ايران/ سعيد ليلاز با بيان اينکه دولت روحاني در اداره اقتصاد بدون نفت رکورد دکتر محمد مصدق را شکست، گفت: اين واقعيتي است که هم بايد مديران عالي کشور به آن توجه کنند و هم رؤساي محترم کميسيونهاي تخصصي مجلس آن را بدانند. با همه چالشهاي سياسي و فقدان انسجام در داخل، بالاخره در دولت آقاي روحاني رکورد دکتر مصدق در (اداره کشور) با اقتصاد بدون نفت را شکستيم.
بگذاريد اينطور بگويم؛ سعيد ليلاز بهعنوان يک مورخ که درس خود را خوب خوانده است، ادعا ميکند که از حمله مغول به اين سو، هرگز فشاري مانند فشار امروز به ايران وارد نشده است.
مهمترين بخش اظهارات سعيد ليلاز به شرح زير است:
* در 8 قرن گذشته چنين فشاري بر ملت ايران بيسابقه بوده است. باوجود اين، آيا شما در ايران هيچ اثري از قحطي ميبينيد؟ هيچ اثري از مشکلاتي که در عراق دوره تحريم بود يا مشکلاتي که در ونزوئلا هست، ميبينيد؟ بله، ميدانم که ما امروز با چه فقري يا چه تورمي دست به گريبان هستيم
* آقاي روحاني يا آقاي همتي از شهريور 1397 به بعد، که اعمال مديريت را آغاز کردند، ديديم که مسأله جمع شد. درست است که در اين مدت قيمت دلار دو برابر شده است، اما از آن طرف رشد نقدينگي هم دوبرابر شده است.
* در زمينه بورس، ابتداي امسال يا اواخر سال گذشته، کارشناس يا سياستمداري نبود که نگران فروپاشي بورس نبوده باشد، هرچند از ابتدا معتقد بودم اين اتفاق نميافتد. اما عملکرد دولت در اين زمينه بسيار مثبت بود
* 90 درصد اعتراضات دي ماه 96، ناشي از توطئه از درون بود
* دولت آقاي روحاني امروز چه کار ديگري ميتوانست انجام بدهد که انجام نداده است؟ من مديريت کرونا آقاي روحاني را بسيار موفقيتآميز ميدانم. يا مديريت دولت در بورس که ميتوانست يک بحران امنيتي براي کشور ايجاد کند، را بسيار موفق ميدانم
* حرکتي که در بورس صورت گرفت، حرکتي در جهت منافع تودههاي فقير مردم ايران بود
* در دو ماه اخير، يک ميليون خانوار از فقيرترين اقشار ايران، النگوهاي بچههاي خود را فروختند تا سهام بخرند. اگر بورس فرو ميريخت، چه کسي ميتوانست کاري بکند؟ اين کاري بود که دولت با سرعت انجام داد و البته مقام رهبري هم موافقت کردند که تصميم بسيار مهمي است
* در 7 سال دولت حسن روحاني، به جز آن دوره 7-8 ماهه و به جز آن سياست خاص بازار ارز که نسبت به آن انتقادهاي بسيار روشن دارم، هيچ عيبي در سياستهاي آقاي روحاني نميبينم. در همه عرصهها موفقيتآميز جلو رفتيم. اکنون هم کمابيش تحريمها را بخوبي مديريت کرديم. امروز هم حاکميت تنها بايد انسجام خود را بيشتر و يکي کند و با فساد برخورد کند
* برخورد با فساد اساساً کار قوه قضائيه است که به نظر من آقاي رئيسي اميدوارانه جلو ميرود و من خوشبينم که در اين زمينه هم اتفاقات خوبي بيفتد
بشدت هم از برجام دفاع ميکنم و معتقدم برجام افق جديدي براي کشور باز کرد و اگر برجام نبود، ما هرگز شاهد اين اجماع بينالمللي عليه ترامپ نبوديم. برجام يک مصالحه شرافتمندانه بود
* براساس برجام است که مخالف مصالحه با ترامپ هستم. به اين دليل که ما در برجام يک مصالحه شرافتمندانه انجام داديم، اما به محض اينکه معادله قدرت در دنيا بهم خورد، امريکا اين مصالحه را بهم زد. ما که گناهي نکرده بوديم يا جمهوري اسلامي که خطايي نکرده بود. از اينرو معتقدم نه اينکه مصالحه اساساً فايده نداشته باشد، بلکه ميگويم اصالت ندارد. نکته ديگر اينکه امروز قيمت نفت آنقدر پايين آمده که مصالحه را از لحاظ اقتصادي بيمعني کرده است
* از ابتداي فروردين 97 تا امروز نزديک به 30 ماه از آغاز دور جديد تحريمها ميگذرد و ما در اين مدت موفق شديم اقتصاد کشور را بدون نفت اداره کنيم. در همين شرايط، امروز ايران هيچ شباهتي با يک کشور قحطي زده ندارد. بله، تحريمها پيامد داشته و دارد
* موفقيت اين دولت به حساب کسي از رقباي آنان نميرود، روحاني هم که ديگر نميتواند رئيس جمهوري شود، در اين صورت چرا نبايد براساس مصالح جمهوري اسلامي و منافع خودشان، پايهاي داشته باشند تا وقتي در 1400 به قدرت رسيدند، کشور را آسانتر اداره کنند؟ به همين دليل من توجه اين دوستان را به اين واقعيتها جلب ميکنم
مشروح گفتگوي سعيد ليلاز با روزنامه ايران را در ادامه بخوانيد:
«روحاني در اداره اقتصاد بدون نفت رکورد دکتر محمد مصدق را شکست.»
سعيد ليلاز، اقتصاددان و تحليلگر مسائل سياسي. ليلاز با چنين نگرشي که مبتني بر واقعيتهاي تاريخي است، معتقد است معضلات و مشکلات کشور، اصولگرايي يا اصلاحطلبي نيست که حالا رويکرد اصلاحطلبانه يا اصولگرايانه هم داشته باشد. اين نقدي است به برخي چهرههاي نوظهور سياست و تقنيني کشور که خواستار بازگشت روحاني از سياستهاي 7 سال گذشته خود شدهاند. مطابق رويکرد ليلاز، چنين درخواستي، تنها بر نگاه سياسي و جناحي به مسائل مبتني است که البته سعي ميشود رنگ و بوي ايدئولوژيک و آرماني هم داشته باشد. اما طرحکنندگان اين درخواست، عامدانه چشم خود را بر واقعيتهاي دولت روحاني و مبارزه نفسگير و بيامان آن با فشارهاي حداکثري امريکا ميبندند که در طول تاريخ بيسابقه است. ليلاز در اين گفتوگو، گزاره بحث برانگيز خود مبني بر اينکه امروز وقت مصالحه با امريکا نيست را هم توضيح ميدهد. او ميگويد مخالف مصالحه شرافتمندانه نيست، کما اينکه امروز مشکلاتي که در تجارت خارجي بدون نفت وجود دارد، موانع زيادي براي کشور ايجاد کرده است اما الان زمان مناسبي براي گفتوگو با ترامپ نيست.
