نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سیاسی

دری نجف‌‎آبادی: تقلب در ۸۸ دروغی شاخدار بود

منبع
فارس
بروزرسانی
دری نجف‌‎آبادی: تقلب در ۸۸ دروغی شاخدار بود
فارس/ برنامه دستخط، با حضور آيت‌الله قربانعلي دري نجف‌آبادي به روي آنتن شبکه يک رفت. عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با حضور در اين برنامه به اظهارنظر حول موضوعات مختلف پرداخت که متن کامل اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد. در خدمت آيت‌الله قربانعلي دري نجف‌آبادي هستيم؛ نماينده ولي فقيه و امام جمعه اراک و عضو مجلس خبرگان رهبري که بخش هايي از سوابق ايشان را من در آغاز برنامه خدمت شما ارائه کردم. *حاج آقا سلام، خيلي خوش آمديد. بنده هم خدمت جنابعالي و همکاران خوب شما و بينندگان گرامي عرض سلام و ادب دارم. آرزوي توفيق و سلامتي دين و دنيا و آخرت براي همه دارم. *چه خبر از کرونا؟ کرونا تقريباً از قم و اراک شروع شد. اعلام کردم حاضر هستم در بيمارستان به کرونايي‌ها خدمت کنم بله. اين سوال مهمي است. روز شنبه اي بود که متوجه شديم شرايط ما بسيار حساسي است. درس‌مان را گفته بوديم، نماز جمعه را هم روز قبل خوانده بوديم. ساعت ده رئيس دانشگاه پزشکي استان را به دفتر احضار کرديم. ايشان به دفتر تشريف آوردند و خبري از بيمارستان آيت الله خوانساري که آنجا بيمارستاني است که به عنوان هيات امنا مسئوليت آن را دارم و وقفي است... در عين حال اختصاص به سرطاني ها داشت. خيلي هم روي اين بيمارستان در ده سالي که ما آنجا حضور داريم کار شده و تحولي بوجود آمده است. ايشان تشريف آوردند و اظهار نگراني مي کند که شنبه است و دو روز ديگر، 48 ساعت بعد ممکن است وضع ما بحراني باشد. گفتم دو تا بيمارستان بزرگ است، در حاشيه هم هست و آلودگي کمتر است. در هر صورت بلافاصله بعد از گزارش ايشان، به استاندار و فرمانده سپاه زنگ زدم. به استانداري آمدند و خودم هم آنجا رفتم. ساعت 11 جلسه اي گرفتيم که به خاطر حساسيت مورد بود. قبلا مورد مشابه اي در رابطه با آنفولانزاي فوق حاد پرندگان بود. سه سال قبل بود و در آن تاريخ هم وقتي به ما درباره آنفولانزاي فوق حاد پرندگان خبر دادند بلافاصله شبانه دست به کار شديم. صبح ساعت 8:30 صبح استاندار جلسه گرفت و براي يک قرارگاه نظامي ما فايل باز کرديم و برنامه‌ريزي کرديم که الحمدالله استان مرکزي کمترين آسيب را ديد. گفتم به هر کيفيت اين مسئله ساده نيست. بايد جدي بود. به رئيس بيمارستان هم گفتم حاضر هستم لباس بپوشم و در بيمارستان مشغول خدمت و تلاش شوم. گفتند عصر براي اين مسئله جلسه شوراي اداري يا شوراي تامين استان داريم و شما آنجا تشريف بياوريد، ساعت دو دوباره بحث کنيم. ساعت دو دوباره شرکت کرديم؛ سوم اسفند بود. با جديت کار دنبال شد. امروز که 3 ماه و تقريباً 5 روز از آن تاريخ گذشته است و من با جنابعالي و بينندگان عزيز صحبت مي کنم بايد بگوييم الحمدالله عملکرد استان مرکزي عملکرد موفقي بوده است، شرايط ما تثبيت شده است. تقريباً امروز در بيمارستان آيت الله خوانساري کسي را بابت کرونا بستري نداريم و نوعاً ارجاع به منزل مي‌دهيم. *در صورتي که روزهاي اول روزهاي سختي را داشتيد. از نظر آلودگي، دومين استان بوديم؛ مخصوصاً ساوه و دليجان چون ارتباط با قم و ارتباط مسافرتي داشت، شرايط بسيار سختي بود. الحمدالله امروز شرايط کاملاً پايدار است. شايد هفته آينده تا حدودي مدارس و حوزه ها شروع کنند، خود ما درس را شروع کرده‌ايم. البته پروتکل ها را رعايت مي کنيم. روابط با دانشگاه علوم پزشکي، وزارت بهداشت و درمان بسيار خوب است. بيش از ۱۲۰ هزار بسته معيشتي در استان مرکزي توزيع شد وقتي پانزدهم شعبان مقام معظم رهبري به مسئله مساوات، همدلي و برادري اشاره کردند، شنبه جلسات را گرفتيم. امروز الحمدالله بيش از 120 هزار سبد حمايتي در استان توزيع کرده‌ايم. مجموعه کارنامه بسيار درخشان و قابل قبولي است. ما يک نفر را هم با تيمم دفن نکرديم؛ همه را غسل دادند و کفن کرديم و نماز خوانديم. من نکردم، من دارم بيان مي کنم. بسيج، سپاه، ناجا، ارتش هر يک جداگانه کار کردند. واقعاً همه در اين خدمت بزرگ و مجاهدت ارزشمند، نداي رهبري را لبيک گفتند و کار کارستان انجام دادند. يک رزمايش بزرگ صد روزه افتخارآميز بود. *همين که به عنوان رأس معنوي استان مرکزي گزارش مي‌دهيد، چنين فضايي را در همه کشور داشته‌ايم. به اذعان خيلي از آدم هاي معمولي که حتي خيلي دلبستگي به نظام نداشته‌اند ولي آمدند و با انصاف نگاه کردند، وضع ما متفاوت بود. هم توانستيم کنترل کنيم و هم کار قشنگي که خيلي ها مي‌گويند يادآور زمان جنگ شد. حتي بيشتر بود؛ استان مرکزي را مشتي را نمونه خروار بيان کردم. *واقعا فکر مي کرديد الحمدالله چنين گام خوبي برداشته شود و از اين مشکل به لطف خدا تاحدودي سربلند بيرون بياييم؟ چقدر تجربه هاي قبلي در اين موثر است؟ تجربه هاي ما در سازماندهي نيروها، سازماندهي خدمات، استفاده از پژوهش‌هاي علمي، فناوري، کارهاي جهادي، مديريت جهادي، کارهاي مربوط به فرهنگ اهل بيت بسيار است. استان مرکزي را به عنوان نمونه بيان کردم. خودم هم به عنوان سرباز در اين اردوگاه اداي وظيفه مي‌کنيم. چيزي شبيه معجزه در جمهوري اسلامي اتفاق افتاد که يک هزارم آن را در دنيا و آمريکا نمي‌بينيم. اين افتخار مربوط به اهل بيت (ع) است. در زمايش مواسات، چيزي شبيه معجزه در جمهوري اسلامي اتفاق افتاد که يک هزارم آن را در دنيا و آمريکا نمي‌بينيم. اين افتخار مربوط به اهل بيت (ع) است. *شما عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام هم هستيد. از مجمع چه خبر؟ قدري احساس مي شود جلسات مجمع نسبت به قبل کمرنگ‌تر برگزار مي شود. اين طور است يا اطلاع رساني نمي شود؟ قدري حق با شماست؛ شايد شرايط ايجاب مي کرده است. بخاطر کرونا و غيرکرونا و برخي حوادثي که اتفاق افتاده است. اين دو سه ماه فعاليت مجمع قدري کمرنگ شده است، منتهي هيئت عالي نظارت مجمع که 15 نفر هستند و من هم عضو هيئت عالي هستم، تقريباً دو جلسه در اين مدت داشتند. همين بعد از عيد دو جلسه برگزار کردند. جلسات رسمي منظور است، جلسات پشتيباني جاي خود است. *در مورد FATF هنوز تصميمي نگرفتيد؟ درباره FATF نتوانستيم به غربي‌ها اعتماد کنيم شايد از دستور به طور کلي خارج شده باشد؛ چون همه با شرايطي مطرح بود که نه فرانسوي‌ها جواب دادند و نه غيرفرانسوي ها جواب دادند. به هر کيفيت ما تا اينجا آمده‌ايم آنها بايد پاسخگو باشند. نتوانستيم به آنها اعتمادي کنيم. *احتمال دارد از دستور خارج شود. از يک طرف ما تعهد بدهيم مانند تعهدات برجامي، ولي آنها تعهدي در برابر ما نداشته باشند. اين خود محل تامل بود و مجمع به سادگي نپذيرفت که آنها تعهدي نداشته باشند. تعهد در برابر تعهد! *الان شوراي نظارت، نظارت خود را بر جاهاي مختلف و قواي مختلف انجام مي‌دهد؟ نظارت ما در درجه اول در مورد قانونگزاري بسيار مهم است. *و سياست هاي کلي که ابلاغ مي شود. دوم درباره سياست ها و اجراي آنهاست. شاخص تعيين کردن و براي تطبيق اين که سياست ها چقدر عمل شده است، مثلاً اقتصاد مقاومتي چقدر عمل شده است، خصوصي‌سازي چقدر عمل شده است. سهام عدالتي که امروز مطرح است. اينها مسائلي مهمي است که مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام ... *الان مشخص شده است کدام ها در مسير خود حرکت کرده اند؟ کاملاً اينها را جمع آوري مي کنند، گزارشات مربوطه را مرتب در هيئت عالي نظارت مي دهند. هيئت عالي نظارت هم جزو بند دو اصل 100 قانون اساسي است که مسئوليت هاي خود مقام معظم رهبري و تعيين سياست ها و نظارت بر حسن اجراي سياست ها است، بنابراين انتظار ما اين است که اصل 44 به نحو احسن بتواند کليد بسياري از مشکلات اقتصادي کشور ما باشد. قطعاً هم مي تواند منتهي اصل 44 دو بعد دارد؛ يک بعد آن مربوط به واگذاري سرمايه هاي موجود است، يعني امکانات موجود کشور را واگذار کنيم. تا اينجا در واگذاري ها و خصوصي سازي ها دغدغه ها و مشکلاتي داريم. ممکن است بگوئيم 30، 50، 10 درصد انحراف داشته است؛ اين بحث جدايي است. نمونه اين را بيان کرديم و شما هم مي دانيد. در رابطه با استان مرکزي برخي موارد را بيان کرده‌ايم. *مثل پالايشگاه شازند. پالايشگاه ها و پتروشيمي ها اصلاً خصوصي‌سازي نشده است. آن که دغدغه بوده و مشکلات ايجاد کرده مثل هپکو بوده است. *هپکوي اراک. ماجراي دستور رهبر اقنلاب درباره واگذاري هپکوي اراک بله. اينها براي ما واقعاً دغدغه ايجاد کرده است ولي ما نامه نوشتيم و آقا دستور دادند بدون هماهنگي با ما اقدامي انجام نشود. آنها دو گنج بزرگي است، مي گفتيم اهليت هم رعايت شود. مثلا پالايشگاه اراک نگين پالايشگاه هاي کشور است که يکي از پالايشگاه هايي که استثناء شد اين پالايشگاه بود. اين جزو استثنائات بود. ممکن است دولت بخواهد واگذار کند منتهي اگر بنا باشد نظر ما را نيز در نظر بگيرند چون دغدغه داريم. بخاطر مسائل اجتماعي، مسائل امنيتي، مسائل ديگر آن به اهلش واگذار شود. *هيئت نظارت در دوره جديد تشکيل شده است، قبلاً تشکيل نشده بود؟ چرا، قبلاً ما هئيت نظارت داشتيم. در حقيقت کميسيون نظارت بود و گزارش هاي مختلف مي‌آمد. در صحن مجلس در بازنگري جديد که مقام معظم رهبري اعلام فرمودند تفکيکي انجام گرفت و هيئت نظارت تشکيل شد از منتخبين مجمع تشخيص مصلحت نظام. براي آن آئين نامه يا اساسنامه اي تنظيم شد و اين هيئت عالي نظارت تشخيص مصلحت نظام شود. نظرات‌مان را به مجلس، غيرمجلس، در قانونگذاري، در هر کاري مي دهيم و در حقيقت آن 46 نفر که سقف مجمع تشخيص مصلحت نظام با فقهاي محترم شوراي نگهبان، مجموعه 46 يا 47 نفري مي شويم، اين تعداد به 15 نفر از ميان خود راي دادند. آن هيئت عالي نظارت را طبق رهنمودهاي مقام معظم رهبري انتخاب کردند. *مجلس را چطور مي‌بينيد؟ در اين چند روز مجلس جديد، مجلس يازدهم، هم تشکيل شد. اميدوارم مجلس يازدهم مثل مجلس اول، افتخارآفرين شود براي آنها آرزوي توفيق داريم. ان شاالله مجلس جديد با همت بلندي که دارد، با شرح صدر، با توکل بر خدا، با مجاهدت، در تاريخ کشور مانند مجلس اول که يک مجلس بسيار به ياد ماندني و افتخارآميز بود، ان شاالله مجلس يازدهم هم يک مجلس افتخارآميز باشد. هم در بعد داخلي و هم در بعد منطقه اي و هم در بعد بين‌المللي! مخصوصاً دو سه مسئله اي که مقام معظم رهبري تاکيد کردند. يکي فرهنگ انقلاب اسلامي بسيار مهم است و دوم اقتصاد. *فکر مي کنيد روابط مجلس جديد با دولت که يک سال از آن باقي مانده است چطور خواهد بود؟ حتماً عقلاي قوم تحت نظر و اشراف مقام معظم رهبري بسيار حکيمانه عمل خواهند کرد. از مجادلات غلط مخصوصاً آنجايي که به نفع دشمن است، حتماً پرهيز مي کنند. شرايط مجلس هم شرايط سختي است؛ نمي توان اعجاز کرد، نبايد انتظار اعجاز از مجلس داشت اما ريل‌گذاري حکيمانه بسيار مهم است. نبايد چالشي منفي باشد؛ چالشي که طبيعي است ولي چالشي که خداي ناکرده دشمن سواستفاده کند يا موجب ضعف، وهن، بدبيني شود مصلحت نظام نيست. *آقاي دري فارغ از اينکه يکي از دامادهاي شما آقاي آشنا يکي از اصحاب موثر دولت است، درباره عملکرد 7-6 ساله دولت چه نظري داريد؟ روحاني در کرونا وقت زيادي را صرف کرد آقاي روحاني در برخي جاها چه بسا در کرونا واقعاً وقت گذاشتند. خدا ايشان را خير بدهد. در برخي امور شايد مي شد فرصت هاي بسيار طلايي و قدم هاي بلندتري برداشت. *مثلاً چه مواردي است؟ مثلاً در بحش اقتصادي و واگذاري ها! اينکه که همه وقت خود را به برجام گره نزنيم. به اينها نمي توان اعتماد کرد. اين را در تجربه قبلي داريم. در بيانيه الجزاير خود بنده بودم. کميسيون درباره بيانيه الجزاير تشکيل داديم. در برخي امور شايد مي شد فرصت هاي بسيار طلايي و قدم هاي بلندتري برداشت. مثلاً در بحش اقتصادي و واگذاري ها! اينکه که همه وقت خود را به برجام گره نزنيم. به اينها نمي توان اعتماد کرد. *در مجلس؟ بله. مجلس دوم بود و پيگيري کرديم. ديديم آمريکايي ها بازي در مي آورند و هنوز هم مشکل درباره اين داريم. دومين مسئله هم گفتم همه هدف اين نباشد که بگوئيم تورم را کنترل مي کنيم؛ نه، دو مسئله با هم است، يکي تورم و ديگري رونق اقتصادي است. اينکه امسال آقا از جهش اقتصادي نام بردند. کنترل کردن تورم خوب است اما به شرطي که رکود نداشته باشيم. دو بيماري با هم است: تورم و رکود! بايد رونق اقتصادي را تا جايي که موجب رونق اقتصادي مي‌شود حمايت کنيم؛ رونق اقتصادي به معناي اشتغال است. رونق اقتصادي يعني توليد ناخالص ملي افزايش يابد. رونق اقتصادي يعني روابط اجتماعي قوي شدن. رونق اقتصادي يعني دلگرم شدن اجتماعي و ده مسئله ديگر. بنابراين خيلي خوب است تورم را کنترل و مديريت کنيم ولي به شرطي که به رونق اقتصادي آسيب نزنيم. اين را گفتيم، البته نه تنها به ايشان، برخي مسائل هم بيان کرديم. مثلاً طرح تحول سلامت را از همان ابتدا دغدغه داشتيم. *که نشدني است؟ مي گفتيم بايد منابع را مديريت کرد. منابع ما چقدر جواب مي دهد؟ *چون شما برنامه و بودجه اي بوديد، کامل مسلط هستيد. بله. گفتيم منابع ما چقدر جواب مي‌دهد. سيستم دانشگاهي، سيستم بهداشتي، سيستم پزشکي ما و حتي نظام پرداختي ما از يک توازني برخوردار باشد. *درست است. اتفاقاً فرمايش شما را خيلي از وزراي بهداشت اسبقي که در اين برنامه آمدند، آقاي پزشکيان، خانم دستجردي، آقاي مرندي و خيلي‌ها همين فرمايش شما را تاکيد کردند، اما اين را قبول کنيم که يکي از شيريني هايي که مردم در 7-6 سال اين دولت درک کردند، براي همين طرح تحول در يک مدتي بود. اين را قبول کنيم. دولت بايد کدبانو باشد من آثار و برکات مثبت اين را نفي نمي‌کنم. دولت بايد کدبانو باشد؛ ما 11 بچه داريم. کوچک و بزرگ و صغير و کبير؛ يکي دانشگاهي، يکي مدرسه اي و غيره است. نمي توان دو ظرف غذا به يکي داد و يکي گرسنه باشد. آموزش و پرورش داريم که با يک ميليون و 100 هزار يا 200 هزار و با بازنشستگان، نيروهاي مسلح با همين کيفيت داريم. بهداشت و درمان با اين کيفيت است. صداوسيما با اين کيفيت است. دستگاه هاي دولتي و اجرايي داريم که با اين کيفيت هستند. نيروي انتظامي عزيز را داريم که با اين کيفيت است. عمراني و غيرعمراني، حمايت از کميته امداد، بهزيستي و غيره داريم. منابع ما محدود است. يک زماني بشکه نفت را 127 دلار مي‌فروختند، 700 ميليارد دلار گرفتيم و هزينه کرديم. الان اين خبرها نيست، در اين دولت هم آن خبرها نبوده است. بايد منابع را مديريت کنيم. *شما رابطه دوستانه اي هم با آقاي دکتر روحاني داشتيد. در دولت هم مشاوره به ايشان مي داديد؟ مثلاً در انتخاب اعضا چون يک جايي از شما خواندم درباره بانک مرکزي به ايشان مشاور مي داديد که آقاي سيف در اينجا خيلي ... به روحاني گفتم «سيف» براي بانک مرکزي مناسب نيست من تلفني خدمت ايشان گفتم. همان ابتدا که هنوز کابينه خود را تشکيل نداده بود، من پيشنهاد خودم را درباره بانک مرکزي خدمت ايشان اشاره کردم و گفتم به نظرم بانک مرکزي بسيار حساس است و جنابعالي تيمي را مي‌گذاريد، يکي دو نفر را هم بيان کردم و از سه نفر اسم بردم؛ ديگه تصميم با خود ايشان بود. آقاي سيف در بانک مرکزي کار نکرده است. گفتم بايد کسي باشد که زبان بانک مرکزي را بداند و هم روابط بين المللي او خوب باشد. در خصوص وضع ارزي هميشه گفته ام ارز ما عِرض ما است، عِرض ما ناموس ماست. همان ابتدا که هنوز کابينه خود را تشکيل نداده بود، من پيشنهاد خودم را درباره بانک مرکزي خدمت ايشان اشاره کردم و گفتم به نظرم بانک مرکزي بسيار حساس است و جنابعالي تيمي را مي‌گذاريد، يکي دو نفر را هم بيان کردم و از سه نفر اسم بردم؛ ديگه تصميم با خود ايشان بود. يک زماني زمان ضياءالحق بود و آقا من را پاکستان به عنوان مشاور خودشان فرستاد؛ ايشان رئيس جمهور بودند. هزار دلار هم ايشان به من دادند. من 20 روز پاکستان بودم. از اين هزار دلار 700 دلار را روپيه کردم و به طلبه ها و غيرطلبه ها دادم. 300 دلار هزينه خودم شد؛ سوغاتي گرفتم و ... هزار دلار واقعاً هزار برنامه داشتيم. اين طور نبود که 18 ميليون دلار علي الحساب بدهيم و حساب و کتاب معلوم نباشد. مي گويند بي‌حساب نداديم اما يک دلار هم بايد حسابدار باشد. ارز ما عِرض ما است. در زمان آقاي نوربخش که رئيس بانک مرکزي بودند من هم رئيس کميسيون اقتصادي شوراي عالي امنيت ملي بودم و آقاي دکتر روحاني هم دبير بودند. آنجا بحث اين بود سبد ارزي ما نبايد همه سمت دلار برود. 78 درصد سبد ارزي ما دلار بود. ما با قدرت و تلاش ايستادم و سرانجام آقاي نوربخش پذيرفت، آقاي دکتر روحاني هم به عنوان دبير هيئت عالي شوراي امنيت ملي دستور دادند بايد يک‌دوم شود. ذخاير ارزي ما نبايد دلار باشد. همان چقدر به نفع کشور شد. در آن تاريخ شايد 10-5 ميليارد دلار به نفع کشور شد چون بايد حسابرس باشيم. يک دلار را به چه کاري مي دهيم و به چه هزينه اي مي کنيم. نوسان دلار در اقتصاد ما تاثيرگذار است. *اينطور که مي گوييد بعضاً احتمال دارد با آقاي آشنا اختلاف نظراتي داشته باشيد به خصوص درباره مباحث دولتي؟ ناچار بودم «آشنا» را به وزارت اطلاعات ببرم برخي مسائل را ممکن است به آقاي آشنا تذکر بدهم. آقاي آشنا شخصيت باارزشي است و حالا ممکن است اختلاف سليقه داشته باشيم که بحث جدايي است. اينکه خدايي ناکرده آقاي آشنا را متهم کنيم، اين دور از انصاف است. هم آقا، آقاي آشنا را خوب مي‌شناسد. عقد آقاي آشنا و دختر بنده را آقا خوانده اند. من نمي خواهم از حضرت آقا مايه بگذاريم. هم آقاي آشنا عضو وزارت اطلاعات هم نبودند. من اضطراراً وزارت اطلاعات رفتم. آقاي آشنا را هم اضطراراً بردم. چاره نداشتم. آوردم در بخش معاونت ويژه کمک کند و چاره‌اي نبود. بايد با دولت سازگاري مي کردم و تفاهم مي‌داشتم. راهي غير از اين نداشتم. ابتدا نظر من آقاي اژه‌اي بود. حتي اين را خدمت بزرگان هم مطرح کردم، بعد عملاً ... بنابراين ممکن است با آقاي آشنا اختلاف سليقه اي داشته باشيم. دو صاحب نظر، کارشناس اختلاف سليقه دارند و بايد دوستانه با هم حل کنيم. *خود شما با هم بحث طلبگي داريد؟ فراوان؛ هر وقت دسترسي داريم. حتي گاهي مواقع تلفني است. برخي مواقع تلفني برخي مسائل را نقد مي کنيم. کارهاي دولت و غيردولت را انتقاد مي کنيم، لازم باشد با تلفن هم حرف خودمان را مي زنيم. *ايشان هم گوش مي دهند؟ بله. گاهي منتقل مي کند. *از مجلس خبرگان چه خبر؟ اجلاسيه بعدي شهريور است؟ احتمال شهريور بتوانيم برگزار کنيم چون زمستان سال قبل نمي شد، برگزار کرد. *بخاطر کرونا برگزار نشد. بله. *جلسات کميسيون ها برگزار مي شود؟ اخيرا نشنيدم؛ خيلي کم. نشنيدم کميسيون ها هم فعال باشد چون تعطيل هم بوده است. ماه رمضان است تعطيل است. ممکن است جلسات را برگزار کنند. *يک اتفاقي افتاد که در اين سطح نمي خواستم بيان کنم، ولي چون خيلي درباره اين در فضاي مجازي صحبت شد و بعد هم يکسري مطرح کردند، لايحه حقوق خانواده که هنوز مانده است، قصه اي که براي يکي از شهروندان بوجود آورد و پدر دختر را کشت. در اين قضيه فکر مي کنيد خلاء قضائي داريم؟ نه؛ خلاء قضائي نداريم. قانون اساسي راه را باز کرده است. شوراي عالي قضائي دستگاه قضائي، ديوان عالي کشور هستند و اگر لازم باشد فتاواي حضرت امام و مقام معظم رهبري وجود دارد. اگر در جايي خلا قانوني هم باشد با رساله عمليه فقها، يعني تحرير حضرت امام و نظر مقام معظم رهبري کار مي‌کنيم. نظر ايشان يک زماني نظر مرجع تقليد است و يک زماني نظر ولي فقيه است و مي توان کسب تکليف کرد. بنابراين بعيد است ما مشکلي از نظر قانوني داشته باشيم. حالا ممکن است قانون منسجم سري منظم در اين مورد خاص نداشته باشيم ولي به هر کيفيت قضات محترم مخصوصاً قضات صاحبنظر مي توانند از مجموعه قوانين مربوطه استنباط کنند. لازم شد وحدت رويه مي شود و پارلمان قضائي کشور هم، ديوان عالي کشور است. اين پارلمان بايد اين مسائل را چه اصراري کيفري باشد و چه اصراري حقوقي باشد و چه وحدت رويه باشد، حوادث تلخ بايد پيگيري شود. هر کسي مستوجب عقوبت است با او برخورد حکيمانه و قانوني شود. پاسخ هم روشن داده شود. ممکن است در اسرع وقت شعبه ويژه اي را رئيس محترم قوه قضائيه اگر لازم بداند، مامور کند يا معاون اول قوه قضائيه اين کار را کند. مثلاً دادگستري تهران شعبه ويژه اي را مامور کند که رسيدگي کنند و اقدام مناسب را انجام دهند. *يک اتفاق ديگري در اين ايام افتاد که باعث غرور ملي شد، اين 5 نفتکش ما بود که آمريکايي ها به هر طريقي توانستند تهديد کردند و حتي به سمت تطميع ملوان ها و کاپيتان ها رفتند ولي باز نتيجه اي نگرفتند. وقتي پاي پليس آمريکا را بر گردن شهروند اين کشور ديدم گريه‌ام گرفت به ذهن من مي رسد آمريکايي ها از نظر اخلاقي کاملاً سقوط کردند و کشتن اين سياهپوست 47 ساله آنقدر وحشيانه بود که آدمي از خودش آزرده مي‌شود. يعني وقتي من پاي پليس را روي گردن اين سياهپوست مي‌بينم واقعا گريه ام مي گيرد. متاسفانه اين مسئله دفعه اول و دوم هم نيست. ساليانه حدود هزار نفر به دست پليس آمريکا کشته مي‌شوند که اکثراً سياهپوستان هستند. اين چه توجيحي دارد؟ اين يک نمونه است. در کرونا هم شاهد بوديم فروشگاه ها و جاهاي ديگر را غارت کردند. اين پيمان‌شکني هاي آقاي ترامپ دنيا را به جدال کشيده است. يعني منطق حاکم نيست. انتظار از دموکراسي غربي يا ليبراليسم غربي يا اومانيسم غربي انتظار منطق است؛ اصلاً منطق ندارند. حمايت بي چون و چراي اينها از اسرائيل و صهيونيست ها را ببينيد. حالا کرانه غربي را هم مطرح کرده‌اند که جزو خاک اسرائيلي ها کنند؛ غاصب، جنايتکار هستند و حمايت بي چون و چرا از جنايتکاران مي شود. بنابراين آمريکايي ها به نظرم، در عرصه جهاني و در منطقه باخته اند و ان شاالله باز هم مي بازند. صلابت و قدرت ما، قدرت مقاومت، قدرت رهبري هر يک نعمتي است. واقعاً قدرتي است. صلابت نيروهاي مسلح ما اعم از ارتش و سپاه هر کدام نعمت است. بنابرين آمريکايي ها اگر آن طرف دنيا يک کار خلافي را درباره جمهوري اسلامي انجام دهند حتماً فرمايش آقاست که دوران بزن و دررو تمام شده است. *يکي بزنيد ده تا مي خوريد. بله. به هر حال جمهوري اسلامي انتقام خودش را خواهد گرفت. اين طور نيست جمهوري اسلامي ساکت بنشيند و آنها هر غلطي خواستند بکنند و جمهوري اسلامي در برابر آن عکس العملي نشان ندهد. قطعاً جمهوري اسلامي با قدرت جواب خواهد داد. بنابراين آنها بايد بدانند اگر دست از پا خطا کردند جمهوري اسلامي ايران سيلي محکمي خواهد زد. *به شهيد سليماني عزيز را اشاره کرديد، خاطره اي، نکته اي، ناگفته اي با ايشان داريد؟ ماجراي هديه انگشتر حاج قاسم سوال خوبي کرديد. مدتي قبل با آقاي آشنا از مجمع تشخيص مصلحت نظام بيرون مي‌آمدم، ايشان هم از شوراي عالي امنيت ملي بيرون مي‌آمد. من به آقاي سليماني رضوان الله تعالي عليه گفتم انگشترتان را به من بدهيد. خواستند انگشتر را بدهند، گفتند انگشت و انگشتر را مي‌دهم؛ حالا من اين کار را نمي کنم، انگشتر دستم نمي کنم. انگشتر دارم ولي استفاده نمي کنم و گفتم شوخي مي کنم. با هم روبوسي کرديم و گرم گرفتيم و سه نفري سر اين خيابان فلسطين صحبت کرديم. بعد از مدتي کنگره شهداي کرمان بود. فرمانده سپاه روح الله ما به کرمان رفته بود، شهيد سليماني رضوان الله تعالي عليه سه انگشتر به او داده بود و گفته بود يک انگشتر براي آقاي دري باشد. اين انگشتر را اين شهيد بزرگوار داده بود و گفته بود اين انگشتر براي آقاي دري است. يک انگشتر براي مادر آن فرمانده که مادر شهيد بود و يک انگشتر هم براي خود فرمانده داده بود. اين انگشتر را به ما داده بود و من هم بعد از شهادت ايشان گفتم کاش ما را همراه خود برده بود. ان شاالله آن طرف وساطت مي کند. بعد از شهادت ايشان فهرستي تهيه کرديم و به يکي از دوستان داديم و گفتيم کتابي بنويسيم نگين مقاومت و عکس انگشتر هم بگذاريم و مقدمه اي در اين رابطه بنويسيم که اين نگين مقاومت شهيد سليماني است. اين هم آخرين خاطره هاي ما با اين شهيد بزرگوار است. به ياد داشته است و اين انگشتر را به ما داده است. من انگشتر را براي نماز دستم مي کنم. با ايشان شوخي کرده بودم ولي انگشتر را داده بودند. خودشان هم انگشتر را به آقا نگفته بودند بدهيد ولي بعد از 6 سال گرفته بود. *حاج آقاي دري نجف آبادي فرزند مرحوم حاج اسدالله، آبان ۱۳۲۴ در نجف آباد به دنيا آمديد. بله. *پدر هم روحاني بودند؟ نخير. کاسب کار، بقال بودند. کارهاي مختلف مي کردند. عائله سنگيني را بايد اداره مي‌کردند. *چند خواهر و برادر بوديد؟ ما ۹ خواهر و برادر هستيم. مادر و پدر و مادربزرگ و پدربزرگ هم بودند. *چطور روحاني شديد؟ از دبيرستان خواستيم حوزه علميه مرحوم رياضي نجف آباد برويم. آن زمان يک حوزه بيشتر نداشت. همان جا رفتم و ماندگار شديم. بعد هم گفتند دبيرستان را ادامه دهيد ما واقعاً ترجيح داديم طلبه باشيم. لطف خدا و تقدير الهي بود. *چه سالي ازدواج کرديد؟ من سال ۴۹ ازدواج کردم. *چطور با حاج خانم آشنا شديد؟ وابستگي خانوادگي است و خواهرها با برخي از خانواده‌هاي آنها ازدواج کردند. برخي هم برادرانشان طلبه هستند. خانواده ما هم برادر حاج آقا رستگاري، منبري معروف، هستند. پدر بسيار محترمي دارند و ما خواستگاري رفتيم. *مهريه چقدر بود؟ مهريه ۷ هزار تومان پول آن روز و يک دانگ منزل و جزئي زمين بود. *خطبه عقد را چه کسي خواند؟ خطبه عقد را پدر مرحوم آقاي منتظري خواند؛ حاج علي منتظري. *چند فرزند داريد؟ ۶ فرزند دارم. *دختر يا پسر؟ يک پسر و 5 دختر دارم. *دامادهاي شناخته شده داريد. يکي را مي دانستم و ديگري را تازه فهميدم، آقاي آشنا هستند و پسر حاج آقا مجتبي تهراني يکي ديگر از دامادهاي شما هستند. ياد مرحوم حاج آقا مجتبي تهراني هم گرامي مي‌داريم. بسيار عالم بزرگي بود و فرزند ايشان هم يکي از دامادهاي بنده حقير هستند. بسيار برادر خوبي است، در بازار تهران برنامه پدر را ادامه مي دهند و هم مسجد جامع بازار تهران نماز مي خواندند و بسيار برادر دوست داشتني و قابل اعتماد است. ليسانس رياضيات دارند، طلبه هم هستند. با افتخار به وجود آقاي تهراني مي‌کنيم. *خاطره اي از خواستگاري آمدن ايشان داريد؟ حاج آقا مجتبي رضوان الله با حاج آقا جنتي آمدند، يا حاج آقا جنتي را خبر کرديم چون خانه دم مجلس بود و حاج آقا جنتي هم دم شوراي نگهبان و ارتباط نزديکي بود، ارتباط خانوادگي بود. حاج آقا مجتبي که تشريف آوردند حاج آقا جنتي را خبر کرديم. وضع خانه تشريفاتي نداشت، حتي پذيرايي هم ساده بود. الحمدالله با موفقيت انجام شد و حاج آقا مجتبي لطف کردند و الحمدلله خوب است و خدا را سپاسگزاريم. آقاي آشنا هم به همين نسبت بودند. آقاي آشنا هم تک بود و پدر ايشان به رحمت خدا رفته بود. تقريباً ساده‌ترين شرايط بود. *شناختي از آقاي آشنا داشتيد؟ نخير. شناخت خاصي هم نداشتيم. *دامادهاي ديگر هم اين مقدار شناخته شده اند؟ دامادهاي ديگر يکي آقاي بکتاش است که ايشان هم اهل علم است و ديگري دکتر حقوق خصوصي است. اين 4 نفر دامادهاي رسمي من هستند. *آقا پسر هم ازدواج کردند؟ بله. داماد حاج آقاي متين هستند که در بندرعباس نماينده شوراي نگهبان هستند. برادر بسيار خوبي است و خانم ايشان از فارغ التحصيلان شهيد مطهري هستند. دو بچه هاي اينها يکي در مدرسه جهانگيرخان قم طلبه است و ديگري در مدرسه جامعه الزهرا قم! *چند وقت يکبار با بچه ها دور هم جمع مي شويد؟ مختلف است، ولي به مناسبت هاي مختلف سري به فقرا مي زنند. (مي‌خندد) *بحث هم مي کنيد؟ قبل از اين حوادث که شنبه ها تهران مي آمديم، بعد از نماز جمعه از آنجا راه مي‌افتاديم، دامادها را در خانه جمع مي کرديم و پذيرايي مي‌کرديم و در خدمت آنها بوديم. بعد از اين که جلسات تشخيص مصلحت نظام بعد از وفات اقاي هاشمي از روز شنبه به روز چهارشنبه و بعدازظهرها افتاد، قدري اجتماع ما دچار آسيب شده است. کرونا هم مزاحمت ايجاد کرده است ولي باز هم بي‌خبر نيستيم. در تهران سر مي زنيم و يا آنها سر مي زنند. قبل از اين حوادث که شنبه ها تهران مي آمديم، بعد از نماز جمعه از آنجا راه مي‌افتاديم، دامادها را در خانه جمع مي کرديم و پذيرايي مي‌کرديم و در خدمت آنها بوديم. بعد از اين که جلسات تشخيص مصلحت نظام بعد از وفات اقاي هاشمي از روز شنبه به روز چهارشنبه و بعدازظهرها افتاد، قدري اجتماع ما دچار آسيب شده است. *بحث سياسي هم مي کنيد؟ بحث سياسي چهارچوب‌دار ، نه بحث سياسي مسئله دار و مسئله‌ساز! حکيمانه است. بايد از مواضع نظام دفاع کنيم. مواضع نظام را بيان کنيم و عزيزان ما هم در چهارچوب مواضع رهبري و نظام قانع و مومن هستند. *تفريح آقاي دري چيست؟ اين نمکي ها هستند و گپي با اينها مي کنيم. (نوه‌ها) *چند نوه داريد؟ ۹ نوه دارم. *اهل ورزش نيستيد؟ نخير. پياده روي مي کنيم. تا مسجد يا مدرسه پياده روي مي کنيم. *اهل سينما و تلويزيون نيستيد؟ تلويزيون در حد اخبار يا مطالب ضروري و سخنراني مقام معظم رهبري تماشا مي‌کنيم. *سريال ها را نمي بينيد؟ خيلي کم. اين سريالي که براي زندگي پس از زندگي در ماه رمضان گذاشته بوديد و آقاي عباس موزون مجري بودند را دنبال مي کرديم. دلم مي خواست ايشان را ببينم و بحث ها را با ايشان کامل‌تر کنم. جا دارد کار شود. *خيلي ها اين را پسنديدند و نشان داد چقدر برنامه سازي در اين حوزه جواب مي‌دهد. بله. جاي فرصت دارد. يک زماني بايد ايشان با فراغت بال بيايد و قدري معارف ديني را خدمت ايشان بيشتر مرور کنيم. *قبل از انقلاب يکي دو بار دستگير شديد. از سال ۴۳ در ارتباط با حضرت امام و غيره، نجف آباد ما را احضار کردند و بيشتر شهرباني بود. بعد در لار همين اتفاق افتاد، سروستان، رفسنجان تقريباً همين اتفاق افتاد. *خوزستان چه زماني رفتيد؟ من سال 57 ابتدا اصفهان، نجف آباد، خميني شهر و تا حدودي يزدان‌شهر تا 8 منبر هم آن ايام رفتم. يک روز عاشورا بچه هاي نجف‌آباد درباره مجسمه و سقوط مجسمه مي‌خواستند کار کنند. گفتم دست نزنيد و من زمان را مي گويم که چه زماني مجسمه را پائين بکشيد. اينها چهارم مي خواستند بروند که کشته مي‌داديم. سخنراني که کردم و براي پائين کشيدن مجسمه حرکت دادم. *فکر مي کرديد واقعا انقلاب پيروز مي‌شود؟ بعد از شهادت حاج آقا مصطفي براي ما روشن شد که انقلاب پيروز مي‌شود ما وقتي سال 56، 57 بود مخصوصاً بعد از شهادت حاج آقا مصطفي تقريبا براي ما روشن بود انقلاب پيروز مي‌شود. منتهي اينکه بعدا چطور مديريت شود، که از در بيرون مي روند و از پنجره نيايند، يا مانند کودتاي رضاخاني نشود بحث هاي ديگر بود و اين به برکت وجود نوراني امام و علماي آگاه، مراجع بيدار و رهبر عزيز، شهيد مطهري ها، شهيد بهشتي ها و خيلي از فداکاري ها بود. يعني سطح و افق آگاهي مردم آنقدر بالا بود که جايي براي اين مسائل نبود. *12 بهمن عضو ستاد محافظت از امام (ره) بوديد. بله. *بعد امام شما را بندرعباس مي فرستند. براي چه به بندرعباس؟ براي کارهاي روحانيت و انقلاب در بندرعباس. اولاً در جايگاهي که حضرت امام مستقر بودند من هم کارت ويژه داشتم. جمعيت از پشت فشار مي داد. من عقب‌تر رفتم که جمعيت فشار ندهد که نرده ها را بشکنند و بيايند. وقتي حضرت امام در آن جايگاه در بهشت زهرا مستقر شدند، من مهرم را از جيبم درآوردم و به پيشاني گذاشتم و اشک از چشمانم سرازير شد و مثل اينکه 15 سال خستگي برطرف شد. *اولين مسئوليت شما بعد از بندرعباس چه بود؟ يک حکمي هم حضرت امام به من دادند که حقوق کارمندان کيش را بردم و دو سه مسئله آنجا اتفاق افتاد. در قشم هم مشکلاتي مخصوصاً براي برخي عزيزان ما ايجاد شد. به هر کيفيت امام هم حکمي به من دادند و تعريف هم کردند که آقاي دري مورد تائيد ماست. بعد که به قم آمدم اولين مسئوليتم کميته انقلاب اسلامي استان مرکزي بود. بعد از اينکه از اينجا رفتم امام و نماينده ايشان در استان چهارمحال و بختياري شدم. بنابراين وقتي امام جمعه شهرکرد، نماينده ولي فقيه بودم و تقريبا در تاسيس تمام نهادهاي آنجا نقش آفرين بودم. دعواي مفصلي هم در منطقه لردگان، بين دو آبادي و دو خان بود. به نام برآفتاب و سردشت که 20 کيلومتري لردگان بود. اينها 13 ماه تيراندازي مي‌کردند و از تفنگ هاي قديمي داشتند. من به حاج آقاي قدوسي رضوان الله تعالي عليه زنگ زدم که به داد ما برسيد. حالا خود شهرکرد هم مشکل داشتيم. آقاي قدوسي فرمودند مگر آقاي دري آنجا نيست. گفتم بنده هستم و امام جمعه هستم و حوزه هستم و صدتا کار دارم. گفت اين کار هم به عهده شما است. گفتم من نمي‌رسم، شما دادستان بفرستيد. حکم دادند جناب آقاي حجت الاسلام حاج حسين علي دري نجف آبادي به عنوان دادستان انقلاب اسلامي چهارمحال بختياري باشد. برخي از آثار هنوز هست. خيلي تلاش کرديم دعوا را حل کرديم. مسائل داخل شهر اتفاق افتاد. ستاد خلق ترکمن که درست مي کردند آنجا هم درست کردند، آموزش و پرورش را اشغال کردند. بازار را تعطيل کردند. داستان هاي ديگر مفصل طول کشيد. يک سال بيشتر چهارمحل بختياري نبودم، نزديک يک سال شد. *بعد به مجلس آمديد. بعد از طرف مردم شريف اردل و کيار و فارسان و کوهرنگ به عنوان نماينده انتخاب شدم و به مجلس شوراي اسلامي آمدم. دوره اول خدمت بزرگاني که حضور داشتند بودم. *عجب مجلسي! بله. 28-27 شهيد فقط در حزب جمهوري اسلامي ايران داديم. بسيار شرايط حساسي بود. *از رفقاي نزديک شما چه کساني بودند که شهيد شدند؟ رحمان استکي نماينده شهرکرد بود؛ رفيق ما بود. برادر او مجتبي استکي و يک برادر ديگر هم شهيد شدند. خانواده سه شهيده استکي هاي شهرکرد هستند. خيلي خانواده نجيب و شريف و دوست‌داشتني هستند. از دوستان ما همه اينها بودند. محمد منتظري نماينده نجف آباد شهيد شد. حاج آقا نورالله طباطبائي نماينده اردستان برادر حاج آقا طباطبائي اصفهان بود. با هم کفايه مباحثه مي کرديم و درس ها را براي اين که فراموش نکنيم. *شما در حزب دعوت نبوديد؟ بله. شايد سه جلسه غيبت نداشتم. شهيد محمد منتظري شايد سه جلسه حضور نداشت. تقدير اين چنين بود او برود و هزاران درجه را طي کند و من هنوز مانده ام و خاک و خول مي‌خورم. يک علت داشت. بابا حيدر يک آبادي آبرومند و ارزشمند است و سادات محترمي دارد. اين آبادي آب نداشت. زماني که من امام جمعه آنجا بودم دعواي سنگيني براي آب مطرح شده بود. من دنبال اين رفتم که آب آبادي را درست کنم. به تهران آمديم و صبح من مجلس رفتم. بعدازظهر کميسيون برنامه و بودجه بود. و کميسيون کار و استخدام. ما دو مسئوليت داشتيم. بعد از آنجا شهر ري در سازمان تبليغات نهج البلاغه براي خانم ها و آقايان تدريس مي کردم. من نهج البلاغه هم تدريس کردم و خستگي زياد بود. ماشين نداشتيم، در راه مي گفتيم ما را تا فلانجا برساند. نماز را خوانديم. منتظر بودم اخوي که الان سرهنگ سپاه هستند و بازنشسته شدند و نجف آباد هستند، با پيکان بيايد و ما را به حزب برساند. من همينطور که کنار اتاق افتاده بودم، غش کردم. اخوي هم ظاهراً نيامد. بنابراين بنده از فيض عظمي محروم شدم. *اين اتفاق بعد از عدم کفايت بني صدر بود؟ بله. بعد از عدم کفايت بني صدر بود. بعد از اين امر هم جريان انفجار مسجد اباذر روز قبل و مجروحيت حضرت آقا بود. روز بعدش جريان حزب بود. شايد تقدير الهي بود روز قبل آقا با آن شرايط که نباشد در حزب و بماند و وجود پربرکت ايشان براي ده ها سال بعد منشا نور باشد. *آن زماني که عدم کفايت بني صدر را تصويب مي‌کرديد فکر مي کرديد غائله به اينجاها برسد؟ منافقين مانند مار زخم خورده بودند، اما اينکه بني صدر کامل در دام آنها بيفتد و ابزار دست آنها قرار بگيرد، تا اين حد انتظار نداشتيم. کتاب و جزوه اي که بني صدر قبل از انقلاب نوشته بود «زور عليه عقيده» بود. هر چه نوشته بود با خودش و منافقين 100 درصد منطبق بود. زور عليه عقيده را بني صدر عليه منافقين نوشته بود. خودش وارد اين شده بود و با آنها همدست بود. تا اينجا تمکين کند که چنين جناياتي را با اين رسوايي انجام دهند. يکي دو جنايت که نبود. * آن مرحله عدم کفايت بني صدر را در جلساتي که مي رفتيد به اين جمع‌بندي رسيديد که عدم کفايت انجام شود؟ هزينه ها هم حساب کرده بودند؟ بله. از ابتدا پاي همه چيز ايستاده بوده‌ايم. همين الان هم همين طور است، يعني الان شهادت براي ما آرزو است. اگر بنا باشد آقاي دري در عمر 70 ساله غبطه اي بخورد، غبطه شهادت را مي‌خورد. ده ها بار هم ممکن بود اتفاق افتد. ما در حکومت نظامي در قم نزديک بود در کشته شريعتمدار با گلوله ژ3 کشته شوم. از ابتدا پاي همه چيز ايستاده بوده‌ايم. همين الان هم همين طور است، يعني الان شهادت براي ما آرزو است. اگر بنا باشد آقاي دري در عمر 70 ساله غبطه اي بخورد، غبطه شهادت را مي‌خورد. ده ها بار هم ممکن بود اتفاق افتد. ما در حکومت نظامي در قم نزديک بود در کشته شريعتمدار با گلوله ژ3 کشته شوم. *به عنوان کسي که نجف آبادي بوديد و براي نجف آبادي ها آقاي منتظري فرد مهمي بود، فکر مي کرديد پيوندي بين دفتر ايشان با منافقيني که اين همه کشتار کردند، شکل بگيرد؟ انتظار ما اين بود آقاي منتظري به عنوان رهبري که نه، ولي آقاي منتظري رابطه شاگردي و استادي با امام داشتند، خودشان هم مکرر مي‌گفت که هرجا امام پافشردند ما هم بايد پافشاريم. بنابراين انتظار اين بود اين مسير توسط ايشان با جديت دنبال مي شد و ايشان هم به من در حوادث نجف آباد گفت من راضي نيستم از ناحيه من به نظام آسيبي وارد شود. اين تعبير ايشان بود. *اين تعبير خود آقاي منتظري بود؟ بله. گفتند من حاضر نيستم بخاطر من ... من به نجف آباد رفته بودم، قبلا هم برادران رفته بودند. روز سه شنبه درگيري بود و يک نفر هم کشته شده بود. من که به آنجا رفتم تقريبا مانند آبي بود که روي آتش ريخته شد. بدون حفاظت؛ گفتم مردم به مسجد جامع بيايند. سخنراني کردم و از امام تجليل کردم و گفتم فردا صبح مسجد بازار – فاصله اين دو مسجد 500 قدم و کمتر بود - بياييد و از آنجا بازار مي رويم و مغازه‌ها را باز مي کنيم. *امام از شما خواستند براي سخنراني برويد؟ نه. امام نخواسته بود. بعد حاج احمد آقا زنگ زدند و از طرف امام از من تشکر کردند. صبح مردم به مسجد بازار آمدند. مسجد بزرگي است. گفتيم بازار را باز مي کنيم و همين کار را کرديم. *ماموريت به شما داده بودند؟ آقاي منتظري خودش گفت. *به شما گفت؟ بله. خودش گفت که برويد. يادداشت دو صفحه اي داد و من الان به خاطر ندارم. *که شما آنجا برويد. بله. گفتند من راضي نيستم بابت من آسيبي برسد. *۱۴ خرداد ۶۸، ارتحال امام چقدر آمادگي داشتيد؟ امام مايه عزت، مايه شرف ما بود. امام هميشه زنده است. امام نمرده، نمي‌ميرد و نخواهد مرد. امام حق بزرگي به گردن ايران، اسلام، دنياي اسلام، دنياي بشريت دارد. اسوه تمام عياري است که رمز موفقيت ايشان اخلاص، شجاعت، فتوت، فقاهت، عشق به خدا و اهل بيت و مردم است. گوهر گرانبهايي بود که خدا به عنوان امانت بزرگ به ملت ما کرامت فرمود. رحلت امام واقعا داغ غمي بر عهده همه ما بود اما لطف خدا کمک کرد و عنايات الهي کمک کرد، شايد دعاي خير امام زمان و دعاي خير امام راحل و خون شهدا و دعاي خير ملت بزرگ ما باعث شد جايگزيني حضرت امام را خبرگان رهبري به نحو احسن تدبير کردند و مقام معظم رهبري را به عنوان سکاندار کشتي انقلاب اسلامي و ستون فقرات نظام اسلامي تعيين کردند. *فکر مي کرديد آقا انتخاب شوند؟ مناسب‌تر از آيت‌الله خامنه‌اي براي رهبري نداشتيم واقع اين است که در آن شرايط شايد مناسب‌تر از ايشان هم نبود. عجيب اين است در جريان رياست مجلس شوراي اسلامي دوره اول، نظر خود بنده آقا بود. *مهم‌ترين ويژگي اين ۳۱ سال رهبري حضرت آقا را چه مي‌دانيد؟ به نظرم مي‌رسد پايبندي به اصول اسلام، پايبندي به اصول خط امام، پايبندي به اصول انقلاب اسلامي، پايبندي به اصول قانون اساسي، معيارها و مباني را به طور کامل رعايت کردن و در همان چهارچوب و خط و مشي که امام حرکت مي‌کردند، حرکت کرده‌اند. *سال ۷۶ بود که آقاي ناطق نامزد رياست جمهوري شدند. شما به آقاي ناطق راي داديد؟ بله. *براي ايشان هم کار کرديد. بله. قدري براي ايشان کار کردم. *و جالب اين بود که به عنوان وزير اطلاعات دولت رقيب آقاي ناطق معرفي مي‌شويد. چطور به شما پيشنهاد دادند؟ ماجراي انتصاب در دولت خاتمي دو سه تا مسئله است. اولا ما اين رقابت ها را رفاقت مي دانيم. اينطور تصور مي کنم. به نظرم نيامد خيلي اصولگرايي و اصلاح طلبي خيلي پررنگ به آن معنا باشد. مي گوييم همه ارزش ها را حفظ کنند. *چپ و راست آن زمان! بله. آن تندي و يا خط دو و سه و يا خط يک، دو و سه را من خيلي به آن معنا باور ندارم. مسئله دوم اين است که دولت و آقاي خاتمي براي وزير اطلاعات گير افتاده بود. به نقطه روشني نرسيده بودند. زمان هم سپري مي شد. صبح در مجمع تشخيص مصلحت نظام به من گفتند يا روز پنجشنبه به من گفتند، جدي نگرفتند و من هم جدي نگرفتم. دوستانه صحبت هايي رد و بدل شد. شب يکشنبه داشتم صحبت مي کردم، در صندق قرض الحسنه مسجد، گفتند آقاي خاتمي شما را کار دارد. موبايل هم آن زمان نبود. من آمدم ببينم با من چه کار دارند. گفتند قرار شد چه کار کنيد؟ مسجد رفتيد براي چه کاري؟ گفتم کار من مسجد است. به من گفت چه زماني مي توانم شما را ببينم؟ گفتم مي توانم نيم ساعت ديگر خدمت شما بيايم. خاتمي از انتصاب من به عنوان وزير اطلاعات پشيمان شد نيم ساعت بعد من خودم را به رياست جمهوري رساندم. ايشان گفتند شما با آقا صحبت کرديد؟ گفتم نه، به خانه آمدم و ساعت ده بود که آقاي حجازي تماس گرفتند و گفتند فردا ساعت 6:15 يا 6 به ديدار آقا بياييد. اظهار محبت و لطف کردند. هميشه به من احساس بزرگواري داشتند. بيرون آمدم ديدم آقاي خاتمي براي ملاقات مي‌روند. آقاي خاتمي گفتند چيزي به عنوان برنامه بنويسيد. من شب تا ساعت اذان صبح برنامه اي را نوشتم. از نهج البلاغه شروع کردم. تقريبا نه صفحه به عنوان دستور کار نوشتم. ايشان سه شنبه دولت خود را معرفي کرد. يعني دوشنبه برنامه را دادم و سه شنبه ايشان کابينه را تکميل کرد. ايشان از من خواستند و هيچ شرط و شروطي با من نداشتند. من گفتم مي‌روم و اختيار دارم و وظيفه خودم را انجام دهم. من نمي‌خواستم به کسي بي‌مهري کنم، مي‌خواستم وظيفه قانوني و شرعي خود را انجام دهم. اما بعد متوجه شدند قدري اشتباه کردند. اقاي روحاني به من گفت 8 ماه بود که اينها مي خواستند شما را برکنار کنند. من وظيفه خود را انجام مي دادم، ولي ظاهراً اشتباه رفته بودم. غائله قتل هاي زنجيره اي؟ غائله قتل ها نبود. قبل از اين بود. از 8 ماه قبل به غائله قتل ها نمي رسيد. *به آن ختم شد. بازي بود. اينکه دولت خود را اين ميزان درگير کند. صد حادثه مانند آن اتفاق افتاد و هر کسي هر غلطي کرده بايد جوابگو باشد. ما مي خواستيم نظام منزه باشد. قطعاً نظام منزه بود. رهبري، رئيس جمهور، مجلس و وزارتخانه ... *يعني تغييراتي داديد که ... بله. اين سيستمي است که منزه از اين اتهامات است. 3-2 نفر خودشان خودسرانه رفتند. خودشان هم نوشتند خودسر بوده است. به ما ربطي نداشت. رفتند و غلطي کردند. پيداست وقتي ابتدا بگوييم اينها بودند، متوجه شويم يا افشا شود خيلي ها عکس العمل نشان مي دهند. *در جايي گفته بوديد قتل هاي زنجيره اي را خود من وزير را هم دور زدند. بله. به من ربطي نداشت. به وزارت مربوط نبوده است. وزارت سيستم خودش را دارد. دوستاني با هم جمع مي شدند که ربطي به وزارت نداشت. مثل برخي اختلافات که در 88 هم اتفاق افتاد که با دادستان تهران بود. بنده با کهريزک بردن 100 درصد مخالف بودم. قبل از آن خواستند آقاي شاهرودي را دور بزنند و کهريزک تعداد زيادي را ببرند. بنده دادستان کل بودم و مخالف بودم و گفتم هر کسي تخلف کرده بايد جوابگو باشد. نمي شود آبروي نظام را براي اين کار ببريم. *چطور سر کهريزک مخالف بويد و اين کار را کردند؟ اجرا دست بنده نبود. اجرا دست آن آقايان بود. *و يک يادداشتي رهبر انقلاب بعد از اين قضايا (قتلهاي زنجيره اي) براي شما فرستادند. بله. استعفاي ما که معلوم است و 6 صفحه هم ضميمه استعفاي من معلوم است. يک نامه هم براي آقاي ناطق، رئيس مجلس نوشتيم که آن هم جاي خود دارد. يک نامه خدمت آقا نوشتيم. ايشان بزرگواري کردند و بسيار با پدري و بزرگواري از ما تفقد کردند. ما هم جزء اداي وظيفه و تکليف کاري انجام نداديم. من گفتم نمي توانم به نظام و رهبري نگويم. مي گويم و هر چه شد باداباد. آنها مي گفتند شما نگوييد. من گفتم نمي‌توانم و بايد بگويم. بايد نظام بداند چه کسي تخلف کرده و نه پاي دولتبه آن معنا در کار است و نه نظام درگير بود. اين کار غلطي بود و چه معنا دارد که کار غلط کنند. *سال 84 موافق آمدن آقاي هاشمي براي رياست جمهوري بوديد؟ من مثل برخي برادراني که آمدند خيلي راه دستم نبود؛ قبول نداشتم. *که ايشان بيايند؟ بله. *با ايشان صحبت هم کرديد؟ بله. آنها خانه ما آمدند و مي خواستند مهره ما را ببرند. نظر من مساعد نبود آن آقايان بيايند. *يک جايي گفته بوديد، آقاي هاشمي اعتدال را در مقابل راديکاليسم دوم خرداد و تندروي اصلاح‌طلبان مطرح کرد. آقاي هاشمي بعد از دوم خرداد براي مجلس نامزد شدند و خيلي مورد هجمه طيف تندروي اصلاحات قرار گرفتند. پشت صحنه اين چه بود؟ من در همه اين موارد نامه هايي به آقاي هاشمي نوشتم. برخي از اين نامه ها وجود دارد. تذکراتي به ايشان دادم. گاهي 13 تذکر دادم، گاهي 22 تذکر دادم. *ايشان ناراحت نمي شدند؟ نخير. ايشان تحمل مي کرد. نه من، که همه را تحمل مي کرد. از اين جهت روحيه تحمل آقاي هاشمي خوب بود. ممکن بود باطناً قبول نداشت ولي مي‌پذيرفتند. *گفته بوديد در مواضع آقاي هاشمي تغيير ويژه اي ايجاد نشد و هيچگاه تغيير 180 درجه اي نکرد. واقعاً همين طور بود؟ ممکن بود مواضعي را اعلام مي کرد. مثلاً در جريان مذاکره با آمريکا مطالبي بيان مي کرد ولي نقد مي کرديم. ايشان آخرش هم مي‌گفت آقا ولي امر است و هرچه آقا بفرمايد همان است. *رفاقت شما با آقاي هاشمي قبل از انقلاب بود؟ بله. در مجلس هم آمديم بيشتر شد. در کميسيون برنامه و بودجه مثلاً در بحث مترو تهران! خيلي کارهاي ديگر بود. *آن زمان هم مي گفتند برخي آقايان در قم مخالف بودند. آقاي منتظري جزو مخالفين مترو بود. مي گفتند چرا پول را در زمين دفن مي‌کنيد! روستاها را آباد کنيد! حرف آقاي منتظري اين بود. آقاي منتظري جزو مخالفين مترو بود. مي گفتند چرا پول را در زمين دفن مي‌کنيد! روستاها را آباد کنيد! حرف آقاي منتظري اين بود. من رئيس کميسيون برنامه و بودجه بودم. *ولي آقاي هاشمي ايستاد. بله. ايستاد و مترو را راه انداخت. بنده و آقاي دکتر روحاني، آقاي شيباني و ديگران بودند. دنبال کار مترو رفتيم. *سال ۸۸ دادستان کل کشور بوديد و آن فتنه بزرگ اتفاق افتاد. در کميته حل اختلاف هم بوديد. درست است؟ بله. *بازشماري کرديد؟ بله. چند صندوق را به عنوان نمونه بازشماري کرديم. *با اين آقايان هم براي برطرف شدن شبهات آنها صحبت کرديد؟ تقلب در انتخابات 88 دروغي شاخدار بود ما يقين داشتيم که تفاوت آراي ۱۴ ميليون تا ۲۴ ميليون معقول نيست که بگوييم تخلف يا تقلب شده است؛ اين دروغ شاخ‌داري است. خيلي روشن است. فرض کنيد تقلب هم بکنيم، ۲۰۰ صندوق هم تقلب کنيم. ۲۰۰ تا ۵۰۰ راي هم مي شود ۱۰۰ هزار راي مي شود. ۱۰۰ هزار راي چقدر است و ۱۰ ميليون تفاوت آرا چقدر است! ۱۰ ميليون در هيچ ناموسي در جمهوري اسلامي ايران در طول ۴۰ سال گذشته امکان تخلف و تقلب ندارد. اين يک دروغ شاخدار است يا رمز براي فتنه است. مي خواستيم اولاً آقاياني که موضع گرفته‌اند حکيمانه برخورد مي‌کردند و نه اينکه موضع هاي هفتگانه بگيرند که کشور را دچار چالش کنند و اين تلخ ترين مسائل است. ثانياً تحريک ها را ادامه ندهند. اعلاميه و اطلاعيه ندهند. مردم را برخلاف حق و عدل تحريک نکنند. بعد هم قواعد بازي رقابت را آنها به ما ياد داده‌اند. *خيلي لطف کرديد. تشکر مي‌کنم. اگر ما در اين مسائل در 40 سال در اطلاعات، در دادستاني، در ديوان عدالت و هر جايي قصوري داشتيم هم از امام زمان (عج) عذر مي خواهيم و هم از رهبري عزيز و هم از امام راحل و هم از شما ملت و هم از خانواده معزز شهدا عذر مي‌خواهيم. ما بيش از اين توان نداشتيم. لايکلف الله نفسا الا وسعها اين حرف ما بود. سر اين حرف قاطعانه ايستاديم. ما را حلال کنيد، براي ما دعا کنيد. *من خداحافظي مي کنم، اما برنامه با دست‌خطي که حاج آقاي دري به يادگار براي ما خواهند نوشت، به پايان مي رسد. «بسم الله الرحمن الرحيم توفيقي شد تا در برنامه دست خط شرکت نموده و براي عزيزان زحمت ايجاد نمايم. اولاً از همه ملت شريف پوزش مي‌طلبم. ثانياً همگان را به اخلاص، تقوا و توکل بر خداوند توصيه مي‌نمايم. ثالثاً جمهوري اسلامي ايران و قانون اساسي و ولايت فقيه امانت بزرگ امام راحل (رضوان الله تعالي عليه) است. همه بايد در راه پاسداري و صيانت از اين امانت بزرگ کوشا باشيم و از هرگونه ضعف، سستي، سهل‌انگاري پرهيز نمائيم که اميد است، ملت ما نيز اين راه پرافتخار را تداوم بخشد».
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره