نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

سناریوی انتقام از نانوای ثروتمند رنگ خون گرفت

منبع
ايران
بروزرسانی
سناریوی انتقام از نانوای ثروتمند رنگ خون گرفت
ايران/ مستأجر کينه توز وقتي در سرقت از خانه مالک ثروتمند نانوايي ناکام ماند نقشه ربودن او را طراحي کرد اما اين آدم ربايي با قتل پيرمرد پايان يافت. 17 خرداد دختر جواني به پليس رفت و ناپديد شدن پدرش را خبر داد و گفت: پدرم يک نانوايي بزرگ و تعداد زيادي مغازه و ملک دارد. امروز تلفن پدرم زنگ خورد و گفت از طرف اتحاديه نانوايي بوده و بايد به آنجا برود. ساعت 10 صبح من با خودروام او را به اتحاديه رساندم و بعد هم رفتم. اما ديگر از پدرم خبري نشد، هر چه با تلفن همراهش تماس مي‌گيرم تلفن خاموش است و نگران او هستم.او ادامه داد: يک موضوعي هست که نمي‌دانم به شما در تحقيقات کمک مي‌کند يا نه. مدتي است که زن جواني به‌نام طناز با پدرم تماس مي‌گيرد دو ماهي مي‌شود که او با طناز در ارتباط است اما نمي‌دانم هدف اين دختر از ارتباط با پدر 76 ساله‌ام چيست. سرقت از خانه زن جوان در ادامه تحقيقات گفت: يک ماه قبل هم به خانه پدرم دستبرد زدند. آن زمان ما خانه نبوديم و سارقان وارد خانه پدرم شده و علاوه بر سرقت مدارک او، کارت عابربانک، ساعت و مقداري وسايل با ارزش خانه را به سرقت برده بودند. ما در اين رابطه هم شکايت کرده ايم، اما هنوز پرونده به جايي نرسيده است. با اعلام ناپديد شدن سيروس، صاحب مغازه نانوايي، تحقيقات از سوي کارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي پايتخت به دستور بازپرس شعبه ششم دادسراي امور جنايي پايتخت آغاز شد. مأموران بلافاصله راهي اتحاديه نانواها شده و دريافتند که روز حادثه هيچ تماسي با اين مرد به‌نام سيروس از سوي اتحاديه صورت نگرفته است. سيروس هم وقتي به اتحاديه رفته و متوجه شده آنها تماس نگرفته‌اند آنجا را ترک کرده بود.دوربين‌هاي مداربسته نشان مي‌داد که پيرمرد پس از ترک اتحاديه سوار يک خودروي پرايد عبوري شده است. دو سرنخ کارآگاهان در ادامه تحقيقات شروع به بررسي شماره تلفن‌هاي تماس گرفته با پيرمرد و همچنين شناسايي هويت طناز کردند. تحقيقات روي اين دو شاخه متمرکز شد، اما سيم کارتي که با آن با سيروس تماس گرفته شده بود، بي‌هويت بود. از طرفي مشخص شد که طناز خانه مجردي در يکي از شهرستان‌هاي اطراف تهران دارد که افراد زيادي به اين خانه رفت و آمد دارند.با شناسايي خانه طناز، مأموران راهي خانه او شده و زن جوان را دستگير کردند. در بازرسي از خانه طناز مدارک و اسناد و ساعت مچي سيروس کشف شد. مدارکي که از خانه طناز به‌دست آمد باعث شد که زن جوان لب به اعتراف باز کند. طناز گفت: چند وقتي است که با پسري به‌نام شايان دوست شده‌ام، شايان دوستي به‌نام کامران دارد. کامران سال گذشته نانوايي سيروس را اجاره کرده بود اما با سيروس به اختلاف خورد و اين مسأله باعث شد که قرار داد بين آنها فسخ شود. کامران از اين ماجرا بشدت ناراحت بود و کينه سيروس را به دل گرفته