را در جنوب حلب به شمال تغيير داد و همزمان با عمليات جنوب کار اطلاعاتي و طرح ريزي و سازماندهي عمليات شمال حلب انجام شد و ظرف 3 روز جبهه تغيير کرد و عمليات در منطقه باشکوي به سمت نبل الزهرا که در محاصره داعش و النصره بودند، شروع شد که منجر به آزادسازي اين شهرها و مردم مظلوم آنجا گرديد. يادآوري کنم بعد از آزادسازي نبل الزهرا به تک ‏هاي دشمن در جنوب براي باز پس‏گيري العيس، برند، زيتان، خلصه، خان‏طومان آغاز شد که پس از هفته ‏ها درگيري موضوع با نصرت الهي و مجاهدت مجاهدان راه خدا دشمن متوقف شد و لذا عمليات طوق حلب طرح‏ريزي شد که پس از ۳۱ روز نبرد هجومي به ثمر نشست، مجدداً اينجا بود که گروه‏هاي تکفيري و تروريستي النصره تک کرد و با عبور از کليات مدفعيه خود را به راموسي رساند و راه حلب غربي را مسدود کرد و مجدداً حلب شرقي را به منطقه تحت اشغال خود در غرب حلب پيوند زد که با سرعت عمليات آزادسازي طوق دوم شروع شد که پس از حدود ۲۸ روز جنگ سخت و خونين خداوند پيروزي را نصيب کرد. اينجا بود که دشمن ۸ تک بزرگ را براي گرفتن حلب غربي و رسيدن به نيمه حلب که حلب شرقي ناميده مي شد، طراحي و اجراء کرد که با عنايت الهي و تلاش همه مجاهدان سپاهي، حزب الله، فاطميون، زينبيون و ارتش سوريه و حمايت آتش روس‏ها با شکست مواجه شد. همزمان عمليات آزادسازي حلب در حال اجراء بود که مدت ۳۸ روز به طول انجاميد که خداوند آزادسازي حلب را نصيب کرد. 3 نکته را يادآوري کنم. اولاً: عمليات‏هاي محرم و نصر اول مهر ماه ۹۴ شروع شد و زماني که حلب آزاد شد تا دي ماه ۹۵ ادامه داشت که حاج قاسم علي الدوام حضور داشت و گاهي براي عمليات‏‌هاي عراق رفت و آمد مي‏کرد. ثانياً: سپاهيان اسلام با انتحاري‏ها و انغماسي دشمن، مواجه مي شدند و با نبرد خونين و گاهي هم جنگ تن به تن جبهه اسلام را حفظ مي‏کردند و با روحيه الهي به دشمن هجوم مي بردند. ثالثاً: دشمن، مردم حلب را براي ماندگاري خود سپر قرار داده بودند که کار آزادسازي شهر را با مشکل مواجه کرده بود؛ ولي با آزاد شدن شهر مردم از خوشحالي در پوست خود نمي‏گنجيدند و اميد به زندگي پيدا کردند. رابعاً: گروه هاي تروريستي و کشورهاي خاص آنها پس از شکست حلب دچار يأس و نااميدي در جبهه نظامي شدند و برتري نظامي را شامل رزمندگان کرد. خامساً: با آزاد سازي حلب تغييرات عمده اي در حوزه سياسي و بين الملل به نفع جبهه حق و دولت سوريه اتفاق افتاد. سادساً: آزادسازي حلب منجر به مذاکرات 3 جانبه مسکو، سير آستانه و توافق مناطق کاهش تنش و آمادگي براي تمرکز در جبهه شرقي گرديد. ** مذاکرات آستانه در يک مرحله اتفاق افتاد؟ ابوباقر: خير، چندين مرحله بود که اتفاقاً در آستانه سوم کمي کار به چالش کشيده شد که مسلحين شرکت کنند. در مذاکرات همکاري نکردند، چون طراحي کرده بودند در نوروز ۹۶ با هجوم سراسري به حماه و حمص کار سوريه را يکسره بکنند؛ اينها با تمرکز خود در شمال حماه و هجوم سنگين جند شهر و روستا را طي چند روز گرفتند و همين طور به پيشروي خود ادامه مي‏دادند. روز دوم عيد بود حاج قاسم با فرماندهان ميداني در سوريه تماس مي گيرند که جواب مي‏گيرد اوضاع جبهه خوب نيست و «احتمال فروپاشي در بخش عمده اي از سوريه است» چون دشمن تلاش داشت شهر حماه را پس از محاصره به سقوط بکشاند و با اتصال به منطقه حمص شمالي (رستن و تل بسيه) و سپس اتصال به قلمون غربي، راه حلب را به تصرف درآورد و عملاً سوريه به 2 جزيره ساحل و دمشق تبديل مي گرديد، حالا روز دوم عيد حاج قاسم براي ديدن پدر خود در قنات ملک رابر کرمان بود. حاج قاسم گفت: «بيايم؟» ما آن موقع در سوريه بوديم؛ گفتيم «نه با توکل بر خدا خودمان جمع مي کنيم»، اما حاجي دلش طاقت نياورد، همان روز بلند شد آمد سوريه! حاج قاسم به حماه آمد و به بلنداي جبل زين العابدين رفت دوربين را دست گرفت. گفت «تک اصلي کجاست؟» جواب داده شد از دو طرف جدي مي آيند، حاجي گفت «يک طرف تک اصلي است»، دقت کرد و گفت «تک اصلي غرب رودخانه عاصي است» گفتيم به چه دليل مي‏گوييد؟ گفت «دشمن از آنجا با چشم غير مسلح حماه را مي بيند، تير تيربارش از آن نقطه به اينجا مي‏رسد، لذا اشتياق دارد حماه را بگيرد، مثل زماني که ما ديوارها و نخلستان‏ هاي خرمشهر را مي‏ ديديم و براي رسيدن به آن اشتياق داشتيم! اين را چطور تشخيص نمي دهيد؟» به شوخي گفتم اين طوري اگر ما هم تشخيص مي‏داديم که مي‏شديم «حاج قاسم»! همه خنديدند، حاجي پس از بازديد از جبهه ‏هاي معردس، صوران، غمحانه و غرب عاصي تا حلفايا جلساتي را براي تغيير وضعيت دفاعي به هجومي برگزار کرد که به ياري خداوند عمليات‏ها شروع شد و شهرها و روستاهاي شمال حماه تا آخر فروردين آزاد شدند و تا شمال حلفايا و ذلاقيات عقب رانده شدند بعد از اين شکست سنگين بود که گروه‏هاي تروريستي تکفيري النصره آتش بس منطقه کاهش تنش را پذيرفتند و در لاک دفاعي فرو رفتند، اينجا بود که حاج قاسم عزيز طرح‏ريزي عمليات شرق و جنگ با داعش را با حضور فرماندهان ميداني و حزب الله انجام داد. ** عمليات شرق در چه تاريخي شروع شد و تا چه تاريخي ادامه داشت؟ ابوباقر: عمليات شرق با يگان‏هاي رضوي، حزب الله، فاطمي، زينبي و دفاع مردمي از دوم ارديبهشت ۹۶ از منطقه ضمير سوريه به سمت باديه شروع شد و تا ۲۰ آذر ۹۶ ادامه داشت و مناطق شرق سوريه طي عمليات‏هاي والفجر ۱، والفجر ۲ و والفجر ۳ انجام شد که رزمندگان با آزادسازي محور ضمير به تنف و منطقه تلول دکوه و ارض جليغم به مرز اردن رسيدند و سپس با آزادسازي مثلث بصيري، صوانه، اليانه، جبل الغراب و سجزي ، بئر طياريه به شارع الوعر رسيدند و با حشدالشعبي که از عراق به همين نقطه مرزي رسيدند، الحاق کردند، اينجا بود که حاج قاسم نماز شکر اقامه کرد. به دنبالش مناطق سد سلطانيه، محطه الثانيه، شهرهاي السخنه، غباقب، شولا و ارتفاعات منطقه شاعر عقيربات، تونيان، بئر قديم و سپس شهرهاي ديرالزور و الميادين همگان آزاد شدند و با عمليات مشترک حشد الشعبي و حيدريون نيروها به سد الوعر و تل تار بلند رسيده و در اين طرف نيروهاي حزب الله با تصرف محطه ثلاثيه و حميمه به محطه ثانيه رسيدند. ** آن حادثه ناراحت کننده سر بريدن ها در همان ايام ها اتفاق افتاده بود؟ ابوباقر: بله، آن هم خودش اثر روحي سنگيني داشت، علي ايحال داعش در طول ايام جنگ تعدادي از رزمندگان را به طرز فجيعي به شهادت رساند و بعضي را زنده زنده سوزاند بعضي را در آب مغروق کردند و بعضي را با کارد سربريدند و بعضي را با بستن پاهاي آنها به ۲ ماشين از وسط نصف کردند در آن ايام مجاهدان چسبيده به داعش در ميدان جنگ بودند، داعش در منطقه پايگاه تک درخت، سر ۲۷ نفر از بچه‌هاي ارتش و دفاع مردمي سوريه را بريدند و بردند، که مصاديق زياد است در حوصله اين بحث نمي‏گنجد بعداً به پايگاه دفاعي شهيدان عزيز از جمله سرداران شهيد حسين قمي و محسن حججي زدند و طي چندين مرحله به تل تاربنيه و سدالوعر هجوم کردند که الحمدالله شکست خوردند حضور موثر همراه با روحيه عالي سرکشي مداوم حاج قاسم در خطوط مقدم و ديدار با فرماندهان ميداني و رزمندگان در دل صحرا و مقابل دشمن قدار تاثير معنوي و روحي فزاينده داشت. حاجي مدام در حال رفت و آمد بود و گاهي مستقيم فرماندهي عمليات‏ ها را به عهده مي‏گرفت، روزي با زبان روزه در آن صحراي سوزان، زير آفتاب داغ بر بلنداي تلي تا غروب ماند و جبهه را مديريت و رهبري مي‏کرد. ** توضيحي درباره عمليات ابوکمال که پايان داعش بعد از آن اعلام شد، بدهيد؟ ابوباقر: دوباره جلسه فرماندهي تشکيل داد، جلسه هم اينبار در منطقه تل تاربنيه در مرز عراق تشکيل شد. فرماند‏هان ميداني خودمان، رضويون و حزب‌الله با حاج قاسم از تدمر سوار بر هلي کوپتر شدند و در شمال عکاشات کنار تل بنيه فرود آمد در آنجا که ابومهدي المهندس و فرماندهان حشد الشعبي عراق حضور داشتند. در وسط بيابان در کنار فرماندهان ميداني، ۱۰۰ متري خط مقدم جلسه تشکيل شد و پس از بحث فراوان نظر حاج قاسم مصوب شد و قرار شد عمليات مرکب و مشترک انجام شود، در حوزه عراق عمليات توسط حشد الشعبي براي آزادسازي شهر مرزي القائم و در سوريه عمليات بايگاني هاي حزب الله، حيدريون، فاطميون، زينبيون براي آزادسازي شهر بزرگ ابوکمال آخرين دژ حکومتي داعش شروع شود، حاج قاسم عزيز در منطقه محطه الثانيه شمال شرق حميميه مستقر شد و عمليات را در ۸ آبان ماه ۹۶ شروع کرد که ۳۰ آبان ابوکمال آزاد شد و به دنبالش عشاير، سيال، حسرات، معيزليه، الحريه آزاد شدند و صحرا پاکسازي گرديد. ** اتفاقات خاصي هم در آن دوران افتاد که بشود در گفت‌وگو بيان کرد؟ ابوباقر: يکي از همان روزهاي آبان وسط آن درگيري‌هاي شديد بوديم. صبح زود شهيد پورجعفري (اين همراه هميشگي و همراز حاج قاسم) تماس گرفت که «ابوباقر کجايي؟» گفتم «نزديک مقرم»، گفت «زود بيا اينجا» سريعتر رفتم، ديدم حاج حسين جلو در حياط ايستاده جلو رفتم، گفت «ابوباقر پدر حاجي مرحوم شده!» گفتم «حاجي شنيده اند؟» گفت «آره»، ديدم حاجي در ايوان، مقر ايستاده‏اند، به محض ديدن حاجي زدم زير گريه، حاجي هم گريه‌ کرد، بغلش کردم، گفتم «داغ پدر سخته»، پس از گريه گفتند «من دارم ميرم تشييع جنازه بابام ولي هيچ کس نبايد خبردار بشود، عمليات لطمه مي‌بيند»، حاجي رفت و کمتر از يک هفته که شد برگشت به ميدان جنگ! حاجي