ليلاز معتقد است که وضعيت کشور بهسمت ثبات و آرامش ميرود و اگر تا مرداد ماه دوام بياوريم برنده مصاف با امريکا هستيم. اين نظررا ميتوان متناظر با رويکرد عباس عبدي، ديگر تحليلگر اصلاحطلب دانست که به «ايران» گفته بود «همه شاخصها بهسمت بيثباتي ميرود که عمده آنها شاخص سياسي است.» منظور اينکه هر نوع پيشرفت در خارج يا حل مسائل در داخل، نيازمند سازش و کاهش تنش در سياست داخلي است. خلاصه اينکه؛ ايران ما امروز نيازمند آباداني درون خانه است.
در گفتوگوهاي گذشته خود، با ارائه آمارها و شاخصها نشان داديد که دستکم در فاصله 92 تا 94 که تحريم بوديم و برجامي هم وجود نداشت، وضع اقتصادي کشور، بويژه در زمينه حمايت از اقشار ضعيف بسيار بهبود يافته بود. اما امروز رؤساي کميسيونهاي تخصصي مجلس، بدون اشاره به اين اقدامات و دستاوردهاي دولت، به رئيس جمهوري نامه نوشتند که از مديريت7 سال خود بازگرديد. باتوجه به اين دو گزاره، سؤال ما اين است که آيا در کشور مسائل و مشکلات، اصولگرايي و اصلاحطلبي است که راه حل اصولگرايانه يا اصلاحطلبانه داشته باشد؟
من اينطور به مسائل نگاه نميکنم. من معتقدم هرکسي بر مبناي منافع خود و اينکه در کجاي سپهر سياست و توزيع منابع ايستاده است، تصميم ميگيرد. من مسأله را براساس منافع ميبينم و فکر ميکنم دوستان ما بهعنوان رؤساي کميسيونهاي تخصصي مجلس، درواقع بهعنوان تازه واردها ميخواهند بگويند بازي، بازيگران جديدي دارد. درغير اين صورت، اگر از منظر کارشناسانه به مسائل نگاه کنيم، ميبينيم که به استثناي فاصله دي ماه 96 تا مرداد 97 (توجه کنيد که من به دقت به اين تاريخ اشاره ميکنم) عملکرد دولت آقاي روحاني را کاملاً قبول دارم و موفق ميدانم.
دولت در چه شاخصهايي موفق بوده است؟
ما در همه زمينهها موفقيت داشتيم، هم رشد اقتصادي ايران احيا شد، هم توزيع درآمد. قدرت خريد طبقه کارگر ايران که تا سال 1392 در نسبت با سال 1389 حدود 25 تا 30 درصد کاهش يافته بود، تا پايان سال 96 دوباره احيا شد. يعني اولين بار در تاريخ ايران بود که قدرت خريد کارگران از طريق افزايش دستمزد اضافه شد. معمولاً ما فراموش ميکنيم يا رؤساي محترم کميسيونهاي مجلس فراموش کردهاند که درآمد ارزي بهترين سال دولت آقاي حسن روحاني، معادل درآمد ارزي در بدترين سال دولت آقاي احمدينژاد بود. يعني کاهش قيمت جهاني نفت خام، همه آثار مثبت برجام را محو کرد، بهگونهاي که درآمد ارزي در سال 94 به 33 ميليارد دلار رسيد، همچنان که درآمدهاي ارزي در بهترين سال دولت آقاي روحاني که سال 96 بود، معادل درآمدهاي ارزي سال 92 بود که بدترين سال از نظر درآمد ارزي در دوره اول تحريم محسوب ميشود. در واقع هيچ گاه دولت آقاي روحاني وفور درآمدهاي ارزي را تجربه نکرد. باوجود اين ما موفق شديم اقتصاد ايران را احيا کنيم، کما اينکه رشد اقتصادي ايران در سال 95 از رکورد خود در سال 1390 عبور کرد و شاخص توليد صنعتي نيز به 106 تا 110 واحد رسيد، آن هم نسبت به سال 90، يعني قبل از شروع دور نخست تحريمها عليه ايران. از سوي ديگر امروز توليد مواد غذايي ايران حدود 140 ميليون تن است. بگذاريد اينطور بگويم؛ سعيد ليلاز بهعنوان يک مورخ که درس خود را خوب خوانده است، ادعا ميکند که از حمله مغول به اين سو، هرگز فشاري مانند فشار امروز به ايران وارد نشده است. سراغ ندارم که ملتي يا کشوري به اسم ايران، از سال 618 هجري قمري که چنگيز به ايران حمله کرد، تا امروز، چنين فشاري را تحمل کرده باشد. در 8 قرن گذشته چنين فشاري بر ملت ايران بيسابقه بوده است. باوجود اين، آيا شما در ايران هيچ اثري از قحطي ميبينيد؟ هيچ اثري از مشکلاتي که در عراق دوره تحريم بود يا مشکلاتي که در ونزوئلا هست، ميبينيد؟ بله، ميدانم که ما امروز با چه فقري يا چه تورمي دست به گريبان هستيم، ميدانم که هر هفته هزاران انسان به زير خط فقر رانده ميشوند، همه اينها را ميدانم، اما از آن طرف اين را هم ميدانم که فشاري که بر ايران وارد ميشود، بيسابقه است.
