ايلنا/ دليل محبوبيت فوتبال به چيدمان و قوانين سختافزاري و نرمافزاري و تطبيق حداکثري آن با خصلت انسان بر ميگردد.
قبل از هر چيز ميخواهم اين سؤال را مطرح کنم که چرا فوتبال اينقدر محبوب است؟ نه تنها در ايران، بلکه در همه جاي دنيا اين محبوبيت وجود دارد، چرا؟ من اين سؤال را از خيليها پرسيدم اما يکي گفته چون تماشاگر زياد دارد. در حالي که خود محبوبيت باعث شده که تماشاگر زيادي داشته باشد. ديگري هم گفته به خاطر اينکه پول در آن زياد است. دليل اين پول زياد و حضور اسپانسرها در فوتبال هم همين محبوبيت است. پس علل اين محبوبيت چه ميتواند باشد؟ چطور ميشود که يک رشته ورزشي گوي سبقت را از همه ورزشها ميربايد؟ همه فوتبال را دوست دارند حتي آنهايي که در رشتههاي ورزشي ديگر فعاليت ميکنند، علاقه خاصي به فوتبال دارند و حتي اين رشته را نسبت به رشتهاي که خودشان در آن فعال هستند، بيشتر دوست دارند. دليل اين محبوبيت اين است که کل اين ورزش (فوتبال) به چيدمان و قوانين سختافزاري و نرمافزاري و تطبيق حداکثري آن با خصلت انسان است. حتي قوانين و نحوه چيدمان در فوتبال شباهت خاصي با زندگي انسانها دارد. در کشور ما يک روز داريوش ارجمند گفت: «فوتبال عين زندگي است.» جملهاي که من به آن اعتقاد زيادي دارم و براي آن هم دلايل زيادي ارائه کردم. من با وجود اينکه خيلي دلايل را نگفتم اما حدود 40 فصل بالغ بر 300 دليل براي اين مسأله دارم که فوتبال شبيه زندگي است و به اين دليل همه آن را دوست دارند. بر اين اساس، همه يا بازيکن هستند يا مربي يا مدير و يا هوادار فوتبال.
الا ميخواهم با چند مثال به بررسي اين مسأله بپردازم. قبل از آن هم ميگويم اگر در مورد کاستيهاي بعضي رشتههاي ورزشي ميگويم دليل بر اين است که آن را تخطئه ميکنم. در واقع ميخواهم بگويم فوتبال همان ضربالمثل است که ميگويد: «آنچه خوبان همه دارند، تو يکجا داري.» در واليبال مثلاً ما نميتوانيم 3 پاس بيشتر به يکديگر بدهيم و اگر اين پاسها 4 تا شد داور خطا ميگيرد و به حريف امتياز ميدهد. در بسکتبال هم محدوديت زماني داريم که بيش از 24 ثانيه يک تيم نميتواند توپ را در اختيار داشته باشد اما در فوتبال ما چندين بار ميتوانيم با هم همکاري کنيم (پاس بدهيم) که همان تيکي تاکا ميشود. هر چه پاسکاري بيشتر باشد احتمال رسيدن به هدف هم بيشتر است.
در واليبال زمين به 6 قسمت تقسيم ميشود و خيلي از پستها نميتوانند به قسمت ديگري بروند. در بسکتبال هم وقتي از خط نيمه رد شدي ديگر نميتواني برگردي. در حالي که در فوتبال به راحتي ميشود به مدافع پاس داد و به زمين خودي برگشت. قبلاً ميگفتند خط دفاع اما الان ديگر شده دفاع تيمي يا اينکه حمله تيمي. اگر دروازهبان گل ميخورد ميگويند همه مقصرند که اين مسأله عين خبر گرفتن از هم است که در اسلام به آن صله رحم ميگويند. همه اينها تفسير شعر معروف سعدي است که ميگويد: «بنيآدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش ز يک گوهرند - چو عضوي به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار». پس در فوتبال اگر مشکلي پيش بيايد و گلي بخورند، همه مقصر هستند. پيروزي هم باشد همه شريک هستند.
