ايرنا/ سخنگوي دولت در يادداشتي با عنوان "مناقشه يا مفاهمه: مسأله اين است" به مهـمترين مســـائل مطرح شــده در حوزه سياست در هفته گذشته پرداخت و نوشت: سؤال از رئيس جمهور به يکباره در ابتداي کار مجلس بر پيچيدگي شرايط خواهد افزود و به حل مسائل کمکي نخواهد کرد.
متن يادداشت علي ربيعي دستيار ارتباطات اجتماعي رئيسجمهوري و سخنگوي دولت، به شرح زير است:
در هفته گذشـته مهـمترين مســـائل مطرح شــده در حوزه سياست بود؛ شايعهســـازي درباره برنامه جامع راهبردي ۲۵ ساله با چين، بدانگاري برجام و طرح سؤال از رئيس جمهوري، سه موضوع مهم در چالشهاي عرصه سياست بودند.
بررسي سنجشها نشان ميدهد مهمترين مسأله از نظر مردم افزايش قيمت ارز، گراني و مواردي از اين قبيل است. اتفاقاً هر دو اولويت دو گروه نخبگان و مردم به طور بيسابقهاي در آستانه ۱۴۰۰ در ايران امروز به هم مرتبط شدهاند. در تاريخ سياسي - اقتصادي ايران اين سياست بوده که حوزه اقتصاد را متأثر کرده است؛ بخصوص از زمان شکلگيري دولت مدرن به واسطه نفت در ايران تحولات سياست خارجي حتي در برخي موارد بيشتر از سياست داخلي بر ايران اثرگذار بوده است. در بيش از ۳ دهه اخير در کشورهاي جهان با افزايش وابستگي متقابل که بخشي از پديده اجتنابناپذير اين دوره است ارتباط سياست داخلي با سياست خارجي و همين طور اقتصاد با سياست داخلي و خارجي آنچنان عميق شده و از همديگر متأثر شدهاند که از يکديگر تفکيک ناپذيرند. اتفاقاً با مطالعه کشورهاي تازه صنعتي شده و چين به خوبي ميتوانيم ارتباط بين نقش و جايگاه منطقهاي و جهاني کشورها و زمينه رشد و توسعه آنها در اقتصاد جهاني را به خوبي دريابيم - البته اين وابستگي متقابل در جاي خود حاوي آثار منفي هم بوده که معمولاً کاستن از آثار آن از چالشهاي اين کشورهاست -...
در اغلب اين کشورها به مرور حوزه اقتصاد و رشد طبقه متوسط ناشي از صنعتي شدن (ن.ک به معماي دولت مدني در کشورهاي جهان سوم، علي ربيعي، نشر مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني، ۱۳۸۸) بر ساخت قدرت در داخل و حوزه سياست خارجي تأثير گذاشته است. قصد بحث پيرامون امکان يابي رشد و توسعه و برون رفت از چالشهاي آن را در اين يادداشت ندارم اما با مطالعه پيدرپي سه گزارش افکارسنجي مردم و مهمترين چالشهاي سياسي هفته اين نظريه در ذهنم شکل گرفت که دغدغه هر دو گروه نخبگان ساخت قدرت و مردم داراي رابطه علي نسبت به هم هستند. به تصور من هيچ دوره تاريخي مثل امروز اقتصاد و وضعيت مردم متأثر از واگرايي و همگرايي داخل ساخت قدرت و چالشها، تنگناها و فشارهاي بين المللي نبوده است. حتي اگر رابطه نفت با بودجه را هم ناديده انگاريم، تأمين ارز از صادرات و براي واردات با حضور در بازارهاي جهاني ميسر ميشود. حال بر بستر اين ايده ميتوانم به موضوعات سياسي هفته گذشته بپردازم:
۱- شايعه سازي درباره برنامه جامع راهبردي ۲۵ ساله با چين: بايد ظرفيتهاي ژئوپلتيک منحصر به فرد ايران را در نظر گرفت که در چند دهه اخير به علل مختلف از جمله جنگ و تحريم و فقدان برنامه از آن استفاده نشده است. در چند سال اخير که ما ناگزير درگير مناقشات گوناگون اعم از داخلي و خارجي بودهايم به مرور نقشههاي راه ژئوپلتيک جديدي پيرامون ما شکل گرفته است و در چند سال آينده چشم ما باز خواهد شد و جهاني پيرامون خود خواهيم ديد که ما هيچ مزيتي در آن نخواهيم داشت. بنابراين