خراسان/ مرد 41 ساله اي که داراي 3 فرزند خردسال است در اعترافاتي به قتل فجيع و آزار و اذيت دختر شش ساله اي به نام «ندا» در مشهد اعتراف کرد و بدين ترتيب ماجراي ستايش رنگ تکرار گرفت.
شب هفتم فروردين به نيمه نزديک مي شد کوچه و خيابان هاي شهر آرام آرام هياهوي روزانه را فراموش مي کردند که ناگهان وقوع حادثه اي تلخ در شهرک شهيد رجايي مشهد (قلعه ساختمان) ولوله اي به پا کرد و جمعيت زيادي را به خيابان شهيد غلامي کشاند. آن شب کيسه اي که در کنار خيابان رها شده بود، چشمان کنجکاو رهگذران را به خود جلب مي کرد اما همه آن ها با تصور اين که درون کيسه، زباله است به آن نزديک نمي شدند و به مسير خودشان ادامه مي دادند. در اين ميان يکي از اهالي که مي دانست هيچ کدام از همسايگان زباله هايشان را در مسير رهگذران نمي گذارند، با کنجکاوي به سوي کيسه مذکور رفت اما با ديدن پيکر بي جان کودکي خردسال، وحشت زده از کيسه فاصله گرفت و در حالي که دستانش به لرزه افتاده بود تلفن همراهش را از جيب بيرون آورد و با پليس 110 تماس گرفت. دقايقي بعد اهالي خيابان شهيد غلامي 8 ، رهگذران و برخي ساکنان خيابان هاي اطراف در محل تجمع کردند. خودروي گشت پليس آژيرکشان وارد منطقه شد و لحظاتي بعد نوار نارنجي رنگ «ورود به صحنه جرم ممنوع!» بين مردم و محل کشف جسد فاصله انداخت. نيروهاي انتظامي با ديدن جسد دختربچه اي خردسال که درون دو کيسه قرار داشت، مراتب را به بازپرس ويژه قتل عمد اطلاع دادند. عقربه هاي ساعت به نيمه شب نزديک مي شد که قاضي «علي اکبر احمدي نژاد» به همراه عوامل بررسي صحنه جرم، پزشک قانوني و کارآگاهان اداره جنايي پليس آگاهي خراسان رضوي به صحنه کشف جسد رسيد و بدين ترتيب تحقيقات درباره چگونگي وقوع اين جنايت آغاز شد اما هنوز مدت زمان زيادي از اين ماجرا نگذشته بود که مرد ي وحشت زده، به محل حادثه رسيد. او که کارگر ساختماني بود با ديدن پيکر بي جان فرزندش به طور ناگهاني دچار شوک شد. به دستور قاضي، کارآگاهان او را به گوشه ديگر خيابان انتقال دادند اما تجمع زياد مردم در محل، اقدامات قضايي و پليسي را با مشکل روبه رو کرده بود. مرد چاه کن با ديدن چشمان نيمه باز دخترش، تصور مي کرد او هنوز زنده است به همين دليل فرياد مي زد اگر او را به بيمارستان برسانيد، زنده نمي ماند؟ بهتر نمي شود؟! گريه هاي دلخراش مرد به گونه اي بود که قاضي و کارآگاهان هم نمي توانستند چهره غمگين خود را از اين حادثه تلخ پنهان کنند. با اشاره مقام قضايي اهالي محل مرد را به خانه اش که در خيابان شهيد غلامي 4 بود رساندند و بعد از آن تحقيقات قضايي در زواياي تاريک اين جنايت ادامه يافت. چند دستمال کاغذي درون دهان دخترک قرار داشت اما کفش هاي او درون کيسه نبود. عينک پلاستيکي قهوه اي رنگ که يک طلق آن نيز درون کيسه افتاده بود، حکايت از آن مي کرد که «ندا کوچولو» دختر 6 ساله افغاني به طرز فجيعي به قتل رسيده است.
