نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سیاسی

طعنه یک اصلاح‌طلب به تئوریسین‌های اصلاحات: هنوز در حال و هوای سال ۷۶ هستند

منبع
ايلنا
بروزرسانی
طعنه یک اصلاح‌طلب به تئوریسین‌های اصلاحات: هنوز در حال و هوای سال ۷۶ هستند

ايلنا/ يک فعال سياسي اصلاح‌طلب گفت: به جرأت مي‌گويم اگر از ده چهره اصلاح‌طلب برجسته کشور بپرسيد نظرتان درباره خصوصي‌سازي چيست، حداقل مي‌توانيد ۴ نظر مختلف بشنويد. وجود نظرات مختلف ايراد ندارد اما ايراد آنجا است که در نبود يک استراتژي واحد، هر فرد تلاش مي‌کند ملغمه‌هايي از نظر يا سليقه شخصي خودش را به کرسي بنشاند.

اين روزها زمان براي جريان اصلاح‌طلب به سرعت سپري مي‌شود، نوار پيروزي‌هاي آن‌ها بعد از کسب پيروزي‌هاي متوالي در دو انتخابات رياست جمهوري، دهمين دوره مجلس در سال و انتخابات شوراهاي شهر در تهران و کلانشهرها، در يازدهمين دوره انتخابات به واسطه دو عامل ردصلاحيت اکثريت نمايندگان و کانديداهايشان و همچنين مشارکت بسيار پايين، قطع شد تا انتخابات را به رقيب سنتي واگذار کنند.

حال اين جريان سياسي با از دست دادن کرسي‌هاي خود در مجلس سهم اگرچه اندک خود از نظام تقنيني کشور را از دست رفته مي‌بيند، همچنين آن‌ها اگرچه در دو انتخابات از حسن روحاني حمايت کردند اما نه روحاني خود را اصلاح‌طلب دانست و نه آن‌ها به اندازه‌ي حمايتشان در دولت او نقش و سهم داشتند، اتفاقي که منجر شد تا اصلاح‌طلبان در تمام سال‌هاي پس از ۹۲ هزينه دولتي را بپردازند که نقش چنداني در تصميم‌سازي و اداره آن نداشتند.

تحت تاثير اتفاقات مذکور اصلاح‌طلبان روزهاي خوبي را سپري نمي‌کنند، آن‌ها از يکسو با معضل بي‌انگيزگي و دلسردي بدنه اجتماعي به دليل مشکلات اقتصادي مواجه هستند و از سوي ديگر با نوعي بلاتکليفي آن هم در فاصله کمتر از يکسال باقيمانده به انتخابات دست و پنجه نرم مي‌کنند.

در چنين شرايطي اعضاي هر جريان سياسي به نقد دروني روي مي‌آورند تا عوامل شکست و ناکامي خود را در درون جست‌وجو کنند، اتفاقي که مي‌تواند در برخي موارد به افزايش تنش‌هاي دروني و شعله‌ور شدن آتش اختلافات منجر شود که نمونه‌هايي از آن گاه و بيگاه در مصاحبه‌هايي که از چهره‌هاي مختلف اين جريان منتشر مي‌شود، قابل مشاهده است.

اما سوال اينجاست، علت دلسردي بدنه اجتماعي و بي‌انگيزگي آن‌ها از همراهي با اصلاح‌طلبان چيست؟ چه عواملي به ناکامي اصلاح‌طلبان منجر شد؟ تئوريسين‌هاي اين جريان چه نقشي در سردرگمي کنوني اين جريان سياسي دارند؟ نقش رقيب در ناکامي اصلاح‌طلبان چه ميزان است؟ راه‌هاي برون‌رفت اصلاح‌طلبان از وضع کنوني و ادامه فعاليت در سپهر سياسي کشور کدام است؟

اين سوالات را با عبدالکريم حسين‌زاده مطرح کرديم و حاصل اين گفت و شنود مصاحبه‌اي شد که در ادامه مي‌خوانيد، حسين‌زاده متولد ۱۳۵۹ در شهرستان نقده و نماينده اين حوزه انتخابيه در مجالس نهم و دهم بوده است. وي در مجلس دهم رئيس فراکسيون حقوق شهروندي بود و همچنين يکي از سه نماينده‌ اصلاح‌طلبي است که در شورايعالي سياست‌گذاري اصلاح‌طلبان عضويت دارد.

