زوميت/ انويديا تصميم گرفته است براي معماري بعدي پردازندههاي خود از نام هاپر استفاده کند. اين نام بهاحترام مخترع اولين کامپايلر تاريخ، گريس هاپر انتخاب شده است.
حدو يک ماه پيش، خبري مبنيبر طراحي معماري پردازندهي گرافيکي جديد در انويديا منتشر شد. شايعهها نام هاپر (Hopper) را براي معماري آتي پيشنهاد ميدادند که بهاحترام گريس هاپر، مخترع اولين کامپايلر تاريخ، انتخاب شده بود. اکنون رسانهي Videocardz تا حدودي صحت ادعاها را اثبات کرده است. اخبار جديد اطلاعات قبلي را از حالت شايعه خارج ميکنند؛ البته درحالحاضر تنها همان نام هاپر بهصورت کامل تأييد ميشود.
برخي کارشناسان پيشبيني ميکنند هاپر برخلاف ادعاهاي قبلي، ممکن است پردازندهي گرافيکي MCM نباشد. البته باتوجهبه شايعههاي قبلي که نام تجاري معماري جديد را بهصورت صحيح پيشبيني کرده بودند، شايد بتوان ساير اخبار قبلي را نيز صحيح دانست. شايان ذکر است انويديا نام تجاري ديگري نيز بهنام Aerial ثبت کرده که از اسناد دفتر پتنت و حقوق مالکيت معنوي آمريکا استخراج شده است.
پيادهسازي MCM در دنياي پردازندههاي گرافيکي
انويديا ميتواند با استفاده از فناوري MCM، دنياي پردازندههاي گرافيکي را متحول کند. آنها با استفاده از فناوري جديد توانايي عرضهي پردازندهاي آنچنان قدرتمند را خواهند داشت که هيچيک از تراشههاي سنتي يکپارچه حتي نميتواند به آن نزديک شود. فناوري مذکور را ميتوان قدم بعدي در مسير تکامل دنياي GPU دانست. جزئيات رسمي ثبتنام تجاري هاپر را در تصوير زير مشاهده ميکنيد:

نامگذاري معماريهاي انويديا هميشه براساس نام پيشگامان دنياي کامپيوتر انجام ميشود و اين نمونه نيز تفاوتي با نمونههاي قبلي ندارد. معماري هاپر با احترام به گريس هاپر انتخاب شد که از پيشگامان علوم کامپيوتر و يکي از اولين برنامهنويسان کامپيوتر Harvard Mark 1 بود. او اولين ساختارهاي لينکدهي تاريخ را نيز اختراع کرده است. هاپر ايدهي زبانهاي برنامهنويسي مستقل از ماشين را مطرح کرد که به توسعهي زبان COBOL انجاميد. کوبول يکي از زبانهاي برنامهنويسي اوليهي سطحبالا بود که هنوز کاربرد دارد. او درادامه به ارتش آمريکا پيوست و در بسياري از فعاليتهاي کشورش در جنگ جهاني دوم نقش ايفا کرد.
طراحي مبتنيبر MCM را ميتوان قدم بعدي تکامل دنياي پردازندههاي گرافيکي دانست. درحالحاضر، محدوديتهاي ابعادي شبکيهي اسکنرهاي EUV، موانع پيش روي توسعهي بيشتر پردازندهها هستند. بهينهسازيهاي معماري و طراحي MCM را ميتوان جبههي بعدي منطقي دانست. AMD اکنون از اين طراحي در حوزهي پردازندههاي مرکزي استفاده ميکند؛ درنتيجه، ميتوان پردازندههاي گرافيکي را محل بعدي پيادهسازي MCM آنها دانست. بههميندليل، انويديا تلاش ميکند در پيادهسازي MCM در GPU، رويکردي سريعتر داشته باشد.
AMD تاکنون خود را بهعنوان توليدکنندهي حرفهاي محصولات مبتني بر MCM ثابت کرده است. سريهاي رايزن و تردريپر اين شرکت ساختارشکني چشمگيري در بازار پردازشهاي سنگين بهارمغا آوردند. AMD با پيادهسازي MCM توانست پردازندههاي ۶ هستهاي گرانقيمت را به گزينههايي ۱۶ هستهاي و مقرونبهصرفه تبديل کند. با پيادهسازي رويکرد جديد، قدرت پردازندههاي سرور و نمونههاي Xeon در دست کاربران عادي قرار گرفت. حال سؤال اين است: چرا نتوان همين رويکرد را در پردازندههاي گرافيکي پيادهسازي کرد؟ بههرحال، امروزه انويديا ميتواند از فلسفهي طراحي MCM براي عبور از محدوديت ابعاد شبکيهي اسکنرها استفاده کند و پردازندههايي عظيم با سطح خالص بيش از هزار ميليمترمربع توليد کند. MCM علاوهبر اينها، چه برتريهايي دارد؟
معماري MCM (مخفف Multi Chip Module) ازلحاظ نظري براي پردازندههاي گرافيکي داراي ساختار موازي کارايي فراواني خواهد داشت. پردازندههاي مرکزي ساختار سري دارند. بهعلاوه بازدهي توليد نيز با عبور از فناوري قالبي و استفاده از MCM افزايش مييابد. قالبهاي بزرگ توليد تراشه بازدهي کم و قيمت گرفت و هدررفت زيادي دارند. تراشههاي متعدد که با استفاده از همان ابعاد قالب ساخته ميشوند، بازدهي توليد را افزايش ميدهند. چنين مزيتي در پردازندهي گرافيکي هاپر انويديا اهميت زيادي خواهد داشت.