در فوتبال يکسري قوانين هم وجود دارد که شبيه دستورات اديان است و نسبت به آن متعهد ميشوي. مثل نحوه خوردن غذا، اينکه چه زماني بخوابي و کي بيدار شوي، کي مصاحبه کني، چه لباسي بپوشي و غيره. اديان هم همين را ميگويند. مثلاً اگر در باشگاه مسيحيت ثبتنام کردي حق نداري لباس اسلامي بپوشي. برعکس آن هم هست. خيلي از مسلمانان ميگويند چرا مثلاً ما نميتوانيم مثل مسيحيها لباس بپوشيم. دليل آن است که شما عضو باشگاه اسلامي هستي. در فوتبال هر بازيکني حرف باشگاه و سرمربي را بيشتر گوش کند، اعتبارش بالاتر ميرود. مثل اين است که اگر در باشگاه مسيحيت هستي نميتواني حرف اسلام را گوش کني. در فوتبال هم نميتواني حرف باشگاه ديگر را گوش کني.
هيچوقت مسي نگفت حرفهاي گوارديولا را گوش نميکند و هر چقدر بازيکن بزرگتري هم باشي منجر ميشود به اينکه حرف را بيشتر گوش ميدهي. اگر باشگاه را دين ببينيد، متوجه ميشويد عضو باشگاه منچستر نميتواند لباس ليورپول را بپوشد و اگر اين کار را کرد، او را طرد ميکنند يا اينکه نميتواند حرف سرمربي خودش را گوش نکند.
داوري در فوتبال يکي از بهترين قضاوتهاي کره زمين است که تطبيق دارد با قضاوتهاي انساني. در فوتبال مثلاً وقتي داور ميخواهد اخطار بدهد، به سابقه فرد بازيکن نگاه ميکند. اينکه بازيکن خشني هستي يا نه. اگر هم يکي دو بار خطا کردي، بعد از آن منجر به اخطار و کارت ميشود. آوانتاژ در فوتبال اگر در انساني رعايت شود، نصف زندانها خالي ميشود. من عاشق اين حرکت داورها هستم وقتي با دستشان نشان ميدهند بازي ادامه دارد و آوانتاژ داده.
داور فوتبال مثل واليبال نيست که از بالا نگاه کند يا مثل بسکتبال که خارج از زمين هستند. داوران فوتبال درون زمين هستند و اگر زمين خراب است، براي آنها هم هست. اگر چمن مصنوعي است، براي آنها هم به همين صورت خواهد بود و در آنجا حکم اجرا ميکنند. از موضع بالا هم نگاه نميکنند. در همان جامعه که زندگي ميکنند حکم ميدهند. يکي از خوبيهاي ديگر فوتبال تعداد محدود خطاهاست. اين دليل محبوبيت فوتبال است. اين زيبايي فوتبال است. مثلاً در بسکتبال هر بازيکن 5 خطا کند اخراج ميشود و اصلاً کار ندارند عمد بوده يا نه اما در فوتبال ممکن است 10 تا خطا کني و داور يک اخطار ندهد اما امکان دارد اولين خطا، آخرين خطا باشد. معمولاً در شروع بازي هم اخطار داده نميشود که مثل اين ميماند يک جوان 16، 17 ساله مرتکب اشتباه شده باشد اما به او ميگويند جوان است و با حال و هواي زندگي اجتماعي آشنا نشده. در فوتبال هم ميگويند بازيکن با زمين و زمان خو نگرفته. البته داور ابايي ندارد که در همان دقيقه يک هم اخراج کند و بستگي به خطا دارد. تعداد خطاهاي نامحدود در فوتبال تطبيق با قانون انساني دارد.
