تیم قضائی به دنبال ردی از قاتل طلافروش معروف پایتخت

روزنامه شهروند/ تا کنون ١٥ مرد و دو زن در پرونده جنايت طلافروش معروف مورد بازجويي قرار گرفتند.
تا راز قتل مظفريان سربه مهر باقي بماند. با گذشت ٤٠ روز از قتل طلا و جواهرفروش سرشناس پايتخت، تحقيقات در خصوص اين پرونده معمايي ادامه دارد. تا کنون ١٧ نفر از دوستان، همکاران و نزديکان اين مقتول با حضور در دادسراي جنايي تهران مورد بازجويي قرار گرفتهاند، با وجود اين هنوز اين پرونده مبهم و سربسته باقي مانده است.
پسر مقتول که چند سالي است خارج از کشور زندگي ميکند، بعد از اين حادثه به وطن بازگشته و به عنوان تنها ولي دم خواهان دستگيري و اشد مجازات قاتل يا قاتلان پدرش است.
صبح چهارشنبه، چهارم تير، بود که چند مأمور شهرداري پيکر بيجان و خونآلود اين مرد سرشناس را در حوالي جاده تلو پيدا کردند. در همان بررسيهاي ابتدايي مشخص شد که اين عضو سابق اتاق بازرگاني ابتدا خفه شده و بعد هم با جسم سنگيني ضربات مهلکي به سرش وارده شده است. در ادامه مأموران مطمئن شدند که جسد اين طلافروش پس از قتل به اين محل آورده شده است. در ادامه تحقيقات هم راز ناپديدشدن کيف جواهرات و طلاهاي مرد طلافروش برملا شد.
به گفته دوستان نزديکش، عبدالعلي هميشه طلا و جواهراتي را که خريد و فروش ميکرد در يک کيف کوچک دستي با خود به همراه داشت. اما از آنجا که چنين کيفي همراه مقتول پيدا نشد و از خودروي مدلبالا و تلفن همراهش هم هيچ ردي نبود، اين احتمال مطرح شد که از سوي عامل يا عاملان جنايت به سرقت رفته باشد. همين هم شد تا بازپرس مصطفي واحدي از شعبه يازدهم دادسراي امور جنايي پايتخت دستور پيگيري اين پرونده را صادر کند و شماره پلاک خودروي مقتول هم به تمامي واحدهاي گشت پليس اعلام شد تا در صورت مشاهده توقيف شود.
اما حالا با گذشت چند هفته از آن حادثه، تلاش کارآگاهان جنايي به نتيجه نرسيده است. از سوي ديگر در اين مدت افراد زيادي هم در برابر بازپرس پرونده حاضر شدند و مورد سوال و جواب قرار گرفتند تا شايد راز اين جنايت برملا شود. در ميان اين افراد يکي از همکاران نزديک به مظفريان در اظهاراتي مدعي شد که روز قبل از جنايت او را در يک خيريه ملاقات کرده است و چند کلامي هم درباره يک گردنبند عتيقه با هم صحبت کردهاند؛ گردنبند طلايي قديمي که مقتول قبل از مرگش آن را ارزشگذاري کرده بود. پليس به اميد اينکه شايد همين گردنبند سرنخي باشد براي روشنشدن ماجرا به سراغ دو زني رفتند که گردنبند را براي قيمتگذاري به نزد مقتول برده بودند. اما اظهارات اين دو زن هم کمک چنداني نکرد: «ما از طريق دوستانم با آقاي مظفريان آشنا شديم، بعد هم با صاحب گردنبند قرار ملاقاتي ترتيب داديم.
مرحوم پس از بررسي دقيق گردنبند نظرشان را اعلام کردند، اما رقم پيشنهادي ايشان مورد قبول صاحب آن قرار نگرفت.» اما اين زنان اين موضوع را هم به بازپرس گفتند که قبل از ديدار مظفريان چند پيام تهديدآميز دريافت کردند: «از يک شماره ناشناس براي ما چند خط پيام ارسال شد به ما هشدار دادند که از مقتول فاصله بگيريم، حتي در يکي از پيامها خطاب به ما عنوان شده بود که قصد کلاهبرداري و اخاذي از مرحوم مظفريان را داريم ولي وقتي اين موضوع را باخودشان مطرح کرديم اظهار بياطلاعي کردند.» به جز اين دو زن، تاکنون ١٥ مرد هم مورد بازجويي قرار گرفتند؛ حتي يکي از طلافروشهايي که گفته ميشد بدهي بسياري به مظفريان داشته است. اين مرد طلافروش در روزهاي پاياني تير با حضور در دادسراي جنايي به بازپرس پرونده گفت: «من به او بدهکار هستم اما رابطه خيلي خوبي داشتيم، حتي چند روز قبل از قتل با او ملاقات کرديم و درباره کار و حساب و کتاب با هم صحبت کرديم.» چند نفر ديگر از همکاران و آشنايان مقتول هم کم و بيش اظهارات مشابهي داشتند. صحبتهاي مطرحشده و اطلاعات به دستآمده تا اينجاي کار کمکي به پيشرفت اين پرونده نکرده و پليس همچنان در تلاش است تا سرنخي به دست آورد. در اين ميان هم پسر مقتول که در کشور کانادا طبابت ميکند، پس از اينکه از مرگ پدرش مطلع شد، به کشور بازگشت. او سالهاست که از ايران دور بوده و از دوران دبيرستان به اروپا و سپس کانادا مهاجرت کرده است. به همين دليل هم از کارهاي پدرش هيچ اطلاع درستي ندارد و همه دانستههايش براساس صحبتهاي دوستان و همکاران قديمي پدرش است. با وجود اين او براي رسيدگي به اين پرونده وکيل گرفته و خواستار دستگيري و مجازات قاتل پدرش است.