مشروح اين گفت‌وگو را در ادامه بخوانيد:

اصلاح‌طلبان براي عدم قبول مسئوليت همواره نيمي از حقيقت را گفته‌اند

اصلاح‌طلبان اين روزها در شرايط مطلوبي به‌سر نمي‌برند، از يک‌سو چهره‌هاي شاخص اين جريان در سال‌هاي گذشته بخش عظيمي از اعتبار اجتماعي خود را در انتخابات‌هاي مختلف هزينه کردند، انتخابات‌هايي که البته دستاورد مطلوبي به همراه نداشت و منجر به از دست رفتن سرمايه‌هاي اجتماعي اين افراد شد. احزاب اصلاح‌طلب هم در امر يارگيري و کادرسازي و ساماندهي بدنه اجتماعي چندان موفق عمل نکردند. ظاهرا اين دو عامل در کنار يکديگر جريان اصلاح‌طلب را تاحدودي به بن بست کشانده و بزرگان اين جريان امکان معرفي يک چهره براي انتخابات آينده را ندارند. شما ريشه‌ها و عوامل شرايط کنوني را در چه موضوعاتي مي‌دانيد؟

براي پاسخ به اين سوال بايد قدري به گذشته رفت؛ چراکه از بين رفتن اعتبار و سرمايه اجتماعي براي يک جريان امري ناگهاني نيست و همانگونه که اعتبار به مرور زمان به دست مي‌آيد، از بين رفتن يا کم شدن آن نيز به مرور و بر اثر موضع‌گيري‌هاي مختلف به صورت کلامي (از قبيل بيانيه، مصاحبه، سخنراني و ...) يا رفتار پراتيک (مثل تصميم براي حضور در انتخابات، معرفي نامزد، اعتراضات مدني و ...) است. با اين پيش‌فرض من مجموعه رفتارهاي جريان اصلاح‌طلب را به دو بخش بعد از سال۹۲ و قبل از آن تقسيم مي‌کنم. البته موضوع پيش از سال۹۲ بسيار گسترده است و در ادامه آن را توضيح مي‌دهم.

ايده اصلي اصلاح‌طلبي يا رفرميسم، ايده‌اي است که در آن سياست‌هاي کلي يک نظام سياسي مورد قبول همه است اما در بخش اجرا و تعيين ساختار براي اجرا، نياز به اصلاح دارد؛ فرض کنيد شما به حضور نهادهاي نظامي در اقتصاد نقد داريد و مي‌گوييد بايد به بخش خصوصي واگذار شود. در آن صورت احزاب شما با همين ديدگاه در مجلس، رياست‌جمهوري، شوراهاي شهر و نهادهاي اين‌چنيني حضور پيدا مي‌کنند و به اصلاح اين امر مي‌پردازند.

جريان اصلاحات توانست در انتخابات رياست جمهوري پيروز شود، نيروهاي خود را به شوراهاي شهر بفرستد و بخش قابل توجهي از کرسي‌هاي مجلس را نيز به دست بياورد، با اين حال اين سوال وجود دارد که چرا با وجود داشتن قدرت، اصلاح‌طلبان در اجراي شعارهاي خود موفق نبودند.