دکتر ناصر غروبي (پزشک قانوني با تجربه خراسان رضوي) نيز که در محل کشف جسد حضور داشت با معاينات اوليه جسد علت مرگ را انسداد راه تنفسي (خفگي) اعلام و اظهار کرد، دختر خردسال با توجه به کبودي روي گونه اش توسط فردي ميان سال به قتل رسيده است اما او در عين حال علت دقيق مرگ و همچنين احتمال آزار و اذيت دخترک را به انجام معاينات بيشتر در پزشکي قانوني موکول کرد. گزارش اختصاصي خراسان حاکي است، دقايقي بعد و با اتمام تحقيقات ميداني در محل کشف جسد، قاضي شعبه 208 دادسراي عمومي و انقلاب مشهد به همراه کارآگاه نجفي (افسر پرونده) راهي منزل پدر مقتوله شد تا بررسي ها براي دستگيري عامل اين جنايت هولناک ادامه يابد. در منزل مرد چاه کن افغاني، ولوله اي به پا بود و صداي شيون و ناله هر رهگذري را ميخکوب مي کرد. مرد افغاني درحالي که هنوز نمي توانست از ريزش اشک هايش جلوگيري کند در ميان هق هق گريه گفت: هوا رو به تاريکي مي رفت که دخترم را براي خريد نان به نانوايي محل فرستادم. او هم زنبيل قرمز رنگش را برداشت و به طرف نانوايي رفت اما هرچه منتظر مانديم او به خانه بازنگشت. ابتدا فکر مي کردم شايد نانوايي شلوغ است ولي آرام آرام اضطراب و نگراني سراسر وجودم را فرا گرفت. چشم به در حياط دوخته بودم و هرچند لحظه داخل کوچه را مي نگريستم تا اين که ديگر طاقت نياوردم و به طرف نانوايي حرکت کردم. نانوا که مرا مي شناخت گفت: دخترت مدتي قبل نان هايش را گرفت و به طرف خانه آمد! با حرف هاي نانوا ديگر يقين داشتم که حادثه اي رخ داده است! وحشت زده به اين سو و آن سو مي رفتم و از هر کسي درباره «دخترک زنبيل به دست» سوال مي کردم ولي کسي از او خبري نداشت تا اين که موضوع کشف جسد دختري کوچک در محل پيچيد وقتي به دو خيابان آن طرف تر از محل سکونتم رفتم، با پيکر بي جان «ندا» روبه رو شدم و به حال خودم گريستم!!
حرف هاي بغض آلود مرد افغاني، همه حاضران را تحت تاثير قرار داده بود اما عده اي نيز با صحبت هاي در گوشي او را سرزنش مي کردند که چرا دختر کوچک را براي خريد نان بيرون فرستاده است!
بنابراين گزارش، با اظهارات «مرد چاه کن» مشخص شد که دخترک نان و زنبيل قرمز رنگ در دست داشته است و همين موضوع به سرنخي براي ادامه تحقيقات تبديل شد. مقام قضايي و کارآگاهان اداره جنايي در حالي به بررسي هاي خود ادامه مي دادند که عقربه هاي ساعت سپيده دم را نويد مي دادند. با توجه به فاصله نانوايي از محل کشف جسد، تحقيقات شبانه به تجربه تلخ ماجراي «ستايش» در ورامين گره خورد چرا که او نيز تقريبا با همين شيوه به قتل رسيده بود بنابراين قاضي احمدي نژاد با صدور دستورات ويژه اي از کارآگاهان خواست بررسي هاي خود را در اطراف محل کشف جسد متمرکز کنند.
با اين حال گم شدن زنبيل و نبود کفش هاي دخترک، درحالي ذهن افسر پرونده و مقام قضايي را به جنايت در يک مخروبه يا لانه مجردي مشغول کرده بود که دو کيسه خاک آلود نيز نشان از سرنخي مهم داشت و آن ها به دنبال مکاني بودند که در آن کيسه هاي خاک آلود وجود داشته باشد. به گزارش خراسان، جست وجوها تا نزديکي صبح بي نتيجه ماند به همين علت قاضي ويژه قتل عمد و افسر پرونده درحالي براي اداي نماز و استراحتي کوتاه راهي منزل شدند که راز اين جنايت وحشتناک، افکار آنان را به هم ريخته بود.