همان عصري که برگشت جلسه گذاشت و گفت ادامه عمليات را همين فردا صبح هنگام سحر بايد انجام بدهيم. يگان ها همه آماده بودند که در همين مرحله يک روزه يگان‏هاي حزب الله و مهاجرين ۳۰ کيلومتر پيشروي کردند و به نزديک ابوکمال رسيدند و تعدادي از روستاهاي حاشيه ابوکمال را آزاد کردند و اين عمليات تا ۳۰ آبان ادامه داشت که خداوند بزرگ نصرت و پيروزي را نصيب رزمندگان کرد و ابوکمال آخرين پايتخت و دژ داعش به فرماندهي شهيد قهرمان و سردار دلها حاج قاسم عزيز و تلاش همه مجاهدان آزاد شد و حاج قاسم نامه معروف اعلام پايان سلطه داعش را به رهبر معظم انقلاب اسلامي (مدظله) نوشت و حضرت آقا، آن جواب سراسر افتخار را به حاج قاسم و با تعبير مجاهد في سبيل الله دادند. يک خانه‌اي را آنجا مقر کرده بوديم. روزهاي پاياني عمليات بود، حاجي مريض شده بود، اثرات جانبازي‌اش دوباره شديد شده بود، به او اکسيژن وصل کرده بودند. حاجي گفتند من يک نامه‌اي نوشتم به صاحب خانه و گذاشتم وسط قرآن بعداً حاج يونس از آن تصويري گرفت (همين نامه‌اي که الان عکسش پخش شده است) که از صاحب خانه حلاليت طلبيده است. ** چند ويژگي از حاج قاسم در ميدان جنگ را براي ما مي‌گوييد؟ ابوباقر: ويژگي اول حاج قاسم اين بود که توکل عجيبي به خداوند و نصرت الهي داشت کسي که عزت و نصرت و پيروزي را از خداوند مي بيند، دشمن را حقير مي شمارد و به همين دليل انگيزه او براي نبرد با دشمنان در جبه هاي دفاع مقدس و همچنين سوريه و عراق هميشه مثال زدني است و خودش منبع و مرکز پمپاژ معنويت ، انگيزه و اراده بود و اين را از خداوند داشت و هميشه براي اجراء عمليات ها به فرماندهان و رزمندگان روحيه مي داد. ويژگي دوم حاجي عبوديت، راز و نياز حاجي بود، او اهل انجام واجبات الهي بود، اهل رعايت حلال و حرام بود که همان نامه به صاحب خانه يکي از مصاديق عيني است و هميشه به فرماندهان و رزمندگان رعايت حقوق مردم و حقوق الهي را گوشزد مي کرد و خودش عامل به اين اعمال بود حاجي اهل نماز شب بود هميشه حاجي در قرارگاه نصر حلب و قرارگاه ثارالله ابوکمال يک ساعت قبل از نماز صبح مشغول نماز شب مي شد، شبي در قرارگاه نصر صداي حق حق گريه اش را شنيدم، در را باز کردم ديدم در حال قنوت نماز وتر است، حاجي به محض ذکر مصيبت اهل البيت، آقا سيدالشهدا و خصوصاً حضرت ام ابيها زهراي مرضيه اشکش مثل باران بهاري جاري مي‏شد، اهل دعا، زيارت و قرائت قرآن بود هميشه حاج قاسم در هواپيما و هلي‏کوپتر مشغول قرائت قرآن بود و اگر قرآن قرائت نمي‏کرد، مشغول مطالعه کتاب بود؛ لذا از زمان حداکثري استفاده مي‏کرد و گاهي هم جلسات موردي را در هواپيما در بين مسير برگزار مي‏کرد. از ويژگي او ولايتمداري ايشان است. واقعاً ايشان خود را تربيت شده مکتب ولي فقيه حضرت امام خميني (ره) و رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامي مي‏دانست و هيچ کار و ماموريت را بدون اذن و موافقت ايشان انجام نمي‏داد يادم نمي‏رود که خود ايشان در دمشق عنوان کردند که براي من ملاک اوامر آقاست و غير از خواسته ايشان هيچ کاري را انجام نمي‏دهم فراموش نمي‏کنيم که حضرت آقا آخرين پيروزي‏ها را در شرق سوريه مقابل با داعش و رسيدن رزمندگان در مرز عراق را پيگيري مي‏کردند و او دنبال اجراء اين مهم بود. او مبلغ ولايت در حوزه نظري و عامل به اوامر ولايت فقيه در حوزه عملي بود، واقعاً ولايتمدار عملي بود و اين در وصيت نامه او کاملاً مصداق دارد و برخورد رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامي در پيامشان به ملت ايران، در گريه نماز، در ديدار با مردم قم و همچنين در خطبه‏هاي نماز جمعه نشان از پيوند عملي و ارادت حاج قاسم به ولي فقيه و محبت تمام حضرت آقا با اوست. يکي ديگر از ويژگي هاي مهم ايشان احترام به پدر و مادر بود، بارها شاهد بوديم که با پدر بزرگوارش تماس تلفني برقرار مي‏کرد و عنوان مي‏کردند که هميشه از آنها دور بودم. در قرارگاه تاکتيکي ثارالله، ابوکمال از ايشان سوال کردم داغ پدر سخت تر بود يا مادرتان، حاجي جواب داد داغ هر دو؛ ولي داغ مادرم سختر بود و توضيح داد که دست پدر و مادرم را مي بوسيدم و پاي مادرم را بوسيدم و اينجا که رسيد اشکش جاري شد. يکي از ويژگي هاي حاج قاسم مردم داري و مردم ياري او بود، آنقدر دلش از عشق مردم مسلمان و با ايمان پُر بود که با تواضع و فروتني تمام با مردم برخورد مي کرد. در حلب شخصاً براي تخليه مردم از شهر کمک مي‏کرد يعني خودش با ماشين مردم را جابجا مي‏کرد تا ديگران بيشتر تلاش کنند و علي‏الداوم سفارش مي‏کرد اين مردم در اين فصل زمستان داراي پوشاک زمستاني و پتو و لوازم خواب راحت باشند، توصيه و سفارش و پيگيري جدي درخصوص تأمين آب، غذا، بهداشت و درمان آنها داشت. درحلب، ابوکمال و کلاً سوريه، بخشي از توان خود را براي حفاظت و اسکان و تغذيه و بهداشت و درمان مردم اختصاص داد و به گونه ‏اي برخورد مي‏کرد که انگار اين مردم پدر، مادر، برادران، خواهران و فرزندان او هستند. داعش حلب را محاصره کرده بود و مردم را سپر خود کرده بود، هنگام آزادسازي موقعي که مردم داشتند از حلب خارج مي‌شدند، حاجي خودش وايساده بود مردم را هدايت مي‌کرد، يک وانتي دستش بود، اين پيرمرد و پيرزن‌ها را سوار مي‌کرد مي‌رساند به اردوگاه مردمي حلب! و دلسوزي هم براي مردم مي‌کرد و مي گفت که اين‌ بندگان خدا، مظلومند. هيچ موقع آخ آخ و واي واي گفتنش براي کودکان خردسال و پيرمردان و زنان سالخورده و دلسوزي او و از همه مهمتر کمک مستقيم شخص خودش و پيگيري جدي تا اتمام کار را فراموش نمي کرد. تا آنجا که مي‌توانست حاجت مردم را روا مي‌کرد. يک روزي از کرمان برگشته بود، خيلي خسته بود. گفت انگار از زير غلطک خارج شدم؛ سوال شد چرا؟ گفت از بس مراجعه‌کننده داشتم. اين مردم چشم شان به کمک امثال ماست. من هم تا جايي که بتونم کمک مي‌کنم.» رنج مردم ، درد و رنج او بود و واقعاً سردار دلها بود چون بر قلب ها و دل ها حکومت مي کرد. يکي از ويژگي ايشان تواضع او بود، در محضر خدا، ولي خدا و مردم مومن و مجاهدان راه خدا؛ بارها مشاهده شد که رزمندگان را نوازش مي‏کرد، دست رزمندگان رضويون، حيدريون، فاطميون و زينبيون را مي بوسيد. ديدم که خم شد پاي رزمنده‏اي را ببوسد که نگذاشت. در آخرين جلسه ابوکمال که مي‌خواست از فرماندهان و مسئولين تشکر و قدرداني کند. به بچه‌ها گفت من دست شما را مي‌بوسم، پاي شما را مي‌بوسم که داريد براي خدا جهاد مي‌کنيد. بعد همه زدند زير گريه، ظاهري نبود، قلبي و دلي مي‌گفت و اشک بچه‌ها جاري مي‌شد. يکي از ويژگي هاي حاج قاسم عاشق شهيدان و ايثارگران بود، شاهد بوديم هيچ موقع از ياد شهيدان غافل نبود و علي الدوام از خانواده شهيدان سرکشي مي کرد، در اهواز به خانه سردار شهيد علي هاشمي رفته و با خانواده، فرزندان و مادر اين شهيد عزيز ملاقات کرد که جلسه پر معنويتي بود، بارها در تهران، در حلب، دمشق و در مسير با خانواده شهيدان کرمان و مدافعان حرم تماس تلفني مي‏گرفت و احوالپرسي مي کرد. در ساختمان بر روي ديوارها، پله ها و راهرو تصاوير تعدادي از شهيدان دفاع مقدس، مقاومت و دفاع از حرم نصب کرده بود و هر روز صبح فاتحه قرائت مي‏کرد و تعدادي از آنها را مي‏بوسيد و دست روي آنها مي‏کشيد و به سر و صورت و سينه خود مي‏کشيد. در اتاق کار و منزلش تصاوير دوستان شهيدش و شهيدان لشکر ثارالله قاب شده بودند هميشه به ياد آنها بود و در يک کلام عاشق شهادت بود. چندين مرحله درخصوص شهادتش صحبت کرديم، يک بار خيلي دلي گفت «شهادت نصيبم شود، چقدر خوب مي‏شود!» ويژگي بعدي او، صاحب تفکر و نظر در حوزه استراتژيک بود، او مباحث حوزه نظامي، سياسي و اقتصادي را خيلي خوب تجربه، تحليل و نتيجه گيري مي‏کرد و براساس آن برنامه ‏ريزي مي‏ نمود. در عين اينکه يک استراتژيست بود در حوزه تاکتيک واقعاً صاحب نظر و از تجربه ۴۰ ساله جهاد و نبرد برخوردار بود که در هر جبهه‏ اي حاضر مي‏شد با بررسي وضعيت زمين، دشمن و توانمندي خودش بهترين نظر و طرح و جمع بندي عملياتي را ارائه مي‏کرد به عنوان مثال در جبهه ‏هاي غوطه شرقي و غربي حلب حاضر شد و عمليات‏ هاي دفاعي- هجومي را طرح ‏ريزي کرد و با آزادسازي مناطق مختلف حران عواميد، مليحه و فروسيه، دير عصافير، عذرا، دوما و ديگر مناطق باعث توقف پيشروي دشمن و جلوگيري از سقوط دمشق گرديد در جبهه حماه حاضر شد و با شناخت دقيق تک اصلي دشمن باعث توقف منجر به تامين راه، دسترسي به حلب و آزادسازي منطقه شمال حماه مانند معروس، صوران، خطاب، لطامنه، طيبه الامام، زين العابدين، حلفايا و ... شد. در منطقه حلب با طرح ريزي مناسب و هدايت عمليات منجر به آزادسازي جاده اثريا به حلب و تصرف شهرهاي خناصر، سفيره، تل ارن، جبل اذان، شيخ نجار، سيفات و سپس پيروزي هاي محرم و نصر شد. شکستن محاصره حلب در خان طومان حاضر شد و عنوان کرد دشمن از اين تل خان طومان را شکست مي‏دهد و دستور به تقويت آن تل داد و متاسفانه از همانجا دشمن هجوم کرد و منجر به سقوط خان طومان شد. در جبهه شهر حلب حاضر شد و منطقه هجومي را براي فروپاشي آخرين محلات شهر مانند صالحين، شيخ سعيد و ... مشخص کرد که همان محور پيشروي شد و منجر به آزادسازي حلب شد و النصره و تکفيري ها، به محلات راموسي و ديگر محلات باقيمانده، فرار کردند که منجر به معاوضه با مردم محاصره شده فوعه و کفريا گرديد. در منطقه جنوب حاضر شد با شناخت دقيق از هدف و هجوم دشمن براي سقوط دمشق، منجر به عمليات هاي هجومي و آزادسازي ديرالعرس، تل قرين، تل مرعي، تل فاطمه، تل عروس الحباريه، شيخ مسکن و ديگر مناطق شد و باعث توقف کامل پيشروي دشمن گرديد. در جبهه شرقي با تدبير او تنف دور خورد و آمريکايي ها در مدار ۵۵ تنف محاصره و آرزوي اشغال مرز تنف و ابوکمال را به گور بردند و سپس با پيروزي هاي بزرگ و تصرف مناطق با طراحي آزادسازي ابوکمال آخرين دژ دفاعي داعش با عمليات احاطه اي بزرگ در مرحله اول و طرح احاطه شهر و فاصله انداختن بين شهر و رودخانه فرات باعث نابودي داعش و پيروزي مجاهدان في سبيل الله گرديد. علي ايحال با ايجاد سازمان و قدرت هاي بزرگ و طرح ريزي عمليات هاي هجومي و پدافندي در دفاع مقدس و عمليات هاي سوريه، عراق، يمن و افغانستان بر عليه آمريکا و عمال او باعث ناکامي راهبردي آمريکا و نابودي دشمنان در اين جبهه ها شد. يکي از ويژگي هاي حاج قاسم شجاعت و جسارت ميداني او بود. حاج قاسم در نيروهاي دوران دفاع مقدس در طريق القدس تا قلب منطقه ويل سابلر هجوم کرد و خودش به شدت مجروح گرديد، در عمليات فتح المبين تا ابوقريب پيشروي کرد و مجروح گرديد در بيت المقدس به قلب دشمن يورش برد و تا پادگان حميمه و سپس مرز کوشک در والفجر ۸ پهنه اروند را درنورديد و شاهد حضور دلاورانه او در شديدترين آتش هاي درياچه نمک بوديم. در کربلاي ۵ قرارگاه تاکتيکي او در غرب کانال پرورش ماهي زير آتشفشان خمپاره‌ها، توپخانه، و آتش‏هاي مستقيم دشمن در ۱۰۰ متري خط مقدم بوديم، همچنين تا آخر جنگ اين جسارت و شجاعت را ادامه داد. در سوريه در تمامي خطوط عملياتي هجومي و دفاعي حاضر شد و در باشکوي حلب مورد هجوم تيرهاي مستقيم داعش قرار گرفت. در سابقيه در جنوب حلب ماشين او به رگبار بستند در قلعه حلب مورد هجوم تير قناصه دشمن قرار گرفت. در شمال حماه انتحاري دشمن در نزديک حاج قاسم منفجر شد. موشک مسلحين در نزديک او منفجر شد. اولين نفري بود که با هلي کوپتر وارد حلب محاصره شده گرديد و مورد هجوم ضد هوايي دشمن قرار گرفت. اولين نفري بود که با هواپيما به صورت شبانه وارد فرودگاه حلب گرديد اين در حالي بود که تير مستقيم توپ ۲۳، النصره کُل باند را زير آتش داشتند و بعد از آن ديگر نيروها را آوردند. اولين نفري بود که در روز روشن با هواپيما وارد فرودگاه حلب شد و اين در حالي بود که هواپيما زير برد موشک هاي ضد هوايي دشمن بود و باند فرودگاه زير موشک ها و راکت هاي کاتيوشا و توپخانه تروريست ها قرار داشت و بعد از اين فرودگاه حلب شبانه روزي شد. اولين فردي بود که فرودگاه تدمر را با فرودش بازگشايي کرد. اولين نفري بود که با توجه به حضور آمريکا در جناح راست و داعش در جناح چپ او با هلي کوپتر به جبل الغراب، سنجري و بئر طياريه رفت و باعث تقويت روحيه رزمندگان و فرماندهان ميداني شد و با بررسي جبهه طرح ريزي ادامه عمليات را داشت. اولين نفري بود که با هلي کوپتر از بالاي سر داعش به سدالوعر رفت و آنجا از نيروهاي