معمولا اصلاح‌طلبان در مواجهه با اين پرسش اينگونه پاسخ مي‌دهند که «قدرت نهادهاي مقابل يا نهادهاي انتصابي بسيار بالاست.» اين بخشي از مساله است که اتفاقا درست هم است، اما همه پاسخ را در برنمي‌گيرد و نقد من به جريان اصلاحات از همين موضع است؛ زيرا معتقدم اصلاح‌طلبان براي عدم قبول مسئوليت همواره نيمي از حقيقت را گفته‌اند و بخش مهم ديگر که ناشي از مسئوليت يا عملکرد خودشان است را ناديده گرفته‎اند.

مي‌توان هميشه از ساختار قدرت ايراد گرفت و اين ايراد هم صحيح است، اما نکته من اين است که صرف پرداختن و برجسته کردن اين بخش، بي آنکه بخواهيم از مسئوليت و اقدامات و عملکرد خودمان بگوييم، اگر فريب مردم نباشد، پوشاندن واقعيت يا ناديده گرفتن بخشي از واقعيت است. به زبان خيلي ساده مي‌توان اين مثال را زد که اصلاح‌طلبان «لا اله الا» را مي‌گويند اما «الا الله» را نمي‌گويند.

تئوريسين‌هاي جريان اصلاحات هنوز در حال و هواي سال ۷۶ هستند

برخي تا يک ايده را به ابتذال نکشند، ول‌کن ماجرا نيستند

اين نقد شما به نوعي درست است اما شايد از آنجا که سهم بخش مقابل آنقدر بزرگ‌تر است که قابل ناديده گرفتن نيست، در نتيجه اصلاح‌طلبان تکرار اين موضوع را چاره کار خود مي‌دانند.

بله، يکي از تکنيک‌هاي مواجهه با يک موضوع، تکنيک «تکرار» است که يک پديده يا مشکل فراموش نشود.

من دو دوره نماينده مجلس بوده‌ام و مسئوليت يکي از سخت‌‌ترين و جديدترين فراکسيون‌هاي مدني (فراکسيون حقوق شهروندي) را برعهده داشتم، بنابراين با اين صحبتي که شما مي‌کنيد کاملا موافقم و اطلاعات من درباره اين نقد حتي از شما بيشتر است، لذا مخالفتي با آن ندارم.

اما از سوال خودتان وام مي‌گيرم و مثالي مي‌زنم: «ما در کشور مشکل بيکاري داريم و کسي آن را نفي نمي‌کند. حالا فرض کنيد فردي دنبال کار نمي‌رود يا براي پيدا کردن شغل واقعا تلاش نمي‌کند و مدام در خانه از همين «تکنيک تکرار» استفاده کند و بگويد وضعيت اشتغال در کشور بحراني است.» اين که در کشور مشکل اشتغال داريم را من هم قبول دارم اما تکليف تلاش من چه مي‌شود؟

اگر بخواهم عملکرد اصلاح‌طلبان از سال ۹۲ به بعد را در يک جمله کليدي بيان کنم، آن را با همين مثال مي‌توان توضيح داد. اي‌کاش فقط مشکل همين بود. نقد مهم‌تر اين است که اصلاح‌طلبان در استفاده از اين تکنيک هم دقت نمي‌کنند؛ يعني تئوريسين‌هاي اين جريان هنوز در حال و هواي سال ۷۶ هستند و متوجه تغيير پاردايم‌ها و تحولات جامعه نشده‌اند. دهه هفتاد به لحاظ آزادي‌هاي مدني دهه بسيار آزاردهنده‌اي بود و جريان خط امام که بعدها به نام اصلاح‌طلب مشهور شدند با ايده «رقيب‌هراسي» توانستند در حالي پيروز انتخابات شوند که اين پيروزي اتفاقا براي خودشان بيش از هرکس ديگر غيرمنتظره بود.