حساسيت و اهميت ماجرا به حدي بود که چند ساعت بعد و با صدور دستوري از سوي سرهنگ کارآگاه حميد رزمخواه (رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي) و راهنمايي هاي مقام قضايي براي بررسي مسير حرکت دخترک، کارآگاه نجفي دوباره عازم شهرک شهيد رجايي شد و بدين ترتيب تحقيقات با بررسي فاصله هاي زماني با توجه به قدم هاي کوچک ندا براي رسيدن به منزل در حالي به صبح روز بعد کشيد که احتمال سوار شدن دخترک به موتورسيکلت يا خودرو نيز وجود داشت اما بررسي ها تا چند ساعت بعد اين فرضيه را رد کرد و به همين دليل تحقيقات ميداني دوباره در مسير نانوايي ادامه يافت. منازل مجردي و خالي از سکنه يا مخروبه ها از مکان هايي بودند که تحت نظر پليس قرار گرفتند اما نتيجه اي حاصل نشد تا اين که عصر هنگام، نگاه کارآگاه به در حياط منزلي خيره ماند که همسايگان مي گفتند اين جا ميوه فروشي است!! بيان همين جمله بود که ذهن کارآگاه را به جمله مقام قضايي گره زد! «به دنبال کيسه هاي خاکي بگرديد!» افسر پرونده بلافاصله از لاي در نگاهي به درون حياط انداخت. پياز، سيب زميني، گوجه، خيار و ... در کنارحياط قرار داشت. با آن که ميوه ها فاسد شدني بودند اما فروشنده از روز قبل فروش ميوه را تعطيل کرده و در حياط را بسته بود!
لحظاتي بعد کارآگاه با استفاده از تجربيات سرهنگ محمدرضا غلامي ثاني (رئيس اداره جنايي آگاهي) به تکميل تحقيقات پرداخت ولي بنا به گفته اهالي، ميوه فروش مذکور متاهل و داراي سه فرزند خردسال بود! با وجود اين کارآگاه با اصرار رئيس اداره جنايي و صدور دستوراتي از سوي سرهنگ رزمخواه، همه افکار و تحقيقات خود را روي همين مظنون متمرکز کرد چرا که بررسي ديگر شاخه هاي اطلاعاتي نيز به اين محدوده مي رسيد. گزارش خراسان حاکي است با دستور قاضي «احمدي نژاد» کارآگاهان در پوشش نامحسوس منتظر ورود ساکنان اين منزل مسکوني ماندند تا اين که چند ساعت بعد اعضاي خانواده و برخي از بستگان آنان وارد منزل شدند اما مظنون اصلي در ميان آن ها نبود. عمليات به صورت سري ادامه داشت تا اين که چند دقيقه بعد ميوه فروش 41 ساله نيز کليد را روي در حياط انداخت اما قبل از آن که وارد اتاق شود، حلقه هاي قانون بر دستانش گره خورد!
او که سعي مي کرد خونسردي خود را حفظ کند فرياد مي زد چي شده! اشتباه گرفتيد! و به مقاومت در برابر ماموران پرداخت اما ديگر چاره اي جز تسليم نداشت. کارآگاهان او را به درون خودرو هدايت کردند و به بازجويي پرداختند. متهم که «ع-الف» نام دارد همه راه هاي گريز را درحالي بسته مي ديد که کارآگاهان مدارک انکارناپذيري را مي دادند. به گزارش اختصاصي خراسان او دقايقي بعد دست از سماجت برداشت و راز اين جنايت هولناک را فاش کرد. متهم 41 ساله گفت: وقتي دخترک را ديدم به چشمانم خيلي زيبا آمد!! او بلوز و شلوار به تن داشت که از او خواستم مقداري غذا را از منزلم براي خودشان ببرد! با اين ترفند دختر افغاني را به منزلم بردم. من مواد مصرف کرده بودم که او را آزار دادم. دخترک گريه مي کرد و من به خاطر آن که صداي فريادش را نشنوند دستمال کاغذي ها را در دهانش گذاشتم ولي او مي گفت موضوع را به مادرش خواهد گفت. من هم که ترسيده بودم دختر بچه را خفه کردم. سپس کيسه هاي ميوه را برداشتم و جسد او را به خيابان شهيد غلامي 8 بردم و کنار کوچه انداختم. اين مرد که به زالوي کثيف در ميان اهالي محل معروف شده است در ادامه اظهاراتش گفت: زنبيل حاوي نان تافتون را نيز به پشت بام منزل يکي از همسايگان در خيابان شهيد غلامي 9 انداختم و دمپايي هاي آبي رنگ او را نيز به پشت بام منزل خودم پرت کردم! اين گزارش حاکي است، با اعترافات هولناک «زالوي کثيف» کارآگاهان با صدور دستوري از سوي رئيس پليس آگاهي و کسب مجوزهاي قضايي دوباره به محل وقوع جنايت رفتند و کفش ها را به همراه زنبيل حاوي نان کشف کردند. تحقيقات بيشتر در اين باره از سوي قاضي احمدي نژاد (بازپرس ويژه قتل عمد مشهد) همچنان ادامه دارد.
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در تلگرام
https://t.me/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار