نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

تبانی با زن شوهردار برای رسیدن به ثروت همسرش

منبع
خراسان
بروزرسانی
تبانی با زن شوهردار برای رسیدن به ثروت همسرش

خراسان/ مواد مخدر عامل اصلي بدبختي هايم بود چرا که بيکار بودم و براي تامين هزينه هاي اعتيادم دست به هر کاري مي زدم. از سوي ديگر هم طمع و زياده خواهي زندگي ام را به نابودي کشاند تا جايي که براي يک آرزوي واهي، فريب وعده و وعيدهاي پوچ برادرم را خوردم و امروز به اتهام قتل پاي ميز محاکمه نشستم تا ...
جوان 22ساله که با صدور دستورات ويژه اي از سوي قاضي و به اتهام مشارکت در قتل عمدي مرد پژوسوار دستگير شده است، پس از آن که به سوالات پليس درباره چگونگي و جزئيات اين جنايت هولناک پاسخ داد، به تشريح سرگذشت اسفبارش پرداخت و گفت: 22سال قبل در روستايي به دنيا آمدم و ديپلم کشاورزي را در هنرستان گرفتم.
سال 95 بود که در رشته دانشگاهي توليدات باغي پذيرفته شدم اما در همان ترم اول دانشگاه ترک تحصيل کردم و به روستا بازگشتم چرا که احساس مي کردم درس خواندن برايم سخت است و از سوي ديگر هم تامين هزينه رفت و آمد و ديگر مخارج تحصيلي برايم دشوار بود، اما در روستا به رفيق بازي و دور هم نشيني پرداختم و به عنوان تفريح، مواد مخدر مصرف مي کردم. البته مصرف تفريحي مواد را از  چند سال قبل و با سرقت مقداري از مواد مصرفي پدرم آغاز کرده بودم. پدرم نيز متوجه ماجرا نبود چرا که هر بار مواد مخدر زيادي براي خودش خريداري مي کرد و دستبردهاي من به مواد مخدرش نمايان نبود.
خلاصه، به خاطر مجاني بودن مواد مخدر خيلي از دوستانم دور و بر من جمع شده بودند و از اين مواد استفاده مي کردند. اين مصرف هاي پنهاني ادامه داشت تا اين که در سال 97 زماني که هشت ماه به پايان خدمت سربازي ام باقي مانده بود با يکي از بستگان خاله ام نامزد کردم. چند ماه اول همه چيز رنگ و بوي عاشقانه داشت ولي خيلي زود با پايان خدمت سربازي اختلافات ما نيز آغاز شد چرا که من يک کارگر ساده بودم و نمي توانستم خواسته هاي مادي نامزدم را فراهم کنم. از سوي ديگر هم به دليل اعتياد پنهاني کمتر سر کار مي رفتم و از عهده خريد هدايا و  پوشاک همسرم بر نمي آمدم. آرام آرام چهره ام داد مي زد که معتاد هستم اما من همچنان اين موضوع را انکار مي کردم. پدرم که ديگر همه چيز را فهميده بود، نصيحتم مي کرد که مصرف مواد آخر و عاقبت خوبي ندارد. او مي گفت من نمونه عيني يک معتاد در برابر چشمانت هستم، خودت را بدبخت نکن! ولي من همچنان بر طبل انکار مي کوبيدم و طلبکارانه فرياد مي زدم اگر باور نداريد آزمايش بدهم و ...
خلاصه، همه اين عوامل موجب شد تا اختلافات من و همسرم رنگ قهر و آشتي چند ماهه به خود بگيرد، به گونه اي که ديگر بزرگ ترها هم از آشتي دادن ما خسته شده بودند. در همين حال، خانواده همسرم به ماجراي اعتيادم پي بردند و اوضاغ بغرنج تر شد چرا که من براي فرار از اين درگيري هاي خانوادگي بيشتر به مواد پناه مي بردم و مصرفم هر روز بالاتر مي رفت.
سيزده به در سال گذشته هم زماني که به کوه و بيابان رفته بوديم، مادرزنم متوجه استعمال مواد مخدر من و برادر باجناقم شد به طوري که نمي توانستم موضوع را انکار کنم. بالاخره بعد از شش ماه جدايي عاطفي، در نهايت خانواده همسرم از من خواستند تا دخترشان را طلاق بدهم. من که ديگر چاره اي نداشتم، اوايل امسال در حالي نامزدم را طلاق دادم که ديگر مصرف مواد مخدرم علني شده بود. حتي بدون شرم و حيا نزد پدر و مادرم نيز مصرف مي کردم. تا اين که برادر بزرگم از من خواست براي چند روز به شهر بيايم. قبلا وقتي نزد برادرم مي آمدم به طور پنهاني مواد مي کشيدم تا او متوجه اعتيادم نشود اما اين بار وقتي به خانه مجردي برادرم آمدم که يک زن غريبه برايش اجاره کرده بود، به شدت خمار شدم و جاي ديگري هم براي استعمال مواد نداشتم، اين بود که حقيقت اعتيادم را براي برادرم بازگو کردم ولي او در ميان حيرت و تعجب من کنارم نشست و به همراه من مصرف کرد.

ديگر خيالم راحت شد و از برادرم خواستم تا موضوعي را بيان کند که به خاطر آن مرا به شهر کشانده بود. سپس برادرم با يک مقدمه چيني طولاني و با بيان اين که شوهر زن غريبه اي که منزل را برايش اجاره کرده است مردي پولدار است که چندين واحد آپارتمان و مغازه دارد، ادامه داد اگر شوهر او را بکشيم همه اين اموال به من و آن زن مي رسد و تو هم در يکي از مغازه هايي که به نامت سند مي زنيم کار و کاسبي و تجارت مي کني. من هم که با اين روياهاي دروغين فريب خورده بودم و از طرفي مي توانستم به راحتي در کنار برادرم مواد مصرف کنم، قبول کردم و با نقشه شوم آن زن غريبه، شوهرش را در همان خانه مجردي کشتيم و ...

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره