نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

نامه تلخ از یک زندانی!

منبع
خراسان
بروزرسانی
نامه تلخ از یک زندانی!

خراسان/ روزي که به ارتباط همسرم با يکي از بستگانم پي بردم، دنيا روي سرم خراب شد. سوءظن وجودم را مي لرزاند و مانند بيماران رواني حال خودم را نمي فهميدم. افکارم به هم ريخته بود تا اين که تصميم وحشتناکي گرفتم اما اي کاش ...

اين ها بخشي از اظهارات قاتل 46ساله اي است که از سه سال قبل به اتهام قتل يکي از بستگان نزديکش در زندان به سر مي برد و طبق رأي دادگاه به پرداخت يک فقره ديه کامل مرد مسلمان محکوم شده است. اين مرد جوان در حالي که بيان مي کرد در  شرايط روحي و رواني هولناکي قرار داشتم و تصميم اشتباهي گرفتم و بايد عاقلانه و از طريق قانون، راه درستي را انتخاب مي کردم، با ابراز ندامت از اين حادثه تلخ درباره سرگذشت اش گفت: در يک خانواده فرهنگي و مذهبي به دنيا آمدم و در يکي از شهرستان ها به تحصيل ادامه دادم. مانند خيلي از دانش آموزان در فصل تابستان کار مي کردم و در کنار خانواده ام زندگي آرامي داشتم تا اين که بعد از پايان تحصيلاتم در مقطع دبيرستان عازم خدمت سربازي شدم و سپس به تحصيلاتم در دانشگاه ادامه دادم. زماني که در رشته کارداني برق دانش آموخته شدم، به عنوان تکنيسين به شرکت ايران خودرو راه يافتم.

در همين روزها بود که به صورت کاملا سنتي و با نظر خانواده ام ازدواج کردم. دو سال بعد با به دنيا آمدن پسرم، زندگي من شيرين تر شد به طوري که وقتي فرزندم را در آغوش مي گرفتم انگار در آسمان سير مي کردم. خلاصه بعد از سال ها شغلم در ايران خودرو را رها کردم و براي درآمد بيشتر به کار آزاد روي آوردم اما در همين اثنا دچار ورشکستگي شدم و در حالي که خداوند دختر زيبايي نيز به من عطا کرده بود، روزهاي سختي را مي گذراندم. با اين حال، کمر همت را بستم و در رشته مهندسي برق مدرک کارشناسي خودم را گرفتم و بدين ترتيب در پروژه هاي بزرگ ساختماني مشغول کار شدم.

ديگر زندگي ام در مسير آرامش قرار گرفته بود که حادثه شومي مرا به روز سياه نشاند و زندگي ام را به نابودي کشاند. اوايل سال 96 بود که پيام هاي گوناگون در فضاي مجازي گوشي همسرم توجه مرا به خودش جلب کرد. از آن روز به بعد سوءظن همه وجودم را فرا گرفت. اين موضوع را مانند رازي محرمانه در سينه ام پنهان کردم اما نمي توانستم آرامش روحي داشته باشم. خلاصه زندگي ام را رها کردم و فقط به دنبال کشف اين حقيقت تلخ بودم. از زماني هم که فهميدم آن مرد غريبه که با همسرم ارتباط دارد از بستگان خودم است، دنيا روي سرم خراب شد. ترفندهاي زيادي را به کار گرفتم و حتي با دوربين مخفي فيلم هايي تهيه کردم. چند بار به خاطر فرزندانم و حفظ آبروي خانواده ام، از گناه همسرم گذشتم ولي آن جوان آشنا همچنان سعي مي کرد به اين ارتباط شيطاني ادامه بدهد. ديگر روز و شبم را نمي فهميدم و نمي توانستم تصميم عاقلانه اي بگيرم.

همسرم را به دادگاه  کشاندم اما دلم به حال فرزندانم مي سوخت چرا که آن ها جگرگوشه من بودند. اما آن چه در زندگي من رخ مي داد آن قدر فاجعه بود که قدرت تصميم گيري عاقلانه را نداشتم. با آن که همسرم متوجه اشتباهش شده بود ولي من زندگي آرامم را در آستانه نابودي مي ديدم. اين گونه بود که آن تصميم اشتباه را گرفتم و جواني ام را به پشت ميله هاي زندان کشاندم.  چند ماه بود که خودم را به آن مرد آشنا نزديک کرده بودم.

بالاخره در يک فرصت مناسب در خانه مادرم با او قرار گذاشتم و او را به قتل رساندم. سپس براي آن که شناسايي نشوم، جسدش را درون چاه داخل حياط انداختم و روي آن را سيمان کردم. اما دو روز بعد با پيگيري خانواده مقتول همه چيز لو رفت و کارآگاهان اداره جنايي پليس آگاهي به سراغم آمدند و خيلي زود دستگير شدم. همسرم نيز همه ماجرا را در حضور بازپرس ميرزايي (قاضي ويژه قتل عمد ) بازگو کرد، پس از آن در شعبه چهارم دادگاه کيفري  محاکمه شدم اما قضات دادگاه پس از بررسي کامل اسناد و مدارک ومحتويات پرونده و اظهارات همسرم، رأي به قصاص نفس ندادند و در حالي مرا به پرداخت ديه کامل محکوم کردند که بايد از جنبه عمومي جرم نيز مجازات آن را تحمل کنم. اکنون که همسرم را طلاق داده ام و زندگي ام نابود شده است با خودم مي انديشم کاش در همان زمان لحظاتي را عاقلانه فکر مي کردم و دست به دامان قانون مي شدم. حالا هم که حدود سه سال است جواني ام را پشت ميله هاي زندان مي گذرانم بسيار پشيمانم اما با آن که مبلغ صدميليون تومان پس انداز کرده ام، توان پرداخت 230ميليون تومان ديگر را براي آزادي از زندان ندارم و چشم به دست خيران سرزمينم دوخته ام ولي اي کاش ...

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره