برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

کپی‌برداری ترامپ از یک فیلم

منبع
ايران
بروزرسانی
کپی‌برداری ترامپ از یک فیلم
ايران/ مبارزات انتخاباتي ترامپ، شايد نه چندان ناخواسته، کپي طرحي از فيلم «تهيه‌کنندگان» اثر مل بروک بود. در اين فيلم کلاسيک، مکس بيلوستوک و لئو بلوم، قهرمانان بروک، تصميم مي‌گيرند بيش از ۱۰۰ درصد از سهام مالکيت نمايشي را که در برادوي در حال توليد آن بودند، بفروشند. در اين باره مايکل وواف در کتاب جنجاليش آتش و خشم مي نويسد از آنجا که آنها در صورتي گير مي‌افتادند که نمايش موفقيت‌آميز مي‌شد، همه چيز در نمايش بر اين اساس برنامه‌ريزي مي‌شود که نمايش ناموفق خواهد بود. بنابراين نمايشي را خلق مي‌کنند که آنقدر عجيب وغريب و ناجور است که در واقع موفق مي‌شود وبنابراين قهرمانان ما محکوم به نابودي مي‌شوند. کانديداهايي که در انتخابات رياست جمهوري برنده مي‌شوند و از روي نخوت، خودبزرگ بيني، نارسيسيم يا عامل فوق طبيعي دست سرنوشت به اين راه کشيده شده‌اند، به احتمال قوي، اگر نگوييم در تمام زندگي، حداقل بايد گفت بعد از دوران نوجواني، بخش قابل ملاحظه‌اي از حيات کاري خود را صرف آماده کردن خود براي اين نقش کرده‌اند. آنها از نردبان مناصب منتخب بالا مي‌روند. وجهه عمومي خود را کامل مي‌کنند. ديوانه وار با افرادي که برايشان فايده دارند ارتباط برقرار مي‌کنند چرا که موفقيت در سياست تا اندازه زيادي به اين بستگي دارد که چه کساني همپيمان شما هستند. در مدت کوتاهي اطلاعات زيادي را جمع‌آوري مي‌کنند و ياد مي‌گيرند. (حتي جرج دبليو بوش هم که علاقه‌اي به اين کار نداشت به دوستان پدرش متکي بود که براي او اين کار را انجام دهند.) و در نهايت خودشان کثيف کاري‌هاي خود را تميز يا حداقل تلاش مي‌کنند بر آن سرپوش گذارند. آنها خود را براي برنده شدن و حکومت آماده مي‌کنند. محاسبات ترامپ، که محاسباتي کاملاً آگاهانه بود، به گونه‌اي ديگر بود. اين کانديدا و معاونان ارشد او معتقد بودند، مي‌توانند بدون آنکه مجبور شوند ذره‌اي رفتار يا جهان بيني اساسي خود را تغيير دهند، به‌ مزاياي تقريباً رئيس جمهوري شدن دست يابند: لازم نيست ما چيزي جز آنکه يا آنچه هستيم، باشيم، ‌چون واضح است، برنده نمي‌شويم. بسياري از کانديداهاي رياست جمهوري از اينکه در دايره واشنگتن نيستند حُسن استفاده کرده اند؛ اين استراتژي درعمل، منحصراً به نفع فرمانداران است تا سناتورها. هر نامزدي که جدي باشد، صرفنظر از اينکه چقدر به واشنگتن بي‌اعتناست، براي مشورت و جلب حمايت، بيشتر به علائق کساني که در دايره واشنگتن قرار دارند، متکي است. اما در مورد ترامپ، به زحمت کسي از افراد نزديکش در صحنه سياست در سطح ملي کار کرده بود؛ نزديکترين مشاوران او اصلاً در حوزه سياست کار نکرده بودند. ترامپ در تمام طول زندگي‌اش کلاً دوستان نزديک کمي داشت اما وقتي مبارزات انتخاباتي‌اش را شروع کرد تقريباً هيچ دوستي در سياست نداشت. تنها سياستمداران واقعي که ترامپ به آنها نزديک بود، رودي جيولياني و کريس کريستي بودند که به شيوه خود ويژه و منزوي بودند. و گفتن اينکه او درمورد اصول بنيادي و اساسي فکري در اين شغل چيزي نمي‌دانست – يا بهتر بگوييم هيچ چيز نمي‌دانست – کم نمايي مضحکي است. در اوايل مبارزات انتخاباتي در معيار نمايش «تهيه کنندگان» صحنه‌اي با ارزش وجود دارد، سام نونبرگ براي توضيح قانون‌اساسي براي کانديدا اعزام مي‌شود: «تازه به اصلاحيه چهارم رسيده بودم که انگشتش از روي لبش پايين آمد و چشم‌هايش به ته کاسه چشمش رفت.» همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره