برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

نظم جدید در غرب آسیا با محوریت «امنیت دسته‌جمعی»

منبع
صبح نو
بروزرسانی
نظم جدید در غرب آسیا با محوریت «امنیت دسته‌جمعی»
صبح نو/ متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست حسام رضايي|  ترامپ تصميم مي‌گيرد از منطقه خارج شود، ترکيه به شمال سوريه حمله مي‌کند، روسيه بازيگر نقش اول در ميانجيگري ميان نيروهاي کُرد و دولت مرکزي سوريه مي‌شود و همزمان با غروب نسبي روابط رياض-واشنگتن پوتين، ابتدا در عربستان و سپس در امارات آفتابي مي‌شود. همه اين رخدادها مبين تحولات ژرفي است که تحليل کلان آن‌ها را ضروري مي‌نمايد. براي اين تحليل، کارم را با يک سوال آغاز کردم؛ «آيا نظم جديدي در منطقه در راه است؟» اين سوال را با دکتر رضا حجت شمامي عضو پژوهشکده تاريخ معاصر نيز مطرح کردم. او ضمن پاسخ مثبت به اين سوال، تصريح کرد: «رژيم امنيتي و نظم ساختاري جديد بيشتر به‌سمت کاهش تنش و صلح خواهد بود». مشروح گفت‌وگوي من با اين کارشناس و تحليلگر مسائل بين‌الملل را درادامه مي‌خوانيد. باتوجه‌به تصميم ترامپ براي خارج‌کردن نيروهاي آمريکا از منطقه و نيز سفرهاي رييس‌جمهوري روسيه به کشورهاي منطقه ازجمله عربستان و امارات متحده عربي، آيا در آينده مي‌توانيم منتظر تغيير در قطب‌هاي منطقه‌اي باشيم؟ آينده حداقل ميان‌مدت منطقه، شاهد شکل‌گيري رژيم امنيتي و نظم ساختاري جديدي خواهد بود. بسيار سخت است پيش‌بيني کنيم اين نظم جديد، آيا به‌سمت صلح حرکت خواهد کرد يا به‌سمت جنگ. شرايط موجود و نشانه‌ها حکايت از آن مي‌کنند نظمي که قرار است شکل بگيرد، بيشتر به‌سمت کاهش تنش و صلح خواهد بود. آمريکا در دوره اوباما و حتي ترامپ، نشان داده به حضور مستقيم در جنگ‌هاي منطقه خاورميانه علاقه‌اي ندارد. اين نوع نگرش، در حمله هوايي نيروهاي ناتو به ليبي کاملا مشهود بود که آمريکا در آن، به‌طور مستقيم رهبري حمله را به‌عهده نگرفت. همچنين، وقتي ائتلاف غربي بحران در منطقه را به‌سمت سوريه منحرف کرد، ايران به‌طور جدي‌تري مسأله را پيگيري کرد و همين امر، دروازه‌اي براي ورود روسيه به بحران شد. شايان ذکر است در منطقه حساس ديگر، يعني چين، تحولات بزرگ‌تري از منظر اقتصادي در حال شکل‌گيري بود که داشت رويکردهاي کلان آمريکا را با مشکل مواجه مي‌کرد. ائتلاف غربي شامل نيروهاي ناتو، نتوانستند به آنچه در منطقه ازجمله عراق و سوريه مي‌خواستند، دست پيدا کنند. اين ائتلاف بسيار علاقه‌مند بود شکست داعش را به خودش وصل کند؛ اما درمجموع، دست برتر در ميدان سوريه ازآنِ ايران، جبهه مقاومت و متحد ايران، يعني روسيه شد. در اثناي تندشدن همکاري‌ها در تهران، آستانه و ترکيه، شاهد فروپاشي حداکثري داعش بوديم. دراين‌بين، شاهد هستيم آمريکا در پي کناره‌گيري بيشتر از منطقه است. عقب‌نشيني نيروهاي آمريکايي از شمال سوريه در جريان حمله ترکيه، يکي از مواردي است که نشان مي‌دهد ايالات متحده، نگران جاي ديگري، يعني منطقه شرق و جنوب‌شرق آسياست. اين اقدامي بود که اوباما هم انجام داد؛ يعني در دوره او هم تمرکز آمريکا از خاورميانه به شرق آسيا معطوف شد.