دفاع مردمي سني و شيعه سوريه و فاطميون سر کشي کرد. او در ابوکمال مورد هجوم تير قناصه داعش قرار گرفت که با خطا رفتن گلوله داعش و اصابت تير به بلوک ديوار، پشت بام، تکه هاي خورد شده بلوک به سر، صورت و چشم حاجي ريخته بود. روزي از او خواستم جريان ريسک پذيري در جاده سامرا و پرواز بر آمرلي محاصره شده را تعريف کند که تشريح کرد و اينها همه نشان از جسارت و شجاعت او داشت. مهمترين ويژگي ديگر حاج قاسم، اخلاق، تواضع و خصوصاً اخلاص او بود .حاج قاسم در دفاع مقدس يکي از فرماندهان به نام و پر آوازه بود؛ ولي نديديم هيچ موقع از خودش حرفي بزند، بنيانگذار تيپ ثارالله و سپس لشکر ثارالله که يکي از يگان هاي نام آور در دفاع مقدس و فاتح عمليات هاي طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، خيبر، بدر، والفجر ۸ و کربلاي ۵ بود و ۲۸ عمليات آفندي و ده ها عمليات پدافندي بود و هيچ موقع از خودش نگفت، هميشه فرماندهان ديگر و خصوصاً شهيدان والا مقام را برجسته مي کرد و از بسيجيان گمنام و مردان بي نام و نشان سخن مي گفت، مدام از ايثار و نثار خانواده شهيدان و اخلاص آنها دم مي زد و به ياد آنها مي سوخت در جنگ ۳۳ روزه لبنان و ۲۲ روزه غزه تاثير مستقيم داشت؛ ولي از خودش نمي‏گفت هميشه از دلاور مردي هاي مجاهدان حزب الله و عماد مغنيه و خصوصاً حضرت آيت الله سيد حسن نصرالله مي‌گفت ،حاج قاسم در سوريه، عراق و لبنان و جبهه ‏هاي افغانستان، يمن، فلسطين اشغالي و کلاً جبهه مقاومت، مالک اشتر زمان بود؛ ولي هيچ موقع از خودش نگفت. ۳۵ سال جهاد در گمنامي تمام انجام داد که غير از خداوند و تعدادي از خواص اطلاعي نداشتند؛ لذا خداوند در اين ۵ سال آخر او را معرفي کرد و عزيز و محبوب دلها هستند؛ ولي باز هم در اوج تواضع و فروتني و افتادگي رفتار مي کرد. در يک کلام توکل بر خدا اخلاص، ولايتمداري، مردم‏داري، تواضع، تدبير، مديريت، جسارت و شجاعت حاج قاسم باعث عزت جبهه اسلام و ذلت جبهه باطل گرديد. ** شما سابقه فعاليت اداري کشوري هم داريد، سابقه مسئوليت‌هايي که در حوزه ديپلماسي هم هست داشته ايد، خيلي‌ها مي‌گويند حاجي در ديپلماسي هم فردي ممتاز بود، درست است؟ ابوباقر: بله، بنده حقير وکيل، وزير، سفير و شخصيت سياسي زياد ديده‌ام، با شخصيت‌هاي خارجي زياد جلسه و مذاکره داشته ام، در جلساتي در حوزه بين‌الملل شرکت کرده‌ام، اما فردي به قدرت حاج قاسم در حوزه مذاکره، ديپلماسي که با منطق قوي قدرت بيان، چينش کلمات، جمله بندي بيانات، قدرت اقناع سازي طرف مقابل را داشته باشد نديدم. نکته مهم اين بود که وقتي در مقام مذاکره در برابر کسي مي‌نشست همان ابتدا طرف مقابل تحت تاثير نفوذ کلام و شخصيت حاجي قرار مي‏گرفت و لذا در موقع مذاکره حريف نداشت. ** و کلام آخر ابوباقر: ويژگي‌هاي بارز حاج قاسم بصيرت و شناخت او بود و مصداق واقعي «اشداء علي الکفار رحما بينهم» بود. حاج قاسم سردار پر افتخار و مخلص خدا و جبهه مقاومت و سرباز واقعي اسلام ناب محمدي و ولايت بود.
پس از این بخوانید

پس از این بخوانید

دانلود اپلیکیشن آخرین خبر