رهایی عامل جنایت شبانه از چوبه دار

شرق/ پسر جواني که دوستش را با واردکردن ضربه شمشير به قتل رسانده بود، با گذشت اوليايدم از اجراي حکم قصاص دوباره به زندگي برگشت.
متهم که پنج سال قبل مرتکب قتل شده بود، قبل از اينکه حکم به تأييد ديوان عالي کشور برسد، موفق به جلب رضايت اوليايدم مقتول شد. اين در حالي است که در اين مدت متهم با قرار وثيقه آزاد بود.
اوراق پرونده نشان ميدهد متهم در سال 94 در روستايي در اطراف تهران مرتکب قتل شد. در شب حادثه اهلي روستا با صداي مادر مقتول از خانههايشان بيرون آمدند و متوجه شدند مرد جوان که ميثم نام دارد، روي زمين افتاده است. بلافاصله ميثم که تازهداماد هم بود، به بيمارستان منتقل شد اما او که خونريزي داشت، در راه انتقال به بيمارستان جانش را از دست داد. پس از آن مأموران پليس وارد عمل شدند. تحقيقات اوليه نشان داد اين جوان شب حادثه با دوست قديمياش حامد درگير شده است. مادر ميثم گفت: حامد مقابل در خانه آمد و با عربدهکشي پسرم را از خانه بيرون کشيد و او را به قتل رساند.
تحقيقات مأموران بعد از چند روز به نتيجه رسيد و پليس حامد را بازداشت کرد. اين پسر جوان اعتراف کرد ضارب است، اما مدعي شد قصد قتل نداشته و ضربهاي که وارد کرده نيز کشنده نبوده است. اين متهم در بازجوييها گفت: من و ميثم باهم اختلاف داشتيم. آن شب مشروب خورده بودم و خيلي مست بودم. از دست ميثم عصباني شدم و چون مست بودم، نتوانستم خودم را کنترل کنم تا اينکه در راه وقتي که داشتم با شمشير به سراغ ميثم ميرفتم، چند نفر از دوستانم را ديدم.
آنها با ديدن حال من پرسيدند چه شده است، گفتم ميثم به من بدوبيراه گفته و من هم ميخواهم حالش را بگيرم. آنها هم هرکدام يک چماق برداشتند و همراهم آمدند. وقتي مقابل در خانه ميثم رسيديم، او بيرون آمد و درگيري بالا گرفت. ميثم به سمت من حمله کرد و من هم يک ضربه با پخي شمشير به او زدم. شمشير خيلي کند بود، بريدگي ايجاد نکرد. دوستانم هم چوب داشتند بااينحال در درگيري شرکت نکردند. ضربهاي که من به کتف مقتول زدم، برنده نبود.
متهم گفت: چند روز از ماجرا گذشته بود که من فهميدم چه اتفاقي افتاده است، بعد از آن هم دستگير شدم. درحاليکه اصلا فکر نميکردم ضربه من باعث مرگ ميثم شود.
هرچند اوليايدم شکايت و درخواست قصاص متهم را مطرح کرده بودند، اما حامد با قرار وثيقه سنگين آزاد شد تا در روز محاکمه در دادگاه حاضر شود. درنهايت کيفرخواست عليه همه متهمان صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه 10 دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد. متهم در جلسه رسيدگي حاضر نشد اما وکيلمدافع او حضور داشت.
در ابتداي جلسه رسيدگي کيفرخواست عليه متهم خوانده شد. سپس مادر مقتول بهعنوان وليدم در جايگاه قرار گرفت. او گفت: پسر من تازهداماد بود، ميثم پسر خوبي بود، حامد او را از خانه بيرون کشيد تا بکشد. من گذشت نميکنم و درخواست قصاص دارم. با توجه به اينکه متهم در جلسه دادگاه حاضر نبود وکيلمدافع او در جايگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من به قصد قتل وارد درگيري نشده است. ضربهاي که او وارد کرده کشنده نبوده است و ضربه نيز غيرارادي وارد شده است. بنابراين درخواست برائت موکلم را دارم.
سپس سه شرکتکننده در دعوا که با قرار وثيقه آزاد بودند، يک به يک به دفاع از خود پرداختند. يکي از آنها گفت: من از محل کارم که ميدان ترهبار بود، به خانه برگشتم و متوجه درگيري دوستانم با ميثم و دوستانش شدم. شرکتکنندگان در دعوا مست بودند. من با حامد که دوست صميميام بود، صحبت کردم و از او خواستم تا وارد دعوا نشود اما گوش نکرد.
حامد گفت اگر دست خالي وارد دعوا شويم، ممکن است کشته شويم. به همين خاطر به داخل خانه رفتم و شمشير سامورايي تزييني را از روي ديوار برداشتم. وقتي وارد دعوا شديم، حامد شمشير را از من گرفت و يک ضربه به کتف مقتول زد. همان موقع ميثم و حامد باهم روي زمين افتاده بودند. وقتي ميثم از روي زمين بلند شد، بلافاصله سوار موتور شديم و باهم فرار کرديم. ما صبح روز بعد فهميديم ميثم جان سپرده است.
دو متهم ديگر نيز گفتند: «وقتي دعوا بالا گرفت يکي از دوستان مقتول با کاتر به پشت يکي از دوستان حامد زد. همان موقع حامد گفت دوستش بهخاطر او زخمي شده و بايد ميثم را تنبيه کند. حامد با شمشير به آنها حمله کرد، اما ما نديديم چه کسي ضربه را به مقتول زده است. فقط ما نبوديم که آلت کشنده داشتيم، دوستان ميثم هم چاقو و کاتر داشتند. اگر ما اين کار را نميکرديم، آنها ما را ميزدند.
يک جنگ تمامعيار رخ داده بود و ما بايد به فکر جان خودمان ميبوديم. اما من فکر ميکنم کسي از دوستان مقتول او را زده باشد، چون در تاريکي چيز زيادي معلوم نبود و در آن شلوغي ممکن بود هرکدام از ما اشتباه کنيم». هيئت قضات بعد از گفتههاي متهمان وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند و حکم بازداشت او نيز صادر شد. اين در حالي بود که وکيلمدافع متهم درخواست بررسي مجدد پرونده را در ديوان عالي کشور مطرح کرد. او گفت: در اين پرونده اصلا معلوم نيست ضارب موکل من باشد. شمشير هم تزئيني بوده به همين دليل به نظر نميرسد موکل من مرتکب قتل شده باشد.
ديوان عالي کشور بعد از بررسي پرونده اعلام کرد ايراداتي در پرونده وجود دارد که بايد برطرف شود بهاينترتيب پرونده با نقض حکم قصاص دوباره به دادگاه بازگردانده شد. درشرايطيکه دادگاه درحال برطرفکردن نواقص پرونده بود، خانواده حامد براي جلب رضايت اوليايدم اقدام کردند و بعد از سالها رفتوآمد در نهايت موفق شدند رضايت مادر مقتول را بگيرند.
حامد که از قتل دوستش ابراز پشيماني ميکرد، خود را تسليم مأموران پليس کرد و گفت: من از کرده خودم بسيار پشيمان هستم و قصدم داغدارکردن يک مادر نبود.
با توجه به رضايت اوليايدم اينبار کيفرخواست به لحاظ جنبه عمومي جرم صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه 10 ارسال شد. متهم در جلسه رسيدگي گفت: از کاري کردم پشيمان هستم، اينکه مشروب خوردم و سراغ دوستم رفتم، خيلي اشتباه بزرگي بود. هرچند شمشير سامورايي تزئيني بود و من فکر ميکردم برندگي ندارد اما اشتباه کردم به آنجا رفتم.
او به تشريح جزئيات ماجرا پرداخت و گفت: من در آن درگيري فقط شمشير را به دست گرفته بودم تا ميثم و دوستانش را بترسانم. گمان ميکردم وقتي شمشير سامورايي در دست داشته باشم، آنها ميترسند و به سمت من حمله نميکنند. اما آنها به سمت من و دوستانم حملهور شدند. باور کنيد ضربهاي که به ميثم زدم موجب مرگ او نشد اما چون همه عليه من اعتراف کرده بودند و شواهد هم عليه من بود، چارهاي بهجز جلب رضايت اوليايدم نداشتم. درنهايت من توانستم با پرداخت ديه رضايت اوليايدم را جلب کنم.
حالا از قضات تقاضا دارم در مجازاتم تخفيف قائل شوند. متهم در پاسخ به اين پرسش که چرا فراري شده بود، گفت: من فرار نکردم، فقط خودم را تسليم مأموران نکرده بودم تا بتوانم خودم با اوليايدم وارد مذاکره شوم و رضايت آنها را جلب کنم. به مادر ميثم هم گفتم که قصد کشتن فرزندش را نداشتم و خيلي تلاش کردم تا موفق شدم رضايت او را بگيرم و هرچه داشتم دادم. درخواست دارم حالا که من تنبيه شدهام و به خاطر کاري که کردم همه داراييام را از دست دادم، نسبت به من گذشت کنند و مجازات کمتري برايم در نظر بگيرند. قضات در پايان جلسه وارد شور شدند تا رأي را صادر کنند.