جماران/ سيد حسن خميني: حضرت امام در دهه چهارم عمرشان به نجف اشرف سفر مي کنند؛ در آنجا ميهمان بزرگاني مي شوند… ايشان از مرحوم شيخ نصرالله خلخالي مي خواهند که مقدمات انجام ملاقاتي با آيت الله قاضي طباطبايي را فراهم کنند. ظاهرا در آن ديدار، آيت الله قاضي آنطور که شايسته بود احترام نکردند و صرفا مطابق معمول رفتار مي کنند و همچنين مرحوم قاضي مطابق عرف رايج از امام بازديد نمي کنند. پس از چند ماه اقامت در نجف، امام آماده عزيمت به ايران مي شوند. ايشان به آقاي خلخالي مي گويند من مجددا مي خواهم به ديدار آقاي قاضي بروم. او پاسخ مي دهد ايشان دفعه قبل رفتار گرمي نکردند، بازديد هم پس ندادند دليلي براي ديدار مجدد وجود ندارد. امام مي فرمايند من آن بار حال خوشي پيدا کردم و مي خواهم دوباره نزدشان بروم. در ملاقات دوم مرحوم قاضي امام را خيلي تحويل مي گيرند. شاگردان ايشان مي پرسند چرا اينگونه برخورد کرديد؟ دفعه اول احترام زيادي نگذاشتيد، از جايتان بلند نشديد و فقط چند دقيقه اي دم نشستيد و… ايشان مي گويند من شنيده بودم اين سيد در قم اخلاق تدريس مي کند، مي خواستم ببينم آن درس ها لقلقه لسان است يا واقعا به آن چيزهايي که مي گويد باور دارد؟! اما (با ديدن اين رفتار او) ديدم که او به آن حرف ها باور دارد و آنچه مي گويد خودش هم عمل کرده است.
(اين خاطره در مراسم رونمايي از کتاب تحرير توحيد سيد حسن خميني در تاريخ ۱۳۹۵/۲/۸ بيان شد)
بازار