بود. کامران مي‌گفت که کلي طلا و جواهرات مادرش را فروخته و مغازه را اجاره کرده است اما با فسخ قرار داد هم بهاي طلا و جواهرات بالا رفته بود و هم کرايه مغازه‌ها براي همين نمي‌توانست مغازه مناسبي اجاره کند. او ادامه داد: کامران که بشدت کينه سيروس را به دل گرفته بود، از من خواست که سر راه او قرار بگيرم و با او دوست شوم. مي‌خواست رفت و آمدهاي او را اطلاع دهم تا در فرصتي مناسب انتقام بگيرد. سرقت از خانه هم کار کامران و دوستانش بود. البته من به کامران اطلاع دادم که آن روز کسي داخل خانه سيروس نيست و او و دوستانش از در ورودي خانه ويلايي سيروس در خيابان شريعتي بالا رفته و سرقت را انجام دادند. آن‌طور که خودشان مي‌گفتند از اين سرقت چيزي جز مقداري مدارک گيرشان نيامده است. اما شايان، يکي از عابر بانک‌هاي سيروس را سرقت کرده که 67 ميليون تومان پول داخل عابر بانک بوده اما اين موضوع را از همدستانش مخفي کرده است.طناز ادامه داد: کامران که موفق نشده بود از سيروس انتقام بگيرد و پولي را که به قول خودش از دست داده بود بردارد، نقشه آدم ربايي را کشيد که در اين ماجرا سه نفر از دوستانش به‌نام‌هاي شهاب، پيام و بابک همدست او بودند. آدم ربايي منجر به قتل بدنبال اظهارات طناز و مدارکي که تيم تحقيق به‌دست آورده بود، کامران و همدستانش بازداشت شدند. دربررسي‌ها مشخص شد که کامران در ماجراي آدم ربايي حضور نداشته و شهاب و پيام و بابک اين کار را انجام داده‌اند. اما متهمان به جنايتي هولناک اعتراف کردند و پرده از قتل سيروس برداشتند. عامل اصلي اين جنايت به‌نام شهاب 19 ساله اعتراف کرده که جسد سيروس را داخل رودخانه در بزرگراه امام علي(ع) انداخته است. بدين ترتيب بازپرس زماني دستور کشف جسد و تحقيقات بيشتر در اين خصوص را صادر کرد. گفت‌و‌گو با متهم چطور سيروس را ربوديد؟ با تلفن سيروس تماس گرفتيم و مدعي شديم که از طرف اتحاديه هستيم. وقتي از اتحاديه بيرون آمد زماني که خواست تاکسي بگيرد او را به‌عنوان مسافر سوار کرديم. من و پيام و بابک او را به باغ برديم و بعد از آن من و پيام کليد خانه‌اش را گرفتيم و راهي تهران شديم تا از خانه‌اش سرقت کنيم. اما نتوانستيم در را باز کنيم از طرفي همان موقع صداي دخترش از طبقه بالا به گوش رسيد و ما که ترسيده بوديم فرار کرديم و به باغ برگشتيم. چرا او را کشتيد؟ اول تصميم گرفتيم او را به خانه‌اش برگردانيم اما ترسيديم ما را لو بدهد به همين خاطر او را بي‌هوش کرديم و بعد با سيم شارژر تلفن همراه و کيسه نايلوني او را خفه کرديم و جسد را داخل کانال آب انداختيم. کامران به شما دستور قتل داد؟ نه بعد از جنايت چه کرديد؟ هر کدام به خانه هايمان رفتيم و براي کامران هم ماجرا را تعريف کرديم. عذاب وجدان نداشتي؟ تا يک هفته خوابم نمي‌برد. اما با خودم گفتم من چند ماه ديگر با دختري نامزد مي‌کنم و سر زندگي‌ام مي‌روم. کسي هم که تا به حال به من شک نکرده است پس چرا خودم را معرفي کنم. **تصوير آرشيوي است
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره