باشگاه خبرنگاران/ مغز انسان از جمله اعضاي حساس و پيچيده بدن محسوب ميشود که در صورت آسيب ديدن عوارض مختلفي را در فرد بهوجود ميآورد و گاهي اوقات سبب مرگ ميشود يا زندگي فرد را مختل مي کند اما سوالي که امروز قصد داريم در اين راستا به آن پاسخ دهيم اين است که بدن انسان دقيقا چه مدت پس از مرگ مغزي ميميرد؟!
بررسي ساختمان و عملکرد کلي مغز انسان
مغز انسان يکي از پيچيدهترين خلقتهاي الهي است که همانند يک فرمانده با تجربه و آگاه به تمام مسائل اطرافش با دريافت کنشهاي محيط بيرون و درون، دستور فراکنشهايي مناسب با آن را صادر ميکند.
همانطور که مي دانيد؛ مغز از دو نيمکره به ظاهر هم شکل تشکيل شده است که اين دو نيمکره توسط پلهايي به يکديگر متصلند و هر کدام از اين نيمکرهها توسط دو شيار حقيقي و يک شيار فرضي به چهار قسمت تقسيم ميشوند که عبارتند از:
قسمت پيشاني
قسمت آهيانه
قسمت گيجگاهي
قسمت پس سري
هر کدام از اين قسمتها مسئول يک فرآيند شناختي يا عملکردي در انسان هستند و هر يک توسط سرخرگي مختص به خود مشروب و تغذيه ميشوند و اختلال در خونرساني هر قسمت، اختلال در قسمتي از عملکرد انسان را به دنبال دارد.
به عنوان مثال قسمت انتهايي بخش پيشاني (از خارج) مسئول حرکت اندام فوقاني و همين بخش از داخل، مسئول حرکت اندام تحتاني است يا بخش قدامي قسمت آهيانه مسئول حواس پنج گانه است، قسمت شنيداري در بخش گيجگاهي و قسمت ديداري در بخش پس سري است و غيره (اين مبحث يکي از زيباترين مباحث علم پزشکي است).
تمامي رشتههاي عصبي مربوط به حرکات بدن انسان از قشر مغز حرکت ميکنند، در ساقه مغز تقاطع پيدا کرده و دستور حرکت را به اندامها ميبرد و بر عکس، تمام رشتههاي عصبي حسي پس از دريافت پيامها از محيط به سمت قشر مخ حرکت ميکنند تا دستورهاي لازم را دريافت کنند؛ به صورت خلاصه مي توان گفت مرکز تجمع تمامي الياف حسي حرکتي در قشر مغز قرار دارد.
ساقه مغز منشاء تعدادي از حرکات مانند تنفس، تنظيم فشار خون، ضربان قلب و بسياري از اعمال مشترک انسان، حيوان و در برخي موارد حتي نباتات است که مهمترين آن تنفس محسوب ميشود.
آيا ميدانيد؛ در چه صورت ضايعه مغزي سبب مرگ مغزي مي شود؟
اگر به طور مثال تنها، خونرساني قشر مغز مختل شود، تمامي حس و حرکت بيمار از بين ميرود و تنفس و ساير موارد ذکر شده که از ساقه مغز منشاء گرفته است، باقي ميماند.
در اين مورد با بيماري روبرو هستيم که تنفس خود به خود دارد، اما داراي هيچ گونه حرکت و ادراک نيست؛ زندگي نباتي با مرگ مغزي کاملا متفاوت است.
اين وضعيت تقريبا هميشه در پي کما رخ ميدهد؛ با اينکه شخص بيدار به نظر ميرسد (چشمانش باز است)، داراي برخي حرکات غير ارادي اعضاي خويش است و هيچ عملکرد ذهني و شناختي ندارد.
اينها در واقع بيماراني هستند که بدنبال آسيب شديد مغزي، براي سالهاي متمادي زنده ميمانند و به نظر هوشيارند، بدون اينکه بتوانند با محيط اطراف خود ارتباطي برقرار کنند.
به اين حالت همانطور که گفته شد زندگي نباتي گفته ميشود که در آن بيمار نياز به دستگاه تنفس مصنوعي ندارد و ممکن است سالها در اين حالت باقي بماند و سپس به حيات مجدد باز گردد يا از دنيا برود.
حال اگر در بدن بيمار، فقط خونرساني ساقه مغز مختل شود و قشر مغز سالم بماند، طبيعتا با بيماري روبرو هستيم که فاقد هر گونه حرکت است (به جز تعدادي از حرکات چشم که الياف آن از خارج از ساقه مغز به طرف قشر مغز حرکت ميکند) ولي قدرت ادراک کامل دارد.
اين مورد که به آن عارضه انسان قفل شده اطلاق ميشود، بيماري فاقد هر گونه حرکت است، تنفس ندارد، اما تمام اتفاقات اطراف خود را درک ميکند و با حرکات چشم، ميتواند به سوالات، پاسخ بلي يا خير بدهد.
اين بيماران به علت عدم توانايي در تنفس بايد داراي دستگاه تنفس مصنوعي باشند و شايد سالها به اين حالت باقي بمانند.
