فرهاد، پاسخی برای خواستهها

خبر ورزشي/ فرهاد مجيدي، آنقدر زيرک هست که «الکي» و براي خودنمايي، دست به کاري در حق تيمش نزند! فرهاد، ريسک نميکند و خطر نميپذيرد.
بازي دو پرده داشت! بازي استقلال- سپاهان را ميگوييم که ميتواند يک نقطه عطف باشد و يک نقطه عزيمت يا زمان هزيمت!
پرده اول در جريان بازي باز شد که استقلال را با ترکيبي نو و انديشههاي متفاوت نشان داد! فرهاد مجيدي، آنقدر زيرک هست که «الکي» و براي خودنمايي، دست به کاري در حق تيمش نزند! فرهاد، ريسک نميکند و خطر نميپذيرد! مجيدي تيمش را با سنجيدگي کامل و ارزيابي دقيق، جوري به ميدان ميفرستد که در همان جريان مسابقه، مهر قبولشدگي را بر کارنامه اش ميزنند! نه خود فرهاد که جامعه فوتبال در جامعيت خود ميپذيرند که: بايد جور ديگري بازي کرد و به اين منظور بايد جور ديگري فکر کرد! حساب همه دقايق و همه گوشههاي هر کاري را بايد داشت!
فرهاد و نقش اول
پرده اول متضمن بازي حساب شده و فوتبال واقعگرايانه تيم آبي نيز هست! سپاهان همانجور بازي ميکرد که استقلال ميخواهد! روند مسابقه را فرهاد به امير تحميل کرده است! همه درها به روي سپاهان بسته است! زمين، آسمان، شوت، ارسال، بازي مستقيم و...! از «امير تايم» خبري نيست! از پروازهاي کيروش استنلي هم خبري نيست! سپاهان سپر انداخته و شمشير خود را غلاف کرده است!
فرهاد «ناچار» نشان نميدهد! مجيدي چاره کار تيمش را پيدا کرده است! نبودن دياباته، مسلم است که بد است ولي بايد ضايعات اين غيبت را، از مرز فاجعه دور کرد و تأثير نبودن مطهري و اسماعيلي را به حداقل و بلکه به صفر رساند!
فرهاد به اين حد راضي نيست! او نبودن اين و آن را، تبديل به يک نقطه قوت ميکند! دفاع استقلال مشکل داشت، پس بايد رفع اشکال شود و ميشود! با حمايت و پوشش!
پرده دوم: رختکن سپاهان
فاتح پرده اول مسابقه استقلال است، ميرسيم به پرده دوم! ميرسيم به دقايق اندک و کمشمار لحظههاي پايان پيکاري که سپاهان بازنده آن است!
رختکن سپاهان هواي ديگري دارد! فضا سنگين است! گويا اتفاقي در شرف رخ دادن است! گويي سپاهان هم دارد از يکسري اتفاقات نامبارک استفاده ميکند: ... از من اينقدر! از من تا اين حد! قلعهنويي، اعلام پايان نميکند و نبايد هم! براي او نيز يک پرده ديگر باز شده است! براي او هم بايد يک پرده ديگر به ديوار کوبيد! تيم جديد، با شيوه تيمداري جديد! دوران جديد با اتکا به افکار جديد! شيوه عمل قبلي، جواب نميدهد! چند سال است که خبري از مرد اول بودن و از شماره يک بودن، نيست! يا مکن با فيلبانان دوستي! يا جور ديگري بايد وارد شد! فيل کسي، نبايد ياد دوران کهنهگرايي بيفتد!
سپاهان و راهي جديد
بايد اين سؤال را در همه جا، به ديوارها کوبيد: اين چندمين سال ناکامي است؟ کجاي کار عيب دارد؟ محبي چرا مفيد واقع نميشود؟ استنلي چرا اينجوري بازي ميکند؟ کريمي جوان، چرا اينهمه بالا پايين؟
نه! همه اين نفرات خوبند، عيبي اگر هست- که هست- در نحوه بازي کردن و بازي گرفتن از اين نفرات و نحوه به گردش درآوردن توپ است!
صداي امير در گوشها ميپيچيد:... از سپاهانيهاي واقعي، عذر ميخواهم! خب، تقسيم يک تيم به دو پاره، غلط نميتواند باشد، اما لازم هم ميتواند نباشد!
زمان تحول
در فوتبال دنيا، چرخه تحول از سال پيش شروع به حرکت کرده است، فرانک لمپارد، استيون جرارد و حالا پيرلو! ژاوي هم خودش نخواست و الا بارسلونا بفرماي قرص و محکمي زده بود!
در فوتبال ايران، فرهاد، سهراب، مهدي پاشا، محمود فکري، ابرام صادقي، جواد نکو و...! آقاي محصص، شما در اين تحول و تطور کجاييد؟ در حق امير، براي رشد امير، شما چه کردهايد؟ آيا کاري نداريد؟