اين ايده يکبار استفاده شد و پاسخ هم داد. سال ۸۰ هم همين ايده پي گرفته شد و آقاي حجاريان آن زمان ايده «فتح سنگر به سنگر» را مطرح کرد که بايد سنگرهاي در اختيار رقيب را يکي يکي فتح کنيم تا بتوانيم رفرم را انجام دهيم. يعني سال ۸۰ دوباره همين ايده استفاده شد. شايد تا اينجا منطقي بود. عجيب آنکه همين ايده در انتخابات سال ۸۴ هم تکرار شد، در سال ۸۸ هم همين ايده مطرح شد، سال ۹۲ همين و سال ۹۶ هم همين کار را کردند. در انتخابات مجلس هفتم تا نهم اصلاح‌طلبان حضور نداشتند و ليستي از آنها منتشر نشد اما در مجلس دهم هم همان ايده سال ۷۶ تکرار شد.

جالب اينجاست که براي انتخابات ۱۴۰۰ باز هم همين حرف را مي‌زنند. اين رفتار يعني اصلا شما متوجه تغيير پاردايم‌ها نيستيد و يک خط را گرفته‌ايد و چون يکبار با آن موفق شده‌ايد، مي‌خواهيد همينطور يکنواخت آن را تکرار کنيد. يعني تا يک ايده را به ابتذال نکشند، ول‌کن ماجرا نيستند. اينجا يک نفر بايد به تئوريسن‌هاي اين جريان نهيب بزند که بس کنيد.

احزاب اصلاحات در چند سال اخير حتي يک طرح و ايده به فراکسيون اميد ندادند که پيگيري کنيم

منظور شما از تئوريسين‌ها دقيقا کدام فرد يا افراد است؟

معمولا خيلي تمايلي ندارم بحث را شخصي کنم اما در اين مورد خاص چون پاي يک رفتار نادرست در ميان است، بهتر است فکت بياورم، زيرا معتقدم تئوريسين‌هاي اصلاحات بر مبناي برداشت‌هاي نادرست يا دست‌کم نصفه‌ نيمه‌اي که دارند، فکر مي‌کنند و طبيعي است خروجي آن تحليل نادرست باشد.

بسياري از دوستان تئوري‌پرداز آيا واقعا نمي‌دانند که جامعه تغيير کرده است و شبکه‌هاي اجتماعي به سرعت اخبار را بين مردم توزيع مي‌کنند؟ اجازه دهيد در اين مورد مثالي بزنم؛ اگر خاطرتان باشد در ماجراي فوت دنيا فني‌زاده عروسک‌گردان شخصيت کلاه‌قرمزي، مادر او از ماجرا اطلاع نداشت اما خبر در تمام شبکه‌هاي اجتماعي دست به دست مي‌شد. يکي از خبرگزاري‌ها براي تاييد خبر با مادر اين هنرمند تماس گرفت و مادرش گفت چنين چيزي صحت ندارد و بلافاصله خبري روي خروجي آن خبرگزاري رفت که «فوت فني زاده تکذيب شد.» منظورم اين است ما در جهاني زندگي مي‌کنيم که مردم و جامعه از فوت يک فرد حتي زودتر از مادرش مطلع مي‌شوند. حالا شما مي‌خواهيد اين تغييرات را نبينيد.

من معتقدم همانگونه که اصولگرايان بخشي از واقعيات را در استفاده از رسانه‌هايي مثل صدا و سيما وارونه نشان مي‌دهند، اصلاح‌طلبان نيز از راه ديگر واقعيت را وارونه نشان مي‌دهند. در حاليکه جامعه تغيير کرده و مطالبه‌گر شده است اما هنوز تئوريسين‌هاي اصلاحات حاضر نيستند اين واقعيات را ببينند يا عامدانه آن را نمي‌بينند.

شما مصاحبه اخير آقاي علوي تبار را بخوانيد، در اين مصاحبه مي‌گويد: « وقتي ممکن است که حکومت، بلندمدت تصميم بگيرد و منافع و مصالح را در افق بلندمدت ارزيابي کند. متأسفانه چنين ظرفيتي در برخي از جناح‌هاي کشور ما وجود ندارد».