بيماران فوق به ندرت برگشت پذيرند و عموما بر اثر عوارض عفوني، فوت ميکنند.
در حالت سوم که در بيماران مرگ مغزي اتفاق ميافتد خونرساني به هر دو قسمت قشر مغز و ساقه مغز مختل ميشود و با بيماري روبرو هستيم که هيچگونه حرکت و ادراکي ندارد.
در اين افراد مرگ مغز رخ ميدهد و بافت مغز به صورت فراگير، نابود ميشود در واقع اين عضو حالتي بي شکل و برگشت ناپذير، شبيه به ماست را به خود ميگيرد.
لازم به ذکر است که پس از بروز مرگ مغزي هر چه زمان بگذرد، يک به يک اعضا نيز دچار از بين رفتگي و به عبارتي گنديدگي شده و قابل استفاده نخواهند بود.
بدن چقدر پس از مرگ مغزي زنده ميماند؟
مرگ مغزي در افراد درست زماني تاييد ميشود که هيچ فعاليت مغزي و عصبي در مغز و ساقه مغز او ديده نشود، به بياني ديگر هيچ پالس الکتريکي ميان سلولهاي مغزي رد و بدل نشوند.
پزشکان براي تعيين مرگ مغزي در فرد چند آزمايش انجام ميدهند که يکي از آنها بررسي توانايي کنترل تنفس توسط بيمار است، عکسالعملي بسيار ابتدايي که توسط ساقه مغز انجام ميگيرد و به نوعي کنترل تنفس آخرين اقدامي است که در بيماران مرگ مغزي از دست ميرود.
بد نيست بدانيد؛ در آمريکا و بسياري ديگر از کشورها اگر فعاليتهاي مغزي فردي به صورت دائمي از بين برود يا تمام عمليات تنفسي و چرخش مايعات در بدنش مختل شود رسما مرده اعلام ميشود.
با اينهمه سيستم الکتريکي دروني قلب ميتواند براي مدتي کوتاه پس از مرگ مغزي تپش قلب را حفظ کند، در حقيقت قلب انسان ميتواند در خارج از بدن نيز به تپيدن خود ادامه دهد، اما بدون دستگاه تنفس مصنوعي که جريان اکسيژن و خون را حفظ ميکند، اين تپش به سرعت و در کمتر از يک ساعت متوقف خواهد شد.
اما با استفاده از يک دستگاه تنفس مصنوعي برخي از فرايندهاي بيولوژيکي از قبيل عملکرد کليه و معده ميتواند براي يک هفته ادامه پيدا کند.
به گفته پزشکان اين فعاليتها به معني زنده بودن فرد نيستند، اگر مغز کسي بميرد، آن فرد مرده است اما با کمک تکنولوژي ميتوان بدن را وادار به انجام کارهايي کرد که در زمان زنده بودن مغز انجام ميدادهاست.
بدون وجود مغز، بدن هورمونهاي حياتي براي حفظ فرايندهاي بيولوژيکي از قبيل هورمونهاي مورد نياز براي فعاليت معده، کليه و سيستم ايمني بدن را بيش از يک هفته ترشح نخواهد کرد.
به طور مثال هورمونهاي تيروئيد براي تنظيم متابوليسم بدن از اهميت بالايي برخوردارند و هورمون واسوپرسين براي حفظ آب در کليه بسيار حياتي است.
فشار خون معمولي که در بدن نقش کليدي به عهده دارد نيز معمولا بدون حضور دستگاه تنظيم کننده فشار خون در فرد مبتلا به مرگ مغزي ثابت نخواهد ماند.
قرباني مرگ مغزي همچنين قادر به حفظ کنترل دماي بدن خود نيست از اين رو بدن بايد با استفاده از پتوي گرم، اتاق گرم و گاه سرمهاي گرم در حرارت مناسب نگهداري داشتهشود.
بدن فرد مبتلا به مرگ مغزي معمولا براي طولانيمدت نگهداري نميشود، اما گاه پزشکان در صورتي که بخواهند از اعضاي بدن فرد براي پيوند استفاده کنند يا خانواده فرد براي خداحافظي به زمان بيشتري نياز داشتهباشند، از دستگاههاي پشتيبان حيات براي چندين روز استفاده ميکنند.
اما در صورتي که وضعيت فرد با تمامي ويژگيهاي مرگ مغزي همخواني داشته باشد، ديگر براي پزشک قطعي خواهد شد که مغز فرد مرده است و محافظت از بدن آغاز ميشود.
درباره اينکه بدن قرباني تا چه زماني پس از مرگ مغزي زنده باقي ميماند تحقيقات چنداني انجام نگرفته و جالب است بدانيد؛ موضوع مرگ مغزي از اوايل دهه ۱۹۵۰ در فرانسه آغاز شد، زماني که ۶ بيمار براي دو دوره تا ۲۶ روزه بدون وجود جريان خود در مغز، زنده نگه داشتهشدند.
امروزه با استفاده از دستگاههاي پيشرفته بدن قرباني را ميتوان براي مدتي طولاني و شايد براي هميشه زنده نگه داشت، اما گذشت زمان نگهداري از آن را دشوارتر کرده و نسوج بدن در معرض خطر شديد عفونت قرار ميگيرد.
بازار