طرفداري/ پس از استعفاي اميرحسين فتحي از سمت مديرعاملي باشگاه استقلال، گمانهزنيها براي تعيين مديرعامل اين تيم آغاز شد اما وزارت ورزش و جوانان اسماعيل خليل زاده را به سمت سرپرست مديرعاملي اين باشگاه منصوب کرد.
دولت خاتمي، چهارم مهرماه 1380! مسعود سلطاني فر به سمت استاندار گيلان منصوب ميشود. همه چيز از اينجا شروع شد. شرکت ابريشم گيلان، يکي از موفقترين قطبهاي نوغانداري در کشور در معرض فروش قرار ميگيرد. نام خريدار اسماعيل خليل زاده است. نتيجه خريد اما ورشکستگي بود!
هادي درو، رئيس اداره توسعه نوغانداري استان گيلان در مصاحبهاي ضمن انتقاد از واگذاري اين شرکت به يک فرد غيرتوانمند در صنعت نوغانداري اين نکته را هم ميگويد که اين فرد وام ميلياردي از قبال اين کارخانه اخذ کرده اما کارخانه را به حال خود رها کرد.
اما تمام فعاليتهاي خليل زاده در استان گيلان، که اتفاقاً مالکيت يکي از هتلهاي اين استان را نيز در اختيار دارد به اين مورد ختم نشد. پس از برگزاري چند جشن هتل تحت تملک او با برند سپيدرود و کمکهاي چند ده ميليوني، چندين بار شائبه حضور او در تيم سپيدرود مطرح شد و او هر بار از تلاش براي حضور اين تيم در دسته دوم و اول کشور صحبت ميکرد اما هيچگاه اين حرفها جنبه عملياتي به خود نگرفت.
17 سال بعد مسعود سلطاني فر در قامت وزير ورزش، اسماعيل خليل زاده را به عضويت هيئت مديره استقلال درميآورد. او به عنوان يک عضو اقتصادي به مجموعه مديريتي استقلال وارد ميشود و خيلي زود به همراه کامران منزوي کارگروه اقتصادي و بازاريابي باشگاه استقلال را تشکيل ميدهند.
اولين خبر اقتصادي خليل زاده فروش الهيار صيادمنش به فنرباحچه بود. او به صراحت اعلام کرد که کل 850 هزار دلار او را از باشگاه ترکيهاي گرفتهايم اما هادي مباشري، ضمن تکذيب اين خبر تصريح کرد که باشگاه به دنبال دريافت پول کامل انتقال صيادمنش است!
در خردادماه 98 يک خبر عجيب منتشر ميشود. اسماعيل خليل زاده با يک چاقو به يک زن حمله ور شد! اما داستان چه بود؟ طبق بازرسيهاي فاطمه داوري، بازرس تعاوني مسکن کارکنان وزارت آموزش و پرورش، اسماعيل خليل زاده، دبير اتاق تعاون تهران متخلف شناخته ميشود.
فردي که داوري در نامه از آن به عنوان پسر خليل زاده ياد ميکند همان ميلاد خليل زاده يا «ميلاد لاکچري» است که عکسهاي او با ماشينهاي گرانقيمت حسابي سر و صدا به پا کرده است.
خليل زاده در شهريورماه 98 ارتقاء درجه ميگيرد و به سمت رئيس هيئت مديره استقلال منصوب ميشود. چند هفته بعد بيماري همسر خليل زاده شدت ميگيرد و او تهران را به مقصد گيلان ترک ميکند.
در آستانه بازي استقلال و پيکان شائبههايي در مورد کنارهگيري استراماچوني از سکان هدايت استقلال شنيده شد. خليل زاده ضمن تکذيب خبر استعفاي استراماچوني، آن را کذب محض خواند!
اما استراماچوني قبل از بازي با پيکان و در اعتراض به رفتار مديران استقلال خبر از فسخ قرارداد خود داد و ايران را ترک کرد. با شدت گرفتن اعتراضات هواداران استقلال، اميرحسين فتحي استعفاي خود را تقديم وزارت ورزش ميکند. فارغ از اينکه اسعفاي او به اراده خودش بوده يا به اجبار، با اين استعفا موافقت ميشود. رسانهها خليل زاده را به عنوان سرپرست باشگاه معرفي ميکنند اما خليل زاده در گفتگو با خبرگزاري فارس در واکنش به اين خبر ميگويد:
اين خبر اصلا صحت ندارد و جوک سال است.
در اين بحبوحه اسماعيل خليل زاده در مصاحبهاي ميگويد که استراماچوني از تيمهاي خارج از کشور پيشنهاد داشته و خواستار کاهش مدت قراردادش از دو سال به يک سال بوده است. مربي ايتاليايي استقلال سريعاً واکنش نشان داد، خليل زاده را فردي دروغگو خطاب کرد و گفت:
يکي از مشکلات استقلال که در اين چند ماه به طور ملموس حس کردم، اينطور رفتارها است. آقاي خليل زاده نبايد پشت سر من اين حرف را مي زد چون واقعيت ندارد و اين به من و هواداران استقلال بي احترامي است. من ايشان را نمي شناسم. ايشان حتي در يک تمرين استقلال حاضر نشد و تنها يک بار ايشان را ديده ام و حالا اين آقا مي آيد و چنين مصاحبه اي مي کند و چنين دروغ هايي مي گويد. من از دروغ بيزارم و تنها چيزي که در ذهن من است، سرنوشت استقلال است. استقلال مثل خانوده من است. لازم نيست که شرايطي که شفاف است را گل آلود و غير شفاف کنيم.
اما در نهايت تعجب جوک سال به واقعيت تبديل ميشود. خليل زاده به سمت سرپرست مديرعاملي استقلال منصوب ميشود. در اين ميان بايد دو سؤال را از وزارت ورزش پرسيد:
نخست آنکه اگر اميرحسين فتحي در شکلگيري اوضاع آشفته استقلال مقصر است پس اعضاي هيئت مديره اين باشگاه نيز مقصر هستند و چرا از ميان همين اعضاء يک عضو به سرپرستي اين باشگاه رسيده است.
دوم آنکه اگر عزم و اراده وزارت به بازگشت استراماچوني و متعاقب آن بازگشت آرامش به تيم استقلال است چرا فردي را که سرمربي ايتاليايي او را دروغگو خطاب کرده است را به سمت سرپرستي برگزيده و او را مأمور بازگرداندن استراماچوني کردهاند!
بازار