نماد آخرین خبر

تاجرنیا: بخشی از اصلاح طلبان تفاوت چندانی با اصولگرایان ندارند

منبع
جماران
بروزرسانی
تاجرنیا: بخشی از اصلاح طلبان تفاوت چندانی با اصولگرایان ندارند
جماران/ بخش عمده اي از دغدغه هاي مردم که در گذشته جزو دغدغه هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي بوده جاي خودش را به دغدغه هاي معيشتي و اقتصادي داده است. در ماه هاي اخير بحث هاي زيادي درباره موضوع «تندروي» و «کندروي» درون جبهه اصلاحات مطرح شده است. از سوي ديگر، اعضاي برخي احزاب نيز در اظهارنظرهاي مختلفي با بيان اينکه اصلاح طلبان خود عامل بي اعتمادي حاکميت به خود هستند، ناخواسته زمينه ساز ايجاد گفت و گوي بيشتر در ميان اصلاح طلبان شده اند. در همين رابطه، يک عضو سابق حزب اتحادملت معتقد است بخشي از اصلاح طلبان به لحاظ نگرشي تفاوت چنداني با جريان اصولگرايي ندارند، ولي به طور سنتي تلاش مي کنند خود را اصلاح طلب معرفي کنند. به باور اين فعال سياسي اصلاح طلب، با اينکه هيچ جريان سياسي از اشتباه مصون نيست، ولي اشتباهات اصلاح طلبان در مقابل خطاهاي فاحشي که در ساير جريان هاي سياسي وجود داشته، قابل اغماض است. متن کامل گفت و گوي علي تاجرنيا را با خبرنگار جماران در ادامه بخوانيد: در 7سال اخير با اينکه قدرت به نام اصلاح طلبان بوده اما به کام آنها نبوده است آقاي دکتر! اظهارنظرهاي مختلفي در ماه هاي اخير درباره ضرورت نقد اصلاحات مطرح شده است. به نظرشما اين ضرورت تا چه اندازه وجود دارد که اصلاح طلبان به «نقد دروني» جريان خود روي بياورند؟ به نظرم ضروري است که هر جريان اجتماعي و سياسي پس از عبور از يک دوره زماني خاص به تحليل، آسيب شناسي و نقد عملکرد خودش بپردازد. و اگر نقاط مثبتي دارد آنها را تقويت کرده و اگر نقطه ضعفي وجود دارد، روي به اصلاح آن بياورد. جريان اصلاحات نيز مستثني از ساير جريان‌ها نيست و به طور طبيعي بايد به اين وجه ملتزم باشد. همين طور که از اسم جريان اصلاح طلبي چنين برمي آيد، اصلاح هميشگي بايد مدنظر باشد. بي ترديد تا وقتي نقدي صورت نگيرد، اصلاحي هم اتفاق نخواهد افتاد. اما نکته مهمي که بايد به آن توجه شود اين است که در طي هفت سال اخير، ارکان قدرت با اينکه بيشتر به نام اصلاح طلبان بوده، اما الزاما به کام آنها نبوده و اداره امور به دست آنها صورت نگرفته است. روحاني انتخابي ناگزير براي اصلاح طلبان بود به طور مشخص در انتخابات رياست جمهوري سال 92، يک چهره معتدل اصولگرايي مانند آقاي روحاني مورد اقبال قرار گرفت و انتخاب ايشان بيشتر از آنکه انتخابي مطلوب باشد، انتخابي ناگزير براي اصلاح طلبان بود. و حتي از طرفي در انتخابات مجلس نيز شاهد بوديم که بخش عمده اي از ظرفيت هاي اصلاح طلبان ردصلاحيت شدند. اگرچه مردم به سمت اصلاح طلبان روي آوردند، اما واقعيت اين بود که آنها مهره هاي اصلي در اين رابطه نبودند. مي توانم اين نقد را به خودمان داشته باشم و آن اينکه شايد اصلاح طلبان در موضوعات مختلف، فاقد