در تقسيمبندي مسائل امروز ما، دو موضوع نفت و تحريم را از هم تفکيک ميکنيد؛ کدام را مؤثرتر ميدانيد؟
حتماً نفت. من هيچگاه عنصر خارجي را در اقتصاد ايران عامل تعيينکننده نميدانم. اساساً از جنگ جهاني دوم به اين سو، هيچ گاه عنصر يا عامل خارجي را تعيينکننده نميدانم. حتماً عنصر خارجي مؤثر و مهم است، اما تعيينکننده نيست. به عبارت ديگر، درنهايت تحريمها اوضاع را تشديد ميکند يا تخفيف ميدهد. چنانکه آقاي روحاني يا آقاي همتي از شهريور 1397 به بعد، که اعمال مديريت را آغاز کردند، ديديم که مسأله جمع شد. درست است که در اين مدت قيمت دلار دو برابر شده است، اما از آن طرف رشد نقدينگي هم دوبرابر شده است. ببينيد! من معتقدم در بهترين سال دولت آقاي روحاني 56 ميليارد دلار کالا به ايران وارد شد. اگر اين ميزان واردات يکباره صفر شود، سهم آن در اقتصاد ايران 6 درصد است، بقيه مسائل به مديريت مربوط است. براساس شاخص بينالمللي قدرت برابري خريد، ايران سالانه حدود 1200 ميليارد دلار توليد دارد، بنابراين جايي که حکومت و دولت خواسته است، توانسته است اداره کند. چنانکه در زمينه بورس، ابتداي امسال يا اواخر سال گذشته، کارشناس يا سياستمداري نبود که نگران فروپاشي بورس نبوده باشد، هرچند از ابتدا معتقد بودم اين اتفاق نميافتد. اما عملکرد دولت در اين زمينه بسيار مثبت بود.
چرا شما بازه زماني دي ماه 96 تا مرداد 97 را استثنا ميکنيد؟ در اين دوره چه اتفاقي افتاد؟
بانک مرکزي وقت پول پاشي کرد.
يعني همين حرفي که اخيراً آقاي همتي، رئيس کل بانک مرکزي زد که ما براي ثبات بازار ارز، در بازي امريکا قرار نميگيريم که بخواهيم دلار به بازار تزريق کنيم؟
دقيقاً و درست بهدليل همين سياستهاي اخير است که از همتي حمايت ميکنيم. اما ما در آن 7 تا 8 ماه، خيلي چيزها از دست داديم و اساساً آن ميزان از طلا و ارز که از دست داديم، تعيينکننده بود. من يکي از بخشنامههاي امريکا را خواندم و به مقام عالي رتبهاي گفتم که يا شما آسوده خاطر هستيد، يا من نميفهمم که چه اتفاقي دارد ميافتد، والا رفتار شما نشان نميدهد که شما طوفان عظيمي را که در حال وزيدن است، درک کرده باشيد.
چطور ميتوان تفاوت ادعايي در رفتار و مديريت دولت، در دو سال 92 تا 94 با دي ماه 96 تا مرداد 97 را توضيح داد؟ آيا ميتوان از منظر اقتصاد سياسي اين مسأله را تبيين کرد؟
حتماً ميتوان از نظر اقتصادي آن را تبيين کرد. اگر بخواهيم صادق باشيم، بايد بگويم که بعد از انتخابات 96 رويکرد سياسي آقاي روحاني تغييراتي به خود ديد، زيرا فکر ميکرد اگر تغيير رويکرد بدهد، نظر جناح راست هم به ايشان مثبت خواهد شد. نميتوانم در اين زمينه داوري کنم، زيرا شايد رويکرد اشتباهي هم نبود. اما به نظر ميرسد ايشان اينطور فکر ميکرد اگر مواضع جناح اصولگرا را هم مورد توجه قرار دهد، کشور به وفاق بيشتري خواهد رسيد، زيرا يکي از بزرگترين مشکلات کشور نبود انسجام درون اجزاي حاکميت است که اين نبود وفاق هيچ ربطي به تحريمها ندارد. به همين دليل من مخالف اثرگذاري جدي تحريمها هستم، زيرا ما امروز مسائل داخلي خود را حل نکردهايم. اما در پاسخ به اين رويکرد، نه تنها وفاق بيشتري حاصل نشد، بلکه حوادث دي ماه 96 هم پديد آمد که به باور من، بخش زيادي از اعتراضات دي ماه 96، ناشي از توطئه از درون بود. به عبارت ديگر، اتفاقات دي ماه ناشي از کشمکشهاي طبقات اجتماعي بود.
آقاي روحاني با چه رويکردي ميخواست حمايت جناح راست را کسب کند؟
شايد آقاي روحاني تصور ميکرد با اين سياست، برخورد جناح راست با ايشان هم تفاوت خواهد کرد. البته تغيير رويکرد آقاي روحاني بيشتر در دولت نمود داشت. شايد آقاي روحاني ميخواست نتيجه بيشتري بگيرد، اما برعکس شد. البته اين را بگويم که به باور من هيچ اعتراضي نيست که زمينه اجتماعي نداشته باشد و من حق اعتراض را بخش لاينفک دموکراسي ميدانم و هيچ اعتراضي را تخطئه نميکنم، اما در حوادث دي ماه 96 اساساً نسخه هرگونه شجاعت دولت در برخورد و مواجهه با حوادث و مشکلات خارجي پيچيده شد. يعني گروهي که آن شورشها را پديد آورد يا به آن دامن زد، عملاً با اين اقدام به آقاي روحاني توضيح و نشان داد که تو شجاعت تصميمگيري نخواهي داشت و نميتواني تصميم بگيري.
جايي گفتيد که در دوره آقاي احمدينژاد، از محل وامهاي کم بهرهاي که بانکها به افراد دادند، به 100 تا 200 هزار خانواده رانت خوبي داده شد و آنها را طبقه نوکسيه اين دوره ناميديد.
حدس من اين بود که 100 تا 150 هزار خانوار بودند و به اين ترتيب از اين طريق بورژوازي جديدي در ايران پديد آمد. طبيعتاً هر بار در هر يک از اين تلاطمها، يک بورژوازي جديد پديد ميآيد. ميدانيد که در هر دوره جديد، چه اتفاقي سر بورژوازي قبلي ميآيد؟ مقيم کانادا ميشوند. ايران، کشوري شده است که مدام براي کانادا بورژوازي توليد ميکند. به همين دليل معتقدم پول پاشي درواقع کمک به آقاي «جاستين ترودو» و خدمت به دولت کاناداست. منظور من، هر نوع پول پاشي است، خواه از سوي آقاي محمود بهمني باشد، خواه آقاي سيف يا همتي، خواه دولت احمدينژاد باشد يا دولت خاتمي و روحاني، فرقي در اصل مسأله نميکند. به همين دليل وقتي آقاي همتي ميگويد من ديگر پول پاشي نميکنم يا ارز به بازار تزريق نميکنم، از او حمايت ميکنم.