درخصوص اين عبارت چه مي‌توان گفت؟ در کتاب «فيلسوفان يونان» ديوژن لائرتيوس اين تناقض را با جمله‌اي به نقل از اپيمنيدس طرح کرده که گفته بود «همه مردم آتن دروغگو هستند.» يعني اگر اين فرد راست هم بگويد، به اين معني است که خودش حقيقت را نمي‌گويد. حالا بايد از جناب علوي تبار پرسيد منظور ايشان از جناح‌هاي کشور چيست؟ آيا ايشان خارج از همين جناح‌هاست؟ اگر اين مثال درست باشد که بخشي از آن به جناح خود آقاي علوي‌تبار باز مي‌گردد. به جرأت و قاطعانه مي‌توانم بگويم احزاب و حتي تئوريسين‌هاي اصلاحات که مدام از نارسايي جناح‌هاي کشور مي‌گويند در طول دوره ۸ ساله حضور من در مجلس حتي يک طرح و ايده را به فراکسيون اميد نداده‌اند که ما پيگير آن باشيم.

بخشي از اصلاح‌طلبان به صورت جعلي تبارسازي مي‌کنند

اما بپذيريد که بخش قابل توجهي از تغييرات، اصلاحات و آزادي‌هايي که در جامعه ما طي ۲۰ سال گذشته ايجاد شد، ره‌آورد شکل‌گيري همين جريان اصلاح‌طلب بود و نمي‌توان آن را ناديده گرفت.

جريان اصلاحات حتما دستاوردهايي داشته است. من هم خود را يک اصلاح‌طلب مي‌دانم و به آرمان‌هاي اين جريان وفادارم اما لزومي نمي‌بينم از نقد آن سخن نگويم؛ چراکه در آن صورت به آرمان خودم خيانت کرده‌ام.

اما درخصوص سوال شما و اينکه آزادي‌هاي مدني نتيجه مرور اصلاحات بوده است، ببينيد اينکه بخشي از آزادي‌ها و تغييرات نتيجه پيگيري‌هاي مداوم بوده، دقيقا نکته‌اي است که مرا به رفرميسم اميدوار و پايبند مي‌کند اما متاسفانه بايد بگويم اينکه تمام دستاوردها را به پاي اصلاح‌طلبان بگذاريد هم جمله ناقصي است.

بخشي از مطالبه‌ها به واسطه تغييرات جوامع به وجود آمده‌اند، بخشي فشارهاي خارجي بوده و بخشي هم مطالبات مدني مردم که اتفاقا اصلاح‌طلبان در قبال آن سکوت کرده‌اند. مثلا ما در مجلس براي ورود زنان به ورزشگاه‌ها خيلي تلاش کرديم، اما واقعيت آن است که همان يکباري هم که زنان به ورزشگاه رفتند، به خاطر فشار فيفا بود. بحث من اين است که ما بايد مطالبات‌مان را واضح‌تر و رساتر بگوييم و به دنبال اجرايي شدن آن باشيم اما در همين ماجرا بخش عمده اصلاح‌طلبان يکي دو جين مصاحبه کردند که ورود زنان به ورزشگاه نتيجه رايزني ما بود. خب اين قلب واقعيت است.

اين مواضع در سال‌هاي اخير تئوريزه هم شده است، يعني بخشي از اصلاح‌طلبان به صورت جعلي تبارسازي مي‌کنند. در نشريه‌هاي تخصصي اصلاحات مثل مهرنامه مباحثي مطرح مي‌شد که مثلا آخوند خراساني نياي اصلاح‌طلبان است و شيخ فضل الله نوري نياي اصولگرايان. يعني با اين تبارسازي‌هاي جعلي که ريشه در واقعيت نداشت، اينگونه جريان‌سازي مي‌کردند که اصلاحات قدمتي صد و خرده‌اي ساله دارد و الان به دست اصلاح‌طلبان کنوني رسيده و براي پيشرفت بايد حرفي که تئوريسن‌هاي آن مي‌گويند را اجرايي کرد.