استراتژي لازم در نوع تعامل خود با ساير ارکان حکومت به ويژه مجموعه هاي تاثيرگذار بوده اند. وجود طيف گسترده، عملکرد نادرست ساير مجموعه ها را به گردن اصلاح طلبان مي اندازد به عنوان مثال، در جايي مانند انتخابات رياست جمهوري، شاهد بوديم که اصلاح طلبان با انتخاب آقاي روحاني به عنوان کانديداي برتر و به نوعي روي گرداني از آقاي دکتر عارف سعي کردند به روشي معتدلانه روي بياورند، اما شاهديم که در شوراي شهر يا درون برخي احزاب سياسي اوضاع به گونه اي است که امکان برداشت تلقي هاي ديگر وجود دارد. اين مسأله بسيار مهمي است که اصلاح طلبان مناسبات و رابطه خود را با ساير ارکان کشور کاملا شفاف و مشخص کنند. متاسفانه وجود يک طيف گسترده در ميان اصلاح طلبان شرايطي را ايجاد کرده که بسياري از عملکردهاي نادرست ساير مجموعه ها نيز به نوعي به پاي اصلاح طلبان نوشته مي شود يا به تعبيري بهتر به آنها نسبت داده مي شود. فکر مي کنم به اين دليل که يک دوره اقبال مردمي به خود را در مجلس تجربه کرديم و همچنين به دليل حمايتي که مردم به خاطر اصلاح طلبان از آقاي روحاني کردند، شرايط انتخابات آتي مقداري دشوار شده باشد. انتخابات اخير مجلس مسابقه اي کاملا يک طرفه بود اينکه بتوانيم در انتخابات آتي حرکت درستي انجام دهيم نيازمند اين است که در گفتمان سازي دست بالا را داشته باشيم. آنچه مسلم است بخش عمده اي از دغدغه هاي مردم که در گذشته جزو دغدغه هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي بوده جاي خودش را به دغدغه هاي معيشتي و اقتصادي داده است. طبقه متوسطي که معمولا طرفدار جريان اصلاح طلب بوده و با آن همراهي مي کرده، به شدت نحيف و لاغر و در عين حال بي انگيزه شده است. مجموع اين اتفاقات نشان مي دهد که سرمايه هاي اجتماعي اصلاح طلبان دچار کاستي شده است. اما در همين راستا، اصولگرايان هم نتوانستند با اقبال عمومي مواجه شوند. انتخابات اخير مجلس نيز مسابقه اي کاملا يک طرفه بود و نمي توان گفت به اين دليل که اکثريت کرسي هاي مجلس فعلي را اصولگرايان در اختيار گرفتند، اقبال مردم به سمت آنها بوده است. اصلاحات بايد پوست اندازي کند طبقه فرودست جامعه که به طور سنتي متمايل به اصولگرايان بودند، طي دو سه سال اخير به شدت نسبت به جريان هاي سياسي زاويه دار شده اند. همه اين ها نشان مي دهد که فضاي آينده کشور بيشتر در دست جريان هايي است که بتوانند با گفتمان عمومي تر و در راستاي خواست افکار عمومي حرکت کنند. لذا اصلاحات هم اگر قرار باشد، حرکتي در اين خصوص انجام دهد بايد پوست اندازي کند. متاسفانه برخي سياسيون فکر مي کنند بايد هميشه در عرصه قدرت حضور داشته باشند تا تاثيرگذار باشند. در حالي که مي دانيم مقاطعي هم وجود داشته که با آنکه اصلاح طلبان در عرصه قدرت نبوده اند، اما توانسته اند فضاي عمومي جامعه را به دست گيرند. بخش عمده اي از اين پوست اندازي منوط به اين است که چهره هاي تکراري و کساني که به نوعي در بخش هاي مختلف حضور