اين قبيل منافع به کدام طبقات يا گروه ها رسيده است؟
حتماً به طبقات نزديک به حاکميت رسيد. به اين دليل که شرکتي که تنها در يک بازه زماني دو يا سه هفتهاي تأسيس ميشود و ميتواند در همين مدت کارت بازرگاني بگيرد، ثبت سفارش کند و دلار بگيرد. همين حالا، شما آيا ميتوانيد زودتر از يک ماه از اتاق بازرگاني تهران کارت بازرگاني بگيريد؟ دستکم گرفتن گواهي عدم سوء پيشينه يک زمان طولاني لازم دارد. پس در اين مسأله حتماً فساد هم رخ داد. بنابراين کساني که به منافذ قدرت يا امضاهاي طلايي دسترسي داشتند (از اين دلارها يا رانتها بهره بردند) وگرنه چيزي عايد کارگر و کشاورز يا آدمهاي کف خيابان نشد.
شما رانتهاي ارز 4200 توماني را فساد دانستيد يا فساد کساني که به امضاهاي طلايي دسترسي داشتند. اگر بخواهيم از زاويه «داگلاس نورث» به مسأله نگاه کنيم، اين رانت غيرمولد، چه پيامد مثبتي براي حاکميت داشت؟
ببينيد! الزاماً اين طور نيست که حاکميت هوشمندانه يا آگاهانه بهدنبال توزيع چنين رانتي باشد. اگر به رفتار بوروکراسي دولت آقاي روحاني در اين مدت نگاه کنيد، ميبينيد که هدف آنان تثبيت قيمت بود و به همين دليل در برخي روزها 80 ميليون دلار 4200 توماني اسکناس در بازار توزيع ميشد. کساني که در صفهاي خريد اين دلارها حاضر شده بودند، امروز مقيم کانادا هستند. اما محصول جانبي اين رويکرد، ايجاد يک طبقه جديد اجتماعي است. همان موقع به دولت پيشنهاد دادم کوپن کالاهاي اساسي توزيع شود که اين پيشنهاد رد شد. وقتي ميگوييم به طبقات محروم کوپن بدهيد، رد ميشود، اما همان توزيع کوپن را در توزيع دلارهاي نفتي بين بورژوازي ايران انجام داديد، زيرا وقتي اعلام ميکنيد دلار ارزان ميفروشيم، کسي وارد صف خريد ميشود که ريال دارد، اين ريال را هم بانک مرکزي داده است که سالانه 25 درصد به سپردهها سود ميدهد، سپردههايي که بابتشان سالانه 25 درصد سود داده ميشود، اما درآمد بانکها از محل آن سپردهها سالانه 15 درصد است. اين فرآيند منبع اصلي رشد نقدينگي در ايران بهمدت 10 سال بودند. درنهايت هم آقاي همتي اخيراً اين مسأله را مديريت کرد.
وقتي موضوع توزيع ارز ارزان در دولت آقاي احمدينژاد و مديريت آقاي بهمني و بعد در دوره آقاي روحاني و مديريت آقاي سيف بر بانک مرکزي تکرار ميشود، بنابراين نميتوانيم بگوييم که ما دو نوع مديريت اصولگرا يا اصلاحطلب داريم.
حتماً نداريم. بگذاريد مسأله را اينطور توضيح بدهم. به باور من ماده بر ذهن تقدم دارد، به اين معني که وقتي وفور پديد ميآوريد، از آن طرف فساد و ريخت و پاش هم پديد ميآيد. به عبارت ديگر، هرگاه وفور و ثروت بادآورده حاصل ميشود، انضباط مالي هم از در ديگر خارج ميشود. اين مسأله نه تنها اصلاحطلب و اصولگرا ندارد يا ماترياليست و خداپرست ندارد، بلکه ايراني و غيرايراني هم ندارد. در ايالات متحده هم اين اتفاق ميافتد. همين حالا ادبياتي در جهان شکل گرفته است به اين معني که با سقوط قيمت جهاني نفت خام، دولت نروژ هم آسيب ديده است، آن هم نروژي که تا سال 2015 ميلادي 900 ميليارد دلار از محل مازاد منابع نفتي ذخيره ارزي ايجاد کرده بود. اين امر به اين معني است که با هر ميزاني از توسعه يافتگي، با درآمدهاي بادآورده، در هر صورت دچار ريخت و پاش ميشويد. مسأله هم به اين صورت است که وقتي براساس يک درآمد ناپايدار، هزينه پايدار ايجاد ميکنيد، درواقع خودتان را نابود کرده ايد. از دولت اميرعباس هويدا تا دولت آقاي روحاني، هرگاه دچار وفور منابع شديم، همين اتفاق افتاد. شايد دولت آقاي روحاني تصور ميکرد اين بحران رد ميشود. اما همان طور که براي آنان نوشتم، فرض من اين بود که بحران قطعاً دو يا سه سال طول ميکشد. در مصاحبهاي گفتم که اگر امروز هم مذاکره با امريکا آغاز شود، مانند دور گذشته، حداقل دو سال طول ميکشد، همچنين در خوشبينانهترين حالت، بعد از مذاکرات دو ساله، دو سال زمان ميبرد تا صادرات نفت ما احيا شود، بعد از اين مدت، نفت با قيمت بشکهاي 35 دلار به درد کسي نميخورد، بلکه فقط لقمهاي است که لاي دندانهاي فساد را پر ميکند و چيزي به مردم
نخواهد رسيد.
سؤالي که طرح ميشود اين است که از دولت هويدا تا دولت احمدينژاد يا روحاني، چرا در ايران ما انباشت تجربه و انباشت مديريت نداريم؟
قبول ندارم که انباشت مديريت نداريم. اما به باور من، ريشه مسأله به اين بازمي گردد که ما، يعني ايران، درحال طي دورانگذار هستيم. مرحوم دکتر عظيمي معتقد بود هر 7 يا 8 سال، در ايران يک تلاطم شديد اتفاق ميافتد که همه دستاوردهاي آن 8 سال را باطل ميکند و ما بار ديگر به ابتداي خط باز ميگرديم. من (سعيد ليلاز) اسم اين فرآيند را بازي ماروپله گذاشتم. در بازي ماروپله، ممکن است شما به خانه شماره 99 هم برويد، اما با يک نيش مار بار ديگر به خانه اول برمي گرديد، البته در اين صورت فقط وقتي فرصت شروع دوباره بازي را خواهيد داشت که تاسهاي شما جفت شش بيايد، اما خب، نکته اينجا است که بازي مار و پله فقط يک تاس دارد! يعني مسأله اساساً غيرممکن ميشود. منظور اينکه؛ در 100 سال گذشته که ما درحالگذار بوديم، 4 عنصر و عامل اساسي، به مثابه هيزمي بوده است که ديگ هميشه جوشان ايران را جوشان نگه داشته است. اين عوامل عبارتاند از؛ مهاجرت از روستا به شهر، رشد جمعيت، تغييرات و نوسانهاي درآمد نفت و روابط خارجي. به باور من، ما سه عامل را براي هميشه پشت سر گذاشتيم، يعني مهاجرت، رشد جمعيت و نفت ديگر نميتوانند ايران را دچار تلاطم کنند. درباره چهارمين عامل، يعني روابط خارجي نيز، فشارهايي که امروز تحمل ميکنيم، آخرين مرحله آن است و به باور من پس از گذراندن اين مرحله، ايران به سمت ثبات خواهد رفت. اين تلاطم در سياست خارجي هم به نوبه خود ناشي از ذات اقليمي و جغرافيايي ايران است. اين جمله از «چارلز عيسوي» يا «رودي مته» است که ميگويد «در هزار سال اخير، همه دولتهاي ايران حول حوض کويرمرکزي ايران تشکيل ميشده است و هر بار يکي از اقوام ايران به قدرت رسيده است.» بههمين دليل درحالي که قاهره 500 سال پايتخت مصر بوده است يا استانبول چندين قرن پايتخت عثماني يا ترکيه بوده است، در ايران طي اين هزار سال شايد 15 بار پايتخت عوض شده است که در سه بار آن فقط تبريز پايتخت شده است. از اين مسأله ميتوان دريافت که بخشي از بيثباتي در ايران، ناشي از مناسبات تاريخي و اقليمي ما است. اما امروز معتقدم ما درحال حرکت به سمت آرامش هستيم و اين فشارها و تلاطمها آخرين واقعه يا رويداد (بي ثبات ساز) است (که پشت سر خواهيم گذاشت.)
بنابراين نامهاي که رؤساي کميسيونها به آقاي روحاني نوشتند و گفتند که اساساً بايد از مديريت 7 ساله خود بازگرديد، چه معنايي ميتواند داشته باشد؟
اين که بيانصافي است.
در اين نامه، مديريت کشور به دو نوع «انقلابي» و «غيرانقلابي» تقسيم شده بود.
من به اين تقسيم بنديها اعتقاد ندارم، ضمن اينکه معتقدم ما براساس منافع خود صحبت ميکنيم. بايد توجه داشته باشيم که در تاريخ 800 سال گذشته ايران، هرگز فشاري به اندازه امروز بر اين کشور وارد نشده و تکرار نشده است و بدون ترديد ايران، امروز تحت فشارترين کشور جهان است. يعني فشاري که امروز ايران تحمل ميکند، هم در تاريخ کشور ما سابقه ندارد، هم در دنياي امروز بيسابقه است. امروز ايران يگانه قدرت منطقهاي تنهاي دنيا است. ما شريک ژئوپليتيک نداريم. ممکن است اين واقعيت از يک سو غم انگيز باشد، اما از سوي ديگر غرورآفرين است. زيرا ما امروز غيروابستهترين کشور جهان هستيم. حتي هند و برزيل که کشورهاي هم سطح ايران هستند، شريک ژئوپلتيک دارند، اما ايران يگانه قدرت منطقهاي است که هيچ قدرت ديگري بالاسر او نيست. اين اتفاق بسيار خوبي است. سؤال اين است که در اين شرايط، چرا بايد در داخل مقابل هم قرار بگيرند؟ آيا الان زمان اين است که رؤساي کميسيونهاي تخصصي مجلس به آقاي روحاني که بدترين فشار تاريخ ايران را تحمل و در همين فشار کشور را هم اداره ميکند چنين نامهاي بنويسند؟ اوايل اسفند سال گذشته در مصاحبهاي گفتم که بدترين دوران تاريخ معاصر ايران در آستانه فرارسيدن است. گفتم که ايران دچار بحران منابع ارزي خواهد شد و قيمت دلار افزايش خواهد يافت، اين افزايش تا مردادماه ادامه مييابد و پس از آن دوباره قيمت ارز سير نزولي خواهد داشت. بههمين دليل معتقدم اگر تا مردادماه دوام بياوريم، بازي را بردهايم. من به رؤساي محترم کميسيونهاي تخصصي پيشنهاد ميکنم روشي را که آقاي قاليباف در پيش گرفت در پيش بگيرند. اين کاري ندارد که صرفاً انتقاد کنيم وضع خراب است. دولت آقاي روحاني امروز چه کار ديگري ميتوانست انجام بدهد که انجام نداده است؟ من مديريت کرونا آقاي روحاني را بسيار موفقيتآميز ميدانم. يا مديريت دولت در بورس که ميتوانست يک بحران امنيتي براي کشور ايجاد کند، را بسيار موفق ميدانم. اساساً حرکتي که در بورس صورت گرفت، حرکتي در جهت منافع تودههاي فقير مردم ايران بود. شما روزنامه نگارها نميرويد بررسي کنيد که در دو ماه اخير، يک ميليون خانوار از فقيرترين اقشار ايران، النگوهاي بچههاي خود را فروختند تا سهام بخرند. اگر بورس فرو ميريخت، چه کسي ميتوانست کاري بکند؟ اين کاري بود که دولت با سرعت انجام داد و البته مقام رهبري هم موافقت کردند که تصميم بسيار مهمي است. شهريور 97 در مصاحبهاي با يورونيوز گفتم اگر اينها بخواهند، ميتوانند کشور را اداره کنند. (تجربه کرونا و بورس نشان ميدهد) که خواستند و توانستند. بنابراين معتقدم از مرداد 97 تا الان، نميتوانم هيچ اشتباه تعيينکنندهاي در دولت روحاني پيدا کنم.
اين عبارت شما است که «بايد از نظام جمهوري اسلامي تقاضا کنيم تا ستاد فرماندهي مشابه ستاد ملي مقابله با کرونا براي مديريت کشور نهادينه کند تا نهادهاي اقتصادي موازي، دستورالعملهاي متفاوت صادر نکنند.»
ببينيد! لنين بود که مفهوم حاکميت دوگانه را در کتاب «دولت و انقلاب» تشريح کرد. البته لنين در اين کتاب به وضعيت روسيه بعد از انقلاب فوريه و قبل از انقلاب اکتبر اشاره ميکند که 8 ماه بيشتر طول نکشيد. لنين ميگويد در برخي کشورها، در يک دوره بسيار استثنايي تاريخي، دو طبقه اجتماعي با هم، يک حاکميت را تشکيل ميدهند و اين دو طبقه در رأس قدرت اجرايي با هم کشمکش خواهند کرد تا درنهايت يکي بر ديگري مسلط شود. اساس و ويژگي اين دوران اين است که کوتاه مدت است، ديگر مانند کشور ما 32 سال طول نميکشد؟ کافي است ديگر! بگذاريد مثالي بزنم. مانند هر سال، من در راهپيمايي 22 بهمن 98 هم شرکت کردم. سال گذشته شرکت در اين راهپيمايي براي من اهميت مضاعف داشت، هم بهخاطر تحريمها و هم از لج «جان بولتون.» باور نميکنيد که من از غصه اين حرف جان بولتون که «مي خواهم ايران را بيثبات کنم» خواب نداشتم و اگر او بخندد و از رنج ما خوشحال باشد، اين ماييم که اين بساط را درست کرديم (و شرايط خودمان را سخت کردهايم) نه او. وقتي در راهپيمايي شرکت کردم، از لحظه اول، ديدم برخي از شرکت کنندگان، ترامپ را رها کردهاند و به روحاني ناسزا ميگويند. وقتي هم که آقاي روحاني صحبتهاي خود را آغاز کرد، بهعنوان يک آمارشناس ميديدم که همه آمارهاي او درست بود و يک کلمه هم دروغ نداشت. اما کارکنان ادارههايي که جايگاههايي در راهپيمايي درست کرده بودند، چنان صداي بلندگوهاي خود را بالا برده بودند که مبادا صداي آقاي روحاني به گوش مردم برسد. انگار اگر دونالد ترامپ سخنراني ميکرد، شايد صداي بلندگوهاي خود را کمتر ميکردند.
تبعات اين وضعيت دوگانه چيست؟
در ماجراي احمدينژاد فهميديم که آن جريان به تنهايي نميتواند کشور را اداره کند، اين سو هم نميتواند بدون نظر آن بخش، جلو برود. اين حاکميت دوگانه يک جا بايد تمام شود. حرف من اين است که اگر ما مشکلي داريم، درست اينجا است، وگرنه در 7 سال دولت حسن روحاني، به جز آن دوره 7-8 ماهه و به جز آن سياست خاص که نسبت به آن انتقادهاي بسيار روشن دارم، هيچ عيبي در سياستهاي آقاي روحاني نميبينم. در همه عرصهها موفقيتآميز جلو رفتيم. اکنون هم کمابيش تحريمها را بخوبي مديريت کرديم. امروز هم حاکميت تنها بايد انسجام خود را بيشتر و يکي کند و با فساد برخورد کند. برخورد با فساد اساساً کار قوه قضائيه است که به نظر من آقاي رئيسي اميدوارانه جلو ميرود و من خوشبينم که در اين زمينه هم اتفاقات خوبي بيفتد. اگر اين دو سه اتفاق بيفتد، همان طور که پيشتر هم گفتم، تحريمها ايران را به زانو در نخواهد آورد و نياورده است.
اين انسجام چطور حالتي است؟ آيا مانند آنچه از لنين مثال زديد، به اين معني است که يک طبقه ذيل طبقه ديگر محو شود يا اينکه شکل ديگري هم قابل تصور است؟
در شرايطي که تضاد اصلي کل نظام، تضاد خارجي باشد، امکان تفاهم در داخل وجود دارد. اما به محض آنکه آن تضاد برداشته شود، بار ديگر چالشها شروع ميشود. هنگام اجراي توافقنامه برجام گفتم به محض اينکه برجام تصويب شود، نزاع داخلي بر سر منابع بار ديگر آغاز خواهد شد. اکنون به اين دليل ممکن است نزاعها کمتر شود که اولاً کليت نظام با مشکلاتي روبه رو است، دوم اينکه منابعي وجود ندارد تا بخواهيم سر آن دعوا کنيم. اتفاقاً به همين دليل دوم است که برخي به اين فکر افتادند شايد صحبت با امريکا بد هم نباشد.
ائتلاف مسلط حاکم، چه زماني به يکپارچگي ميرسد؟
هرگز به يکپارچگي نميرسد، به اين معني که هيچ گاه در هيچ نظام سياسي انسجام صددرصد و کامل نخواهد بود. در امريکا هم اين يکپارچگي کامل وجود ندارد. بحث من ناظر بر حوزه اجرا است، به اين معني که يک قوه يا بخشي از يک قوه، در کار بخش ديگري از همان قوه نگذارد و بگذارد کارها پيش برود. درغير اين صورت اين فرآيند به جايي خواهد رسيد که مانند امروز امريکا کل کشور را قفل خواهد کرد. دعواي دموکرات و جمهوري خواه هميشه وجود داشت، اما امروز اين دعوا امريکا را قفل کرده است. يا در افغانستان، نزاع آقاي عبدالله و اشرف غني اين کشور را قفل کرده است. در ايران 32 سال است که اين کشمکشها ادامه دارد. در صورت تداوم کشمکشها تا کسي ميخواهد کار کند، بخش ديگر تلاش ميکند چوب لاي چرخ او بگذارد. وقتي آقاي احمدينژاد روي کار آمد، با خودم ميگفتم دست کم حاکميت يکدست شد، اما درنهايت ديديم که اين اتفاق نيفتاد، به اين معني که ساختار تاريخي و اجتماعي ما، همواره انشقاق توليد ميکند.
برخي تحليلگران مانند آقاي علويتبار، از مواضع شما به «گردش به راست» تعبير ميکنند و اين چرخش را ناشي از منافع طبقاتي يا اقتصادي شما يا کارگزاران ميدانند.
هرکسي از سپهر منافع خود به دنيا نگاه ميکند، همچنان که بايد ديد آقاي علوي تبار کجاي اين سپهر ايستاده است. ضمن اينکه بعيد ميدانم افکار ايشان در اساس با من متفاوت باشد. زيرا سطح ثروت و درآمد من و آقاي علوي تبار تفاوت چنداني باهم ندارد.