اين رفتار نه در بحث نظري که در مباحث عملياتي هم تسري داشت، مثلا کارگزاران  که خود را حزبي تکنوکرات مي‌داند، از طريق همين فرضيه‌ها تبارسازي مي‌کرد و چهره‌هاي تاثيرگذار تاريخ ايران مثل علي اميني و دکتر مصدق را تکنوکرات‌هايي مي‌دانست که در دوره آنها وضعيت ايران بهتر بود و نتيجه مي‌گيرد چون علي اميني تکنوکرات موفق بود، پس اکنون ايده‌هاي کارگزاران هم تنها نسخه شفابخش است.

فارغ از ايراد تئوريک که ناشي از نگاه پوزيتويستي به تاريخ است، کل ماجرا جعلي است. يعني به سبک پوزيتويست‌ها شما يک جزء ماجرا را مي‌گيريد و همان را بسط مي‌دهيد، مثلا مي‌گوييد علي اميني در دهه چهل فلان سياست مثبت را پياده کرد و حالا بدون اينکه شرايط زمانه و تغييرات آن را ببينيد، بخواهيد روي موج علي اميني سوار شده و خود را نزديک‌ترين ايدئولوژي اجرايي به همان سياست نشان دهيد. اين تبارسازي‌هاي جعلي يک جريان را کاملا به نابودي مي‌کشد چراکه تالي فاسد دارد، يعني درست است که مي‌توان روي موج آن سوار شد، اما اگر به اين نتيجه برسيم که مثلا تکنوکراسي در فلان دوره ايران را به نابودي کشانده، طبيعتا کل ايده تکنوکراسيسم را بايد زير سوال برد. خب اين ايراد نگاه پوزيتيويسم به تاريخ است و اينکه فقط به دنبال اثبات بخشي از تاريخ باشيم که به دردمان مي‌خورد.

اصلاح‌طلبان بايد يک بار تکليفشان با خودشان را مشخص کنند و مانيفست ارائه بدهند

اصلاح‌طلبان بدون ارائه مانيفست مجبورند مسير تکراري خود را در يک دور باطل ادامه دهند

مردم مي‌گويند اين‌ها سر و ته يک کرباسند

لزومي ندارد به خاطر برچسب‌گذاري‌هاي رقيب از خواسته‌هاي برحق خود دست بکشيم

به سوال ابتداي گفت‌وگو بازگرديم، با در نظر گرفتن همه اتفاقات که تاکنون رخ داده است و شرايطي که در آن به‌سر مي‌بريم، چه نقشه راهي مي‌تواند مناسب وضع کنوني اصلاح‌طلبان باشد؟

همانطور که گفتم ما در چرخه آدم‌هاي تکراري، احزاب تکراي و حرف‌هاي تکراري گرفتار شده‌ايم. اصلاح‌طلبان يک نگاه فتيشيستي به احزاب دارند و مدام مي‌گويند مشکلات به خاطر اين است که احزاب وجود ندارند. به گونه‌اي که انگار اگر حزب تشکيل شود، فردا همه چيز درست مي‌شود.

در دوره آقاي خاتمي صدها حزب و NGO ثبت شدند که همگي فعاليت داشتند. آيا همه مشکلات حل شد؟ مسلما نه. چون موضوع فقط تاسيس حزب و تشکل مردم‌نهاد نيست. موضوع اين است که واقعا بايد برنامه داشت و برنامه‌محور پيش رفت، همچنين اصلاح‌طلبان بايد يک بار تکليفشان با خودشان را مشخص کنند و يک مانيفست ارائه بدهند که در آن مشخص شود برنامه جريان اصلاحات درباره خصوصي‌سازي چيست، درباره بيمه‌ها چه نظري دارند، درباره حقوق زنان، حجاب، حقوق زندانيان، ارتباط با غرب، آزادي رسانه‌ها، شعارهاي ميهني-فاشيستي و ... چه نظري دارند.