براي بررسي مزيت بازدهي توليد ميتوان از ابزاري بهنام Silicon Edge استفاده کرد. بررسي اوليهي MCM روي ابزار مذکور نشاندهندهي بهبود بازدهي توليد است. ابتدا قالبي با ابعاد ۴۸۴ ميليمتر مربع (Vega 64) آزمايش شد که برابر با سطحي ۱۲ در ۱۲ ميليمتر است. ميتوان همين سطح را به چهار قالب ۱۱ در ۱۱ ميليمتر تقسيم کرد و به همان سطح نهايي خالص ۴۸۴ ميليمترمربع رسيد. با چنين رويکردي، بازدهي توليد تراشه از ويفر نيز افزايش مييابد. درادامه، چگونگي افزايش بازدهي را بررسي ميکنيم.
هر ويفر ۳۰۰ ميليمتر توانايي توليد ۱۱۴ قالب يکپارچهي ۲۲ در ۲۲ ميليمتر يا ۴۹۱ قالب کوچکتر ۱۱ در ۱۱ ميليمتر را دارد. ازآنجاکه براي توليد هر قالب بزرگ، به چهار قالب کوچک نياز داريم، درنهايت به ۱۲۲ قالب MCM با سطح خالص ۴۸۴ ميليمترمربع ميرسيم. اين عدد درمقايسهبا ۱۱۴ عدد مذکور، افزايش بازدهي توليد بهميزان ۷/۶ درصد را نشان ميدهد.
در فرايند توليد تراشههاي بزرگتر، بازدهي توليد بيشتر نيز ميشود. در روشهاي ليتوگرافي، حداکثر ابعاد سطح تراشهي توليدي ۸۱۵ ميليمتر مربع عنوان ميشود. در هر ويفر ۳۰۰ ميليمتري ميتوان ۶۴ عدد از اين تراشهها (با ابعاد ۲۸/۵۵ در ۲۸/۵۵ ميليمتر) يا ۲۸۵ تراشهي کوچکتر (با ابعاد ۱۴/۲۷ در ۱۴/۲۷ ميليمتر) توليد کرد؛ درنتيجه، با استفاده از چهار قالب کوچکتر براي ساخت قالب بزرگ، ۷۱ قالب MCM خواهيم داشت که درمقايسهبا عدد ۶۴ قبلي، ۱۱ درصد افزايش بازدهي نشان ميدهد.
با استفاده از روش MCM افزايش بازدهي توليد تراشه را شاهد خواهيم بود
مقايسههاي مذکور بدون درنظرگرفتن عوامل متعدد طراحي و بستهبندي تراشهها انجام شده است؛ البته بههرحال ديدگاهي کلي از برتريهاي توليد MCM بهدست ميآيد. نکتهي جالب اينکه کاهش هدررفت نيز با توليد قالبهاي کوچکتر ممکن ميشود که مزيت درخورتوجهي خواهد بود. قطعا توليد تراشهي يکپارچهي معيوب با ابعاد ۸۱۵ ميليمترمربع، خسارت بيشتري از توليد نمونهي معيوب ۲۰۳ ميليمترمربعي دارد. درنهايت، روش جديد را ميتوان شامل مزيت کاهش تأثير قالبهاي معيوب نيز دانست؛ چراکه با درنظرگرفتن همين عامل، بازدهي توليد MCM بازهم افزايش مييابد.
شايان ذکر است انويديا توانايي و ظرفيت توليد تراشه براساس روش MCM را دارد و با استفادهي احتمالي از آن در توليد پردازندههاي هاپر، مزيتهاي متعدد بازدهي توليد را نيز دريافت ميکند. باتوجهبه اينکه معماري هفتنانومتري اکنون در وضعيتي بالغ در روشهاي توليد EUV قرار دارد، فرايندهاي اچ کردن با شفافيت بيشتري انجام ميشوند و بهراحتي از چنين مفاهيمي پشتيباني ميکنند؛ اما بههرحال هميشه محدوديت ابعاد شبکيهي توليد وجود دارد.
AMD تاکنون در پردازندههاي مرکزي ثابت کرده است محدوديتي براي توليد تراشههاي MCM وجود ندارد. انويديا نيز با همين رويکرد ميتواند پردازندههاي گرافيکي عظيمي را با سطح خالص بيش از ۸۱۵ ميليمترمربع توليد کند؛ درنتيجه اگر اين شرکت بخواهد روند افزايش کارايي غيرخطي و نمايي خود را ادامه دهد، انتخابي بهجز پيادهسازي طراحي MCM نخواهد داشت.
بازار