در همين گفتوگو اشاره کرديد که روابط خارجي همواره براي ايران تلاطم ايجاد کرده است. اما شما همان کسي هستيد که سال 95 اعلام کرديد واسطهها در ايران يا حتي چين، 40 تا 50 ميليارد دلار از قبل تحريمها منفعت بردند و همينها هم مخالف برجام هستند. چطور شما امروز ميگوييد که تحريم مسأله ما نيست؟
اينطور نيست که من با هرگونه مصالحهاي مخالف باشم، اتفاقاً بشدت هم از برجام دفاع ميکنم و معتقدم برجام افق جديدي براي کشور باز کرد و اگر برجام نبود، ما هرگز شاهد اين اجماع بينالمللي عليه ترامپ نبوديم. برجام يک مصالحه شرافتمندانه بود، اما از سوي ديگر، اتفاقاً براساس برجام است که مخالف مصالحه با ترامپ هستم. به اين دليل که ما در برجام يک مصالحه شرافتمندانه انجام داديم، اما به محض اينکه معادله قدرت در دنيا بهم خورد، امريکا اين مصالحه را بهم زد. ما که گناهي نکرده بوديم يا جمهوري اسلامي که خطايي نکرده بود. از اينرو معتقدم نه اينکه مصالحه اساساً فايده نداشته باشد، بلکه ميگويم اصالت ندارد. نکته ديگر اينکه امروز قيمت نفت آنقدر پايين آمده است که مصالحه را از لحاظ اقتصادي بيمعني کرده است.
آيا مسأله ما صرفاً فروش نفت است؟ مگر نه اينکه امروز تجارت خارجي ما دچار مشکلات اساسي است و حتي براي واردکردن ارز به کشور هم به عراق و امارات وابسته هستيم؟
اين مسأله را ميفهمم، اما ما برجام را بهم زديم يا امريکا؟ به باور من، تا زماني که ما به يک قدرت متوازن دست نيابيم، اساساً اين مصالحه ممکن نخواهد بود، مگر اينکه مانند ترکمانچاي چيزي بدهيم که من با اين رويکرد مخالفم. زماني در کشور دولتي روي کار بود که براساس مصالح خودش، مشکل درست ميکرد، زيرا نان آن دولت در ايجاد غبار بود. نکته ديگر اينکه وقتي ميگوييم ميخواهيم با امريکا مصالحه کنيم، بايد ببينيم که آيا اين مصالحه مسائل امروز ما را حل ميکند يا خير؟ مگر مشکلات اساسي امروز ايران تورم، ناکارآمدي و فساد نيست؟ کدام يک از اين مشکلات ناشي از تحريم است؟ امروز پنجاهمين سال ورود تورم ساختاري به ايران است که تنها دو سال آن را در تحريم سپري کرديم. اين تورم ساختاري و ناشي از اين است که باري که روي دوش دولت ميگذاريم، به اندازهاي زياد است که دولت ناچار ميشود اسکناس چاپ کند تا اين بار را کم کند. يکي از دلايل يا پيامدهاي نوشتن و ارسال نامه رؤساي کميسيونهاي تخصصي هم همين است. بنابراين مسأله ما داخلي است. يا مشکل ناکارآمدي موجود در کشور ناشي از اندازه بزرگ دولت است. مشکل بعدي فساد است، آيا تحريمها فساد ايجاد کرده است؟ کدام يک از مشکلات بنيادي ما با رفع تحريمها حل ميشود؟ کدام کشور پس از اينکه به امريکا نزديک شد، توسعه يافت؟ اصلاً مگر امريکا به کشوري نان ميرساند؟ چرا مصر يا پاکستان مشکلات بدتري نسبت به ايران دارند؟ تعداد متحدان امريکا که مشکلات جدي دارند، به مراتب بيشتر از تعداد متحدان امريکا است که وضع خوبي دارند و اين مديريت داخلي اين کشورها است که آنان را به وضع خوبي از لحاظ توسعه رسانده است.
بنابراين به همين دليل معتقديد که تحريم و کرونا فرصتي براي ما است؟
هيچگاه نه از تحريم حمايت ميکنم، نه از کرونا، بلکه ميگويم ذات مناسبات ژئوپليتيک ايران، به گونهاي سرنوشت کشور مرا رقم زده است که اگر يک کشور مستقل نباشد، ما را در خود هضم ميکنند. ايرانيها قبول نميکنند که در قدرتهاي ديگر هضم شوند. اين حرفي است که امروز اردشير زاهدي هم ميگويد. آيا زاهدي به پول جمهوري اسلامي احتياج دارد يا ميخواهد وزير خارجه شود؟ وقتي بهعنوان يک ايراني به تاريخ نگاه ميکنيد، ميبينيد که ايرانيها نه توانستند قمر يک کشور شوند نه اينکه به تنهايي خود را حفظ کنند. وقتي بريتانيا وارد هند شد، اين کشور را مستعمره خود کرد، اما با قرارداد 1919 تلاش کرد ما را نيمه مستعمره بسازد. براي اينکه نميتوان ايران را هضم کرد. ايران کشوري نيست که با کسي بسازد. ايران يک قدرت مستقل است. شماها معتقديد که اين رويکرد ناشي از ايدئولوژي جمهوري اسلامي است، اما من معتقدم ايدئولوژي جمهوري اسلامي به خاطر اين رويکرد است. اين روحيه ايرانيها که خودشان را هم طراز امريکاييها ميدانند، ولو اينکه پايشان در مناسبات قديمي باشد، به ايران اجازه نميدهد که يک قدرت وابسته باشد. وابستگي براي ايران و ايراني معنا ندارد. وقتي هم که وابستگي معنا پيدا نميکند، ايران ناچار است قدرتمند شود و وقتي هم که قدرتمند شد، تضاد و نزاع هم آغاز ميشود.
بنابراين ما درگير يک نبرد تعيينکننده با امريکا هستيم.