به دو عامل دست بالاتر ايران در معادلات منطقه و انتقال تمرکز آمريکا از غرب به شرق آسيا اشاره کرديد. اين دو عامل را چقدر در قرابت اخير عربستان و امارات به ايران مؤثر مي‌دانيد؟ حدود يک ماه قبل در توييتي، اين سوال‌ها را مطرح کردم: «به‌دليل استقلال آمريکا از خريد نفت، آيا بازهم اين کشور از عربستان حمايت خواهد کرد يا نه؟» و «اگر آمريکا بخواهد «کوچ امنيتي» خود را به شرق آسيا بفرستد، چه اتفاقي رخ خواهد داد و عربستان توان ايستادگي روي پاهاي خود را دارد؟» همان‌جا تصريح کردم در چنين وضعيتي، احتمال اينکه عربستان به‌سمت روسيه يا چين برود، کم نيست تا به‌نوعي بزرگ ديگري را پشت‌سر خود قرار بدهد. روسيه در تغيير ساختارهاي بين‌المللي، به‌دنبال ايجاد ائتلاف‌سازي‌هاي جديد است. در تغيير ساختارها وقتي ائتلاف‌ها به‌هم مي‌خورند، احتمال جذب ائتلاف از طرف مقابل وجود دارد. من اسم اين پديده را «گروگان‌گيري متحدين» گذاشته‌ام. اين سوال گه‌گاه مطرح مي‌شود: «اگر آمريکا از منطقه برود، کدام قدرت جايگزين شود بهتر است؟» حرف من اين است که اصلا قدرتي نبايد جايگزين شود. ما به‌عنوان ايران علاقه‌اي نداريم قدرتي بخواهد نه‌تنها به خليج‌فارس، بلکه به کل منطقه ورود کند. البته روسيه هنوز آن توانايي را ندارد که بخواهد جايگزين شود و ما هم خوشحال مي‌شويم اين اتفاق رخ ندهد. يعني خود کشورهاي منطقه بايد عامل ثبات و امنيت باشند؟ بله، مي‌توان از پيشنهاد مطرح‌شده آقاي روحاني، رييس‌جمهوري ايران، در سازمان ملل مبني‌بر برقراري صلح استقبال کرد. بهترين گزينه براي رژيم امنيتي هر منطقه اين است که خود کشورهاي منطقه، امنيت دسته‌جمعي را برقرار کنند. عربستان لزوم اين امنيت دسته‌جمعي را درک کرده است؟ بله، اين شرايط را درک کرده است. زماني‌که در اواخر دهه ۱۳۴۰ بريتانيا تصميم گرفت از منطقه خليج‌فارس خارج شود‌، آمريکا جايگزين آن شد. آمريکا البته در آن زمان درگير جنگ ويتنام بود و چندان راحت نمي‌توانست به منطقه ما ورود کند؛ به‌همين‌دليل، نيکسون، رييس‌جمهوري وقت آمريکا، تئوري دوستوني را براي ايران و عربستان مطرح کرد. طبق اين تئوري، درواقع ايران ستون نظامي (ژاندارم منطقه) و عربستان ستون اقتصادي بود. بله، درواقع فعلا اين دو ستون باشند تا بعدا آمريکا فرصت ورود به منطقه را پيدا کند. همين امر نيز باعث شد جايگزيني بريتانيا به‌وسيله آمريکا با وقفه مواجه شود. اتفاقا الان هم گرفتاري آمريکا به همان منطقه، البته از نوع ديگري معطوف است. بيشتر گرفتاري امروز آمريکا در شرق آسيا معطوف به جنگ اقتصادي با چين است. اين نشان مي‌دهد پيوندهايي ميان اين دو منطقه، يعني غرب و شرق آسيا، وجود دارد. ايران نشان داد چه با کشاندن متحدان خود در ائتلاف‌هاي هوايي و مستشاري و چه خودش به‌تنهايي، نه‌تنها مي‌تواند در تحولات سياسي منطقه تأثير بگذارد؛ بلکه مي‌تواند تعيين‌کننده هم باشد. اين تعيين‌کنندگي با وجود همه فشارهاي حداکثري، خود را در حفظ و تقويت سوريه و يمن نشان داد. يکي از دلايلي که باعث مي‌شود آمريکا عليه ما جنگ تمام‌عيار تدارک نبيند، اين است که مي‌داند از درياي مديترانه تا درياي عمان و اقيانوس هند، همگي تحت‌تأثير ايران هستند. با وجود ادعاي عربستان مبني‌بر اينکه مي‌تواند ضمن واردکردن بحران به منطقه، ازطريق فجيره امارات يا خط لوله درياي سرخ انرژي خود را منتقل کند، حوثي‌ها توانستند دست روي نقطه‌اي بگذارند که روزي پنج‌ميليون بشکه نفت از آن صادر مي‌شد. تأثيرگذارتر از همه اين موارد، انفجار در تأسيسات آرامکو بود. حوثي‌ها که اصلا ارتش مدرني ندارند، به‌قدري پيشرفت کرده‌اند که مي‌توانند در اقتصاد سياسي کل منطقه تأثير بگذارند. آرامکو نشان داد عربستان آن‌قدر آسيب‌پذير است که با يک نيرو و با يک عمليات، نصف اقتصادش به‌باد مي‌رود. اين مسأله عربستان را جبرا به‌سمت ايران کشاند؟ اين آسيب‌پذيري نشان داد کل موجوديت سياسي سعودي‌ها مي‌تواند نابود شود؛ بنابراين، عربستان به اين واقعيت رسيد که تداوم درگيري‌ها با يمني‌ها مي‌تواند برايش خطرناک باشد و همين امر باعث شد به‌سمت گفت‌وگو با ايران بيايد. البته قبل از اينکه آقاي روحاني به سازمان ملل برود و موضوع امنيت دسته‌جمعي را مطرح کند، از اول انقلاب اسلامي همواره مي‌گفتيم امنيت منطقه بايد دسته‌جمعي باشد؛ اما برخي کشورها با طرح شوراي همکاري خليج‌فارس، رودررويي با ايران را آغاز کردند که متأسفانه تا الان تداوم يافته است. نياز وجودي عربستان سبب شد به‌سمت ايران گرايش پيدا کند. گرايش ديپلماتيک عربستان به ايران چه تأثيري بر روابط اين کشور با رژيم اسرائيل خواهد گذاشت؟ خود اين رژيم چه وضعيتي پيدا خواهد کرد؟ برخي مي‌گويند رويکردهاي غلط ايران درباره منطقه، ازجمله فلسطين، باعث شده همه کشورهاي عربي منطقه به‌سمت اسرائيل بروند و دربرابر ايران قرار بگيرند. بايد از جايي چنين نگاه منفعت‌طلبانه‌اي را اصلاح کرد و تغيير داد. دربرابر چنين اظهاراتي، بايد گفت يکي از دلايلي که باعث مي‌شود عربستان يا حتي امارات به‌طور آشکار و پنهان به‌سمت اسرائيل گرايش پيدا کند، اين است که سعودي‌ها براي ماندگاري خانواده و حکومت خود، به‌قدري به حمايت کشوري مانند آمريکا نياز دارند که باعث شده همه‌چيز خود را به اسرائيل بفروشند. همچنين، معتقدم حتي با وجود گرايش ديپلماتيک عربستان به ايران و درنتيجه کاهش تنش‌ها، پيوندها و مناسبات رياض با تل‌آويو ادامه خواهد يافت. اگر آمريکا به‌طور نسبي و درحد 50درصد هم از منطقه خارج شود، جايگاه اسرائيل تضعيف خواهد شد. در‌آن‌صورت امکان دارد پيوندهاي ديگري شکل بگيرد. در نظم آينده منطقه، ايران و عربستان به‌عنوان دو قدرت حتما حضور و نقش خواهند داشت. ترکيه هم مي‌خواهد در نظم جديد جايگاه داشته باشد و با حمله به شمال سوريه، به‌نوعي خواهان تکرار همان کاري است که اسرائيل درباره بلندي‌هاي جولان انجام داد. باتوجه‌به اينکه نسبت ميان ايران و رژيم اسرائيل، مانند آب و روغن است، آيا امکان گرايش همزمان عربستان به ايران و اسرائيل وجود دارد؟ اگر قرار است امنيت دسته‌جمعي در منطقه مستقر شود، درهرصورت جايگاه رژيم اسرائيل تضعيف خواهد شد و بيشتر به اين سمت خواهد رفت که چگونه موجوديت خود را حفظ کند. يعني از ماجراجويي‌هاي فرامرزي‌اش در قالب حمله نظامي به ديگر نقاط کاسته مي شود؟ دقيقا، عربستان به‌دنبال تعادل‌بخشي است؛ يعني تلاش مي‌کند روابطش را با آمريکا تقريبا حفظ و تکيه‌اش را به روسيه و چين بيشتر کند. همچنين، اسرائيل را هم تا حدودي براي خود نگه‌دارد و تنش‌هايش را با ايران در عراق و يمن و بقيه نقاط کم کند. درنهايت اينکه سفر پوتين به منطقه از‌ اين نظر معنادار است که او مي‌خواهد در جابه‌جايي نيروها و در نظم جديد منطقه‌اي خود را عرضه کند که احتمال دارد شکل بگيرد. ترکيه در ماجراي اخير کُردهاي سوريه، از آمريکا و اروپا فاصله گرفت و به‌سمت روسيه رفت و حتي ساختار نظامي خود را با اينکه تمام تسليحاتش آمريکايي و ناتويي است، تا حدودي جا‌به‌جا و به روسيه اعتماد کرد.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد