تسنيم/ امضاي برگههاي اهداي عضو و اهداي زندگي به بيماران نيازمند و چشمانتظار، شايد بهترين هديه و بالاترين نشانه ابراز عشق به عزيزاني است که کتاب زندگي آنها به آخر رسيده، اما با زندگي بخشي به چندين انسان ديگر، فصل ديگري از زندگي آنها ادامه دارد.
دريا به ساحل ميآيد در آن ميآميزد و به هنگام رفتن ردي از خويش به جاي ميگذارد، اهداي عضو هم اينگونه است بخشي از خويشتن خويش را دريا وار در ديگري ميآميزي و تا هميشه ردي از خود به يادگار ميگذاري. براي برخي رفتن پايان نيست آغاز و ابتدا است، آن زمان که قلب تپنده، چشمان بيدار و نفسهاي سرشارت به ديگري جان دوباره ميبخشد، اين قصه نيست، افسانه هم نيست اينکه با دستان خودت اعضاي پاره تنت را ببخشي تا آغاز زندگياي باشد.
موضوع اهدا عضو، اهدا زندگي را همه ما بارها و بارها شنيدهايم ولي چقدر توانستهايم اين کار پسنديده و ارشمند را ترويج دهيم و فرهنگ سازي کنيم؟ فرهنگ ملي و باور ديني ما با حس انسان دوستي گره خورده است و در اين زمينه نيز بله درست است انتخاب سخت ميشود اگر يک سوي قصه عزيزي باشد که تا آن لحظه نميتوانستي ببيني خار به پايش رفته و آن سوي قصه تصميمي که اصلا ساده نيست ولي در شلوغي و همهمه اين روزهاي زندگي شهر نشيني که گاها خيلي از مسئوليتهاي اجتماعي را از ياد ميبرد، هنوز هستند کساني که با ايثار و اهدا عزيزترين داشتههايشان حياتي دوباره را براي ديگران به ارمغان ميآورند.
ميهمان مادري شديم که 9 ماه است که قطعه 4 بهشت رضا تنها مقصد او شده است؛ هنوز هم چشم به در دوخته است تا تنها دخترش برگردد، بدترين درد براي يک مادر چشم انتظار بودن است، اما خانم محسني هنوز هم با شوق زياد چشم به در ميدوزد تا رضوان برگردد، رضوان براي هميشه رفته است، اما رفتن او سبب بازگشت يازده نفر ديگر به خانههايشان شد؛کساني که سالها با درد و بيماري دست و پنجه نرم ميکردند رضوان زندگي را به آنها بازگرداند. اين يعني عاقبت بخيري.
بازار