نبرد مرگ و زندگي است و به باور من، آخرين تضاد و چالش از اين نوع هم خواهد بود. البته ما پيروز ميشويم. من به حافظه تاريخي ايرانيان که به شعور ملت ايران متکي است، بسيار اميدوارم. من به چسبندگي تاريخي سرزمين و ملت ايران بسيار اميدوارم. اين چسبندگي بسيار نيرومند است. همچنان که من به اقتدار جمهوري اسلامي که چيزي بهنام امنيت را در ايران پديد آورده است، بسيار اميدوارم. امنيت، نايابترين گوهر در کل خاورميانه است. هيچ ايراني حاضر نيست گوهر امنيت را با هيچ چيز ديگري عوض کند. معتقدم ما به ساخت سياسي، اقتصاد داديم و در مقابل امنيت را گرفتيم. امروز از مردم کوچه و خيابان بپرسيد که چه کسي از اين معامله با جمهوري اسلامي ايران پشيمان است؟ نه در تهران، بلکه در کردستان و بلوچستان هم پشيمان نيستند. با وجود مشکلاتي که کردها و بلوچها دارند، آنان امنيت را ترجيح ميدهند. زماني «کوفي عنان» دبيرکل اسبق سازمان ملل درباره عراق گفت «موقعي که صدام حسين بود، حداقل اميدوار بوديم وقتي بچهها به مدرسه ميروند، ظهر به خانههاي خود برمي گردند، الان اين اميد وجود ندارد.» عراق هم اقتصاد را باخت و هم امنيت را.
باوجود همه آنچه که شما در اين گفتوگو تشريح کرديد، برخي همچنان معتقد هستند که سياستهاي دولت آقاي روحاني، تشديدکننده پيامدهاي ناشي از تحريم است.
ببينيد! ما در اداره کشور با يک اقتصاد غيرنفتي رکورد محمد مصدق را شکستيم. اين واقعيتي است که هم بايد مديران عالي کشور به آن توجه کنند و هم رؤساي محترم کميسيونهاي تخصصي مجلس آن را بدانند. با همه چالشهاي سياسي و فقدان انسجام در داخل، بالاخره در دولت آقاي روحاني رکورد دکتر مصدق در (اداره کشور) با اقتصاد بدون نفت را شکستيم. از ابتداي فروردين 97 تا امروز نزديک به 30 ماه از آغاز دور جديد تحريمها ميگذرد و ما در اين مدت موفق شديم اقتصاد کشور را بدون نفت اداره کنيم. در همين شرايط، امروز ايران هيچ شباهتي با يک کشور قحطي زده ندارد. بله، تحريمها پيامد داشته و دارد. اما نکته اينجا است؛ با توجه به اينکه قرار نيست بار ديگر آقاي روحاني رئيس جمهوري شود و با توجه به اينکه او حزب سياسي و روشني هم ندارد، به نمايندگان محترم مجلس پيشنهاد ميکنم با اين دولت حداکثر همکاري را بکنند تا دولت موفق شود. زيرا موفقيت اين دولت به حساب کسي از رقباي آنان نميرود، روحاني هم که ديگر نميتواند رئيس جمهوري شود، در اين صورت چرا نبايد براساس مصالح جمهوري اسلامي و منافع خودشان، پايهاي داشته باشند تا وقتي در 1400 به قدرت رسيدند، کشور را آسانتر اداره کنند؟ به همين دليل من توجه اين دوستان را به اين واقعيتها جلب ميکنم.
اما در نهايت دکتر مصدق نتوانست تا پايان تودههاي مردم را با خود همراه نگه دارد و درنهايت با انفعال تودههاي مردم، دولت مصدق هم سقوط کرد.
دکتر مصدق در شکلگيري اين وضعيت مقصر بود، به اين معني که او بهلحاظ اقتصادي و سياسي ايران را غيرقابل مديريت کرد. اما ما امروز با آن بنبست مواجه نيستيم.
اما برخي نسبت به واکنشهاي تودههاي پايين جامعه نگران هستند.
من هم بسيار نگران اين موضوع هستم، اما معتقدم در سال 96 حتماً دستي از درون ساخت سياسي، يکي از اجزاي شورشها بود، در سال 98 هم بيدست نبود و ميشد جلوي آن اتفاقات را گرفت. قبل از اعتراضات آبان ماه به آقاي روحاني پيشنهاد دادم که به مردم کوپن کالاهاي اساسي بدهيم. اگر اين کوپنها توزيع شده بود، چيزي که بعداً به اسم يارانههاي نقدي توزيع شد، قطعاً ميتوانست قضيه متفاوت باشد. معتقدم بهدليل فقدان انسجام داخلي، دولت به مرحله بيتصميمي رسيده بود و بعد از اينکه اين اعتراضها رخ داد، نياز به يک اقدام مؤثر را جديتر کرد و بعدتر هم که کرونا پديد آمد، ساخت سياسي در کشور انسجام نسبي را به دست آورد. اين انسجام نسبي بايد همچنان ادامه يابد، چراکه امروز فشار بر کشور بيشتر از آبان ماه است. در اين بين بايد حتماً به اين مسأله توجه داشته باشيم که مردم ايران متوجه هستند که ما چه زماني به آنان راست ميگوييم و چه زماني راست نميگوييم، يا کجا تقصير ما هست و کجا تقصير ما نيست، کجا صادقانه برخورد کرديم و کجا صادقانه برخورد نکرديم. من هميشه از تکرار اين خاطره اکراه دارم، زيرا اشک به چشمانم جاري ميکند. يادم هست زماني که شهيد رجايي در تلويزيون اعلام کرد از صبح فردا، قيمت بنزين به يکباره سه برابر ميشود. يگانه مدت تاريخ معاصر که قيمت بنزين در ايران از قيمت جهاني آن بيشتر بود، دوره چند ماهه دولت شهيد رجايي بود. اما پس از اعلام اين تصميم، در کشور آب از آب تکان نخورد. زيرا مردم ميدانستند که او صداقت دارد. خاطره ديگري بگويم. در سال 59، يادم هست که از چهارراه گلوبندک تا چهارراه سيروس، شهدا را تشييع ميکردند و همزمان چند کاميون هم راه افتادند و کمکهاي مردم به جبهه را جمع ميکردند. در آن زمان نه کسي سلفي ميگرفت، نه کسي سند جمع ميکرد. چرا ما ديگر آن يگانگي را نداريم؟ به اين دليل که انسجام گذشته را نداريم. چرا مردم مديريت دولت در مقابله با کرونا را ميپذيرند؟ زيرا مسأله را به عينه ميبينند. پس چرا نبايد به مردم بگوييم که درحال نبرد با امريکا هستيم؟ البته، لازمه اين پذيرش اين است که در بحبوحه اين نبرد، ديگر فسادهاي کلان در کشور رخ ندهد و در اين صورت است که مردم صداقت ما را باور خواهند کرد و همراه خواهند شد.
بازار