جانمايي صحيح کشور در بين زنجيرههاي توليد جهاني و شکلگيري منظومههاي جديد در دنيا بسيار ضروري و نگاهي استراتژيک به امروز و آينده ايران است. بدون شک بعد از جهان دوقطبي پيشبيني ميشد با چند منظومه از جمله اتحاديه اروپا، شرق آسيا، شبهقاره، روسيه و اوراسيا روبهرو شويم، تلاش براي منظومه شدن جهان اسلام با توجه به وابستگيهاي سياسي به رؤيايي بيش شبيه نشد. گرچه حضور ترامپ از ارزشهاي منظومههاي اروپايي و سايرين کاسته است ولي اين امر کوتاه مدت خواهد بود. نگاه استراتژيک و آينده نگر به ايران ايجاب ميکند ما با هر يک از منظومهها بتوانيم در تعاملات راهبردي قرار بگيريم. نتيجه فقدان چنين نگاهي در دهههاي گذشته تخليه تدريجي ظرفيتهاي تجاري ما حتي در حوزه همسايگي بوده است. نگاه کنيد به برخي کشورهاي حاشيه خليج فارس، برخي همسايگان ما در شمال و شمال غرب کشور در حال به خدمت گرفتن ظرفيتهايي هستند که ايران از آنها غافل شده است و آنها در حال تبديل شدن به کانونهاي منطقهاي مراودات تجاري و شبکههاي راهبردي تجارت در جهان هستند. نگاه کنيد به جادهها و مسيرهايي که در دنيا از شرق به غرب در حال شکلگيري است. تلاشهاي ضد ايراني امريکا و منافع خاص اقتصادي کشورها همبستهاي ايجاد کرده است که به مرور با جا ماندن ما در مسيرهاي اصلي بينالمللي در تبادل انرژي، کالا، دانش مزيتهاي ما رو به کاهش خواهد نهاد. امروز متأسفانه برنامه جامع ۲۵ ساله با چين دستخوش تحليلهاي بدبينانه، سطحي، نادرست و بعضاً مغرضانه شده است. مغرضانه را براي آنان به کار بردم که در رسانههاي فارسي زبان وابسته به دلارهاي نفتي و گروههايي غيرخيرخواه براي ايران مدام در حال دروغپردازي در اين زمينه هستند. يک روز از واگذاري چابهار، يک روز قشم و کيش، يک روز فروختن آينده نفت و گاز و يک روز حضور ۵ هزار نيروي امنيتي در ايران سخن به ميان آمد. بيآنکه حقيقت و محتواي اين برنامه را ببينند و دربارهاش بدانند که اساساً اين راهبرد فاقد اعداد کمي است. اين برنامه در صورت عقد تفاهمهاي اوليه جهت نهايي شدن در معرض افکار عمومي و مبادي عمومي تصميم گيري قرار خواهد گرفت. اين به نفع آينده ايران است که با درک ژئوپلتيک اقتصاد جهان مزيت خود را در تفاهمهاي راهبردي بلندمدت با منظومهها و کشورهاي مختلف جستوجو کنيم.
۲- بد انگاري برجام: پرسشگري مجلس يک حق مسلم و پذيرفته شده در چارچوب قانون اساسي است. پرسشي که در يادداشت «سخني با کميسيونها» مطرح کردم اين بود: «مصداق روشن شعارهايي نظير انقلابيگري، مديريت جهادي و پرانگيزگي در سياستهاي پولي و بانکي چيست و دوستان کدام طرح مکتوب و مشخص براي اعمال اين سياستها را پيشنهاد ميکنند؟» اکنون نيز اين پرسش مطرح است که کدام طرح مکتوب و مشخص براي سياست خارجي پيشنهاد ميشود؟ ارائه طرح مکتوب براي برون رفت از وضعيت سخت و گاه طاقت سوزي که در آن به سر ميبريم يک ضرورت مبرم است. آن واکنش احساسي و هيجاني که برخي در جريان سخنراني ظريف به نمايش جهاني گذاشتند متأسفانه فاقد عنصر برنامهاي بود. اگر برخي از دوستان حقيقتاً به آن چيزي که عليه برجام ميگويند اعتقاد دارند چه طرح جايگزيني دارند و چرا آن را مکتوب نميکنند که به شکل يک سياست و راهبرد مدون در معرض ارزيابي قرار گيرد؟ بهتر است چنين طرحي ارائه و به منظر افکار عمومي رسانده شود و تکليف برجام و آژانس و…- همانند افاي تي اف که روشن شد - مشخص شود.