داشتند، نقش خود را نظارتي و کدخدامنشي کنند و امکان مانور بيشتري به نسل دوم و سوم جريان اصلاحات دهند. با اين حساب به نظرم ممکن است بتوانند تا حدي ابتکار عمل را به دست گيرند. بخشي از اصلاح طلبان تفاوت چنداني با اصولگرايان ندارند با توجه به اينکه بحث مربوط به تندروي و کندوري در جريان اصلاح طلب نيز از سوي برخي شخصيت هاي سياسي مطرح شده، به نظر شما اين بحث تا چه اندازه مي تواند مصداق داشته باشد؟ من به جاي استفاده از نام تندروي يا کندوري براي رفتار اصلاح طلبان، از واژه هاي ديگري استفاده مي کنم و آن پيشرو بودن و محافظه کار بودن است. بخشي از جريان اصلاح طلب سعي مي کند با طرح مطالبات اقشار محذوف جامعه خصوصا طبقه متوسط در حوزه مسائل سياسي و فرهنگي، يکسري نقطه نظرات را مطرح کند. اين گروه نگاه انتقادي بيشتري دارد. در عين حال، بخش ديگري وجود دارد که به نظرم به لحاظ نگرشي تفاوت چنداني با جريان اصولگرايي ندارد، ولي به طور سنتي تلاش مي کند خودش را درون آن جريان تعريف نکند. در حالي که در باورها و عملکردها خيلي تفاوت زيادي با اصولگرايان ندارد. من اين بخش را اصلاح طلب محافظه کاري تلقي مي کنم که بيش از آنکه دغدغه هاي اجتماعي داشته باشد، به دنبال کسب قدرت است که البته به نظرم في نفسه، امر مشکل داري نيست. نگاه باقي ماندن در حاکميت بر نگاه «مدافع حقوق ملت بودن» در اين بخش از اصلاح طلبان بسيار غلبه دارد. من هيچکدام از اين جريان ها را خارج از مجموعه نظام و توام با رفتارهاي غيردموکراتيک خارج از چارچوب نظام نمي دانم. حضور آنها در قالب احزاب و شخصيت هاي سياسي نشان دهنده آن است که اساس نظام را پذيرفته اند و سعي مي کنند درون همين ساختار اصلاحات ايجاد کنند. اشتباه اصلاح طلبان در برابر خطاهاي فاحش ساير جريان ها قابل اغماض است برخي از چهره هاي محافظه کار درون احزاب در ماه هاي اخير به اشتباهاتي اشاره کردند که اصلاح طلبان در طي 23 سال اخير مرتکب شدند و به باور آنها اين رفتارها باعث شده تا از اعتماد حاکميت نسبت به آنها کاسته شود، نظر شما در اين باره چيست؟ بدون شک هيچ جريان سياسي مصون از اشتباه نيست. من نيز تا حدودي با اين حرف موافقم و معتقدم که مي شد به گونه اي عمل کرد که با کم کردن تنش ها و حساسيت‌ها، اهداف اصلاح‌طلبانه را به صورتي گام به گام پيش برد. احساس مي‌کنم گاهي ما سعي کرديم مسيرهاي اصلاح‌طلبانه را در کوتاه‌ترين زمان ممکن پيش ببريم. و خود اين مسأله اعتماد را تحت الشعاع قرار داد و با توجه به قدرتي که ساير ارکان نظام داشتند، آنها را نيز با مشکلاتي مواجه کرد. اما اين را هم بگويم که چنين مسأله اي در مقابل خطاهاي فاحشي که در ساير جريان هاي سياسي وجود داشته، قابل اغماض است. مي‌بينيم جريان هايي مانند جريان آقاي احمدي نژاد يا حتي بسياري از جريان هاي درون اصولگرايي تا چه اندازه درگير فساد و مسائل و مشکلات خاص هستند. به نظرم جريان اصلاحات با توجه به تجاربي که به دست آورده، سعي کرده در سال هاي گذشته از اين نوع رويکرد و نگرش خود بکاهد و با درک بهتر شرايط حاکم بر قدرت در جمهوري اسلامي ايران، رويکرد معتدل تري را در پيش گيرد. بايد با زبان مردم در عرصه اجتماعي و سياسي حضور پيدا کنيم با نگاهي به شرايط کنوني کشور، بخشي از اصلاح طلبان بر اين باورند که نگاه بايد به سمت مردم باشد و به حضور حداکثري مردم در انتخابات آتي بيشتر توجه شود. اگر ما نيز چنين نگاهي داشته باشيم چه شرايطي بايد فراهم شود تا مردم حضوري حداکثري در پاي صندوق هاي رأي داشته باشند؟ دو نکته مي تواند در اين رابطه مطرح شود. يکي بحث رفتن به سمت مردم و حوزه اجتماعي است که اين موضوع مي تواند حتي بدون درنظر گرفتن شرايط انتخابات آتي هم باشد. به هر حال بايد بپذيريم که اگر قرار باشد بخواهيم در قدرت حضور داشته باشيم و مردم را نمايندگي کنيم، بايد زبان آنها را به خوبي درک کرده و با زبان مردم در عرصه اجتماعي و سياسي حضور پيدا کنيم. متاسفانه برخي سياسيون فکر مي کنند بايد هميشه در عرصه قدرت حضور داشته باشند تا تاثيرگذار باشند. در حالي که مي دانيم مقاطعي هم وجود داشته که با آنکه اصلاح طلبان در عرصه قدرت نبوده اند، اما توانسته اند فضاي عمومي جامعه را به دست گيرند. تصورم اين است اگر اين احساس به درستي از طرف مردم صورت گيرد و آنها به اين باور برسند که شعارهايشان توسط اصلاح طلبان دنبال مي شود، مي توان گفت که حتي اقبال به آنها در انتخابات آتي نيز دور از دسترس نباشد. حمايت جبهه اي کارآمد نيست اما حرف آخر؟ مي خواهم به يک نکته اشاره کنم. ما در کشور خود با عدم شفافيت در عرصه سياسي مواجه هستيم. جريان هاي سياسي اعم از اصلاح طلب و اصولگرا يا همان چپ و راست قديم معمولا قالب جبهه اي در انتخابات پيدا کرده و پس از آن به نوعي حاميان خود را رها کرده اند. جز در دوره اي کوتاهي در مجلس ششم که يک حزب سياسي توانست فراکسيون قدرتمندي تشکيل دهد، عملا رفتارها و حرکت هاي سياسي در جامعه بيشتر جنبه جبهه اي داشته و اين مسأله ضمن اينکه باعث روي کارآمدن چهره هاي ناکارآمدتر شده، در عين حال هم مانع پاسخگويي شده است. براي نمونه ديديم همين آقاي احمدي نژاد که رئيس جمهور مورد حمايت اصولگرايان بود، ولي اصولگرايان پس از يک دوره حاضر نبودند از عملکرد او دفاع کنند و همچنين اصلاح طلبان نيز پس از اينکه يک دوره آقاي روحاني را انتخاب کردند، در دوره دوم حاضر نيستند از او حمايتي همه جانبه داشته باشند. اين مسائل نشان مي دهد که حمايت جبهه اي کارآمد نيست و نمي تواند حرکتي روبه جلو تلقي شود. من احساس مي کنم که دو جريان سياسي اگر بتوانند به سمت نزديک کردن ديدگاه‌هاي درون خود پيش روند و دو حزب قدرتمند سياسي در کشور شکل بگيرد که ضمن فراگير بودن و پذيرش فراکسيوني در داخل خودشان، انسجامي سياسي در آنها ديده شود مي تواند کمک کند تا دولت منتخب اين احزاب، کارآمدي بيشتري نسبت به دولت هاي قبلي داشته باشد.
پس از این بخوانید

پس از این بخوانید

دانلود اپلیکیشن آخرین خبر