خداوند همين است و خطا شماري ندارد. کيفيت خطا مهم است، نه تعداد آن. خيلي ورزشها در مورد قوانين خطا گير کردهاند اما در فوتبال اينطور نيست. کارت قرمز مثل کشتن است چون بازيکن از ادامه بازي محروم ميشود. مسابقه مثل زندگي است. پس اگر کارت قرمز ميدهند انگار دارند قصاص ميکنند و از ادامه زندگي جلوگيري ميشود. در قوانين خودمان هم اين را داريم. در جامه هم همين است و قصاص انجام ميشود.
تعداد گل هم در فوتبال جالب است. فوتبال مثل بسکتبال بيش از صد گل ندارد و تعداد گلها محدود است. اگر در يک بازي 5 گل رد و بدل شود، آن بازي زيباست. مثل زندگي که موفقيتها باعث زيبايي و شادي ميشود. در فوتبال ممکن است چند بار توپ به تيرک بخورد اما در نهايت گل به وجود ميآيد. اين يعني اينکه نبايد دلسرد شويم و بايد ادامه دهيم.
يکي از مسائلي که به زيبايي فوتبال کمک ميکند اين است که گل زياد، بازي را از زيبايي مياندازد. اين يعني اگر يک نفر غرق در خوشي باشد، زندگي برايش لذت خاصي ندارد. پس هر چقدر زحمت بيشتري بکشد، لذتبخشتر خواهد بود.
گل به خودي هم در فوتبال شباهت خاصي با زندگي دارد و بسيار مهم است. وقتي بازيکني گل به خودي ميزند مثل اين ميماند که کسي براي خودش در زندگي دردسر ايجاد کرده. وقتي گل به خودي در فوتبال زده ميشود، همتيميها نميروند او را بزنند و دعوا کنند که چرا توپ را درون دروازه خودمان زدي. بلکه به او روحيه ميدهند و دست به سرش ميکشند. حتي از بيرون زمين به او ميگويند اشکال ندارد اما در جامعه معمولاً اين رفتارها وجود ندارد و اگر مثلاً يکي معتاد شود با او بد برخورد ميکنيم و او اين بار سراغ مواد بدتري ميرود. به قول سهراب سپهري که گفته «چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد» بايد زاويه ديد را عوض کرد.
نگاه ديگر در بين ورزش، بحث شادي گل است. در بسکتبال شادي گل نداريم. نه اينکه اجازه نداشته باشند بلکه آنقدر گل زياد است که نميشود شادي کرد. کلاً هم نميشود براي گل، شادي عجيب و غريب داشته باشيم و مثلاً برويم بيرون زمين چايي و نبات بخوريم برگرديم. حتي لباس درآوردن و انجام حرکت سخيف جلوي هواداران حريف هم اخطار دارد. اين هم شباهت زيادي به زندگي دارد. مثلاً جوانها نميتوانند عروسي بروند و هر کاري دلشان خواست انجام دهند. شادي گل بايد محدود باشد. همه اينها را ميگويم که نگاه به فوتبال به اعماق وجود انسانها برميگردد و شباهت زيادي به خصلتهاي انساني دارد.
خصلتهاي انساني با قوانين اسلام هم تطبيق پيدا ميکند. احکام داور مسابقه مثل احکام اسلام است. پوشش حاضران در زمين با قوانين اسلامي تطبيق دارد. آفسايد فرياد بشريت است. در آفسايد هدف، وسيله را توجيه نميکند. يعني حق نداريم براي رسيدن به هدفمان به هر وسيلهاي پيش برويم. فرياد انساني در آفسايد نهفته است. تماشاگر ميآيد اين زيبايي را ميبيند. فيرپلي هم فرياد بشريت است. در فوتبال هيچ قانوني وجود ندارد که توپ را حتماً بايد بيرون بزني اما همه رعايت ميکنند. در آن شرايط که بازيکني روي زمين افتاده و نياز به حضور پزشک است، اگر گلي زده شود، براي کسي پسنديده نيست. همين قوانين است که همه نگاهها را به خود جلب کرده و باعث محبوبيت فوتبال شده. پس اين موارد را در فوتبال ميبينيم که عاشق آن ميشويم و اين عشق به صورت ناگهاني در ما به وجود نيامده است.
بازار