اتفاقاً ارائه چنين طرحي و در معرض افکار عمومي قرار دادن آن بسيار بهتر از اتهاماتي از قبيل «دروغگو» يا همکنارسازي برجام با معاهدات ننگين معاصر است که گاه متأسفانه اشکال پيشرفتهتر آن برچسبها در ادبيات وزارت خارجهاي امريکا و اتاق فکرهاي وابسته مطرح ميشود. هدف و برنامه ترامپ از خروج از برجام با تصور خروج فوري متقابل ايران بود. تصميم هوشمندانه ما در باقي ماندن در برجام نوعي مقابله با برنامه ترامپ براي امنيتيسازي ايران بود. در اينجا قصد ندارم در مقابل آنان که به بيخاصيتي برجام اشاره ميکنند به خاصيتهاي برجام بپردازم و علل وضعيت امروز ما را فارغ از نيات شوم ترامپ برشمارم. برجام توافقي مبتني بر خواست عمومي جامعه ايران و مورد تفاهم همه ارکان حاکميت بود که قطعاً براي ديروز، امروز و فرداي ما فوايد بسياري داشته و خواهد داشت. يادمان نرفته که قطعنامه ۱۹۲۹ در سال ۹۰ بدترين قطعنامه عليه ايران بود؛ از زمان تشکيل سازمان ملل متحد چنين قطعنامهاي عليه ايران صادر نشده بود. امروز هم من معتقدم بزرگترين تلاش بدخواهان اين است که ما را وارد دام شوراي امنيت سازمان ملل کنند. گرچه ما از سال ۹۴ تا امروز به سلامت عبور کردهايم.
۳- طرح سؤال از رئيسجمهور: اتفاقاً هر يک از محورهاي سؤالاتي که نمايندگان از رئيس جمهور مطرح کردهاند موضوعاتي با عناوين مجزا است و ظاهراً بدون همبستگي مطرح شدهاند اما به اعتقاد من داراي يک همبستگي ذاتي و نيز اثر علي بر يکديگر هستند. بخشي از اين سؤالات در مورد برجام و بخشي ديگر درباره مسائل اقتصادي از قبيل نرخ ارز است که اتفاقاً امروزه بيش از هر دورهاي با سياست خارجي و برجام ارتباط مستقيم دارد. نميتوان علت يکي را پرسيد و رابطه علي آن را به نحو ديگري مورد پرسش قرار داد. همانگونه که در ابتداي يادداشت درباره همبسته سياست داخلي و خارجي و اقتصاد اشاره شد اين سؤالات نيز به نحوي مبين اين همبستگي است. حل اين مشکلات و عبور از بحرانهاي عظيم خارجي اقتصادي و اجتماعي و نگرانيهاي مردم راه ديگري ميطلبد و جز با تعامل همه قوا محقق نخواهد شد. به نظر من حق نظارت مجلس شرايط و الزاماتي دارد که از نظر حقوقي جاي تبيين و تشريح دارد که قصد ورود به آن را ندارم. دولت ۶۸ لايحه معوق در مجلس دارد که خواستار رسيدگي به آنها هستيم. بخش قابل توجهي از ابهامات و سؤالات نمايندگان در اين لوايح قابل پيگيري هستند.
سؤال از رئيس جمهور به يکباره در ابتداي کار مجلس بر پيچيدگي شرايط خواهد افزود و به حل مسائل کمکي نخواهد کرد. قاعدتاً تذکر و استيضاح بايد ابزاري براي حل مسائل مردم و پيشرفت جامعه باشد و بايد مرتب اين پرسش را داشته باشيم که آيا اين اقدام مسألهاي را از جامعه حل خواهد کرد؟ سؤالات مطرح شده از وظايف دستگاههاست و مسير درست اين بود که ابتدا اين سؤالات در گفتوگويي اقناعي با وزرا مطرح ميشد.
عبور از شرايط امروز کشور نياز به تعامل و تفاهم همه قوا دارد و بناي دولت همکاريهاي مشترک با ديگر قواست. بايد شيوههاي گفتوگو با يکديگر را راهگشا کنيم چون در غير اينصورت به جاي مباحثه اميدبخش ما را به منازعه نگران کننده نزديک ميکند. به سهم خود پيشنهاد ميکنم ما ميتوانيم چند موضوع مهم از قبيل محورهاي سؤالات فوق، برجام، رشد، توسعه و عقبماندگي، اندازه اقتصاد ايران، عدالت، شفافيت و…را در دستور کار مشترک قرار دهيم و براي هر کدام طرحها و راهکارهاي خود را مطرح کنيم و کميسيونهاي مشترک تشکيل دهيم و در معرض افکار عمومي بگذاريم. در اين صورت راهکارهاي مورد اجماع شکفته شده و مردم نيز اميدوار خواهند شد.
اگر بنا بر حل مسائل و اميدواري مردم هست راهکاري جز اين نيست وگرنه با آدرس غلط، هدر رفتن وقتهاي طلايي پيش روي ما قرار ميگيرد. سال ۹۹ سال ورود به قرن جديد، سال تحولات مهم در عرصه بينالملل، سالي همراه با شکنندگيهاي اقتصادي ناشي از تحريم و کرونا و سالي مهم براي ايران عزيز ماست.
بازار