به جرأت مي‌گويم اگر از ده اصلاح‌طلب برجسته کشور بپرسيد نظرتان درباره خصوصي‌سازي چيست، حداقل مي‌توانيد ۴ نظر مختلف بشنويد. اگر بپرسيد نظرتان درباره حجاب اجباري چيست، با نظرات متفاوت روبرو مي‌شود. ايرادي هم ندارد که نظرات متفاوت باشد؛ ايراد آنجا است که در نبود يک استراتژي واحد، هر فردي تلاش مي‌کند ملغمه‌هايي از نظر يا سليقه شخصي خودش را به کرسي بنشاند و از آن سخن بگويد. در برخي موارد من جبهه پايداري را ستايش مي‌کنم؛ آن‌ها مي‌گويند رابطه با غرب حرام است و اين ايده را چه غلط چه درست، پيش مي‌برند. کاري ندارم که چه منفعتي از آن مي‌برند يا نمي‌برند. اين بخش موضوع برايم مهم است که هر کسي وارد آن جريان شود، تکليفش راجع به مذاکره با آمريکا مشخص است.

از اين حيث، رفتار اصلاح‌طلبان دقيقا شبيه نامگذاري‌هاي خيابان‌ها در کشورمان است؛ مثلا در تهران ما هم خياباني به نام نواب صفوي داريم، هم به نام دکتر حسين فاطمي. هم به نام شيخ فضل الله خيابان داريم، هم به نام ستارخان. هم به نام مصدق خيابان داريم، هم به نام آيت‌الله کاشاني. خب اين‌ها جمع اضداد است. شما نمي‌توانيد همزمان حامي نواب صفوي و دکتر فاطمي باشيد. من خرده‌اي به اصولگرايان نمي‌گيرم اگر در ظاهر بگويند به دنبال ارتباط سازنده با جهان هستيم اما همزمان با سفر رييس‌جمهور به مصر از خيابان خالد اسلامبولي رونمايي کنند يا از تلويزيون مستند فرعون را پخش کنند. اين تناقض‌ها بحث داخلي خودشان است و کاري با آن ندارم، نقد من به اصلاح‌طلبان است که چگونه متوجه اين تناقض‌هايي که مدام تکرار مي‌کنند نيستند؟ چگونه تغييرات پارادايمي را نمي‌بينند و بر اساس تحولات جامعه يک مانيفست ارائه نمي‌کنند. همين الان بزرگترين حزب اصلاح‌طلب خودش را حامي ميرحسين موسوي مي‌داند و مي‌گويد سياست‌ها و ديدگاه‌هاي ميرحسين را قبول دارد و از آن حمايت مي‌کند اما همان حزب در به در به دنبال اموال دولتي است و مي‌پرسد چرا خصوصي‌سازي نشده است. من قصد ندارم بگويم مخالف خصوصي‌سازي هستم، بلکه منظور من اين است که اين کج‌فهمي‌ها و رفتارهاي سليقه‌اي از دل عدم وجود يک مانيفست بر مي‌آيد. از احزاب اصلاح‌طلب بايد پرسيد مانيفست شما در اداره کشور، در مسائل اقتصادي، سياسي و اجتماعي چيست.

اصلاح‌طلبان تا صد سال ديگر هم اگر به اين سوالات پاسخ ندهند و براي آن جوابي نداشته باشند، مجبورند مسير تکراري خود را در يک دور باطل مدام ادامه دهند و هر بار يک بز بلاگردان پيدا کنند و تقصيرات را به گردن آن بيندازند. اين بز بلاگردان بيش از بيست سال است که همان ايده «رقيب هراسي» است.

در انتخابات رياست‌جمهوري تصويري از کمپين آقاي رييسي در مصلي دست به دست مي‌شد و اينگونه مي‌گفتند اين عکس‌ها را ببينيد، اگر رئيسي بيايد، بين زن‌ها و مردها ديوار کشيده مي‌شود. آيا اين همان موضوعي نبود که سال ۷۶ درباره آقاي ناطق نوري مي‌گفتند؟ جامعه با تحليل و خبر سروکار دارد. مردم از خود مي‌پرسند آن‌ها درباره ناطق نوري آنگونه تبليغ کردند و الان ناطق نوري نزديک‌ترين فرد به بزرگان اصلاحات است. چرا مثلا ده پانزده سال بعد آقاي رئيسي نزديک‌ترين فرد به آن‌ها نشود؟ با اين طرح سوال به خود مي‌گويند اين‌ها سر و ته يک کرباسند.

اين براي من که به آرمان اصلاح‌طلبي وفادارم، يک درد است و بايد اين‌ موارد را نقد کنم، بنابراين معتقدم اصلاح‌طلبان ابتدا بايد مانيفستي آماده کنند که تمام نظرات، برنامه‌ها و خواسته‌هاي آن‌ها را دربرگيرد و بعد از چکش‌کاري و طرح نظرات تمام سلائق، بر پايه همين پيش بروند و ذره‌اي کوتاه نيايند. اصلاح‌طلبان دنبال براندازي نيستند، حالا بخشي از تندروها مي‌خواهند چنين برچسبي به آن‌ها بچسبانند، اين ديگر مشکل اصلاح‌طلبان نيست و لزومي ندارد به خاطر برچسب‌گذاري‌هاي رقيب از خواسته‌هاي برحق خود دست بکشند.

اصلاح‌طلبان به دنبال تعامل با همه کشورهاي جهان هستند، اگر رقيب آن‌ها را غرب‌زده بخواند، مشکل آن‌ها نيست و لزومي ندارد به خاطر خوش‌خدمتي بر اين هدف چشم بپوشند. اصلاح‌طلبان معتقد به آزادي‌هاي مدني و اجتماعي در چارچوب قانون اساسي هستند و اگر رقيب براي حذف آن‌ها، اين جريان را متهم به بسط ناهنجاري مي‌داند، اين ديگر مشکل خود آن‌هاست بنابراين لزومي ندارد از اين هدف دست کشيد.

در پايان اگر بخواهم به صورت موردي و آيتمي بگويم که اصلاح‌طلبان با چه نيازهايي مواجه هستند، بايد بگويم که اولا اصلاح‌طلبان بايد در عمل تغييرات جامعه را درک کرده و بپذيرند، که من به هزار و يک دليل مي‌گويم اين اتفاق هنوز در عمل رخ نداده است.

دوم اينکه مهم‌تر از آن لازم است دريابند و بر خود بقبولانند که اين تغيير پارادايم براي آنان از هر چيزي واجب‌تر است.

سوم اينکه با برنامه و بر پايه يک مانيفست حرکت کرده و به دنبال اجراي آن باشند و بدانند مردم از آن‌ها مانيفست روشن و وفاي به عملياتي کردن آن و تعهد سازماني و انديشه‌اي مي‌خواهند ‌نه حرف و شعار.

و نکته چهارم اينکه بايد به دو سوال به صورت صريح و شفاف پاسخ دهنم، که دقيقا چه چيزي را مي‌خواهيم اصلاح کنيم؟ و مسير و برنامه انجام اين اصلاحات در سازوکار قانوني موجود چيست؟

اگر اصلاح‌طلبان اين تغييرات را در نگرش به موضوعات ايجاد کنند و به ارائه مانيفست روشن و دنباله‌روي از آن بپردازند، در آن صورت بسياري از بن‌بست‌ها و بحران‌هاي کنوني برطرف خواهد شد؛ چراکه وقتي شما برنامه عملياتي روشن و مشخصي داشته باشيد، شناسايي و معرفي و يا حتي تربيت نيروهاي سياسي-اجرايي متناسب با آن برنامه‌ها نسبت به شرايطي که هيچ ايده و برنامه روشني نداشته باشيد، راحت‌تر خواهد بود.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

دانلود اپلیکیشن آخرین خبر